به گزارش مشرق، شورای شهر تماما اصلاحطلب تهران برای سومین بار در طول یک سال روند انتخاب شهردار تهران را آغاز کرده است، در میان ۵ نامزد نهایی یکی وزیر مستعفی راه و شهرسازی است و یک گزینه دیگر نیز به زودی به سن بازنشستگی خواهد رسید، تحولات سالهای اخیر در عمل نشان میدهد مدیریت حرف از شهرداری تا دولت به بنبست رسیده است در واقع دولت و شهرداری تنها حرف میزنند و هزینه آن از سوی مردم پرداخت میشود.
بیشتر بخوانید:
سرانجام شهردار بازنشسته تهران علیرغم تلاشهای صورت گرفته برای دور زدن قانون به پایان فعالیت خود در ساختمان خیابان بهشت رسید، شورای شهر تماما اصلاحطلب تهران که حمایت دولت را نیز پشت سر خود دارد برای سومین بار در یک سال گذشته روند انتخاب شهردار این کلانشهر را این بار نیز با دیدی سیاسی آغاز کرده و یک لیست ۵ نفره به رسانهها اعلام شد که تعجب افکار عمومی را برانگیخت، یکی از این پنج نفر در طول ۵ سال فعالیت خود در وزارت راه و شهرسازی حتی یک خانه نساخت و تحویل مردم نداد و یکی دیگر نیز دچار همان دردی است که افشانی گرفتار آن است یعنی بازنشستگی و این نشاندهنده مدیریت حرف بر شورای شهر است و این نحوه مدیریت هم مدیریت شهری و هم دولت را در سالهای گذشته به بنبست رسانده است.
۵ نامزد نهایی شهرداری تهران
در نود و هشتمین جلسه علنی شورای شهر تهران تصمیم گرفته شد از بین ۱۳ نفر نامزد شهرداری ۵ نفر انتخاب شوند، بر همین اساس اعضای شورای شهر باید از بین ۱۳ نفر ازجمله عباس آخوندی، غلامرضا انصاری، محسن پور سیدآقایی، تقوینژاد، حسینی مکارم، پیروز حناچی، مصطفی سالاری، کشتپور، واعظ مهدوی، اوسط هاشمی، مناف هاشمی، محسن هاشمی و جهانگرد، ۵ نفر را به عنوان گزینههای نهایی شهرداری برای ارائه برنامه انتخاب میکردند.در رایگیری شورای شهر تهران رسول کشتپور با ۱۴ رای، پیروز حناچی (۵۵ ساله) و عباس آخوندی (۶۱ ساله) با ۱۱ رای، غلامرضا انصاری (۶۲ ساله) و تقوینژاد (۵۴ ساله) نیز با ۱۰ رای به عنوان ۵ فرد برگزیده برای بررسی بیشتر و انتخاب نهایی شهرداری تهران انتخاب شدند. نگاهی به میانگین سنی این ۵ نفر نشان میدهد که اعضای شورای شهر علیرغم شعار جوانگرایی اما کماکان اعتقادی به این مقوله ندارند.وجود دو نام در صدر این لیست تعجب افکار عمومی را برانگیخته است، نخست عباس آخوندی وزیر سابق راه و شهرسازی که پس از ۵ سال مدیریت این وزارتخانه تازه متوجه شد که با دولت نمیتواند همکاری کند و در نتیجه استعفا داد بدون آنکه حتی یک خانه در طول مسئولیت خود ساخته و به مردم تحویل داده باشد و یک صفحه عملکرد خود را به مردم ارائه دهد.
نام دیگری که در این لیست دیده میشود رسول کشتپور است که خود به زودی بازنشسته خواهد شد، کشتپور ۱۲ شهریور امسال همزمان با تصویب قانون منع بهکارگیری بازنشستگان در اقدامی پیشدستانه به دلیل مشمول شدن این قانون، استعفای خود را تقدیم افشانی شهردار تهران کرد تا از قانون مصوب مجلس تبعیت کند. اما افشانی با استعفای وی موافقت نکرد.
با وجود نزدیک بودن کشتپور به سن بازنشستگی خود وی با این استدلال که یکی دو سال تا رسیدن به این سن فرصت دارد میخواهد مدیریت کلانشهر تهران را بر عهده گیرد!
این همه نشاندهنده سیاسیکاری در شورای شهر تهران است، شورایی که مصالح و منافع مردم تهران را وجهالمصالحه نیات و اهداف گروهی و سیاسی خود ساخته است و به هیچ وجه به فکر مشکلات متعددی که تهران درگیر آن است نیستند.
یک سال و سه شهردار!
فردی که به زودی از سوی شورای شهر به عنوان شهردار کلانشهر تهران انتخاب خواهد شد سومین فردی است که در طول یک سال گذشته به ساختمان خیابان بهشت میرود، مدعیان اصلاحات همواره از عدم ثبات در مدیریتهای عالی کشوری گلایه داشتهاند اما زمانی که خود به خلوت قدرت راه یافتهاند آن کار دیگر کرده و به حرفهای خود پشت پا زدهاند. انتخاب فردی که همزمان با مسئولیت بزرگ مدیریت شهر تهران به فکر کارهای دیگری از جمله ازدواج مجدد بوده است و همچنین پس از استعفای بحثبرانگیز نجفی انتخاب فردی دیگر به جای او که این فرد نیز در سن بازنشستگی قرار داشته و امروز نیز انتخاب افرادی که هر کدام مشکلات متعددی دارند همه و همه نشاندهنده این واقعیت است که مدیریت شهری دچار هرج و مرج در تصمیمگیری است!
گزینهای که سابقهاش در وزارت راه روشن است!
عباس آخوندی یکی از گزینههای دیگر شهردار تهران است گزینهای که سابقه وی در مسئولیتهای گذشته به خوبی روشن و در پیشگاه ملت برای قضاوت قرار دارد.
آخوندی در طول پنج سال گذشته از عباراتی مانند «مزخرف»، «شهربرانداز»، «مسجد ضرار»، «شلخته» و... برای مسکن مهر استفاده کرده بود، اما حداقل به این اصل بدیهی توجه نداشت که حتی اگر این طرح را قبول ندارد، به عنوان یک مسئول دولتی باید نسبت به اتمام و انجام تعهدات گذشته احساس مسئولیت کند؛ موضوعی که میبینیم حتی بعد از پنج سال هم اتفاق نیفتاده است.
از سوی دیگر، این وزیر پرحاشیه که همواره درباره موضوعاتی خارج از چارچوب کاریاش صحبت میکرد (از مقالهنویسی درباره FATF تا سخنرانی درباره لیبرالیسم و...) در ابتدای کار خود در دولت یازدهم از اجرای طرح «مسکن اجتماعی» خبر داد ولی باز هم از اجرای آن خبری نشد! آخوندی دیروز در مراسم تودیع خود نیز بار دیگر به مسکن مهر حمله کرد و گفت اینکه دولت یک خانه نساخته، باعث افتخار است و اصلا قرار نبوده دولت خانهای بسازد.
اما نکته مهمتری که در این میان وجود دارد مربوط به آثار رفتارهای این وزیر مستعفی میباشد؛ چنانکه آمارهای وزارت راه و شهرسازی نشان میدهد در مهرماه سال ۹۲ یعنی تقریبا در دو ماهگی حضور عباس آخوندی در وزارت راه و شهرسازی، متوسط قیمت هر مترمربع آپارتمان در تهران، سه میلیون و ۷۶۴هزار تومان بوده اما در آخرین ماه حضور وی در این وزارتخانه (یعنی مهر۹۷) متوسط قیمت هر مترمربع واحد مسکونی به هشتمیلیون و ۶۳۳هزار تومان افزایش یافته است.
به عبارت دیگر در بازه زمانی مهرماه ۹۲ تا مهرماه ۹۷ قیمت متوسط یک مترمربع آپارتمان در تهران ۳/۱۲۹ درصد افزایش یافته است. از خاطر نبریم که افزایش ۱۳۰ درصدی قیمت مسکن در دوره آخوندی، تنها نقطه ضعف وی در این حوزه نیست. آمارهای رسمی نشان میدهد بخش مسکن بدترین عملکرد را در پنج سال اخیر داشته است، به عنوان نمونه فعالیت بخش خصوصی در حوزه مسکن کاهش پیدا کرده، تعداد معاملات و هزینههای نهادههای ساختمانی (فقط در یکسال اخیر) به ترتیب ۳۲ درصد کاهش و ۵۰ درصد افزایش داشتهاند. اگر این عملکرد که مصداق عبارت «تقریبا هیچ» است، معنایی به جز ناکارآمدی ندارد، پس حامل چه معنایی میتواند باشد؟ آقای آخوندی با کارنامهای حاوی «بیتوجهی به اتمام مسکن مهر، اجرایی نکردن مسکن اجتماعی، گرانی چشمگیر مسکن، کاهش فعالیت بخش خصوصی و کاهش معاملات در این بخش» انتظار دارد چه واژهای برای جمعبندی عملکردش بشنود؟
حال چنین فردی با چنین سابقهای به عنوان یکی از گزینههای شهرداری تهران در شورای شهر مطرح شده است، آیا به این انتخاب حتی اگر نام احتمالی بر روی آن نهاد جز سیاسیکاری و بازی با مصالح مردم تهران میتوان عنوان دیگری نهاد؟!
البته این تنها آخوندی نیست که مرور عملکرد او ناکارآمدی مدیریتی در دولت را نشان میدهد، محمد شریعتمداری وزیر سابق صنعت که به دلیل عملکرد بسیار ضعیف در آستانه استیضاح قرار داشت به ناگاه از سوی رئیسجمهور به عنوان وزیر کار به مجلس معرفی و پس از چند ساعت حرف زدن توانست با رأی نمایندگان از استیضاح رها شده و مسئولیت جدید بگیرد.
ازدواج مجدد و استعفا با بهانه بیماری یا فشارهای سیاسی!
۲۳ اسفند سال گذشته خبرهایی در رسانهها منتشر شد که نشان میداد محمدعلی نجفی شهردار وقت تهران استعفا داده است، روزنامههای زنجیرهای بلافاصله دست به گمانهزنی زده و حرف و حدیثهای متعددی را مطرح ساختند، نخست آنکه این استعفا را به دستهای پشت پردهای منتسب ساختند که اجازه کار به شهردار تهران را نمیدهد.
درگیریهای درونگروهی اصلاحطلبان نیز زمینهساز تحلیلهای دیگری در این راستا شد و از جمله روزنامه شرق در گزارشی با عنوان «دلایل یک استعفا» علت اصلی این استعفا را مخالفتها و فشارهای چند ماهه حزب کارگزاران عنوان کرد.
اما روزنامه آرمان در این میان به عادت گذشته نام مرحوم هاشمی را به میان کشید تا عدم رضایت وی را از استعفای شهردار تهران نشان دهد و این گونه در این راستا قلمفرسایی کرده و نوشت: «بازهم بوی دوری از مرام آیتالله هاشمی میآید؛ چه آقای محمدعلی نجفی که به سادگی از شهرداری تهران استعفا میدهد و چه آنها که دستافشان در شورای شهر تهران به استقبال آن میروند و نام شهردار بعد را زمزمه میکنند. پس چرا هیچ دفاع قاطعی از نجفی نمیکنید؟ چرا یکصدا نمیگویید شهردار تهران بخواهد هم نباید برود؟ واقعا اگر آیتالله هاشمی زنده بود، به شما چه میگفت؟ آیا نمیگفت یکصدا از نجفی حمایت کنید؟»
روزنامه آفتاب یزد نیز مدعی شد: اگرچه مشکل جسمانی از دلایل مهم کنارهگیری عنوان شده لیکن مثل روز روشن است که آقای شهردار زیر بار فشارها تاب نیاورده است.
غلامحسین کرباسچی از مدعیان اصلاحات نیز در گفتوگویی با آخرین شماره روزنامه شرق در سال گذشته استعفای نجفی را به فشارها مرتبط کرده و گفت: هر کس بخواهد در تهران کار کند هم به سلامت جسمی نیاز دارد و هم موافقت ارکان مختلف نظام. یعنی اینکه بتواند با دولت، مجلس؛ قوه قضائیه و نهادهای مختلف کار کند. اینکه کسی فکر کند بدون موافقت ارگانهای مختلف میتواند شهر تهران را اداره کند، نادرست و ناممکن است. البته در شرایط حاضر به گفته خود ایشان مسئله اصلی آقای نجفی مشکل جسمی است.
مصطفی تاجزاده یکی از مدعیان اصلاحات نیز ۲۰ فروردین سال جاری طی توئیتی مدعی شده بود که استعفای نجفی تحت فشار دادستان کل کشور صورت گرفته است.
صادق زیباکلام دیگر مدعی اصلاحات نیز طی یادداشتی فشارهای سیاسی، ارثیه قالیباف، سنگ انداختن و عدم همکاری نهادهای وابسته به اصولگرایان و... را از دلایل استعفای نجفی برشمرد.
علی مطهری نماینده عضو فراکسیون امید نیز در یادداشتی مدعی فشار به نجفی برای استعفا شده و نوشت: نجفی را در رختخواب با بیاحترامی بازداشت کردند، مجبورش کردند ۲ بار استعفا دهد.
با همه این اوصاف نجفی در جلسه شورای شهر دلیل استعفای خود را بیماری صعبالعلاجی خوانده بود که توان را از او گرفته و اجازه تحرک به او نمیداد، او گفته بود: «مسئلهای که موجب طرح این استعفا شد خارج از اداره من و مبتنی بر تقدیر الهی بود به شکلی که یک ماه قبل بر اساس اعلام پزشکان من مبتلا به بیماری شدم که هم مرحله درمان آن سخت است و هم پس از آن دورهای طویل و طولانی را به همراه دارد. لذا استعفای خود را به شورای شهر تهران ارائه کردم.»
وی افزود: «بیماری که امروز به خاطر آن استعفا دادهام مسئلهای است که ظرف یک ماه گذشته عارض شده و من از آن مطلع شدهام.»
سرانجام ۲۱ فروردین سال جاری با رای اکثریت اعضای شورای شهر تهران استعفای نجفی پذیرفته شد، ماهها طول کشید که دلیل اصلی استعفای نجفی روشن شود و مشخص گردد هیچ فشاری در کار نبوده است، نجفی نه آن گونه اسیر در چنگال بیماری صعبالعلاجی بوده که یک ماهه عارضش شده بود و نه ارکان نظام پیش پای او سنگ انداخته بودند، اختلافات گروهی اصلاحطلبان نیز هر چند وجود داشت ولی دلیل اصلی استعفای نجفی نبود، شهردار سابق تهران که به زودی شهردار اسبق خواهد شد در آن دوره گرفتار مشغلههای شخصی و تجدید فراش بوده است. تهران در یک سال گذشته دو شهردار به خود دیده و سومی نیز به زودی اتاق افشانی را در ساختمان خیابان بهشت تحویل خواهد گرفت و این خود سیاسیکاری و مدیریت حرف بر شهرداری را به خوبی نشان میدهد.
مردم مقایسه میکنند
مردم تهران عملکرد شورای شهر پنجم و شهرداران سال گذشته را با عملکرد دورههای پیشین شورای شهر و همچنین محمدباقر قالیباف شهردار اسبق این شهر مقایسه میکنند.
عملکرد قالیباف در دوازده ساله مدیریت وی در شهرداری تهران پیش چشم مردم و مدعیان اصلاحات قرار دارد، در حالی که در همه این دوازده سال دولتها سر ناسازگاری با شهردار وقت تهران داشتهاند قالیباف به انجام وظیفه پرداخته و هر روز مردم تهران پیش چشمان خود پروژه جدید تازه افتتاح شدهای را میدیدند که زندگی بر مردم این شهر را آسانتر از پیش مینمود.
بیش از یک سال از روی کار آمدن شورای شهر پنجم گذشته است، شورای شهر تماما اصلاحطلب همراهی دولت را نیز پشت سر خود داشته و دارد، دولت همسو، شورای شهر همسو و شهردار تهران اصلاحطلب و با وجود فراهم بودن همه امکانات تهران دیگر مانند گذشته شاهد پیشرفت پروژههای شهری و... نیست.مردم مقایسه میکنند و از خود میپرسند به راستی چرا شورای شهر مصالح مردم این شهر را وجهالمصالحه نیات و اهداف سیاسی خود ساخته است. به خوبی میتوان درک کرد که مدیریت حرف شهرداری تهران و فراتر از آن دولت را در بن بست قرار داده است، امروز باید شیوههای مدیریت در دولت و شهرداری تغییر کنند که با آمدن و رفتن افراد مشکلی حل نخواهد شد.