به گزارش گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس به نقل از مرکز خبر شورایعالی انقلاب فرهنگی، در مورد موضوع میزان رشد ازدواج و طلاق نظرات متفاوتی ارائه میشود که در یادداشتی که از نظرتان میگذرد تلاش شده تا به اختصار برخی از این موارد مورد بررسی و نقد قرار گیرد:
بررسی نسبت ازدواج و طلاق در کشور از چند نظر حائز اهمیت است که مهمترین آن تشخیص میزان استحکام نهاد خانواده در کشور است.
در این زمینه لازم به ذکر است شاخص نسبت ازدواج به طلاق یا نسبت طلاق به ازدواج، در مطالعات طولی، تبیین درستی ارائه نمیکند، به دلیل آنکه طلاقهای رخ داده در هر سال مربوط به ازدواجهای سال گذشته نیز هستند.
بهعبارتدیگر، صورت کسر در این شاخص متعلق به افرادی است که در سال موردنظر ازدواج کردهاند؛ در حالیکه مخرج کسر متعلق به جامعه متأهلان است، یعنی افرادی که در گذشته ازدواج کرده و در سال موردنظر طلاق گرفتهاند.
در هر صورت با توجه به اینکه ازدواج تابعی از ساخت سنی جمعیت و وابسته به جمعیت در معرض ازدواج است و در کشور ایران که نوسانهای بزرگ جمعیتی را تجربه کرده است تعداد ازدواج دچار نوسانهای بزرگ خواهد بود.
البته این درحالی است که افزایش مستمر تعداد خانوادهها در کشور جمعیت در معرض طلاق را افزایش داده و لاجرم این رویداد رشدی طبیعی را تجربه خواهد کرد و از این رو این شاخص تحت تأثیر این دو موضوع بوده و عملاً در مطالعه طولی وضعیت ازدواج و طلاق مفید نیستند.
باید به این نکته نیز توجه شود که مقایسه رویدادهای حیاتی در طول زمان برحسب میزان تغییرات نیز روشی متداول نیست و اینکه تعداد ازدواجهای رخ داده در کشور نسبت به ده سال قبل تغییر مثبت یا منفی داشته باشد، به خودی خود گزاره تبیینی خاصی ارائه نمیکند و معنای علمی از آن استنتاج نمیشود.
تمامی منابع علمی بر بررسی میزان رویدادها بر حسب جمعیت در معرض آن رویداد اصرار دارند و به عنوان مثال، در مورد طلاق باید میزان طلاق متأهلان (تعداد طلاق رخ داده به ازاء هر 1000 زن متأهل) را محاسبه و در بازههای طولی مقایسه کرد و در مورد ازدواج نیز، شاخص مناسبتر بررسی میزان خالص ازدواج (میزان ازدواج رخ داده به ازاء هر 1000 زن مجرد) است.
بر اساس آمار به دست آمده در سرشماری سال 1395 در ایران میزان عمومیت ازدواج حدود 97 درصد است که نشان از وضعیت مطلوب شکلگیری نهاد خانواده دارد و بدیهی است میانگین سن ازدواج و افزایش آن ارتباطی به عمومیت ازدواج ندارد و تنها در قالب رفتار همسرگزینی و فرزندآوری قابل بررسی است.
مضاف بر اینکه افزایش این میانگین نیز با وجود همهگیر شدن تحصیلات عالی و موانع دیگر در راه ازدواج چندان چشمگیر نبوده است: میانگین سن ازدواج بار اول زوج و زوجه در سال 1390 به ترتیب 26،9 سال و 22،8 سال و در سال 1397 به ترتیب 27،5 سال و 23،4 سال است؛ یعنی از آغاز دهه 90 تا کنون بهطور متوسط شش ماه افزایش در سن ازدواج برای زن و مرد را شاهد هستیم.
در اینجا باید چند موضوع را نیز مورد اشاره قرار دهیم:
1. رفتار همسرگزینی در ایران شکلی باثبات داشته و همواره میانگین سن مردان بیش از زنان بوده است.
2. تردیدی در افزایش فراوانی رخ داد طلاق در ایران نسبت به دهههای گذشته نیست، اما مطالعه طلاق به عنوان یک متغیر اجتماعی و جمعیتی نیازمند ابزارهای مناسبتری است.
3. در تشریح موضوع طلاق در کشور نیازمند دقت بیشتری هستیم و نباید به استناد برخی موضوعات عامه پسند در این مورد سخن گفته شود.
در اینجا باید سوال شود آمار مربوط به افزایش چشمگیر طلاق در کشور بر اساس کدام داده است؟ تغییرات تعداد ازدواج و طلاق ثبت شده؟ تغییر در شاخص نسبت ازدواج به طلاق؟ تغییر در میانگین سن همسران؟ رفتار همسرگزینی، مبتنی بر بالا بودن سن مرد؟ هیچ یک از این گزارهها به لحاظ علمی و آماری گزارههای مطلوبی برای مطالعه وضعیت طلاق محسوب نمیشوند؛ آن هم در شرایطی که آمارهای رسمی حکایت از ثبات نسبی وضعیت رخ داد طلاق در کشور در دهه 1390 دارد و حتی در سال 1397 میزان رخ داد طلاق با کاهش اندکی نسبت به سال قبل نیز همراه بوده است.
انتهای پیام/