پدیده احساس نابرابری پدیدهای متفاوت از خود نابرابری است.
امروز بیشتر از هر زمانی در شهرهای بزرگ نابرابری را احساس میکنیم. احساس نابرابری از خود نابرابری بدتر است.
رشد منفی اقتصادایران در شرایط فعلی به این معناست که ماهانه رقمی معادل 90 هزار تومان از تک تک افراد جامعه گرفته باشید.
وقتی متوسط سطح درآمد جامعه به سرعت در حال کاهش است، مشاهده خانههای تجملی و دیدن اتومبیلهای چندمیلیاردی با سرنشینان جوان برای مردم بسیار آزاردهنده است و باعث میشود مردم احساس کنند در کشور بیعدالتی شدید وجود دارد.
وقتی یک جوان 25ساله سرنشین یک اتومبیل خیلی لوکس باشد؛ معمولاً از خود میپرسیم او با چه کسبوکاری به این سطح از رفاه رسیدهاست؟ در شرایطی که رشد اقتصادی کشور منفی است، چه منبع درآمدی برای اینگونه اقشار وجود دارد جز اینکه ارز ارزان گرفته باشند یا فرآورده نفتی با قیمت پایین گرفته و با قیمت بالا قاچاق کرده باشند؟
نابرابری در کشوری مثل آمریکا تا حدی قابل تحمل است چون مردم میگویند اگر کسی ثروت بیشتری کسب کرده شاید بهتر کار کرده، شاید زرنگتر و باهوشتر است و مشخصات متفاوتی دارد، ولی در کشورهای نفتی مردم با مشاهده نابرابری بیشتر فکر میکنند که دسترسی افراد ثروتمندتر به کیسه عام درآمد نفت بیشتر است؛ یعنی ارتباط بین موفقیت و شایستگی در کشورهای نفتی کم است.
در این میان سیاستمداران هم با سیاستگذاری نادرست نابرابری را تشدید میکنند و بعد برای پر کردن شکافهای ایجاد شده و با هدف حمایت از اقشار ضعیف،خطای دیگری گرفته میشود که مجدداً نابرابری را بیشتر و اقشار ضعیف را ضعیفتر میکند.
سوالی که در شماره 322 مطرح کردهایم این است که چرا بهرغم اینکه کانون اصلی توجه سیاستگذار در کشور ما همواره اعمال حمایت از قشر کمدرآمد از طریق سیاستهای حمایتی و کنترل قیمت بوده، این سیاستها نتیجه عکس داشته است؟