خبرگزاری فارس- گروه علمی دانشگاهی؛ کشور ایران در طول سالیان متوالی، برای اجرای امور کلان حکومتی، فراخور هر موقعیت، مجموعهای از اسناد اجرایی کلان و چشماندازهای گوناگون را تدوین کرده است؛ اسنادی که اجرای آنها با موفقیتها، شکستها، مشکلات و نارساییهای متنوعی همراه بوده است.
هشت سال پیش رهبر معظم انقلاب موضوع «الگوی پایه اسلامی-ایرانی پیشرفت» را مطرح کردند و پس از هشت سال متنی با عنوان یاد شده تهیه شد. در 22 مهر 97 مقام معظم رهبری با ملاحظه سند مربوطه، مجمع تشخیص مصلحت، مجلس شورای اسلامی، دولت، شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی، دانشگاه ها و حوزه های علمیه و صاحب نظران را مامور بررسی و ارائه پیشنهادهای لازم برای ارتقای آن کردند.
در راستای این فراخوان گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس در سلسله مطالبی به انتشار نقد و بررسی و پیشنهادات اساتید حوزه و دانشگاه پیرامون این سند خواهد پرداخت.
عطاءالله رفیعی آتانی، عضو هیئتعلمی دانشگاه علم و صنعت در مقالهای با عنوان یک بار دیگر «الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت» که در مجله صدرا منتشر شده به بررسی، نقد و واکاوی الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت پرداخته است:
در مورد موضوع «الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت» همچنان محورهای ذیل در خور توجهاند:
یکم ـ ازآنرو که ماهیت و واقعیت پیشرفت بر جهتداری و ضرورت تغییر استوار است و نیز ازآنرو که هم جهات و هم عوامل و بانیان تغییر، بیشمارند و امکانات و منابع، محدود، عقل حکم میکند که به منظور تحقق اهداف اسلامی پیشرفت و در نتیجه استفاده بهینه از منابع، طرحی درانداخت. الگوی پیشرفت، طرحوارهای است که استفاده بهینه از منابع گوناگون اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه را در چارچوب همه محدودیتها به منظور تحقق پیشرفت اسلامی، تسهیل و مدیریت میکند. الگوی پیشرفت، جامعه در حال تغییر را از انحراف در اهداف و نیز اتلاف منابع مصون میسازد.
دوم ـ به دلیل تفاوت بنیادین مردم ایران و نیز همه مسلمانان با دیگر ملتها در قلمرو فلسفه زندگی و منابع معرفتی تولید نظام عقلانیت برای راههای نیل به اهداف زندگی و.... نمیتوان به الگوهای تجربهشده و ترجمهشده اعتماد تام داشت؛ هرچند برای همه ملتها درسهای فراوانی در زندگی دیگر ملتها وجود دارد.
سوم ـ الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به عنوان یک فراورده دانشی، مرحله پایانی یک فرایند ذهنی جمعی است. گام نخست این فرایند دانشی، «مبانی» آن است. منظور از «مبانی» همه پیشفرضها و فروضی است که در اولین گام اندیشیدن در این موضوع، مفروض انگاشته میشوند. این حوزه از کار، بهدرستی به مباحث اساسی «تفسیر جهان و انسان» بازمیگردد که نتیجه نخستین آن، تنظیم مناسبات جهان و پیشرفت انسان خواهد بود. شناخت این مناسبات، آثار متقابل جهان و پیشرفت انسان را آشکار میسازد و در گام مهم بعدی، اهداف پیشرفت، مبتنی بر آن و منبعث از آن شکل خواهد گرفت. برای نمونه، اگر خداوند به مثابه همه کمالات وجودی است، هدف پیشرفت فردی و اجتماعی انسان، تقرب وجودی به او، یعنی تقرب وجودی به علم و قدرت و حیات الهی خواهد بود و اگر انسان فطرتاً الهی است، تحقق گرایشهای فطری وی به مثابه تقرب وجودی به خداست و در این انسِ انسان به خدا، همه چیز جز خدا به نسیان سپرده خواهد شد. پس از «مبانی»، نوبت به یک نظریه بنیادین در قلمرو پیشرفت میرسد. نظریه بنیادین پیشرفت به مثابه وجود انسجام در بین همه مفاهیم و گزارههای ذیربط موضوع براساس مبانی پیشرفت خواهد بود که کارکرد آن، توصیف و تبیین و پیشبینی و طراحی واقعیات خارجی مرتبط با موضوع پیشرفت است. به نظر میرسد بهصورتی واضح، الگوی پایه پیشرفت اسلامی ـ ایرانی، از جانب فقر و فقدان نظریه و در نتیجه فقدان یا ضعف رابطه تولیدی بین مبانی و رسالت و.... رویه اجراییتر الگو، دچار آسیبدیدگی است.
در گام بعدی، نظریه پیشرفت باید برای تبیین وضعیت کنونی ایران و راههای برونرفت از آن، یا ارتقای آن به سوی اهداف اسلامی پیشرفت، بازخوانی شود تا نهایتاً با حذف عناصر غیرمهمتر و نگاهداری عناصر مهمتر و برآمده از نظریه پیشرفت، الگوی اسلامی پیشرفت ایران طراحی شود. برایناساس، طیّ طریق از مبانی به نظریه، و از نظریه به الگو، راه و روش طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است. از سوی دیگر، راه و روش عینی نیل به مبانی و نظریه و نهایتاً الگوی پیشرفت، در اصل، محصول مشارکت همه جامعه علمی و فراتر از آن، همه مردم ایران است. الگوی پیشرفت به عنوان پایانه این ماجرا، محصول ذهن و زبان همگانی در یک فرایند گفتوگوی ملی خواهد بود. همگان باید «بیندیشند» که برای پیشرفت اسلامی کشور خود «چه باید انجام دهند». مدیریت این پروژهها به معنای تبدیل همه جامعه به کانونی جوشان برای تولید دانش در قلمرو پیشرفت و نیز کارگاهی برای تحقق آن ـ البته تا آنجا که میسور است ـ خواهد بود؛ اما جامعه در فرایند تولید الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت، نقش اساسی ایفا نکرد!
چهارم «متن الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت» نشاندهنده آن است که تلاش و دقت زیادی برای تدوین و صورتبندی آن صورت پذیرفته است؛ متنی قوی، که مشابه با همه متنهای محصول فرایندهای رسمی تصویبگیری در چارچوب جلسات قانونگذاری، نهایی شده است؛ اما و درهرصورت مسئولان ذیربط باید به سؤالات و ابهامات «روشی» و «محتوایی» ذیل پاسخ دهند:
به نظر میرسد این متن، بین گزینههای پیش رو برای پیشرفت کشور، انتخابهای جدی و مؤثر نداشته است. اگر این «متن» وجود نمیداشت، کشور چه چیزی را از دست میداد؟
نظریهای که چونان تاروپود، محتوای این متن را بهصورت منطقی به هم پیوند میزند، کدام است؟
چه ربط منطقی بین مبانی این الگو و برساختههای آن، نظیر تدابیر وجود دارد؟ به عبارت دیگر، اگر این مبانی حذف شوند، چه تغییری در محتوای متن به وجود میآید؟
به نظر میرسد مفاهیم، ادبیات و روش برنامهریزی استراتژیک، بر روششناسی تدوین الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت، حاکم بوده است. بهراستی تهیهکنندگان متن چه تفاوت اساسی بین الگو و برنامههای جامع و استراتژیک قائلاند؟ اگر قرار بود که برنامه جامع و استراتژیک پیشرفت اسلامی ـ ایرانی تنظیم میشد، چگونه بود؟ بهطور واضحتر واقعاً «الگو» با چه تعریفی در این متن، مورد نظر بوده است؟
در فراز مربوط به «رسالت»، در قالب یک عبارت دوخطی، رسالت یا هدف اساسی پیشرفت کشور، «ایجاد تمدن نوین اسلامی» معرفی شده است. واقعاً این هدف تا چه میزان از خودِ «الگوی اسلامی پیشرفت» از وضوح بیشتری برخوردار است؟ زیرا پیداست که متن قرار است ماهیت الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت را کالبدشکافی و واضحسازی کند. به نظر میرسد وضوح جمله همانگویانه «هدف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است» از وضوح جمله مذکور یعنی «جهت و رسالت الگو، تحقق تمدن نوین اسلامی است» کمتر نیست!
اساساً با چه استدلالی الگوی پیشرفت، «زماندار» است؟ یعنی وقتی از سال 1444 عبور کردیم، پرونده الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بسته، و راه و مقصد دیگری برگزیده خواهد شد؟ به نظر میرسد که تمام الگوهای رقیب الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، نظیر الگوی غربی توسعه، با توجه به همین ملاحظه معقول، با هویتی بیپایان، پروسه و پروژه توسعه را برای خود و جهان مدیریت میکنند. زمانداری میبایست به برنامههای جامع و استراتژیک پیشرفت واگذار میشد.
تدابیر 56گانه الگو ـ با حفظ همه نکات قبلی، ازجمله فقدان ارتباط منطقی و تولیدی با مبانی و...ـ فوقالعاده ناهمگن به نظر میرسد؛ اما و درهرصورت نمیتواند در ذهن بهوجودآورندگان متن نیز چنین باشد. افشای منطق حاکم بر تدابیر ـ که منطقاً باید از مبانی و... و نیز واقعیات کشور، مستظهر باشد ـ از ضروریات اجتنابناپذیر مشارکتگیری همگان در تداوم این فرایند است. برای نمونه، در بند یازدهم تدابیر آمده است که باید برای اموری از قبیل پیشرفت و عدالت و نیز اسلامی و ایرانی بودن الگو، نظریهپردازی شود! اگر برای اندیشمندان و متفکران معزز تهیهکننده متن هنوز رابطه پیشرفت و عدالت و معنای اسلامی و ایرانی بودن آن روشن نیست، پس چگونه متن کامل الگوی پایه اسلامی ـ ایرانی پیشرفت را اینک در پیش روی ما قرار دادهاند؟!
به نظر میرسد با همه تلاشهای مشکور علمیِ بهوجودآورندگان متن الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت، هم از منظر طی کردن فرایند منطقی الگو از مبانی تا الگو، و نیز از منظر مدیریت این جریان علمی به مثابه «یک گفتمان» یا «یک پروژه فکری ملی» در قلمرو پیشرفت، طراحی الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت، با ابهامات و چالشهای اساسی روبهروست. البته با مدد خدای بزرگ، با توجه به فضای فراهمشده از سوی رهبر حکیم انقلاب اسلامی و تدابیر مرکز الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، در چارچوب یک گفتمان ملی، در آینده با محصول بهتری در این عرصه روبهرو خواهیم بود؛ اما و درهرصورت بدترین مواجهه با پیشنویس سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت، میتواند در یک همسویی باورنکردنی از سوی «مخالفترینها» و «موافقترینها» صورت پذیرد. مخالفترینها با مسکوت گذاشتن، و موافقترینها با غیرقابل گفتوگو دانستن متن الگوی پایه، میتوانند متحد باهم، در غیرمؤثر شدن آن، به نحو مؤثری اثرگذار باشند! به نظر میرسد مخالفتهای منطقی و علمی بیش از هر رویکرد مخالفی ـ تنها بدین شرط که برای جامعه خیرخواهانه باشد ـ میتواند مخالفان را به مقصد برساند. از سوی دیگر، موافقان ـازآنرو که میخواهند در چارچوب الگوی اسلامی ایران پیشرفت، دانش، منش و کنش خود را به سامان کنندـ به جای تکرار محتوای متن همراه با اظهار عواطف، هر اندازه که به متن احساس وفاداری بیشتری میکنند، باید درباره درستی منطق و مفاد متن الگو، بیشتر استدلال کنند و بیشتر اطلاعات منتشر کنند و دیگر هیچ! گفتوگوی ملی در مورد این متن، مقدمه واجب همه دستاوردهای بعدی آن است. اولین دستاورد این گفتوگوی ملی، ارتقای الگوی پایه پیشرفت اسلامی ایرانی خواهد بود و این همان پیروی حکیمانه از فراخوان رهبر حکیم انقلاب اسلامی خواهد بود.
انتهای پیام/