علمی که از نوزادی تا کهنسالی درگیرمان می‌کند/ علوم شناختی باید به کف جامعه بیاید

به گزارش خبرنگار گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس، تاکنون به این موضوع فکر کرده‌اید که تمام حرکات ما از خندیدن، گریه کردن، عاشق شدن، درس خواندن، تصمیم گرفتن، ورزش کردن، غذا خوردن و هر کار دیگری توسط پیام‌هایی از «مغز» ما صورت می‌گیرد؟ توجه کرده‌اید که وقتی ما می‌خواهیم مطلبی را یاد بگیریم ممکن است مدت زمانی به طول بینجامد اما بعد از مدتی آن کار را به خوبی انجام می‌دهیم؟ مثلا اگر ما بخواهیم تایپ کردن را بیاموزیم در ابتدا باید تک تک کلیدها را پیدا کنیم اما پس از مدتی انگشتان ما ناخودآگاه به روی کلید موردنظر می‌رود و به سرعت تایپ می‌کنیم؛ این مساله به این دلیل است که به موازات تمرین‌ها اتفاقاتی در مغز ما رخ می‌دهد و سلول‌های بیشتری از مغز با این موضوع درگیر می‌شوند.

حال اگر ما عملکرد مغزمان را بشناسیم، آیا به نظر شما در روند کار ما تاثیر مطلوب‌تری نخواهد داشت؟ متخصصان می‌گویند مغز انسان پیچیده‌ترین ماشین شناخته شده در کل کهکشان‌هایی است که تاکنون بشر کشف کرده، اما بدون شناخت مغز بسیاری از عملکردهای انسان اَبتر می‌ماند بنابراین دانشمندان در پی این هستند که عملکرد این عضو پیچیده بدن را بشناسند.

تلاش‌های دانشمندان در طول سال‌ها به اینجا ختم شده که متخصصان یک حوزه به تنهایی نمی‌توانند این کار را انجام دهند و باید متخصصان از چندین حوزه با یکدیگر مشارکت کنند تا به شناخت عملکرد مغز برسند.

از این رو متخصصان چندین رشته زیر چتر رشته‌ای با نام علوم شناختی جمع شده‌اند، اما برای اینکه این رشته میان‌رشته‌ای را بهتر بشناسیم با یکی از پژوهشگران این حوزه به گفت‌وگو نشستیم.

غلامرضا بندلی پژوهشگر دوره دکترای علوم شناختی به خبرگزاری فارس آمد و درباره چگونگی پیدایش «علوم شناختی» و نحوه به کار گیری این دانش در حوزه‌های مختلف صحبت کرد.

 آنچه در گفت‌وگوی ما با بندلی می‌خوانید:

* علوم شناختی؛ علمی که انسان را از نوزادی تا کهنسالی درگیر می‌کند

*حلقه واسطی که علوم شناختی را به کف جامعه بیاورد کجاست؟

* علمی که می‌تواند کمک‌رسان باشد، اگر به یک پُز تبدیل نشود

* کاربردهای دانش «علوم‌شناختی»

* ضرورت بهره‌گیری نظام آموزش و پرورش از علوم‌شناختی

* آسیب‌شناسی ظهور علوم شناختی در ایران

* جنگ امروز دنیا از طریق علوم شناختی صورت می‌گیرد

فارس: در ابتدا از دانش «علوم شناختی» و نحوه پیدایش این دانش بگویید.

بندلی: علوم شناختی یک رشته میان‌رشته‌ای است که از تعامل و همکاری میان چند رشته مستقل تشکیل شده که این رشته‌ها به تنهایی سالها کارکرد خودشان را داشته‌اند، اما از تعامل این رشته‌های مختلف، میان‌رشته‌ای به نام علوم شناختی بروز می‌کند که هدف آن شناخت ساختار و کارکرد ذهن انسان است.

فارس: کدام رشته‌ها با یکدیگر تعامل می‌کنند که علوم شناختی به وجود می‌آید؟

بندلی: در پاسخ به این سؤال باید گفت رشته‌هایی مانند نورولوژی، انسان‌شناسی، روانشناسی، زبان‌شناسی، علم کامپیوتر، تعلیم و تربیت با هم تعامل می‌کنند و یک موضوع مشترک به نام «ذهن» در دستور کار دارند و همه مدعی هستند که از رویکرد خود کمک می‌کنند تا مغز و ذهن انسان شناخته شود. 

* ضرورت علوم شناختی چگونه ایجاد شد

فارس: اصلا چرا باید چنین تعاملی اتفاق بیفتد؟

بندلی: اگر بخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم باید نگاه تاریخی داشته باشیم، در این نگاه تاریخی می‌بینیم که اساساً ذهن انسان دغدغه و مسأله مورد توجه فیلسوف‌ها بوده است، یعنی از هزاران سال پیش فلسفه و فیلسوفان این دغدغه را داشته‌اند که ذهن را بشناسند و درباره یکپارچگی یا تجزیه‌پذیری آن صحبت کنند، اما موفق نبودند؛ یعنی تبیین‌هایی که فیلسوفان از ذهن ارائه دادند، تبیین‌هایی نبوده که از ذهن می‌توانستیم داشته باشیم.

بعد از فیلسوف‌ها، روانشناس‌‌ها مدعی شدند که می‌توانند ذهن را بشناسند و بشناسانند، شیوه‌ای که در ابتدا روانشناسان استفاده می‌کردند شیوه‌ای مبتنی بر درون‌نگری بود؛ یعنی به افراد یاد می‌دادند که چگونه در خود فرو روند و ذهن خود را گزارش کنند، اما این شیوه هم شیوه‌ای نبود که کارکرد و کارآیی لازم را برای محققان داشته باشد. 

وقتی علم روانشناسی وارد حوزه‌ای به نام روانشناسی تجربی شد، روانشناسان کم‌کم به این سمت رفتند که با متدهای آزمایشگاهی و علوم تجربی ذهن و روان را بررسی کنند و این فتح بابی شد تا بحث‌های مربوط به این موضوع از یکسری بحث‌های صرفاً نظری به تجربی تبدیل شود. 

در ادامه با سیطره مکتب رفتارگرایی در روانشناسی، شرایطی ایجاد شد که علم روانشناسی به طورکلی از ذهن فاصله بگیرد و گفتند که ما کاری به ذهن نداریم و فقط به آنچه بروز می‌کند توجه داریم، آنچه که بروز می‌کند رفتار است و ما رفتار را می‌بینیم و در مورد آن دیدگاه‌هایی را مطرح می‌کنیم، اما مدتی بعد رفتارگراها هم از خط مقدم علم روانشناسی خارج شده و مکتب علم روان‌شناختی در علم روانشناسی ظهور و بروز کرد، مکتبی که معتقد بود ما راه‌هایی داریم برای اینکه بتوانیم بفهمیم ذهن ما چگونه عمل می‌کند، ما می‌توانیم نحوه عملکرد ذهن را بشناسیم. 

این مسائل مربوط به زمانی می‌شود که هنوز این تعامل برای ایجاد علوم شناختی وجود نداشت و از همان زمان گرایشی تحت عنوان روان‌شناختی وجود داشت که مدعی بود قادر است عملکرد ذهن را اعلام کند و مکانیسم‌های ذهنی را علاوه بر رفتار بسنجد. 

سال 1960 اتفاق مهمی در دنیا رخ داد، مجموعه‌ای از متخصصان از رشته‌های مختلف مانند زبان‌شناسی، انسان‌شناسی،‌مدل‌سازی، ریاضیات، روانشناسی و... دور یکدیگر جمع شده و هسته‌ای به عنوان انجمن علوم شناختی در آمریکا ایجاد کردند و از آنجا علوم شناختی به طور رسمی اعلام موجودیت کرد و پس از آن، دپارتمان‌های مختلفی شکل گرفت، با این ادعا که اگر قرار است ذهن را بشناسیم، یک علم به تنهایی قادر به انجام این کار نیست و چند رشته باید با هم تعامل کنند، اما گرفتاری چنین تعاملی این است که هرکدام از این رشته‌ها متدلوژی خاص خود را دارد، به طور مثال جنس پژوهش‌های یک زیست‌شناس با یک مهندس کامپیوتر و برق متفاوت است، بنابراین فردی که می‌خواهد وارد علوم شناختی شود، باید متدلوژی تمام این رشته‌ها را بداند. 

تلفیق تفکرات در رشته‌های مختلف سبب می‌شود که علوم شناختی متولد شود، اما ما در این حوزه یک مشکل بزرگ داریم.

* آسیب‌شناسی ظهور علوم شناختی در ایران

فارس: چه مشکلی؟

بندلی: مشکل این است که فکر می‌‌کنیم که اگر متخصصان رشته‌های مختلف را دور هم جمع کنیم علوم شناختی اتفاق افتاده است، اما اینگونه نیست، در صورتی که این اتفاق در ایران رخ داده است.

اگر بخواهیم یک آسیب‌شناسی روی اصل ماجرای علوم شناختی در ایران داشته باشیم، می‌بینیم که متخصصان را به دور یکدیگر جمع کرده‌ایم، اما وقتی وارد عمق ماجرا می‌شویم، می‌بینیم که هر کس کار خودش را می‌کند، گویا هنوز ماهیت ماجرا درک نکردیم، گویا یک زیست‌شناس با اینکه زیر چتر علوم‌شناختی کار می‌کند، اما هنوز کار خودش را می‌کند، آن تلفیق تفکر و تلفیق محتوایی گویا هنوز اتفاق نیفتاده است.

فارس: این صحبت شما من را به یاد مخلوط و محلول می‌اندازد.

بندلی: بله، بسیار استعاره زیبایی برای این موضوع به کار بردید، ما نیاز داریم که کارشناسان این حوزه‌ها در هم حل شوند، در حالی که به نظر می‌رسد در حال حاضر اینها کنار هم هستند، اما در هم حل نشده‌اند. مسئله این است که اگر اینها با هم حل شوند، یک توانمندی از نظر فکری و پژوهشی ایجاد می‌شود که نامش علوم شناختی است.

* انسان بدون ذهن هیچ درکی از هیچ چیز ندارد

فارس: اصلا چرا شناخت ذهن تا این حد حساس است که تمام متخصصان حوزه‌های مختلف در کنار هم کار می‌کنند تا ذهن را بشناسند؟

بندلی: باید بگوییم تمام کارها توسط ابزاری به نام ذهن انجام می‌گیرد، یعنی اگر ذهن را از انسان بگیرید، عملاً هیچ درکی نمی‌تواند از دنیا داشته باشد، حتی درک از یک چای گرم، نور، صدا، احساس، عقل تمام اینها توسط ذهن صورت می‌گیرد و اساساً اینکه ما چگونه دنیا را درک می‌کنیم، بستگی به این دارد که ذهن ما چگونه این کار را انجام می‌دهد. به یک معنا آنچه که ما به صورت حقیقت در دنیا می‌بینیم، بستگی به این دارد که ذهن ما آن را چگونه تبیین می‌کند. اگر ما ذهن دیگری داشتیم، حتماً دنیا را به صورت دیگری می‌دیدیم، مثلاً ادراکی که ما از یک گل داریم، شاید بسیاری از جانوران این ادراک را نداشته باشند، زیرا ذهن آنها متفاوت است. 

پس در هر لحظه، ما از دانش علوم شناختی استفاده می‌کنیم بنابراین صددرصد، علوم شناختی اهمیت دارد زیرا درباره پدیده‌ای صحبت می‌کند که این پدیده اساس وجود ما در دنیاست و اگر این پدیده نبود، اساساً درک ما از دنیا به گونه دیگری بود، بنابراین بسیار مهم است که ما با یک روش درست، ذهن را بشناسیم و براساس اطلاعاتی که کسب می‌کنیم، ذهن را حرکت دهیم، در واقع علوم شناختی مجموعه علومی است که به ما می‌گوید ماهیت ذهن چیست، ساختار آن چیست و چگونه کار می‌کند، چه کنیم که آسیب نبیند و درست و طبیعی کار کند و چطور بتوانیم از روش‌هایی استفاده کنیم که سیستم‌هایی شبیه ذهن انسان شروع به عملکرد کنند. 

* مثال‌هایی از کاربرد علوم شناختی

به طورکلی ما برای بهبود زندگی می‌توانیم برخی کارهایمان را به ماشین‌ها بسپاریم. شاید هنوز قدرت ماشین‌ها به جایی نرسیده باشد که برخی کارها را انجام دهند، ولی قدرت ماشین‌ها آنقدر هم زیاد است که اگر بتواند تمام کارها را انجام دهد هم تعجب نمی‌کنیم. مثلاً برای پذیرایی از میهمان الزاماً نیازی نیست یک انسان این کار را انجام دهد، یک ربات می‌تواند بسیار دقیق‌تر این کار را انجام دهد. بسیاری از امور انسانی، دقیق‌تر، بهتر و بدون خستگی این کار را انجام می‌دهد. یعنی اگر ما بدانیم که ذهن انسان چه کاری انجام می‌دهد، می‌توانیم براساس دیتاها آن را مدل‌سازی کنیم؛ یعنی یک زیست‌شناس این دیتاها را از ذهن کسب کرده و آن در اختیار مهندس برق و کامپیوتر قرار می‌دهد تا او مدل‌سازی کند.

در حال حاضر پرکارترین بخش‌های پژوهشی دنیا، بخش‌هایی هستند که مسئله هوش مصنوعی را پیگیری می‌کنند. من در دانشکده برق دیدم که بچه‌ها چقدر به این سمت حرکت می‌کنند. 

مسئله دیگر از کاربردها این است که ما وقتی بدانیم مغزمان به چه صورت کار می‌کند، می‌توانیم به خوبی از آن مراقبت کنیم و روش‌هایی که خلاف عملکرد است، انجام ندهیم. یک جای پراستفاده برای این کار، آموزش و پرورش است، آموزش و پرورش ما به شدت نیاز دارند از علوم شناختی استفاده کنند.

* ضرورت بهره‌گیری نظام آموزش و پرورش از دانش «علوم‌شناختی»

فارس: چطور؟

بندلی: البته آموزش و پرورش شناختی وجود دارد که در آن مداخلات معلم در کلاس درس اصلاح می‌شود که چگونه با دانش‌آموز رفتار کنیم و محیط را برایش آماده کنیم تا ذهنش طبیعی عمل کند و در مسیر طبیعی خود حرکت کند، این مسئله را شاخه آموزش و پرورش شناختی می‌گوید. 

باید هر چه سریع‌تر زمینه‌هایی ایجاد شود که آموزش و پرورش نیز از علوم شناختی استفاده کند. در حال حاضر آموزش و پرورش ما به شدت بیمار است و بد کار کرده است.

پیش از آنکه ما در ذهن بچه‌ها در مدارس کمک کنیم، در حال حاضر آسیب می‌رسانیم. به عنوان یک معلم با 27 سال سابقه کار می‌گویم که بچه‌ای که به مدرسه می‌فرستیم، بیش از آنکه ذهنش خلاق و پوینده شود،  تبدیل به یک ذهن ضعیف می‌شود و دلیلش هم مداخلات غلط است، به طوری که معلم به زعم خودش می‌خواهد درس دهد، اما ذهن بچه را تخریب می‌کند، مثلاً زمانی که ما به دانش‌آموز فیزیک آموزش می‌دهیم، دانش‌آموز از فیزیک متنفر می‌شود، پس مشخص است که اگر ما به بچه فیزیک درس نمی‌دادیم، شاید به این درس علاقمند می‌شد. 

یک معلم فقط محتوای خودش را درس می‌دهد و به ذهن بچه کاری ندارد، در حالی که پژوهش‌های روانشناسی شناختی نشان می‌دهد که وقتی ما می‌خواهیم به کسی آموزشی دهیم، ابتدا باید به ذهن او و هیجاناتش توجه کنیم. معلمان ما اساساً باید به این مسئله توجه کنند که قبل از آموزش، به ذهن بچه‌ها توجه کنند تا ذهن را با آن درس همراه کنند. نمی‌گوییم معلم‌ها مقصر هستند، بلکه برنامه‌های آموزشی مشکل دارد. در برنامه‌های آموزشی حجمی از دروس وجود دارد که معلم فرصتی برای فکر کردن به نحوه تدریس ندارد. 

در نظام آموزشی ما بیشتر افرادی حضور دارند که باهوش و کارآمد نیستند و اگر جای دیگری کار پیدا نکنند به آموزش و پرورش می‌آیند و نیروهای آموزش و پرورش در تمام سطوح،‌ افراد باکیفیت و باهوشی نیستند و فقط می‌توانیم بگوییم متعهد هستند اما متخصص نیستند، در نتیجه از علم روز دنیا به نحو احسن استفاده نمی‌کنند و این مسئله سبب می‌شود که تعلیم و تربیت ما پس از چهل سال لنگ می‌زند.

* وظیفه رسانه برای ترویج کاربردهای علوم شناختی

فارس: رسانه‌ها برای ترویج دانش علوم شناختی چه کاری می‌توانند انجام دهند؟

بندلی: اتفاقا راه علاج، رسانه است؛ اگر قرار است در تعلیم و تربیت، در فرهنگ و حتی در این مسئله که علوم شناختی بتواند به اصلاح و بهبود جامعه کمک کند، اتفاق خوبی رخ دهد راهش رسانه است، اما رسانه‌ها حتی در برنامه‌های آموزشی نیز به تبلیغ و درآمدزایی می‌اندیشند و زمان زیادی برای کارشناسان و متخصصان قرار نمی‌دهند. 

اگر صدا و سیما و رسانه‌های قوی بخواهند درست کار کنند، بزرگ‌ترین نقش را می‌توانند در تبیین علوم شناختی داشته باشند. من بسیار خوشحالم که خبرگزاری فارس قصد دارد همایش علوم شناختی و رسانه را برگزار کند، زیرا کار رسانه با ذهن آدم‌هاست و رسانه باید ذهن را بشناسد، نیازهای ذهن را بداند و به آن سرویس دهد. حتی اگر رسانه بخواهد به سمت القای دروغ و فریب هم برود، باز هم راه آن علوم شناختی و شناخت ذهن است؛ قطعا رسانه‌های بزرگ دنیا که به دروغ‌پراکنی می‌پردازند، متخصصان علوم شناختی را به کار گرفته‌اند و تکنیک‌های اثرگذاری روی ذهن را می‌دانند. کار یک متخصص علوم شناختی این است. 

علوم شناختی در دنیا بسیار مورد توجه است به طوریکه اخیراً جایزه نوبل اقتصاد را به فردی داده‌اند که رشته وی اقتصاد شناختی است؛ یعنی علوم شناختی درگیر با اقتصاد. 

* اهمیت علوم شناختی در دنیا

علوم شناختی می‌تواند با هر رشته‌ای درگیر شود و یک میان‌رشته‌ای تشکیل دهد، در کشورهای خارجی نیز این کار شروع شده است، زیرا جنگ فعلی دنیا جنگ علوم شناختی است و این کار هم شروع شده است. در رفتارهای اخیر آمریکایی‌ها نیز این کار را می‌بینیم که فیزیکی جواب نمی‌دهند، بلکه ذهنی و روانی کار می‌کنند. 

بنابراین ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که ضرورت این را فهمیده که خداوند گوهری به انسان عطا کرده به نام مغز و ذهن که آنقدر پیچیده است که سالهای سال باید محققان تلاش کنند تا آن را بشناسند و محققان در رشته‌های مختلف باید تعامل کنند تا آن را بشناسند. دنیا این را فهمید که آن تکنولوژی که از دل مغز خارج می‌شود، می‌تواند زندگی بشر، بینش بشر، تعلیم و تربیت بشر، علوم دفاعی و اقتصادی را به شدت متحول کند. 

فارس: ایران در این زمینه چه کرده است؟

بندلی: در ایران نیز ضرورت این ماجرا درک شده و سندی در این ارتباط در معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری ایجاد شده که این سند نقشه راهی را نشان می‌دهد که علوم شناختی چگونه باید حرکت کند و در واقع زمینه و راهکار قانونی را ایجاد می‌کند تا نهادها از جمله رسانه‌ها نیز در این زمینه حرکت کنند. 

ستاد توسعه علوم و فناوری‌های شناختی نیز در معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری تأسیس شده که یک تسهیل‌گر است و به دنبال این است که هر دپارتمانی که می‌خواهد در زمینه علوم شناختی کار کند، از نظر محتوایی، فکری و برنامه‌ای کار کنند و از نظر مالی نیز تا حدودی حمایت می‌کند.

* تحقیقات علوم شناختی باید کاربردی شود

دانش علوم شناختی در 10، 15 سال گذشته در ایران به شدت رشد کرده، اما نگرانی این است که تحقیقات این حوزه هم به کتابخانه‌ها بپیوندد، ما باید کار در این حوزه را براساس نیاز واقعی جامعه پیش ببریم. 

مفهوم علوم شناختی وارداتی است، تجربه نشان داده که تفکرهای وارداتی در کشور ما مسیر خود را گم می‌کنند، یعنی ما معمولاً پوسته را می‌گیریم، اما مغز آن را فراموش می‌کنیم، در مورد علوم شناختی نیز این نگرانی وجود دارد که همین مسئله اتفاق بیفتد و فقط شروع کنیم از علوم شناختی بگوییم، اما در واق کاری از پیش نرود. 

یک معلم باید علوم شناختی را بیاموزد و آن را در کلاس درس پیاده کند، باید علوم شناختی در کلاس درس مشخص باشد. 

ما در یک دپارتمان، کارگاه‌های آموزشی علوم شناختی را در مدارس دایر می‌کنیم و این کار بسیار در روش‌های تدریس مؤثر است. نگرانی این است که ما آموزش دهیم، اما به کف کلاس نرسد و فقط یک مدرک یا یک پُز باشد که به هیچ دردی نخورد. امیدوارم به گونه‌ای فرهنگ‌سازی شود که این ترویج تخریب نباشد، البته همه خیرخواه هستند، اما گاهی به گونه‌ای ترویج می‌شود که بیشتر تخریب صورت می‌گیرد. برداشت سطحی از این موضوع به شناخت آن ضربه می‌زند. 

 

* ادامه تحصیل در علوم شناختی

فارس: علاقمندان به علوم شناختی چگونه می‌توانند در این رشته ادامه تحصیل دهند؟

بندلی: متأسفانه ما در حال حاضر در سطح کارشناسی رشته علوم شناختی نداریم، یک سری مراکز در سطح کارشناسی ارشد در برخی رشته‌ها مانند روانشناسی شناختی و توانبخشی شناختی، علوم شناختی و رسانه دانشجو پذیرش می‌کنند.

داوطلبان می‌توانند به رشته‌ای که علاقه دارند در مقطع کارشناسی بروند و در سطح کارشناسی ارشد، آن رشته را در گرایش علوم شناختی دنبال کنند، به طور مثال؛‌ در کارشناسی می‌توانند رشته روانشناسی، زیست‌شناسی، برق و کامپیوتر را تحصیل کنند و حتی رشته پزشکی نیز بستر مناسبی برای این کار است. 

انتهای پیام/