درگیریهای شدید بین هواداران دو تیم پرطرفدار پرسپولیس و سپاهان در سکوهای استادیوم آزادی در نهایت منجر به مصدومیت تعداد بالایی از طرفداران طرفین گشت تا حساسیت در هفتههای پایانی لیگ برتر به اوج برسد.
مطابق انتظار و آنچه برآیند فرهنگ فولکلور ماست، در خانه نشسته ایم و نیرویی ورای جامعه را مقصر این اتفاقات میدانیم و مانند همه عرصهها، در انتظار رقم خوردن فرآیندی بدون دخالت خودمان برای ایجاد تغییر در جامعه و مشخصاً فضای تند بوجود آمده در فوتبال هستیم.
آنچه در فصول اخیر روی سکوهای سراسر ایران رخ میدهد، در گذشته هرگز جایی در استادیومها نداشت و دو دهه قبل نهایتاً کریهای استادیومی و کارشناسی داوری ما به وسایل آشپزخانه و قوری و سماور محدود میشد.
از دهه ۷۰ فضای استادیومها رنگی جدید به خود گرفت و الفاظ رکیک هم وارد ادبیات مورد استفاده بین هواداران شد و این مسیر امروز به جایی رسیده که پایان آن شاید فاجعهای فراتر از تصور رقم برند.
روزگاری کریهای هواداری به فرارهای مجتبی، کلین شیت های احمدرضا، گلهای متوالی مهدی هاشمی نسب در دربی و ناکامیهای چند ساله تیمی در کسب پیروزی در دربی خلاصه میشد، اما امروز این روند شکل ترسناکی به خود گرفته است.
اما در این میان یک تغییر بزرگ در سالهای اخیر، رنگ و بوی هواداری در ایران را تغییر داده است. با ورود نرم افزارهایی همانند تلگرام و اینستاگرام، حالا هر شخص یا گروهی بدون طی کردن سلسله مراتب مورد نیاز، میتواند نقش یک رسانه پرطرفدار را ایفا کند و خط مشی فکری گروه زیادی از هواداران را بسازد.
کافیست مروری به پرطرفدارترین کانالهای تلگرام و اینستا داشته باشیم. معمولاً آنهایی اعضایی بیشتری دارند که سخیفترین کریها را نسبت به یکدیگر را داشته و برای جذب ممبز از کوچکترین سوژه توهین آمیزی نسبت به یکدیگر نمیگذرند.
قرار دادن عکس تصاویر بازیکنان محبوب یا اسطورههای حریف روی حیوانات بارکش، توهین و کری در مورد زنده و مرده، نسبت به دادن تمام اتفاقات دیگر باشگاهها به جریانی قدرتمند و فرا فوتبالی، دعوت کردن هواداران به انتقام گیری از فلان تیم و بازیکن روی سکوها و حتی در مقابل هتل و فرودگاه، فحاشیهای قومیتی و....، تنها بخشی از دستاوردهایی ست که توسط گروهی جدید به فرهنگ فوتبالی و در حقیقت هواداری ما اضافه شده است که برآیند این روند، معمولاً روی سکوها نمایش داده میشود.
راه کسب محبوبیت در این بلبشو، پختن هر چه بیشتر آن خوراکی ست که متاسفانه به نظر میرسد غذای مورد علاقه ماست و گاهی مدیر عامل و مالک و سرپرست برخی باشگاهها نیز بدشان نمی آیند آشپز این غذای خطرناک لقب گیرند.
در عالم رسانه، یک تعریف مورد قبول در همه جای دنیا وجود دارد؛ رسانه آن چیزی را تحویل مخاطب میدهد که مورد علاقه اوست. پس در این معادله ساده ریاضی درخواهیم یافت که در حقیقت ما به عنوان تماشاگران و هواداران فوتبال، به نظر میرسد ناخوداگاه نقش چشمگیری در رقم خوردن این فرآیند هراس انگیز داریم.
چگونه؟ با فالو کردن این رسانههای آشوب ساز، در واقع به این سبک نوشتار و هواداری پر و بال میدهیم و امروز نتیجه این مسیر غلط، هیجان و لذت حساسترین هفتههای لیگ برتر را تبدیل به نگرانی بزرگ برای رقم خوردن فاجعهای بزرگتر از دیروز نیز کرده است.
گرچه بی شک متولیان نیز گاهی با اظهارنظرهای عجولانه که تنها در مسیر کم کردن تقصیر خود و انداختن آن به دوش دیگری ست نیز در این مقوله ایفای نقش میکنند، اما جامعه مدنی فوتبال ایران خودش نیز یکی از مقصران اصلی رقم خوردن جریانهای تلخ فصول اخیر بوده است.
در حساسترین کورس تاریخ لیگ برتر، دو تیم منچسترسیتی و لیورپول برای قهرمانی میجنگند و چند تیم پرطرفدار دیگر برای کسب سهمیه. قابل تصور است که با مشابه سازی شرایط، تصور کنیم اگر فاصله ما نیز با خط چمن دو متر بود، چه اتفاقاتی احتمالاً در هر هفته لیگ برتر رخ میداد.
همه جامها به یک جان نمیارزد؛ بی پرده باشیم، آنچه دیروز رخ داد اشل کوچکی از وقایع غیرقابل باوریست که شاید خیلی زود رخ دهد و اگر تغییر نکنیم، شاید فرصتش را خیلی زود از دست بدهیم.