در کرانه غربی چه می‌گذرد؟ +عکس و فیلم

به گزارش مشرق، یک فعال رسانه ای در صفحه شخصی خود طی رشته توییتی درباره آخرین وضعیت کرانه باختری نوشت:

در کرانه غربی چه می‌گذرد؟ افزایش حجم و عمقِ حملات غیر سازمانی به شهرک‌نشینان چه معنایی دارد و چرا این وضعیت به معنای مرگ پروژه مهندسی اجتماعی است؟

دانلود

پروژه مهندسی اجتماعی برای ساخت "فلسطین جدید" را می‌توان عمیق‌ترین روش مقابله غرب و اسرائیل با اصل ایده مقاومت و جریانات حامی آن در فلسطین دانست

روشی که البته در سایه حاکمیت نتانیاهو و حامیان مالی-نظامی آن تا حد زیادی طی سال‌های گذشته به حاشیه رفته و در نهایت عملا ناکام ماند.


تعبیر "فلسطین جدید" در این چارچوب برای اولین بار توسط کیت دایتون مطرح شد؛ ژنرال آمریکایی که علی‌رغم نقش مهمش در پرونده فلسطین در فضای خبری-تحلیلی ایران کمتر به وی پرداخته شده

کیت دایتون در حقیقت معمار آنچیزی است که امروزه تحت عنوان دستگاه امنیتی تشکیلات خودگردان شناخته می‌شود.



دایتون از سال ۲۰۰۷ و با استفاده از تقابل شدید فتح و حماس (پس از پیروزی تاریخی حماس در انتخابات) تعریف ساختارهای امنیتی جدید برای تشکیلات خودگردان را آغاز کرد؛ ساختارهایی که گذشت زمان نشان داد در حقیقت برای حفظ امنیت اسرائیل طراحی شده و البته کارایی بسیار پیچیده و دقیقی دارد.


اما دایتون به این حد بسنده نکرد و گامی بزرگ برای بازتعریف تمام ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی کرانه غربی، علاوه بر فرم جدید نیروهای امنیتی برداشت.

اصل ایده او روشن و ساده بود؛ زیرساخت‌های جامعه را به گونه‌ای تغییر دهید که اصولا مسئله مقاومت برابر اشغالگران بی معنی شود.


پروژه مهندسی اجتماعی از این نقطه و با هدف تغییر "سبک زندگی" شهروندان کرانه غربی آغاز شد.

گام اول اقتصاد بود؛ از همان سال ۲۰۰۷ اصلاح نظام بانکی توسط تشکیلات شروع شد، اصلاحی که شاه بیت آن جذب سرمایه خارجی و رفع موانع اعطای وام در سطح گسترده به شهروندان کرانه غربی بود.


در سایه حمایت تشکیلات، ورود گسترده سرمایه به جامعه شروع می‌شود؛ سرمایه‌هایی که از قضا به شکل هدفمند روانه بخش‌های مصرفی شده و سهم سرمایه‌گذاری‌های منتهی به تولید (کشاورزی یا صنعتی) در آن از ۳ الی ۵ درصد عبور نمی‌کند.

ظرف مدت نه چندان طولانی بخش قابل توجهی از جامعه کرانه، مخصوصا

بخشی که به نحوی با تشکیلات رابطه اداری و سازمانی دارد غرق در بدهی‌های بانکی می‌شود.
روند ساخت و توسعه مجموعه‌های تجاری و تفریحی در کرانه به شکل چشمگیری افزایش یافته و همزمان، فرهنگ مصرفی از طریق مراجع مختلفی همراه با این سرمایه‌ها به جامعه تزریق می‌شود

به تدریج محیط جامعه.
 


تغییر کرده و نمادهای تازه در آن پیدا می‌شوند.
جنبش فتح از "گروهی مبارز" به "حزب حاکم" متحول می‌شود. چریک‌ها و شهدا فضای عمومی و رسانه‌ها را ترک کرده و جای خود را به خوانندگان، بازیگران و مجریان خوش چهره می‌دهند.

از قضا سر و کله "عرب‌آیدل‌های فلسطینی" در همان سال‌ها پیدا می‌شود!



با گذشت چند سال و رشد نسل جدید دیگر کسی تردیدی نداشت که فضای عمومی جامعه درحال تغییری اساسیست؛ ارزش‌های جدیدی ظهور کرده و در مقابل، گروه‌های جهادی زنده که همچنان در غزه مشغول مقاومت بودند از نسل جوان در کرانه غربی دور می‌شدند

مهندسی اجتماعی در همین بازه زمانی محدود دستاوردهای

مهمی داشت اما جریان راست اسرائیل مسیر بازی را تغییر داد!

قبل از بررسی این چرخش بهتر است نگاهی کنیم به روند عملیات‌های هجومی شهروندان کرانه علیه شهرک‌نشینان طی سال‌های گذشته؛ مسئله‌ای که بحث را با آن شروع کردیم

مراد از عملیات،هرگونه اقدام هجومی شهروندان کرانه علیه شهرک‌نشینان


است که در اغلب موارد خارج ازچارچوب سازمان‌های جهادی و با انگیزه فردی صورت می‌گیرد؛اگرچه بسیاری از جوانانِ عامل این‌ حملات به طور طبیعی به سازمان‌های مشهور مقاومت از جمله حماس یا جهاد اسلامی گرایش دارند

این حملات شامل هرگونه تقابل جمعی علیه ماموران امنیتی اسرائیلی،حمله با چاق


زیر گرفتن با خودرو و احیانا در موارد جدی‌تر عملیات محدود مسلحانه و یا حتی بمبگذاری می‌شود

این حملات در نتیجه طرح مهندسی اجتماعی به تدریج روندی نزولی داشت تا جاییکه سال ۲۰۱۰ به کمتر از سالیانه ۳۰۰ عملیات رسید اگرچه به لطف چرخش‌های اسرائیل باری دیگر سیری تصاعدی را تجربه کرد!

مسئله باز هم ساده و روشن بود؛ سیاست مواجهه سخت عملا مهندسی اجتماعی و اقتضائات آن را به حاشیه رانده بود؛ فشارهای همه جانبه علیه شهروندان فلسطین روز به روز بیشتر می‌شد و البته نقطه اوج آن جنگ غزه بود!


جنگی طولانی که بر خلاف تصور اولیه، فرصتی تاریخی برای حماس و مقاومت برای چرخش نهایی بازی علیه مهندسی اجتماعی بود
درخشش نظامی حماس درجنگ همزمان با سیاست‌های دولت نتانیاهو باری دیگر مقاومت را به متن زندگی شهروندان فلسطین بازگرداند

افزایش چشمگیر شهرک‌سازی‌ها، تشدید حملات وحشیانه

صهیونیست‌ها علیه شهروندان فلسطینی (برای مثال ربایش و سوزاندن محمد ابوخضیر؛ کودک فلسطینی) و در نهایت جنگ غزه، فضا را برای نسلی که با جنگ و انتفاضه آشنا نبود تغییر داد
حالا پرسش این نسل از "چرا باید مقاومت کرد" به "چگونه باید مقاومت کرد" تغییر یافته بود
افزایش محبوبیت حماس و
 


به طور کلی جریانات مقاومت در این مقطع، علاوه بر روند حملات فردی در کرانه با افزایش گسترده اقبال به تشکل‌های دانشجویی این گروه‌ها در دانشگاه‌های فلسطین قابل ارزیابیست

وضعیت به گونه‌ای شد که آمار حملات از ۳۶۹۹ حمله در ۲۰۱۴ به ۵۳۸۳ حمله در ۲۰۱۵ رسید (از جمله ۱۲۳ عملیات مسلحانه)


این آمار سال گذشته به ۴۳۶۷ حمله (از جمله کارگذاری ۵۳ بمب کنار جاده‌ای) رسیده است

با این حال نمی‌توان از ۲ نکته مهم غفلت کرد

۱- علی‌رغم گستردگی آماری حملات، کارایی آن‌ها همچنان محدود است

۲- علی‌رغم بازگشت فرهنگ مقاومت به کرانه غربی، همچنان نیروها از شبکه‌سازیِ موثر ناتوانند


از قضا ریشه هر دو نکته نیز به ساختار پیچیده دستگاه امنیتی تشکیلات خودگردان بر می‌گردد؛ میراث دایتون برای فلسطین جدید!

بهترین نشانه برای فهم این واقعیت، مدت زمان بسیار محدودی است که اسرائیل برای دستگیری عاملان حملات نیاز دارد که گاها به چند ساعت می‌رسد!

در واقع جوانان فلسطینی


پیش از انجام عملیات می‌دانند این اولین و آخرین عملیات آن‌ها خواهد بود؛ امری که علاوه بر نقش مهم‌ دستگاه امنیتی تشکیلات خودگردان بیانگر تغییر اساسی ارزش‌های جامعه و مخصوصا جوانان است

با این وجود و علی‌رغم سیطره امنیتی بسیار قدرتمند، شکی نیست که هیچ سازمان امنیتی قادر به مهارِ


همیشگی فرهنگ حاکم بر جامعه نخواهد بود؛ واقعیتی که سایه آن بر تحولات سال‌های آینده کرانه غربی سنگینی می‌کند

این آمار تکان‌دهنده که روزانه در قالب اخبار بی معنی برایمان تکرار می‌شوند به معنای مرگ پروژه مهندسی اجتماعی و در مقابل، توفیقِ چشم‌انداز بدیل آن برای کرانه غربی است.


چشم‌اندازی که بر اساس آن، کرانه غربی باید به صحنه تقابل تمام عیار با اشغالگران بپیوندد

ایران تنها کشوری است که رسما از این چشم‌انداز حمایت می‌کند؛ چشم‌اندازی که از قضا به نظر می‌رسد دولت نتانیاهو مهمترین نقش را در توفیق آن داشته است!

برچسب ها:

جهان