به گزارش گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس به نقل از مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی، پژوهش پیمایش ملی گروههای مرجع جوانان ایران به کوشش محمد سعید ذکایی، توسط دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر شد.
در این پژوهش آمده است:
« نقطه عزیمت پژوهش حاضر ارزیابی کارآیی مفهومی (نظری) و تجربی تئوری "گروه مرجع" و قدرت توصیفی و تبیینی آن در مورد گرایشها و کنشهای جوانان در متن جامعه معاصر ایران است. این پیمایش در 30 استان و با نمونهای از 4898 نفر ازجوانان افراد 15 تا 29ساله در سال1387 انجام شده است. با این هدف و با نیت شناسایی اهمیت و جایگاه چارچوبها، قالبها و مراجع داوری و ارزشی جوانان و تأثیر آنها در جهتگیریهای رفتاری جوانان در زندگی روزمره خویش، مهمترین سؤالات این پژوهش به قرار زیر است:
نقش و جایگاه خانواده بعنوان واسطی در انتخاب گروه مرجع،
شاخصهای مناسب برای گروههای مرجع از دید جوانان،
عوامل مؤثر بر تأثیرپذیری جوانان از گروههای مرجع،
اولویتهای جوانان در انتخاب گروههای مرجع و مقولههایی که نیاز به گروه مرجع را بیشتر احساس میکنند،
نقش رسانهها در معرفی و شکلدهی گروههای مرجع.
برخی از مهمترین یافتههای این پژوهش به شرح زیر است:
خانواده همچنان مهمترین و مطمئنترین مرجع جوانان برای طرح مسائل و مشکلات شخصی خود در زندگی، مشاوره و الگوپذیری محسوب میشود و فضای صمیمی غالب در میان خانوادههای جوانان ایرانی بستر مناسبی را برای اتکای جوانان به والدین خود جهت گفتگو، خودابرازی و دریافت حمایت ایجاد کرده است بهگونهای که همچنین پیمایش این پژوهش بیانگر این است که صمیمیت و نزدیکی با شدت بیشتر نسبت به مادران ابراز میشود.
گفتنی است 40 درصد جوانان برای راهنمایی و مشاوره مادران خود را مناسبترین فرد یافتهاند، این مراجعه در مورد پدران تنها 5/11 درصد است و از این حیث جایگاه آنها پس از دوستان نزدیک و خواهران و برادران قرار گرفته است. به نظر میرسد اتکای زیاد مردان ایرانی به نقش بیرون منزل و نانآوری خود و بازنمایی غالب از این نقش در رسانهها در کنار همدلی کمتر و یا تمایل کمتر برای برقراری فضایی اعتماد برانگیز برای گفتگو و مراجعه جوانان میتواند توضیحدهنده بخشی از این فاصله باشد.
پاسخگویان دختر به حساسیت و کنترل بیشتر از جانب والدین خود اشاره کردهاند اگرچه استانداردهای دوگانه تابع زمینههای طبقاتی، سرمایه فرهنگی، مکانزندگی و در سالهای اخیر بعد خانوار است، با اینحال بواسطه فرایند جامعهپذیری متفاوت دو جنس و تفکیک جنسیتی حوزه عمومی و نیز آموزههای اخلاقی و دینی ریشهدار، با فرهنگ و تاریخ پیوند عمیقی دارد.
همچنین در ادامه این پژوهش اشاره شده است که بیش از دو سوم جوانان معتقدند که خانوادههای آنها اجازه تصمیمگیری شخصی را به آنها داده و نسبت بیشتری معتقدند والدینشان به خواستههای آنها اهمیت میدهند.
حدود یک سوم پاسخگویان مدعی اختیار عمل زیاد خویش در دنبال کردن انتخابهایشان علیرغم مخالفت والدین هستند و تنها 17درصد از این نظر احساس محدودیت کردهاند.
در این بعد از تحقیق آنچه این اطلاعات بر آن تأکید دارد تداوم تأثیر هنجاری و مرجع والدین برای عموم جوانان و سبکهای زندگی آنها و فاصله الگوی روابط موجود از سطح و قالبی است که گاه از آن به تضاد و انقطاع نسلی تعبیر میشود.
همچنین یافتههای این پژوهش نشاندهنده رابطه مثبت سرمایه فرهنگی خانواده (با معرفی تحصیلات والدین) با آزادی عمل بیشتر جوانان در خانواده و اعطای اجازه به آنها برای تصمیمگیری در مسائل فردی خویش است.
مطالعات تجربی این پژوهش تأکید بر آن دارد که علیرغم تفاوت در برخی الگوهای رفتاری و ارتباطی جوانان (برای مثال در پوشش و نگرش به ارتباط با غیرهمجنس، هنجارهای ازدواج، ارزشهای دینی و موارد مشابه) با والدین خویش و توجه فزاینده آنها به انتخابها و معیارهای فردی این فاصله و تنش هم برای والدین و هم برای جوانان قابل مدیریت بوده و جلوههای ستیزانه آنها آسیب جدی در نظم اجتماعی ایجاد نکرده است.
بنابراین، مرجعیت خانواده تجربهای کامل برای همه گروههای جوانان نبوده و در ارائه هرگونه سنخشناسی از جوانان ایرانی به تجربه جوانان باید توجه کرد که بهواسطه محرومیت و یا بحرانهای اخلاقی در خانواده و تعلقات ارزشی و خردهفرهنگی از خانواده فاصله دارند.
به گزارش مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی، علیرغم تغییر و تحولات شگرفی که جوانان نسل امروز در قیاس با نسلهای تاریخی جوانان در گذشته تجربه کردهاند و میدان متفاوتی که در آن عمل میکنند، نهاد خانواده همچنان اولویت و ارزش بالایی برای آنها دارد که میتواند انعکاسدهنده اهمیت خانواده در حفظ و تداوم روابط اولیه ناب و اصیل و مبتنیبر عاطفهپذیری و تعهد غیرابزاری در دنیایی باشد که روابط و عقلانیت ابزاری و موفقیت فردی در آن برجستگی بیشتری پیدا کرده است و خانواده آخرین و مطمئنترین کانون برای نمایش و بهرهمندی از این سرمایه اجتماعی ویژه تلقی میشود.
در بخش مربوط به پژوهش «نقش رسانهها در شکلدهی گروههای مرجع» هم آمده است: نقش مسلط و تعیینکننده خانواده بهعنوان مرجع قاطع در انتخابهای جوانان با چالش جدی و رو به رشد رسانهها روبهرو است. شناخت، هویت، سلیقه و سبک زندگی که جلوههای مهمی از فرهنگ جامعه معاصر بهشمار میآیند بهواسطه مصرف افراد از متون و تصاویر رسانهای مفهومسازی و عملیاتی میگردند.
همچنین اشاره شده است که مصرف رسانهها سهم عمدهای را در گذران اوفات فراغت جوانان داشته و نتایج این بخش از پژوهش تأییدکننده جایگاه برتر رسانهها در مصرف فراغت و شکلدهی گروه (ارزش های) مرجع آنها است.
در این زمینه نیز میتوان ورزش و تماشای تلویزیون و فیلم را بهعنوان شیوههای عمده گذران فراغت عنوان کرد که تابع شرایط زمینهای (سرمایه اقتصادی، دوره زندگی، سرمایه فرهنگی) و بهویژه جنسیتی است، درحالی که ورزش، مطالعه و گردش در پارک اولویتهای فراغتی جوانان پسر است؛ مطالعه، تماشای تلویزیون و گردش در پارک اولویتهای دختران را تشکیل میدهد. تماشای بیشتر تلویزیون از جانب دختران (که تقریباً در همه مطالعات پیمایشی به چشم میخورد) تأثیرپذیری بیشتر دختران از فرهنگ تلویزیون (که بهویژه برای آنها در قالب تماشای فیلم و سریالهای تلویزیونی شکل میگیرد) را نشان میدهد.
براساس نتایج تحقیق حاضر میزان تأثیرپذیری جوانان با سرمایه اقتصادی و فرهنگی پایینتر از برنامههای سرگرمکننده تلویزیونی و چهرههای مرجع آنها بیشتر است و تنوع مصرف رسانهای جوانان با خاستگاه اقتصادی و اجتماعی بالاتر، دسترسی و علاقه به سرگرمیهای بیرون از منزل( سفر و تفریحات فردی و خانوادگی) در کنار احتمال وجود جهتگیریهای ارزشی متفاوت میتواند تصحیحکننده این تأثیرگذاری متفاوت باشد.
ازاینرو مناسب است با سرمایهگذاری بیشتر بر طرحهایی همچون تأسیس و تقویت بیشتر فرهنگسراها، مراکز تفریحی محله و ارائه خدمات ارزانتر و گاه با سوبسید به گروههای کمبرخوردار جوانان، علاوه بر ارائه الگوها و مهارت های مناسب زندگی، تحرک و پویایی بیشتری را به تجربه فراغتی جوانان افزود.
در مجموع استفاده جوانان از رسانهها بهدلیل سرگرمی و تفریح است تا کسب خبر و ارتقای دانش وآگاهی. اولویت اول فیلم های داستانی – خانوادگی و اولویت آخر فیلمهای علمی – تخیلی و همچنین عدم انتخاب فیلمهای سیاسی و اجتماعی توضیحدهنده این استدلال است. همچنین اولویت فیلم و سریال و نیز برنامههای سرگرمکننده و ورزشی تلویزیون در کنار اولویت پایین برنامههای خبری و بهویژه برنامههای هنری و مذهبی، اگرچه میتواند نتیجه تولید و ارائه نامناسب اینگونه برنامهها باشد، گواهی بر علایق سیاسی کمتر جوانان و یا حداقل عدم تعقیب آنها از طریق این رسانه باشدکه جاذبه و موقعیت تلویزیون بعنوان منبعی برای کسب سرگرمی و لذت و در مرحله بعد کسب خبر و افزایش اطلاعات آنرا به جزئی عادی از زندگی جوانان تبدیل ساخته است و مرز آن دو را کمرنگ ساخته است، اگرچه این نتیجه ضرورتاً نشاندهنده انعکاس گفتمان و تجربه روزمره در سریالها و نمایشهای تلویریونی نیست، بلکه بیانگر برد و اهمیت این رسانه است که نتیجه دیگر این یافته اولویت جوانان به چهرههای مشهور( هنری، ورزشی و موارد مشابه) و نیز فرهنگ عامهپسند در انتخاب مراجع ارزشی خویش است و جهتگیریهای سیاسی در شاخصهای انتخاب جوانان از این مراجع اولویت بالایی ندارد.
نتایج بهدست آمده نشاندهنده تأثیر رسانهها (بهویژه رسانههای نو) در انتخابهای ارزشی و اولویتهای جوانان است و همچنین یافتههای این بخش از پژوهش تأثیر مصرف رسانههای نو بر تغییر الگوها و مراجع ارزشی جوانان را تأیید میکند که این موضوع تأثیری قاطع، یکسویه و غیروابسته به زمینههای دیگر نیست و تأثیر آن تنها در رسانه ماهواره قابل توجه است و نکته مهم این است که این تفاوت و تأثیر مصرف رسانهای، ضرورتاً بیانگر رابطهای علی نیست و در تغییر دادن گروه مرجع و یا جهت گیری مصرفی( مثلا از نوع غربی) عوامل و زمینههای دیگری چون میزان مصرف، ارزشهای جهان وطنی، تعلقات آنها به گروههای خرده فرهنگی، پایگاه اقتصادی/ اجتماعی خانواده و عوامل دیگر تأثیرگذارند.
پایان سخن اینکه:
بهجای آنکه گروههای مرجع جوانان بررسی شود، باید گروههای مرجع بزرگسالان بررسی شده و به این سؤال پاسخ داده شود که در ساختار جامعه، کدام مواضع و پایگاهها برای کدام پایگاهها مرجعیت دارند.
کدام گروهها برای کدام گروهها میتوانند مرجعیت داشته باشند. به عبارت دیگر، نباید موضوع را معطوف به جوانان کرد. زیرا آنان در هر حال در زمینههایی عمل میکنند که بزرگسالان برای آنها فراهم کردهاند.
آنچه ممکن است بین جوان و غیرجوان تفاوت ایجاد کند، توانایی و امکان بیشتری است که برای جوان در تطبیق با گروههای مرجع وجود دارد.
اگر از گروه مرجع جوانان بحث میشود، باید پرسش شود، برای کدام جوانان و کدام گروه مرجع؟ این بحث از آن جهت اهمیت دارد که هر گروهی از موضع خودش درباره جوانان داوری میکند و تصورش این است که اگر جوانان از ارزشها و معیارهای گروه او تبعیت نمیکنند، آن را «مسئلهای» تلقی کرد، درحالی که اگر از منظر گروههای دیگری در جامعه به این مطلب نگاه شود، چنین نخواهد بود.
زمانی که جامعه نظمی را پذیرفته است، بهمعنای آن است که ارزشها و معیارهای مرتبط با مواضع مختلف آن را هم پذیرفته است و اگر جامعه نظم طبقاتی را پذیرفته است، این امری طبیعی میباشد که افراد متعلق به طبقات پایین جامعه، به درجات مختلف، زندگی طبقات بالا را الگو قرار دهند.
همچنین طبیعی (مورد انتظار) است که طبقات بالا برای متمایز کردن خود از دیگر طبقات، چرخه مد (بهمعنای عام کلمه) را فعال کنند (مطلبی که در جامعهشناسی بهعنوان یکی از فرایندهای مهم شناخته میشود). در این چرخه افراد متعلق به طبقات بالا تلاش میکنند سبک زندگی خاص خود را داشته باشند و برمبنای آن خود را از دیگران متمایز کنند.
در همین زمینه میتوان به چرخه دیگری اشاره کرد که آن چرخه نیز ریشههای عمیق ساختاری دارد که مرجعیت مرکز و پیرامون است. بخشهایی از جامعه که از نظر اقتصادی و سیاسی موضعی پیرامونی نسبت به بخش های دیگر دارند، رابطه تابعی نسبت به مرکز دارند. بنابراین، انتظار میرود که بخشهای مرکزی برای بخشهای پیرامونی مرجعیت داشته باشند. در ایران، تهران از جهت اقتصادی و سیاسی نسبت به شهرهای بزرگ و شهرهای بزرگ نسبت به شهرهای کوچک و روستاها مرکزیت دارند. این مرکزیت برای آنها نوعی مرجعیت فرهنگی نیز در پی دارد. زیرا به تبع برتری اقتصادی و سیاسی در زمینه تولید فرهنگ نیز الگودهنده هستند. مسیر انتشار صورتهای جدید رفتار نیز همین امر را تأیید میکند. در حالی که تهران خود پیرامون خارج محسوب میشود. به همین جهت، الگوهایی که در جوامع پیشرفته شکل میگیرد، ابتدا در تهران رواج مییابد؛ هرچند که شهرهای دیگر هستند که ممکن است به اندازه تهران یا بیشتر از آن در معرض تبلیغ رسانههای خارجی باشند (شهرهای مرزی بیش از تهران امکان دستیابی به برنامههای تلویزیونهای خارجی را دارند). اما این شهرها چون مرجعیت ندارند، یا به بیان دیگر، ساکنان آن، بهلحاظ اجتماعی در موضع پیرامونی نسبت به تهران قرار دارند، مسیر بسط و انتشار صورتهای جدید رفتار نیستند.
چنان که بهخاطر رابطه طبقاتی در تهران، مسیر انتشار الگوها عمدتاً از مناطق بالاتر به مناطق پایینتر شهراست.
بهنظر میرسد باید مسئله را وارونه کرد. بهجای اینکه از موضع متولی فرهنگی، که برمبنای ارزشهای گروه عضویت خود درباره گروههای مرجع یا عامتر از آن بهنجار بودن رفتار جوانان داوری میکند، به این مطلب بنگریم، که موضع متولی فرهنگی مسئلهای است. زیرا نمیتوان از موضع یک گروه، از صدها و هزاران گروهی که در جامعه وجود دارد و جامعه هم آنها را بهرسمیت شناخته است، درباره بهنجار بودن رفتار جوانان داوری کرد. زیرا همه این رفتارها چارچوبهای ارجاع دارند و چارچوبههای ارجاع آن را جامعه بهرسمیت شناخته است.
موضعی که متولی فرهنگی میگیرد، اگر عملیاتی و اجرایی هم شود، آسیبهایی بهمراتب شدیدتر از نابهنجاری تشخیص داده شده از سوی او متوجه جامعه خواهد بود. زیرا الگوهای طراحی شده وی نظم اجتماعی را دچار اختلال میکند. به بیان صریحتر، این موضع متولی فرهنگی است که مسئلهای میباشد. زیرا مسائلی را شکل میدهد که از منظر جامعهشناختی و جریان امور واقع مسئلهای نیست بلکه تولید مسئلهای می کند و راه حل میدهد که نه تنها مسئلهای را حل نمیکند بلکه مسئلهساز هم میشود و مسائل جدیدی را پدید میآورد. اگر دغدغهای در باره گروه مرجع جوانان وجود دارد، این دغدغه نباید به فرمولبندی در قالب ارزشهای یک گروه از میان گروههای بیشمار جامعه منجر شود و فراتر از آن باید ساختاری شناسایی شود که گروههای مرجع در درون آن شکل میگیرند. اگر اقدامی هم برای تغییر انجام میشود، باید در عرصه ساختها انجام شود.
در پژوهش " تغییرات سبک زندگی جامعه ایرانی و مرجعیت خانواده در بین جوانان" بررسی شد
پژوهش "پیمایش ملی گروههای مرجع جوانان ایران به کوشش محمد سعید ذکایی، توسط دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر شد.
به گزارش مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی، نقطه عزیمت پژوهش حاضر ارزیابی کارآیی مفهومی (نظری) و تجربی تئوری "گروه مرجع" و قدرت توصیفی و تبیینی آن در مورد گرایشها و کنشهای جوانان در متن جامعه معاصر ایران است. این پیمایش در 30 استان ، و با نمونهای از 4898 نفر ازجوانان افراد 15 تا 29ساله در سال1387 انجام شده است. با این هدف و با نیت شناسایی اهمیت و جایگاه چارچوبها، قالبها و مراجع داوری و ارزشی جوانان و تأثیر آنها در جهتگیریهای رفتاری جوانان در زندگی روزمره خویش، مهمترین سؤالات این پژوهش به قرار زیر است:
نقش و جایگاه خانواده بعنوان واسطی در انتخاب گروه مرجع،
شاخصهای مناسب برای گروههای مرجع از دید جوانان،
عوامل مؤثر بر تأثیرپذیری جوانان از گروههای مرجع،
اولویتهای جوانان در انتخاب گروههای مرجع و مقولههایی که نیاز به گروه مرجع را بیشتر احساس میکنند،
نقش رسانهها در معرفی و شکلدهی گروههای مرجع.
برخی از مهمترین یافتههای این پژوهش به شرح زیر است:
خانواده همچنان مهمترین و مطمئنترین مرجع جوانان برای طرح مسائل و مشکلات شخصی خود در زندگی، مشاوره و الگوپذیری محسوب میشود و فضای صمیمی غالب در میان خانوادههای جوانان ایرانی بستر مناسبی را برای اتکای جوانان به والدین خود جهت گفتگو، خودابرازی و دریافت حمایت ایجاد کرده است بهگونهای که همچنین پیمایش این پژوهش بیانگر این است که صمیمیت و نزدیکی با شدت بیشتر نسبت به مادران ابراز میشود.
گفتنی است 40 درصد جوانان برای راهنمایی و مشاوره مادران خود را مناسبترین فرد یافتهاند، این مراجعه در مورد پدران تنها 5/11 درصد است و از این حیث جایگاه آنها پس از دوستان نزدیک و خواهران و برادران قرار گرفته است. به نظر میرسد اتکای زیاد مردان ایرانی به نقش بیرون منزل و نانآوری خود و بازنمایی غالب از این نقش در رسانهها در کنار همدلی کمتر و یا تمایل کمتر برای برقراری فضایی اعتماد برانگیز برای گفتگو و مراجعه جوانان میتواند توضیحدهنده بخشی از این فاصله باشد.
پاسخگویان دختر به حساسیت و کنترل بیشتر از جانب والدین خود اشاره کردهاند اگرچه استانداردهای دوگانه تابع زمینههای طبقاتی، سرمایه فرهنگی، مکانزندگی و در سالهای اخیر بعد خانوار است، با اینحال بواسطه فرایند جامعهپذیری متفاوت دو جنس و تفکیک جنسیتی حوزه عمومی و نیز آموزههای اخلاقی و دینی ریشهدار، با فرهنگ و تاریخ پیوند عمیقی دارد.
همچنین در ادامه این پژوهش اشاره شده است که بیش از دو سوم جوانان معتقدند که خانوادههای آنها اجازه تصمیمگیری شخصی را به آنها داده و نسبت بیشتری معتقدند والدینشان به خواستههای آنها اهمیت میدهند.
حدود یک سوم پاسخگویان مدعی اختیار عمل زیاد خویش در دنبال کردن انتخابهایشان علیرغم مخالفت والدین هستند و تنها 17درصد از این نظر احساس محدودیت کردهاند.
در این بعد از تحقیق آنچه این اطلاعات بر آن تأکید دارد تداوم تأثیر هنجاری و مرجع والدین برای عموم جوانان و سبکهای زندگی آنها و فاصله الگوی روابط موجود از سطح و قالبی است که گاه از آن به تضاد و انقطاع نسلی تعبیر میشود.
همچنین یافتههای این پژوهش نشاندهنده رابطه مثبت سرمایه فرهنگی خانواده (با معرفی تحصیلات والدین) با آزادی عمل بیشتر جوانان در خانواده و اعطای اجازه به آنها برای تصمیمگیری در مسائل فردی خویش است.
مطالعات تجربی این پژوهش تأکید بر آن دارد که علیرغم تفاوت در برخی الگوهای رفتاری و ارتباطی جوانان (برای مثال در پوشش و نگرش به ارتباط با غیرهمجنس، هنجارهای ازدواج، ارزشهای دینی و موارد مشابه) با والدین خویش و توجه فزاینده آنها به انتخابها و معیارهای فردی این فاصله و تنش هم برای والدین و هم برای جوانان قابل مدیریت بوده و جلوههای ستیزانه آنها آسیب جدی در نظم اجتماعی ایجاد نکرده است.
بنابراین، مرجعیت خانواده تجربهای کامل برای همه گروههای جوانان نبوده و در ارائه هرگونه سنخشناسی از جوانان ایرانی به تجربه جوانان باید توجه کرد که بهواسطه محرومیت و یا بحرانهای اخلاقی در خانواده و تعلقات ارزشی و خردهفرهنگی از خانواده فاصله دارند.
به گزارش مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی، علیرغم تغییر و تحولات شگرفی که جوانان نسل امروز در قیاس با نسلهای تاریخی جوانان در گذشته تجربه کردهاند و میدان متفاوتی که در آن عمل میکنند، نهاد خانواده همچنان اولویت و ارزش بالایی برای آنها دارد که میتواند انعکاسدهنده اهمیت خانواده در حفظ و تداوم روابط اولیه ناب و اصیل و مبتنیبر عاطفهپذیری و تعهد غیرابزاری در دنیایی باشد که روابط و عقلانیت ابزاری و موفقیت فردی در آن برجستگی بیشتری پیدا کرده است و خانواده آخرین و مطمئنترین کانون برای نمایش و بهرهمندی از این سرمایه اجتماعی ویژه تلقی میشود.
در بخش مربوط به پژوهش «نقش رسانهها در شکلدهی گروههای مرجع» هم آمده است: نقش مسلط و تعیینکننده خانواده بهعنوان مرجع قاطع در انتخابهای جوانان با چالش جدی و رو به رشد رسانهها روبهرو است. شناخت، هویت، سلیقه و سبک زندگی که جلوههای مهمی از فرهنگ جامعه معاصر بهشمار میآیند بهواسطه مصرف افراد از متون و تصاویر رسانهای مفهومسازی و عملیاتی میگردند.
همچنین اشاره شده است که مصرف رسانهها سهم عمدهای را در گذران اوفات فراغت جوانان داشته و نتایج این بخش از پژوهش تأییدکننده جایگاه برتر رسانهها در مصرف فراغت و شکلدهی گروه (ارزش های) مرجع آنها است.
در این زمینه نیز میتوان ورزش و تماشای تلویزیون و فیلم را بهعنوان شیوههای عمده گذران فراغت عنوان کرد که تابع شرایط زمینهای (سرمایه اقتصادی، دوره زندگی، سرمایه فرهنگی) و بهویژه جنسیتی است، درحالی که ورزش، مطالعه و گردش در پارک اولویتهای فراغتی جوانان پسر است؛ مطالعه، تماشای تلویزیون و گردش در پارک اولویتهای دختران را تشکیل میدهد. تماشای بیشتر تلویزیون از جانب دختران (که تقریباً در همه مطالعات پیمایشی به چشم میخورد) تأثیرپذیری بیشتر دختران از فرهنگ تلویزیون (که بهویژه برای آنها در قالب تماشای فیلم و سریالهای تلویزیونی شکل میگیرد) را نشان میدهد.
براساس نتایج تحقیق حاضر میزان تأثیرپذیری جوانان با سرمایه اقتصادی و فرهنگی پایینتر از برنامههای سرگرمکننده تلویزیونی و چهرههای مرجع آنها بیشتر است و تنوع مصرف رسانهای جوانان با خاستگاه اقتصادی و اجتماعی بالاتر، دسترسی و علاقه به سرگرمیهای بیرون از منزل( سفر و تفریحات فردی و خانوادگی) در کنار احتمال وجود جهتگیریهای ارزشی متفاوت میتواند تصحیحکننده این تأثیرگذاری متفاوت باشد.
ازاینرو مناسب است با سرمایهگذاری بیشتر بر طرحهایی همچون تأسیس و تقویت بیشتر فرهنگسراها، مراکز تفریحی محله و ارائه خدمات ارزانتر و گاه با سوبسید به گروههای کمبرخوردار جوانان، علاوه بر ارائه الگوها و مهارت های مناسب زندگی، تحرک و پویایی بیشتری را به تجربه فراغتی جوانان افزود.
در مجموع استفاده جوانان از رسانهها بهدلیل سرگرمی و تفریح است تا کسب خبر و ارتقای دانش وآگاهی. اولویت اول فیلم های داستانی – خانوادگی و اولویت آخر فیلمهای علمی – تخیلی و همچنین عدم انتخاب فیلمهای سیاسی و اجتماعی توضیحدهنده این استدلال است. همچنین اولویت فیلم و سریال و نیز برنامههای سرگرمکننده و ورزشی تلویزیون در کنار اولویت پایین برنامههای خبری و بهویژه برنامههای هنری و مذهبی، اگرچه میتواند نتیجه تولید و ارائه نامناسب اینگونه برنامهها باشد، گواهی بر علایق سیاسی کمتر جوانان و یا حداقل عدم تعقیب آنها از طریق این رسانه باشدکه جاذبه و موقعیت تلویزیون بعنوان منبعی برای کسب سرگرمی و لذت و در مرحله بعد کسب خبر و افزایش اطلاعات آنرا به جزئی عادی از زندگی جوانان تبدیل ساخته است و مرز آن دو را کمرنگ ساخته است، اگرچه این نتیجه ضرورتاً نشاندهنده انعکاس گفتمان و تجربه روزمره در سریالها و نمایشهای تلویریونی نیست، بلکه بیانگر برد و اهمیت این رسانه است که نتیجه دیگر این یافته اولویت جوانان به چهرههای مشهور( هنری، ورزشی و موارد مشابه) و نیز فرهنگ عامهپسند در انتخاب مراجع ارزشی خویش است و جهتگیریهای سیاسی در شاخصهای انتخاب جوانان از این مراجع اولویت بالایی ندارد.
نتایج بهدست آمده نشاندهنده تأثیر رسانهها (بهویژه رسانههای نو) در انتخابهای ارزشی و اولویتهای جوانان است و همچنین یافتههای این بخش از پژوهش تأثیر مصرف رسانههای نو بر تغییر الگوها و مراجع ارزشی جوانان را تأیید میکند که این موضوع تأثیری قاطع، یکسویه و غیروابسته به زمینههای دیگر نیست و تأثیر آن تنها در رسانه ماهواره قابل توجه است و نکته مهم این است که این تفاوت و تأثیر مصرف رسانهای، ضرورتاً بیانگر رابطهای علی نیست و در تغییر دادن گروه مرجع و یا جهت گیری مصرفی( مثلا از نوع غربی) عوامل و زمینههای دیگری چون میزان مصرف، ارزشهای جهان وطنی، تعلقات آنها به گروههای خرده فرهنگی، پایگاه اقتصادی/ اجتماعی خانواده و عوامل دیگر تأثیرگذارند.
پایان سخن اینکه:
بهجای آنکه گروههای مرجع جوانان بررسی شود، باید گروههای مرجع بزرگسالان بررسی شده و به این سؤال پاسخ داده شود که در ساختار جامعه، کدام مواضع و پایگاهها برای کدام پایگاهها مرجعیت دارند.
کدام گروهها برای کدام گروهها میتوانند مرجعیت داشته باشند. به عبارت دیگر، نباید موضوع را معطوف به جوانان کرد. زیرا آنان در هر حال در زمینههایی عمل میکنند که بزرگسالان برای آنها فراهم کردهاند.
آنچه ممکن است بین جوان و غیرجوان تفاوت ایجاد کند، توانایی و امکان بیشتری است که برای جوان در تطبیق با گروههای مرجع وجود دارد.
اگر از گروه مرجع جوانان بحث میشود، باید پرسش شود، برای کدام جوانان و کدام گروه مرجع؟ این بحث از آن جهت اهمیت دارد که هر گروهی از موضع خودش درباره جوانان داوری میکند و تصورش این است که اگر جوانان از ارزشها و معیارهای گروه او تبعیت نمیکنند، آن را «مسئلهای» تلقی نمود، درحالی که اگر از منظر گروههای دیگری در جامعه به این مطلب نگاه شود، چنین نخواهد بود.
زمانی که جامعه نظمی را پذیرفته است، بهمعنای آن است که ارزشها و معیارهای مرتبط با مواضع مختلف آن را هم پذیرفته است و اگر جامعه نظم طبقاتی را پذیرفته است، این امری طبیعی میباشد که افراد متعلق به طبقات پایین جامعه، به درجات مختلف، زندگی طبقات بالا را الگو قرار دهند.
همچنین طبیعی (مورد انتظار) است که طبقات بالا برای متمایز کردن خود از دیگر طبقات، چرخه مد (بهمعنای عام کلمه) را فعال کنند (مطلبی که در جامعهشناسی بهعنوان یکی از فرایندهای مهم شناخته میشود). در این چرخه افراد متعلق به طبقات بالا تلاش میکنند سبک زندگی خاص خود را داشته باشند و برمبنای آن خود را از دیگران متمایز نمایند.
در همین زمینه میتوان به چرخه دیگری اشاره کرد که آن چرخه نیز ریشههای عمیق ساختاری دارد که مرجعیت مرکز و پیرامون است. بخشهایی از جامعه که از نظر اقتصادی و سیاسی موضعی پیرامونی نسبت به بخش های دیگر دارند، رابطه تابعی نسبت به مرکز دارند. بنابراین، انتظار میرود که بخشهای مرکزی برای بخشهای پیرامونی مرجعیت داشته باشند. در ایران، تهران از جهت اقتصادی و سیاسی نسبت به شهرهای بزرگ و شهرهای بزرگ نسبت به شهرهای کوچک و روستاها مرکزیت دارند. این مرکزیت برای آنها نوعی مرجعیت فرهنگی نیز در پی دارد. زیرا به تبع برتری اقتصادی و سیاسی در زمینه تولید فرهنگ نیز الگودهنده هستند. مسیر انتشار صورتهای جدید رفتار نیز همین امر را تأیید میکند. در حالی که تهران خود پیرامون خارج محسوب میشود. به همین جهت، الگوهایی که در جوامع پیشرفته شکل میگیرد، ابتدا در تهران رواج مییابد؛ هرچند که شهرهای دیگر هستند که ممکن است به اندازه تهران یا بیشتر از آن در معرض تبلیغ رسانههای خارجی باشند (شهرهای مرزی بیش از تهران امکان دستیابی به برنامههای تلویزیونهای خارجی را دارند). اما این شهرها چون مرجعیت ندارند، یا به بیان دیگر، ساکنان آن، بهلحاظ اجتماعی در موضع پیرامونی نسبت به تهران قرار دارند، مسیر بسط و انتشار صورتهای جدید رفتار نیستند.
چنان که بهخاطر رابطه طبقاتی در تهران، مسیر انتشار الگوها عمدتاً از مناطق بالاتر به مناطق پایینتر شهراست.
بهنظر میرسد باید مسئله را وارونه کرد. بهجای اینکه از موضع متولی فرهنگی، که برمبنای ارزشهای گروه عضویت خود درباره گروههای مرجع یا عامتر از آن بهنجار بودن رفتار جوانان داوری میکند، به این مطلب بنگریم، که موضع متولی فرهنگی مسئلهای است. زیرا نمیتوان از موضع یک گروه، از صدها و هزاران گروهی که در جامعه وجود دارد و جامعه هم آنها را بهرسمیت شناخته است، درباره بهنجار بودن رفتار جوانان داوری کرد. زیرا همه این رفتارها چارچوبهای ارجاع دارند و چارچوبههای ارجاع آن را جامعه بهرسمیت شناخته است.
موضعی که متولی فرهنگی میگیرد، اگر عملیاتی و اجرایی هم شود، آسیبهایی بهمراتب شدیدتر از نابهنجاری تشخیص داده شده از سوی او متوجه جامعه خواهد بود. زیرا الگوهای طراحی شده وی نظم اجتماعی را دچار اختلال میکند. به بیان صریحتر، این موضع متولی فرهنگی است که مسئلهای میباشد. زیرا مسائلی را شکل میدهد که از منظر جامعهشناختی و جریان امور واقع مسئلهای نیست بلکه تولید مسئلهای می کند و راه حل میدهد که نه تنها مسئلهای را حل نمیکند بلکه مسئلهساز هم میشود و مسائل جدیدی را پدید میآورد. اگر دغدغهای در باره گروه مرجع جوانان وجود دارد، این دغدغه نباید به فرمولبندی در قالب ارزشهای یک گروه از میان گروههای بیشمار جامعه منجر شود و فراتر از آن باید ساختاری شناسایی شود که گروههای مرجع در درون آن شکل میگیرند. اگر اقدامی هم برای تغییر انجام میشود، باید در عرصه ساختها انجام شود.
انتهای پیام/