قاطرسواری در بغداد؛ مذاکره در پاریس

به گزارش مشرق، «محمد صرفی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:

در بغداد مردی قرض بسیار برعهده داشت و مفلس شده بود. قاضی دستور داد که هیچ‌کس به او وام ندهد و اگر داد صبر کند و طلب نکند. و همین‌طور دستور داد او را بر قاطری بنشانند و در شهر بگردانند تا مردم او را بشناسند و از معامله با وی بپرهیزند. وی را تا غروب آفتاب در شهر گرداندند و سپس به درِ خانه‌اش بردند. وقتی از قاطر پایین آمد، صاحب حیوان گفت: کرایه مرا بده! مرد مفلس گفت: بنده خدا! از صبح تا حالا مشغول چه بودیم؟!

بیشتر بخوانید:

ظریف: رئیس جمهور به زودی جزئیات گام سوم را اعلام می‌کند


حکایت فوق، حکایت رقیقی از ماجرای میان دولت محترم و غربیان است. فردا سومین مهلت ۶۰ روزه ایران به اروپا برای عمل به تعهدات برجامی خود پایان می‌یابد و نوبت سومین گام کاهش تعهدات توافق هسته‌ای فرا می‌رسد. مجموعه رخدادهای دو هفته اخیر از منظرهای مختلف قابل تأمل است. فرانسه که در ایام مذاکرات هسته‌ای نقش پلیس بد را برعهده داشت، اکنون معرکه‌گردان ماجرا شده است و خود را منجی برجام جا می‌زند. کدام برجام؟ همان توافقی که یک سال و نیم از خروج آمریکا از آن و عمل نکردن اروپا به حتی یک مورد از تعهدات خود در آن، می‌گذرد. جالب آنجاست که هرچه پیش می‌رویم، وعده‌ها کوچک‌تر و توخالی‌تر و خواسته‌های غرب بزرگ‌تر و عینی‌تر می‌شود.


دولت با اروپایی مشغول چانه‌زنی و مذاکره است که کمترین اختیار و اعتباری ندارد و برای کوچک‌ترین تصمیم‌ها و گام‌ها باید با واشنگتن هماهنگ شود. این تازه روی خوشبینانه ماجراست و اگر بخواهیم واقع‌بینانه به صحنه نگاه کنیم، چیزی جز بازی هماهنگ آمریکا و اروپا نیست. کسی می‌تواند نقش داور و میانجی را در یک دعوا بازی کند که خود بخشی از دعوا نباشد. اروپایی که خود یک سوی ماجرا بوده و بدهکار ایران است، چگونه می‌تواند چنین ادعایی داشته باشد؟ ردای میانجی‌گری بر تن الیزه زار می‌زند.


فرانسه گمان می‌کند ایران فروشنده‌ای گرفتار و عجول است که می‌توان منافع ملی آن را به ثمن بخس خرید. این نگاه توهین‌آمیز را می‌توان به وضوح در ماجرای ضیافت شام چهار سال پیش در سفارت این کشور در تهران مشاهده کرد. اواسط بهمن ماه سال ۱۳۹۵ در بدو ورود «ژان مارک آیرو»
- وزیرخارجه وقت فرانسه- به تهران، ضیافت شامی ‌در سفارت این کشور و به افتخار وزیر خارجه و تجار همراه وی از سوی سفیر فرانسه برگزار شد که با حواشی خاصی همراه بود. در میانه میهمانی و پس از سخنرانی آیرو، یکی از تجار فرانسوی وی را مورد خطاب قرار داده و می‌پرسد: «جناب وزیر چرا این سفر دقیقاً در روزی انجام شد که فرانسه به همراه انگلیس و آمریکا در خلیج ‌فارس و در نزدیکی آب‌های ایران مانور نظامی که طبیعتاً پیام‌های خاصی دارد، برگزار کرده‌اند؟ آیا فکر نمی‌کنید این مسئله روی روابط تجاری ما با ایران تأثیر بگذارد و نتوانیم در این سفر قرارداد خاصی منعقد کنیم؟ شما از واکنش مقامات ایرانی نگران نیستید؟» وزیر خارجه فرانسه در پاسخ می‌گوید: «خیر، بنده هیچ نگرانی نسبت به موفقیت‌آمیز بودن این سفر ندارم. مقامات ایرانی در هیچ یک از جلسات مقدماتی و برنامه‌ریزی برای سفر در تهران و پاریس به این مسئله معترض نشدند. دولت ایران به این سفرها احتیاج دارد و مطمئنم که هیچ اعتراضی در جلسات فردا هم  نخواهیم شنید.»


این اظهارات و نگاه گستاخانه در روزهایی بود که دولتمردان و رسانه‌های حامی آنها با افتخار از ‌ترافیک دیپلمات‌ها و تجار اروپایی در تهران می‌گفتند و آن را نشانه گشایش و رونق می‌دانستند. دو سال پیش یکی از معاونان وزیر نفت درباره میزان موفقیت و دستاوردهای برجام در حوزه نفت در مصاحبه‌ای گفته بود: «این سؤال را بهتر است از آقایی که در ساختمان وزارت نفت متصدی آسانسور است، بپرسید. آنها بهتر از هر کسی درک کرده‌اند که در این دو سال تفاوت پیش و پس از برجام چه اندازه است. یک روز یکی از آنها به من گفت از زمانی که شما آمدید کار ما ۱۰ برابر شده ما در سال‌های گذشته یک خارجی هم در وزارت نفت ندیدیم. ولی الان چند برابر کار می‌کنیم و باید حقوق ما را افزایش دهید!»


امروز که تشت رسوایی توافق هسته‌ای از بام بر زمین افتاده و بی‌دقتی‌ها و ارزیابی‌های غلط آقایان نمایان شده است، به جای اذعان به اشتباه خود و عذرخواهی از ملت، همچنان ژست طلبکار و قهرمان می‌گیرند و با پنهان‌شدن پشت چهره‌های محبوب ملت، سعی در توجیه اشتباهات خود دارند و به همین مقدار نیز بسنده نکرده و به منتقدان هم می‌تازند! جالب‌تر آنکه هرچقدر در داخل با توپ و تشر سخن می‌گویند، در برابر اروپایی‌ها ملایمت به خرج می‌دهند تا به قول خودشان اروپا به سوی آمریکا میل نکند! یک روز می‌گفتند برجام همه تحریم‌ها را بالمره (یک‌ باره) پایان داد و امروز می‌گویند دستاورد آن شکاف میان اروپا و آمریکاست و نباید این دستاورد را از دست بدهیم. اینکه می‌توانند چنین چیزهایی را به ‌جای دستاورد به خورد خلق‌الله بدهند و همزمان جلوی خنده خود را هم بگیرند، هنرمندی خاصی می‌طلبد و کار هرکسی نیست. جای چنین استعدادهایی در «عصر جدید» خالی است. عصری که ناکامی ‌و اشتباه را دستاورد جا می‌زنند و به آن افتخار می‌کنند.


همچنان اصرار دارند که آزموده را بیازمایند و البته هزینه آن را ملت می‌دهد. نمی‌خواهند پنبه را از گوششان بیرون کنند که راه مشکلات کشور و آبادی ملک و مملکت از مسیر مذاکره با دشمن نمی‌گذرد. وضعیت عجیبی است. برای آنکه ضعف خود را بپوشانند هر روز ادعایی می‌کنند؛ یک روز از بدشانسی دولت می‌نالند، روزی از دولت پنهان می‌گویند، روز دیگر ادعای کمبود اختیارات می‌کنند و...


وقتی منتقدان می‌پرسیدند که اگر طرف مقابل بدعهدی کرد چه می‌کنید، می‌گفتند جای نگرانی نیست و ظرف چند روز می‌توان به وضعیت پیش از برجام برگشت. با دست فرمانی که در پیش گرفته‌اند و مهلت‌های ۶۰ روزه و حرکت‌های لاک‌پشتی، بعید به‌نظر می‌رسد تا چند سال دیگر هم به جایی برسیم که ۴ سال پیش بودیم و البته که برخی از امتیازات و فرصت‌های از دست رفته، هرگز و به هیچ قیمتی قابل برگشت نیست. عمری که از کشور و مردم تلف شد و به امید سیب و گلابی برجام گذشت، چقدر قیمت دارد و چگونه قابل بازیابی است؟ خسارت‌های معنوی و ناملموس این مسیر، بسیار مهم‌تر و بیشتر از خسارات مادی آن است. عبرت‌گیری از این خسارت‌ها حداقل کاری است که می‌توان انجام داد و گوشه‌ای از آن را به این‌ترتیب جبران کرد. گزینه‌ای که ظاهراً به هیچ عنوان در دستور کار آقایان نیست. صاحب قاطر ماجرا اگر یک روز سرش کلاه رفت، گویا برخی اصرار دارند هر روز به مفلس شهر، سواری مجانی بدهند.

برچسب ها:

سیاسی