به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، میزگرد بررسی چالشها و مسائل گلوگاهی برای تحول نظام تعلیم و تربیت و ویژگیهای وزیر آینده آموزش و پرورش، در خبرگزاری فارس برگزار شد.
در این میزگرد حسین هراتی نماینده ادوار مجلس و معاون پرورشی اسبق وزارت آموزش و پرورش، اردوان مجیدی مشاور مدیرعامل خبرگزاری فارس و فعال و پژوهشگر تعلیم و تربیت، نصرتالله فاضلی معاون اسبق وزارت آموزش و پرورش، علیاصغر محمدی خبرنگار پیشکسوت و بازنشسته حوزه آموزش و علی جانباز معاون فرهنگی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان حضور داشتند.
در ابتدای نشست اردوان مجیدی مشاور مدیرعامل خبرگزاری فارس، فعال و پژوهشگر تعلیم و تربیت که مدیریت جلسه را نیز بر عهده داشت، گفت: چندی پیش سید محمد بطحایی وزیر سابق آموزش و پرورش استعفا کرد و سرپرستی گماشته شده است و همه دغدغهها به یک موضوع که وزیر آینده چه کسی خواهد بود و چه خصوصیاتی خواهد داشت، متمرکز شده است.
همیشه آموزش و پرورش گرفتار یک اجراییزدگی و سیاستزدگی بوده است؛ از یک زاویه شاید سیاستزدگی نسبت به بعضی وزارتخانههای دیگر کمتر بوده است ولی در اجرازدگی خیلی فراتر از وزارتخانههای دیگر بوده است یعنی درصد عظیمی از انرژی یک وزیر یا کادر اجرایی رده بالای وزارتخانه به جای اینکه در امور راهبردی تحول تعلیم و تربیت صرف شود، در حوزههای اجرایی، تأمین معیشت کارکنان، تأمین منابع مالی و نظایر آن صرف شده است.
همواره در انتخاب وزیر آموزش و پرورش تمایل به کسی است که بتواند بیشتر از آنچه که تحول ایجاد کند، مسائل جاری و اجرایی وزارتخانه را به خوبی حل و فصل کند یعنی اینگونه بگوییم صدای فرهنگیان و مردم در نیاید و مشکلی از سوی وزارتخانه و از طرف جامعهای که با وزارتخانه در ارتباط است، کشور را تحت تأثیر قرار ندهد.
بیشتر به عنوان یک آرامکننده به وزیر نگاه شده است و دغدغه دولت اغلب این بوده که وزارت آموزش و پرورش مشکل نداشته باشد نه اینکه چه مشکلاتی را از کشور در تعلیم و تربیت کشور حل کند.
نظام تعلیم و تربیت ما مشکل دارد و ما همه کاملا حس میکنیم؛ نظام تعلیم و تربیت با خلأهایی مواجه است و قائدتا باید توسط یک بافت سازمانی و مدیریتی، رهبری شود تا خلأها پر شود؛ کارهایی از جمله سند تحول بنیادین و سند برنامه درسی و نظایر آن رقم خورده است اما در مورد اجرایش همه آنها با تأخیر یا نقطه ضعفهای فراوان مواجه شده است.
باید دید آیا در این مدت باقیمانده از دولت، شخصیتی که بتواند تحول را یک قدم جلوتر ببرد، وجود دارد؟ در همین مدت هم فرصت خوبی است برای اینکه خیلی اتفاقات در حوزه تحول آموزشی بتواند رقم بخورد.
به نظر شما ویژگی وزیری که دنبال تحول باشد، چیست؟ البته نه اینکه مسائل جاری وزارتخانه را کنار بگذارد چون بدون اجرای آنها نیز وزارتخانه زمین میخورد اما مسأله تحول نظام تعلیم و تربیت کشور را در اولویت قرار دهد.
در این جلسه مسأله ما تحول تعلیم و تربیت است و چگونه میتوانیم وزیری را پیدا کنیم چنین ویژگی را داشته باشد برای این اتفاق چهار سؤال مطرح کردیم.
1- چالشها و مسائل گلوگاهی برای تحول نظام تعلیم و تربیت چیست؟
2-در حال حاضر و شرایط امروز، 3 مسأله و چالش گلوگاهی را که دارای اولویت روز با محوریت تحول تعلیم و تربیت برای حل آن هستند، کدام است؟
3- وزیر آموزش و پرورش در شرایط کنونی برای قرار گرفتن در این جایگاه و پرداختن به این مسائل گلوگاهی، چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
4- تصور کنید وزیر مورد نظر با این ویژگیها انتخاب شد، پیشنهاد شما برای 3 اقدام کلیدی و برنامه وزیر منتخب در شرایط کنونی برای حل مشکلات گلوگاهی چیست؟
* هراتی: تحولی در آموزش و پرورش نمیبینیم
در ابتدا تصور میکنم در چالشها و مسائل گلوگاهی آموزش و پرورش یکی از مهمترین مسائل، نگاه و باور مسؤولان به مسأله آموزش و پرورش است؛ ما در طول ۴۰ سال اول انقلاب اسلامی حدود ۱۵ وزیر و سرپرست داشتهایم و در دولت فعلی نیز سه وزیر و دو سرپرست آمده و رفتهاند.
در زمینه این آمد و رفتها مشکل اینجاست که مسؤولین باور نمیکنند که در گام اول، زیربناییترین، اساسیترین و بنیادیترین مسأله در جامعه، آموزش و پرورش است و نمی خواهند این موضوع را باور کنند؛ دوم اینکه با کمال تأسف برخی مسؤولان، آموزش و پرورش را به عنوان هزینه مطرح میکنند؛ هزینه در اصطلاح برنامه و بودجه یعنی پولی که ارائه میشود و سپس تنها برای روزمرگی پایان می پذیرد، در حالی که بزرگترین، پرسود ترین و سازندهترین سرمایهگذاری، سرمایهگذاری در آموزش و پرورش است.
نکته سوم این است که تجربه جهانی به ما نشان میدهد هر کشوری که در عرصه تعلیم و تربیت سرمایهگذاری کرد به توسعه و پیشرفتهای جامع رسید که نمونه آن ژاپن، کره جنوبی، سنگاپور و در غرب، کشور آمریکاست؛ این کشورها زمانی به خود آمدند و مشاهده کردند که استقبال نخبگان و مغزهای برتر از آموزش و پرورش کم است سپس بررسی کردند و مشخص شد وجود نخبگان در رشته پزشکی به دلیل حقوق بالا، زیاد است پس از آن تغییر جهت داده شد و از آنجا ریشه برخی پیشرفتها آغاز شد.
اگر نیروی انسانی شایسته نباشد، تمدنی وجود ندارد و تا زمانی که نگاه، باور و رویکرد دولتمردان در عرصه آموزش و پرورش تغییر نیابد و بر اساس عقل، تجربه، منطق و احساسات به واقعیات نرسند، مشکلات آموزش و پرورش به قوت خود باقی است.
مشکلات آموزش و پرورش در سه مقوله خلاصه می شود و اولین مقوله این است که این نهاد بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نیاز به تحول نگری، برنامهگرایی و نوآفرینی دارد یعنی باید در گام اول این موضوعات اجرایی شود.
در آموزش و پرورش تاکنون تغییر صورت گرفته اما ما تحول نمی بینیم؛ تفاوت تغییر و تحول در این است که تغییر در سختافزاری، و تحول در نرمافزاری است؛ البته در مواقعی حرکتهای جسته و گریختهای را شاهد بودیم اما به مفهوم واقعی شاهد تحول نشدیم.
دومین مورد تأمین معیشت آبرومندانه معلمان است؛ همه شما میدانید که در پرداختیهای کارمندان دولت، کمترینش به آموزش و پرورش تعلق میگیرد و در اینجا ما با یک پارادوکس مواجه هستیم؛ از یک طرف میگوییم که معلمی شغل انبیاست و تربیت نسل آینده را بر عهده دارد و از طرف دیگر کمترین امکانات را برای آنان قرار میدهیم
مسأله مهم دیگری که اکنون وجود دارد، گزینش معلمان است؛ گزینش کنونی کهنه، نخ نما و ناکارآمد است؛ اکنون به گونهای است که فرمهایی را تهیه میکنند، تحقیقات محلی انجام میشود و مصاحبهای صورت میگیرد؛ چند نفر سوابق وی را میخوانند و اعلام میکنند که صلاحیت دارد یا خیر؛ در حالی که در آموزش و پرورش به تستهای استاندارد شدهای نیاز است تا ابتدا بگوید آیا فرد وارد شونده به آموزش و پرورش رغبت، میل درونی، انگیزه و عشق به معلمی دارد یا خیر.
یعنی اگر معلمی را عشق، علم، فن و هنر میدانیم باید دید آیا در وجود فرد هست یا خیر؛ با توجه به اینکه شخصیت معلم در داخل کلاس و حتی بیرون مدرسه الگویی برای دانشآموزان است، باید دید شخصیت مناسبی برای معلمی دارد؟ بنابراین هنگامی که معلم ویژگیهای لازم را نداشته باشد بقیه برنامه ها به نتیجه مطلوبی نمیرسد.
* 10 ویژگی وزیر آموزش و پرورش
وزیر آموزش و پرورش باید 10 ویژگی داشته باشد؛ ویژگی اول این است که باید متدین، ارزشگرا و ولایت مدار باشد؛ از لحاظ تدین ما سه نوع مدیر متدین داریم؛ اول مدیری که تدینش در حد خودش است، دوم مدیری که سعی میکند این جریان را در حدی به زیرمجموعه خود انتقال دهد و سوم مدیری است که سعی میکند دینباوری خود را در تمام مجموعه خود به صورت سیستماتیک پیاده کند.
به صورت کلی وزیر منتخب آموزش و پرورش باید دارای صلاحیت، توانمندی و انگیزه از نوع الهی برای خدمت به جامعه باشد؛ این شخص باید تحولنگر و تحول خواه باشد یعنی دارای نگاه تحولی و طرح و برنامه باشد و خدای ناکرده دچار روزمرگی نشود بلکه آموزش و پرورش به جای برنامهروزی، برنامهریزی داشته باشد؛ وزیری که برای آموزش و پرورش انتخاب میشود باید ژرفاندیش، آیندهنگر، دارای نگرش سیستمی، مردمی و پاسخگویی باشد. این فرد باید شناخت لازم از آموزش و پرورش و نیروهای آگاه و کارآمد داشته باشد؛ همچنین باید بداند وضع موجود و مطلوب چیست و برای رسیدن از وضع موجود به وضع مطلوب برنامه ارائه کند.
فرد انتخاب شده باید دارای ویژگیهای مدیریتی، قدرت اجرایی و هفت شاخص مدیریت جهادی را دارا باشد و انتقادپذیر و مشارکتجو باشد؛ وزیری که قرار است سکاندار آموزش و پرورش شود باید بینش و گرایش تعامل با مجلس و توان جذب همافزایی سایر دستگاهها را دارا باشد و تعهدات لازم برای مساعدتها را از جانب معرفی شونده(رئیس جمهور) اخذ کند؛ وزیر انتخابی باید سابقه و پیشینه مسؤولیت با انگیزه و مطلوب را داشته باشد.
در مورد دلیل اینکه تعداد بسیاری سرپرست و وزیر آمده و رفتهاند ولی دستاوردی نداشتند سه عامل تاثیرگذار است، اول اینکه بررسی و مطالعه لازم و جامعه برای فردی که به مجلس معرفی میشود، صورت نگرفته است، دوم متاسفانه حصار تنگ و محدود جناحی و توصیهگرایی برخی سبب مشکلات شده است و سوم اینکه وزیر آموزش و پرورش را وارد عرصه کردیم بدون آنکه حمایت و پشتیبانیهای لازم در این ارتباط صورت گیرد.
* محمدی: به چشم مصرفکننده به آموزش و پرورش نگاه میشود
آموزش و پرورش تأثیرگذارترین دستگاه در کشور ماست و از نظر بنده از برخی وزارتخانهها مانند وزارت اطلاعات و وزارت کشور نیز مهمتر است اما متأسفانه این دیدگاه در بین دولتمردان ما هیچ وقت جا نیفتاده است که آموزش و پرورش مجموعه تأثیرگذاری است و فقط در مواقعی که انتخابات داریم به آن توجه میشود و این نگاه، نگاه سیاسی است؛ بنده به این مسئله انتقاد دارم و شاید همین موضوع باعث میشود آموزش و پرورش پیشرفتی نکند.
در مقطعی طرح ٣-٣-۶ اجرا شد که برخی معتقدند اکنون زمان تغییر ساختار نبود یا نیازمند آن نبودیم؛ علیرغم تأکیدات رهبر معظم انقلاب ولی این دیدگاهها باعث شده است از لحاظ برنامههای تحول گرا در آموزش و پرورش نسبت به کشورهای همرده عقبتر باشیم؛ سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که کارشناسان بسیاری سالها روی آن کار کردهاند و همچنین مقام معظم رهبری بر اجرای آن تاکید داشتند، به خوبی اجرایی نشد.
بنده روی سخنم با دولت خاصی نیست؛ زمانی که ما در مقام پرسشگر از مسؤولان سوال میکردیم به ما میگفتند اقدامات خود را در راستای اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش انجام میدهیم؛ سوال اینجاست گام برداشتید، نتیجه اش چه شد؟ هر شخصی آمد و رفت و اقدامات لازم بر زمین ماند.
آموزش و پرورش وظیفه خطیری بر گردن دارد و آن نیز پرورش نیروی انسانی برای نسل آینده کشور است؛ سرمایهگذاری در آموزش و پرورش نهادینه نشده و به چشم مصرفکننده به آن نگاه میشود در حالی که نباید این طور باشد؛ فردی از سازمان برنامه و بودجه اعلام کرده بود آموزش و پرورش مانند گردابی است که هرچه بودجه به آن میریزیم، بلعیده میشود؛ نگاهها نشان میدهد ما هنوز آموزش و پرورش را درک نکردهایم و شناختی از این وزارتخانه نداریم.
از طرفی گفته میشود تغییرات خاصی نظیر ٣-٣-۶ داریم ولی در باطن موضوع به گونهای دیگر است؛ از طرف دیگر طی چند سال اخیر تلاطم مدیریتی داشتهایم واقعاً ضربه بزرگی به آموزش و پرورش زده است؛ هر وزیر جدیدی که آمده دوباره چرخ را از نو اختراع کرده است؛ در حالی که در کشورهای توسعه یافته که جایگاه علمی بالایی دارند مشاهده میشود برنامهای خاص داشتهاند و اگر حزبی برود و حزب دیگری بیاید ولی چارت آموزش و پرورش تغییر نمیکند؛ در حالی که در کشور ما اینطور نیست و مدیریت آموزش و پرورش ثبات ندارد که این آسیب بزرگی به حساب میآید ولی متأسفانه هیچ گاه دیده نشده است.
معلمان بیانگیزه هستند؛ در کلاسهای درس ما که تراکم دانشآموز بالاست، معلمان رغبت به تدریس ندارند؛ حقوقی که دریافت میکنند خود را با فردی که در شرکت نفت با مدرک یکسان در حال کار کردن است، مقایسه میکنند و در نتیجه انگیزه برای تدریس وجود نخواهد داشت؛ بسیاری اوقات میبینیم حتی فردی زیر دیپلم یا دیپلمه با یک تلفن یا یک نامه جذب میشود، قبول کنیم که برنامه مدونی در آموزش و پرورش نداریم حتی تحول بنیادین آموزش و پرورش در عمل اجرایی نشده است.
اکنون در مدارس ما شکاف طبقاتی ایجاد شده و از عدالت آموزشی فاصله گرفتهایم؛ همانطور که مطلع هستید از لحاظ فضای آموزشی، نیروی انسانی و ... بین دانشآموزان تفاوت قائل شدهایم که نشان میدهد از هدف اصلی دور شدهایم و خانوادهها نیز سردرگم شدهاند؛ از خانوادهها بپرسید چند درصد از آموزش و پرورش راضی هستند.
مهمترین کار این است که شأن و جایگاه معلم را به وی بازگردانیم؛ معلم زمانی احترام و جایگاه خاصی داشت و دارای اعتبار بود ولی اکنون این طور نیست معلمان نیز راضی نیستند؛ این موضوع از مشکلات مالی نیست و احترام متقابل دانشآموزان و معلم و اولیا مد نظر است که باید به آنان برگردد.
اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نکته بعدی است؛ مهم این است که ما در موضوع اتفاق نظر داشته باشیم و ببینیم آیا می خواهیم سند تحول را اجرا کنیم یا به طور کلی روی چه چیزی میخواهیم سرمایهگذاری کنیم و آن را انجام دهیم؛ متاسفانه در این زمینه دچار سردرگرمی هستیم.
از مهمترین مشکلات کنونی آموزش و پرورش، بودجه آن است؛ معمولاً دولتها از اختصاص منابع مالی آموزش و پرورش طفره رفتند و این مسأله به نوع نگاه دولتمردان و مسؤولان باز میگردد که فکر میکنند آموزش و پرورش هزینهای است.
* وزیر تعلیم و تربیت باید بین آموزش و پرورشیها مقبولیت داشته باشد
وزیر آموزش و پرورش منتخب باید از جنس آموزش و پرورش باشد نه اینکه از بیرون بیاید و وزیر باید بین آموزش و پرورشیها مقبولیت داشته و به مسائل و مشکلات آگاه باشد؛ برخی وزرا برنامههایی ارائه میکنند که خود میدانند عملیاتی نمیشود؛ پشت تریبون مجلس برای دریافت رأی اعتماد میروند و وعدههایی میدهند که عملاً اجرایی نخواهد شد.
وزیر منتخب باید برای حضور در مجلس، دولت و مجامع از شأنیت در جایگاه لازم برخوردار باشد؛ اکنون می بینیم هر وزیری میآید، تنها با معلمان و دانشآموزان عکس میگیرد؛ این عکس ها چه دردی از آموزش و پرورش دوا میکند؟ لذا وزیر باید شهامت داشته و معتقد باشد که آمده است کار کند و در این راستا جسور باشد.
وزیر منتخب آموزش و پرورش نباید بگذارد نگاه سیاسی به این وزارتخانه باشد و باید به روز باشد و در جریان مشکلات آموزش و پرورش قرار گیرد؛ فرد باید بداند پیوند بین آموزش و پرورش، خانواده ها و سایر مراکز گسسته شده است؛ در حال حاضر زمانی که اسم از آموزش و پرورش می آید به یاد بیبرنامگی و روزمرهگی میافتیم؛ دریافت راهنمایی و مشورت گرفتن از اهل فن موردی مهم است.
* جانباز: آموزش و پرورش حرف نخبگانی را نمیشنود
جنس صحبتهای بنده از نوع دانشآموزی است که امروز جزو بخش فراموش شده آموزش و پرورش قرار گرفته که قرار است نسل آینده را تربیت کند؛ متاسفانه اولویتهای دوم و سوم خود را دانشآموز قرار داده و به دنبال تحول خواهی در حوزه دانشآموزی کشور نیست.
آن چیزی که امروز گریبانگیر آموزش و پرورش شده و تحول در آن را زمینگیر کرده است، مسأله فردگرایی به شمار میرود که هم در ساحت دانشآموزی، ساحت های فرهنگیان و همچنین اجزای ساختاری آموزش و پرورش به شدت مشهود است؛ متاسفانه امروزه فردگرایی در بحث آموزش جدی شده است و غفلتهای خواسته یا ناخواسته در بدنه آموزش و پرورش دیده می شود.
اکنون مشاهده میشود دانشآموزان آموزشهای فردی میبینند و در اقدامات تربیتی، مسابقات و جشنوارهها به صورت فردی به آنان توجه میشود؛ این موضوع حتی در اجزای ساختاری وجود دارد و در میان فرهنگیان هم به صورت جدی دیده میشود و به طور کلی آموزش و پرورش از نهادسازی در فضای اجتماعی خودش ترس دارد.
آموزش و پرورش حرف نخبگانی را نمیشنود چون در فضای نخبگانی زیست میکند به مشکلات توجهی ندارد؛ در یکی از نکات برنامه درسی ملی آمده است که معلم باید همواره خود را در مسیر تعالی ببیند ولی انگار بدنه آموزش و پرورش درها را بسته و در عایقی نخبگانی حضور دارد.
سازمان پژوهش و برنامهریزی مهمترین بخش آموزش و پرورش است که سالها در آن بسته بوده و هر اقدامی که در آن انجام میشده و پشت درهای بسته بوده است که امیدواریم حجت الاسلام والمسلمین ذوعلم حرکت جدی در این مسیر ایجاد کند؛ بنده معتقدم در آموزش و پرورش باید حرف ها را به اشتراک بگذاریم و تبدیل به نهضت و گفتمان کنیم.
امروز کسی از مسأله آموزش و پرورش، مسأله گفتمانی درک نمیکند کما اینکه در اول انقلاب، مسأله سواد آموزی که از وظایف دستگاه تعلیم و تربیت بوده تبدیل به یک نهضت شد و ما توانستیم این نهضت را به خوبی دنبال کنیم؛ امروزه ما در سایر وزارتخانهها در مسأله نفت، بنزین و صنعت، نهضت گفتمانی در بین جامعه داریم اما در آموزش و پرورش نهضت گفتمانی وجود ندارد و این وزارتخانه نتوانسته نهضت گفتمانی را دنبال کند.
آموزش و پرورش تنها ساختمان خیابان قرنی نیست بلکه دستگاه تعلیم و تربیت یک جامعه است؛ امروز وقتی دانشآموز ما با وزارتخانهای که خود متولی تعلیم و تربیت است ولی در آن اختلاس و فساد اقتصادی و سیاسی روی میدهد، مواجه میشود، اعتمادش را نسبت به آموزش و پرورش از دست میدهد؛ اکنون اخباری منتشر میکنیم که میگوید فلان اختلاس یا جریان در آموزش و پرورش دنبال می شود یا حتی میگوییم فلان اتفاق در آموزش و پرورش در حال رشد کردن است؛ به نظر می آید دعوای سیاسی ما با یک فرد، گروه یا جامعه نیست بلکه فرآیندی است که دستگاه تعلیم و تربیت را زیر سؤال میبرد؛ یعنی این اعتمادی فوران میکند و امروزه چالش جدی، بیاعتمادی در آموزش و پرورش است.
امروز نقش پذیری و شأن معلم به عنوان مربی انسان زیر سؤال رفته است و تبدیل به یک کارمند و فرد بدون خلاقیت و ابتکار تبدیل شده است و از وی انتظار دارند به عنوان یک آدم آهنی، انسانی را بسازد؛ سؤال میشود چرا وقتی وزیر آموزش و پرورش عوض شد؟ هیچ کس نیامد به وی بگوید بمان و نمایندگان مجلس نیز اصراری به ماندن وی نکردند؛ سوال اینجاست چرا بدنه معلمان که بزرگترین نهاد دولتی هست به این موضوع اعتراض نکرد؛ این موضوع نشان میدهد که نقش مطالبهگری و هویت معلمی از ساختار گرفته شده است؛ آیا از بین یک میلیون نفر، هزار نفر نبودند که بخواهند به موضوع رفتن سید محمد بطحایی اعتراض کنند؟ آیا دولت در آن صورت میتوانست وزیر را تغییر دهد؛ این مسأله بالا به پایین آموزش و پرورش نیست بلکه مسأله از پایین به بالا است یعنی مطالبهگری نیست.
در بخشی از این موضوع، رسانه موظف است وضعیت را اصلاح کند زیرا کل نگاه به فرهنگیان را نگاه حداقلی معیشتی کرده است؛ آیا تنها مشکل معلم، معیشت، حقوق و ساعت کاریاش است؟ معلمانی هستند که خوب کار میکند چرا به آنان توجه نمیشود و رسانه ها همیشه از منظر ضعف، معلم را پمپاژ خبری کرده است؛ چرا هیچگاه نتوانستیم معلم را الگو قرار دهیم؛ در شرایط کنونی به وزیری نیاز است که اعتماد را به آموزش و پرورش بازگرداند و حرکت را به جریان بیندازد و حال خوب را به بدنه القا کند؛ وزیری که حتی نمیتواند کارمندان ستادی خود را یکبار ببیند توقع داریم چه چه گلی به سر آموزش و پرورش بزند.
آنچه در این سه وزیر منتخب دولت روحانی مشخص است این بوده است که نتوانستند بدنه را همراه خود کنند؛ به نظر بنده وزیری که بتواند دغدغههای آموزش و پرورش را با بدنه آن به اشتراک بگذارد، موفق خواهد بود و این موضوع شعار نیست.
* وزیر آموزش و پرورش باید تحولخواه باشد
وزیر آموزش و پرورش باید تحولخواه باشد و نگاه مقطعی نداشته باشد؛ همچنین وزیر آموزش و پرورش باید به تشکلها، مجامع فرهنگیان و انجمن اولیا و مربیان اعتماد کند و تشکلهای دانش آموزی امروزه بخش اعظمی است که وزیر آموزش و پرورش میتواند به آنان اعتماد کند که متاسفانه اینها در الگوریتم تصمیمگیریهای آموزش و پرورش هیچ تأثیری ندارند و این خیلی موضوع مهمی است آنچه که می تواند فردگرایی را به گروه گرایی تبدیل کند همین تشکل های دانش آموزی هستند و می توانند خیال آموزش و پرورش را راحت کند.
آموزش و پرورش بیش از ۱۸ هزار کمبود نیرو دارد؛ اکنون 5 هزار مربی به صورت فی سبیل الله و مردمی در بدنههای تشکلهای دانشآموزی فعالیت میکنند، آموزش و پرورش چه زمانی به این ظرفیتها توجه کرده و از آن استفاده کرده است؟ آموزش و پرورش باید از تصدیگری به متولیگری بپردازد؛ آموزش و پرورش امروز متولی نهاد تعلیم و تربیت نیست چون متولی تعلیم و تربیت باید سیاستگذار باشد و نقش نهاد غیر رسمی تعلیم و تربیت را به رسمیت بشناسد؛ امروز آموزش و پرورش یک دستگاه مجری بزرگ در جامعه است که کارهای اجرایی مختلفی انجام میدهد.
امروز معاونت پرورشی آموزش و پرورش متولی حوزه پرورشی در آموزش و پرورش نیست و خود در حال جابجایی آفتابه لگن و اسباب اثاثیه است، تا زمانی که این نگاه رقابتی به نهادهای مدنی در جامعه از طرف دولت و آموزش و پرورش اتفاق بیفتد، مشکلات حل نمیشود و این موضوع بسیار مهمی است؛ بنده از جانب تشکلهای دانش آموزی به صورت قطعی اعلام میکنم که آموزش و پرورش در حوزه پرورشی در بسیاری از حوزهها متصدی است و خود، مجری عملیات در مدرسه به شمار میآید و این چقدر از منابع آموزش و پرورش را درگیر میکند و متأسفانه توفیقاتی در این حوزه ندارد.
* فاضلی: گویا امروز سند تحول تبدیل به یک چالش شده است
در بحث چالشها، مأموریت اصلی آموزش و پرورش، شناسایی، کشف و هدایت استعدادهای دانشآموزان است و شاید همه چالشهای فرعی دیگر به این چالش اصلی باز میگردد.
در هدایت تحصیلی دانشآموزان موجهای رشتهای مختلف را در دهههای متعدد داشتهایم؛ زمانی ریاضی ـ فیزیک بیشترین موج را داشت ولی اکنون علوم تجربی دارای بیشترین متقاضی است و از طرف دیگر کمترین گرایشها در شاخه فنیوحرفهای و کاردانش وجود دارد؛ در صورتی که از نظر نُرم نیازهای جامعه در بازار کار اینطور بیان میکنند که هر 5 نفر تکنسین نیاز به یک مهندس دارد.
نتوانستیم استعدادهای دانشآموزان را کشف و هدایت کنیم و ظرفیت هنرستانها را بالا ببریم تا دانشآموزان به سمت آن گرایش پیدا کنند و سپس وارد بازار کار شوند؛ در سند تحول آمده است دانشآموزان در هر مرحلهای که فارغالتحصیل میشوند یا مدرسه را ترک میکنند باید مهارتی برای کسب روزی حلال داشته باشند.
هنگامی که دانشآموزان دیپلم دریافت میکنند غالباً برای ادامه تحصیل در دانشگاه پرورش مییابند نه فعالیتهای زندگی؛ که یکی از آنها کسب معیشت است؛ دلیل این چالش، این است که ظرفیتهای کشف استعداد وجود ندارد.
گویا ما در همان غار اصحاب کهف هستیم و اگر پس از صد سال و هزار سال بیدار شویم و بخواهیم به کلاسها برویم میبینیم هنوز کتاب وجود دارد و شاید رنگ تخته سیاه را سبز کرده باشیم یا اینکه در بحث آیتی و هوشمندسازی، اقدامات ابتدایی را به ثمر برسانیم اما آموزش و پرورش وظیفهاش طراحی فرصت است تا حین آن دانشآموزان فعالیت داشته باشند و به واسطه آن درک موقعیت، شایستگی و در پی آن مهارتی را کسب کنند، وجود ندارد که اکنون امکان این موقعیتها به صورت مناسب وجود ندارد.
ما نتوانستیم ظرفیتهای کشف استعداد دانشآموزان را فراهم کنیم و این چالش اصلی است که کمتر به آن توجه کردیم لذا دانشآموزان سرمایههای اصلی این نظام هستند و اکنون توسعه مبتنی بر نیروی انسانی رقم میخورد و دانشآموز، نیروی انسانی اساسی آینده ماست؛ نکته بعدی این است که باید دید آیا نیاز است ساختار آموزش و پرورش مانند دستگاههای دیگر باشد؟ یا هویت آموزش و پرورش، هدایت و تربیت است که این مورد جزو شئونات مستقیم ولی فقیه است.
سایر دستگاهها برای دولت اولویت دارند ولی آموزش و پرورش که کارش تربیت است، خیر؛ اگر به سال 97 بنگریم شاید هیأت دولت یک جلسه نیز به آموزش و پرورش اختصاص نداد و اگر یک بار موردی مطرح شده باشد در زمینه محیط زیست و ماجرای در نظر گرفتن تعطیلات آموزشی بوده است لذا اگرچه آموزش و پرورش در مراکز تصمیمگیری در کنار سایر دستگاهها حضور دارد ولی در اولویت نیست.
بین آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت تفاوت وجود دارد و ما نباید تعلیم و تربیت رسمی و عمومی که آموزش و پرورش است را با تعلیم و تربیتی که کلی است و جامعه در آن تأثیر میگذارد و امروز به عنوان برنامه درسی پنهان و آشکار یا رسمی و غیررسمی از آن یاد میکنند، ترکیب کنیم. امروز تعلیم و تربیت غیر رسمی بر رسمی خیلی زیاد است.
اگر آموزش و پرورش بخواهد از نظر ساختاری موفق شود باید برایش تعامل با سایر دستگاهها تعریف شده باشد. همچنین باید ببینیم خاستگاه برنامه درسی ما چه باید باشد. آیا علم صرف، خاستگاه برنامه درسی است یا علم در کنار شرایط، بوم و اقتضائات محلی؟ آیا در آموزش صنعت باید از کتابهای علمی دنیا بگیریم یا آن را با شرایط صنعتی خودمان منطبق کنیم.
گاهی افراد در آموزش و پرورش تحمل شنیدن حرفهای دستگاههای دیگر را ندارند و برخی دستگاهها به ظرفیتهای آموزش و پرورش واقف نیستند که این موضوع دومی چالش است؛چالش سوم سند تحول است که زمانی فرصت بود ولی گویا امروز تبدیل به یک چالش شده است؛ برخی افراد، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را آرمانی میدانند و قابلیت اجرایی آن را تصور نمیکنند؛ این افراد میگویند حیات طیبهای که شما گفتید آرمانی است و برای آخرت است و گویا این مسأله امروز تبدیل به یک چالش شده است. مبانی نظری سند تحول بنیادین و برنامه درسی ملی یکی از بزرگترین دستاوردهای جمهوری است است اما افرادی هستند که در مرحله اشاعه و تدوین برنامه درسی نبودهاند و یک دفعه با سند تحول مواجه شدند و گویا مرحله اشاعه که مرحله جدی سند تحول بوده است، انجام نشده است.
برخی وزرا تفاوت بین برنامه درسی ملی و برنامه درس ملی را تشخیص نمیدادند؛ برنامه درسی ملی خودش یک رشته است؛ یکی از چالشهایی که ما در سند تحول بنیادین با آن روبرو هستیم بحث حدنصاب تعلیم و تربیت است و ما این حد نصاب را به صورت کمی و کیفی میدانیم؛ حد نصاب کمی این است که میگوییم گذر تحصیلی چقدر است و از ابتدایی چند نفر به دوره اول متوسطه راه یافتند یا اینکه پوشش تحصیلی ما در پایه اول ابتدایی چقدر است؛ الحمدالله آمارها در منطقه بسیار خوب است و برای ابتداییها 98 تا 99 درصد پوشش تحصیلی وجود دارد. حتما میدانید که پوشش پایه ابتدایی بیش از پوشش دوره اول متوسطه و پوشش دوره اول متوسطه از متوسطه دوم بیشتر است؛ اینها کمی است.
اما حدنصاب کیفی بسیار مهمتر است. به طور مثال باید ببینیم کلاس چه ویژگیهایی از نظر فیزیکی داشته باشد؛ اکنون ما کتابی به نام تفکر و پژوهش در اختیار داریم که معلم اگر بخواهد در کلاسی با 40 نفر تراکم با زمان 45 دقیقهای دوره ابتدایی را تقسیمبندی کند با چند نفر میتواند به گفتوگو بپردازد؟
چالش ما این است که طراحی برنامههای درسی و کتب درسی مبتنی بر شرایط ما از نظر معلم و فیزیک نیست؛ گویا برخی برای خود مینویسن و معلم در این میان گرفتار میشود؛ در بحث حد نصاب کیفی، معلم توانمند مطرح است؛ در حال حاضر یکی از مهمترین چالشهای ما این است که گروههای آموزشی، کلاسهای ضمن خدمت و ... همه تبدیل به فضای مجازی شده است و این در حالیست که هویت حرفهای معلمان وقتی شکل میگیرد که آنها همدیگر را ببینند و معضلات را با هم حل کنند.
آموزش و پرورش گاهی وقتها تبدیل به کلاس شده است و حتی معلمان در مدرسه نمیتوانند با یکدیگر از نظر آموزشی دیدار و برای درس پژوهی اقدام کنند. لذا ما مدرسه را در حد کلاس تنزل دادیم که باید به معلم در سطح منطقه، استان و کشور هویت بخشید؛ اینکه معلمان بتوانند یکدیگر را ملاقات و از یکدیگر دفاع کنند، وجود ندارد که عدالت آموزشی در این حد نصاب معنا ندارد.
بودجههای آموزش پرورش را عملکردی دیدیم و سالانه 10تا 20 درصد به آن اضافه کردیم؛ تفاوت بین اعتبارات پرسنلی و غیرپرسنلی یکی دیگر از چالشهای آموزش و پرورش است. همچنین کیفی بودن آموزش و پرورش وابسته به اعتبارات غیرپرسنلی میباشد؛ متاسفانه در بودجه آموزش پرورش ردیفی برای آموزش معلمان وجود ندارد و همچنین آموزش معلم در بخش سایر قرار گرفته است.
به نظر بنده اولین اولویت وزارت آموزش و پرورش باید تبیین و ظرفیتسازی برای اجرای سند تحول است؛ دومین گزینه، رتبهبندی معلمان و سومین نیز تجهیز فضای آموزشی مبتنی بر نیازهای برنامه درسی است.
* وزیر آموزش و پرورش باید انقلابی باشد
به نظر بنده اولین ویژگی وزیر آموزش و پرورش انقلابی بودن اوست و تا انقلاب اسلامی را به عنوان یک رهاورد بزرگ بشری و الهی قبول نکنیم و همچنین ندانیم نجات دنیای امروز به واسطه انقلاب اسلامی است، گستره مقاومت، نجاتبخش مستضعفین در سطح جهان است، موفق نخواهیم بود.
فاضلی گفت: برخی تعلیم و تربیت اسلامی را قابل انتقال نمیدانند و آن را در حد موعظه و نصیحت تنزل میدهند که اینها نمیتواند وزیر حوزه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی باشند؛ وزیر آموزش و پرورش باید تجربه کاری در مدرسه را داشته باشد؛ وزیری داشتیم که به دانشآموز، دانشجو میگفت چون مدرسه را درک نکرده بود؛ نباید اجازه داد کسی که مدرسه نرفته، مدیریت در آموزش و پرورش نداشته است، این مسیر را طی کند؛ باور کنید کشف مسائل آموزش و پرورش از درون مدرسه شکل میگیرد نه در گزارشها و کتابهای متعدد؛ این کتابزدگی و علم زدگی یکی از معضلات جامعه ما است که میخواهیم همه مسائل جامعه خود را ماند مسائلی که در غرب تشکیل شده است را بشناسیم و مطابق آنان حل کنیم.
قدرت تعامل با دستگاهها و همچنین جلب اعتماد رئیسجمهور موردی مهم در انتخاب وزیر است ولی متاسفانه رئیسجمهور هنوز حتی یک بار در شورای عالی آموزش و پرورش که رئیس آن شوراست، حضور پیدا نکرده است؛ وزیر منتخب آموزش و پرورش باید تعامل داشته باشد ولی منفعل نباشد. بسیاری از اقدامات خوبی را که آقای بطحایی آغاز کرد نتوانست به مقصد برساند.
حذف تیزهوشان در دوره اول متوسطه یکی از اقدامات بسیار جالبی بوده که اجرایی نشد. وزیر منتخب باید تمام زیرساختهای مورد نیاز سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را تأمین و مرکز تصمیمگیری برای تدوین بودجه و انتظار را مشخص کند؛ اکنون مجلسیها انتظار خاصی دارند اما بودجهشان را مبتنی بر انتظار تعریف نمیکنند؛ شورای عالی انقلاب فرهنگی ما سند تحول بنیادین آموزش پرورش را تصویب کرده و مجلس با قانونگذاری در حال حمایت است اما باید توجه کنیم که بودجه آموزش و پرورش با گذشته چقدر تفاوت یافت که حداکثر 250 میلیارد تومان برای سند قرار داده است و وقتی به آن مینگریم حرکت کوچکی است؛ 40 هزار میلیارد تومان بودجه آموزش و پرورش است و شما نسبت را با 250 میلیارد تومان نگاه کنید.
در نهایت اینکه باید از فشارهای اجتماعی که موجب تحمیل نیروهای بدون کارآمدی به آموزش و پرورش میشود، جلوگیری شود و تمام نیروهای آموزش و پرورش از طریق دانشگاه فرهنگیان جذب شوند.
* مجیدی: نکات خیلی خوبی مطرح شد؛ اما بعضی از نکاتی که مطرح شد، کلی بود؛ اینکه به سند تحول کلاً بپردازیم، کلی است؛ چه اتفاقی باید بیفتد که سند تحول را اجرا کنیم و به موردهای عملیاتی که میتوان به آن پرداخت، اشاره کنید؟
* هراتی: اندر خم یک کوچه هستیم
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش سه بخش دارد؛ یک بخش در واقع فلسفه آموزش و پرورش است که چرا، چیست و چگونه است؛ به عبارت دیگر میتوان بگوییم آن چیزهایی که هست و آن چیزهایی که نیست؛ در بخش دوم در واقع دکترین وزارت آموزش و پرورش یعنی بایدها و نبایدهاست و بخش سوم نیروی انسانی است که در ارتباط با نیروی انسانی، مهمترین بخش مدیریت امکانات و مقررات است.
برای اینکه سند تحول تحقق پیدا کند و وارد صحنه اجرا شود باید 3 مؤلفه را در نظر بگیریم و باید مفهومسازی شود؛ واقعا دستاندرکاران چه نگاه و چه برداشتی دارند و چه مفهومی برایشان روشن است؛ مشخص نیست و اکنون اندر خم یک کوچه هستیم؛ بعد از مفهومسازی در گام دوم باید نهادینهسازی شود؛ بعد از نهادینهسازی نیز باید جریانسازی شود؛ لذا ما در هر 3 قسمت، ورود پیدا نکردیم؛ پس باید این 3 گام را برداریم تا یک مطالبهگری عام و خاص داشته باشیم تا به این مقوله بپردازیم.
مدیریت در آموزش و پرورش یک مدیریت استراتژیک است؛ مدیریت استراتژیک 3 مؤلفه دارد اول اینکه مبتنی بر مطالعات و تحقیقات علمی باشد و دومین این است که مبتنی بر آسیبشناسی و آسیبزدایی است و سومین هم مبتنی بر آیندهنگری است؛ یادم نمیآید که کسی وارد عرصه آموزش و پرورش شده باشد و بگوید مطالعات و تحقیقات، آسیبهای آموزش و پرورش این است و برنامه من در چارچوب سند تحول بنیادین این است.
یک وزیر آموزش و پرورش بود که استیضاح کردند و برکنار شد؛ وی میگفت «میگویند مدیر قوی نیستی اما من مدیر قوی هستم»؛ الفبای مدیریت چیست؟ برنامهریزی، سازماندهی، هماهنگی و راهبری و مهارت و ارزشیابی است.
یک نکتهای را آقای جانباز اشاره کرد که اکنون متأسفانه برنامهها بگونهای است که افراد را فردگرا میکند و از جمعگرایی دور میکند؛ در دنیا بررسی کنید ببینید بودجه آموزش و پرورش کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه، چند درصد از تولید ناخالص ملی آنهاست؛ خیلی از کشورها بالای 25 درصد است اما در آموزش و پرورش ما 11 درصد است.
* محمدی: مهمترین چالش آموزش و پرورش عدم باور به سند تحول است
بحثم این است که ما سند تحول بنیادین را باور نداریم و وقتی خودمان چیزی را باور نداریم، نمیتوانیم اجرا کنیم؛ اگر سند تحول آموزش و پرورش را باور داشته باشیم و همت برای اجرا باشد به سندهایی چون 2030 نیاز نداریم.
سند تحول بنیادین، سند تزئینی است و ببینید چند درصد آن اجرایی شده است چون باور به آن وجود ندارد.
* جانباز: از اجرای نامتوازن سند تحول حرف بزنیم
درباره بحث آقای محمدی، نکته دارم؛ به نظرم امروز بخش قابل توجهی از بدنه آموزش و پرورش باور به اجرای تحول دارند؛ به نظرم در موضوع سند تحول بنیادین قرار نیست با آن عکس یادگاری بگیریم.
نباید از اینکه سند تحول اجرا نشده است، حرف بزنیم بلکه باید از اجرای نامتوازن آن حرف بزنیم؛ تا زمانی که آموزش و پرورش تمرکزگرایی دارد، مشکل هست چون ستاد میخواهد خودش کار را انجام دهد و گلوگاه کار را بگیرد و طبیعتاً هیچکس نمیتواند ناظر خودش باشد.
از سوی دیگر مدرسه محوری مهم است وقتی میبینیم در یک روز 32 بخشنامه به مدرسه ابلاغ میشود، شاهد تمرکزگرایی هستیم؛ در بخش پرورشی و فرهنگی هم آموزش و پرورش خود مجری است و تمرکزگرایی است.
نکته بعدی این است که آیا تحول در والدین وجود دارد؟ و نقش رسانه اینجا مهم است؛ خاستگاه اجرای سند تحول باید از وزارت آموزش و پرورش به مردم، خانوادهها و دانشآموزان منتقل شود؛ لذا هنوز فرهنگ عمومی هنوز تحولخواه نیست.
* فاضلی: مسوؤلان در قبال سند تحول پاسخگو نیستند
اولین قدم اجرای سند تحول را پاسخگویی میدانم؛ در کشور ما افراد مسوؤلیت میگیرند و در قبال این مسوؤلیت، پاسخگو نیستند و از سوی دیگر دستگاهی برای مجازات این افراد وجود ندارد.
وقتی سند تحول را میخوانید زمانبند است مثلا 11 حوزه یادگیری باید بعد از یکسال تدوین و در شورای عالی آموزش و پرورش مصوب شود و موارد دیگر زیادی است؛ سالها میگذرد و تازه زیرنظامها تصویب شد. شما وقتی حوزه یادگیری را ندارید، نمیتوانید به مواد برسید، به تألیف کتب برسید.
وزرا هر کدام راهبردی را گفتند به جای آنکه راهبرد را نسبت به سند تحول بگویند؛ هیچکس هم نظارت نمیکند؛ 3 بار نقشه راه آموزش و پرورش رونمایی شده است و حتی تقدیم مجلس شده است اما ما هر چه جستجو کردیم، پیدا نکردیم.
نکته بعدی ساختاری است؛ ساختار بودجهای بعد از سند تحول، یکی است یعنی سند تحول نیاز به ساختار بودجهای نداشت یا آیا ساختار موجود برای حیات طبیه مطابقت میکند.
همچنین شورای عالی آموزش و پرورش باید به شورای عالی انقلاب فرهنگی گزارش دهد و باید دید موضع شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به این گزارشهای ساختگی چه بوده است؟!
* مجیدی: نظر صاحبنظران درباره انتخاب وزیر آموزش و پرورش، جناحی و سیاسی نیست
نظر صاحبنظران درباره انتخاب وزیر آموزش و پرورش، جناحی و سیاسی نیست؛ امیدواریم این بحثها که مطرح میشود، دولت به شکل جدی به آن توجه کند؛ بحث این است که چه کسی وزیر آموزش و پرورش شود که بیشترین منفعت برای کشور را داشته باشد؛ بچههای ما نیازمند یک تعلیم و تربیت درخور شأن خودشان و تمدن اسلامی هستند.
مطالبه همه ما این است که وزیری انتخاب شود که به شکل جدی مورد حمایت در اجرای فعالیتهای تحولی تعلیم و تربیت قرار گیرد.
انتهای پیام/