به گزارش مشرق، "مهار چین" اصطلاحی سیاسی است که به هدف سیاست خارجی آمریکا در مقابله با رشد سیاسی و اقتصادی جمهوری خلق چین اشاره میکند. البته ریشه این سیاست به دوره جنگ سرد و اعمال آن علیه کشورهای کمونیست باز میگردد. طبق این سیاست آمریکا برای حفظ هژمونی خود در آسیا به تضعیف و انزوای چین نیاز دارد. ایالات متحده در سالهای گذشته برای دستیابی به این هدف روابط نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک خود با کشورهای هم مرز با چین را افزایش داد. حضور نظامی در افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان، فیلیپین و تقویت روابط با کشورهای ژاپن و کره جنوبی بخشی از راهبرد واشنگتن بوده که در دوره اوباما با عنوان "چرخش به سمت آسیا" شناخته شد.
بیشتر بخوانید:
سرمایهگذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چینیها در ایران
هرچند آمریکا پیشتر مدعی بود که هیچ نوع سیاست مهاری علیه چین را دنبال نمیکند و خواستار موفقیت و رفاه پکن است اما این موضع دولت آمریکا در سال 2019 به صورت علنی تغییر کرد. در این سال کرون اسکینر، مدیر برنامه ریزی سیاسی وزارت خارجه آمریکا جزئیاتی از یک تحقیق را منتشر کرد که به دنبال گسترش سیاست مهار چین بوده و گفته میشود از کتاب "جنگ تمدنها"ی ساموئل هانتینگتون الهام گرفته شده است.
نبرد اقتصادی اخیر بین آمریکا و چین نیز نشان داد برخلاف آنچه مقامات آمریکایی قبلا ادعا کرده بودند، این کشور نه تنها به دنبال رفاه و پیشرفت چین نیست بلکه با افزایش قدرت این کشور به عنوان یک قدرت نو ظهور، قصد مهار آن را دارد. مشخصا مقامات در واشنگتن نسبت به حرکت رو به جلوی چین احساس خطر کردهاند. شاید باراک اوباما، رئیسجمهوری سابق آمریکا با توجه به شخصیت دیپلماتیکی که داشت به وضوح نمیتوانست در برابر چینیهای زیرک اعلام جنگ کند اما رئیسجمهوری فعلی آمریکا یک تاجر تمام عیار است که اهمیتی به تشریفات دیپلماتیک نمیدهد و با ادبیات صریح و بعضا نامناسب خود، اهداف خود را دنبال میکند؛ یکی از بزرگترین و جنجالی ترین این اهداف مهار چین به هرشکل ممکن است.
هرچند ایالات متحده تمام تلاش خود را برای کنترل و درصورت امکان سرکوب اژدهای زرد انجام میدهد اما به نظر میرسد رقابت بین دو اقتصاد برتر دنیا باعث ایجاد ائتلافهای تازهای بین چین و کشورهای دیگر شده است. یکی از مهمترین ائتلافهای شکل گرفته بین پکن و مسکو است که مسلما نگرانی بسیاری برای واشنگتن به همراه خواهد داشت. همکاری نظامی بین این دو کشور و انجام رزمایشهای نظامی مشترک در دریای چین شرقی و دریای ژاپن نشان داد که روسها با توجه به رقابت دیرینه با آمریکا، شریک تازهای در این میدان نبرد یافتهاند.
اگرچه همکاری نظامی بین این دو کشور به 30 سال پیش بازمیگردد اما در سالهای اخیر توسعه یافته است. در 5 سال گذشته مسکو تسلیحات پیشرفتهای مانند سامانه اس 400 و جنگندههای سوخو-35 را به پکن فروخته است. همکاری نظامی بین چین و روسیه از حوزه زمینی به دریایی نیز توسعه یافته و به انجام رزمایشهایی از دریای زرد تا سواحل مدیترانه کشیده شده است.
ائتلاف چهارجانبه تحت رهبری آمریکا با مشارکت ژاپن، هند و استرالیا نیز یکی از اقدامات واشنگتن برای مهار تحرکات چین در شرق آسیا است. هرچند طبق نظرسنجی صورت گرفته توسط موسسه سیاست راهبردی استرالیا حدود 31 درصد شرکت کنندگان معتقد بودند تشکیل چنین ائتلافی باعث تشدید تنش در منطقه شرق آسیا خواهد شد. اشاره به این موضوع از آن جهت جالب است که ایران نیز اخیرا با چنین شرایطی مواجه شده و آمریکا به بهانه حفظ امنیت در مسیر دریایی خلیج فارس قصد ایجاد ائتلافی با مشارکت کشورهای مختلف را گرفته بود. حتی محمد جواد ظریف، وزیر خارجه کشورمان در سفر اخیر خود به ژاپن به توکیو توصیه کرد که از پیوستن به این ائتلاف خودداری کند زیرا تشکیل یک ائتلاف نظامی در منطقه حساسی مانند خلیج فارس باعث تشدید تنش خواهد شد.
عدم رابطه سیاسی و اقتصادی بین ایران و آمریکا از یک سو و رقابت بین پکن و واشنگتن از طرف دیگر شاید فرصتی باشد که تهران و پکن بتوانند از آن برای نزدیکتر شدن به یکدیگر استفاده کنند. هرچند درحال حاضر باوجود تحریمهای آمریکا علیه ایران، چین همچنان یکی از خریداران نفت ایران به شمار میرود. فروش نفت خام ایران در بازار بورس شانگهای یکی از راهکارهایی است که با توجه به مبادله نفت به قیمت یوآن میتواند برای مقابله با تحریمهای آمریکا مورد توجه قرار گیرد.
طرح راه ابریشم جدید یا طرح یک کمربند، یک جاده با مشارکت بیش از 60 کشور جهان راهکاری بود که چین در سال 2013 ارائه داد. یکی از مسیرهای عبوری این طرح از شمال ایران است که میتوان از آن به عنوان راهی برای توسعه استفاده کرد. چین برای به نتیجه رساندن این طرح پیشنهاد کمکهای مالی قابل توجهی به برخی کشورهای ضعیفتر که در مسیر این جاده قرار دارند، ارائه داده است. اما در این بین نگرانیهایی نیز وجود دارد که نباید ساده از آنها گذشت. برخی کارشناسان نگران افزایش نفوذ چین هستند. هرچند به ظاهر این نفوذ جنبه اقتصادی دارد اما ساخت بنادر و هابهای تجاری که به ظاهر جنبه تجاری دارد در آینده میتواند برای مقاصد نظامی مورد استفاده قرار گیرد و این یکی از نگرانیهایی است که مطرح شده است. عدم توانایی بازپرداخت وامهای دریافتی از سوی کشورهای ضعیفتر نیز موضوعی است که در آینده میتواند باعث افزایش نفوذ در این کشورها شود.
اتفاقات این روزهای دنیای سیاست ازجمله نزدیک شدن چین و روسیه، دوستی ژاپن و آمریکا و حتی پشت کردن یکجانبه به توافقات بینالمللی از سوی رئیسجمهوری که کشورش داعیه رهبری دنیا را دارد، نشان میدهد که رهبران و تصمیم گیرندگان این کشورها بر اساس منافع ملت و کشور خود تصمیم گیری میکنند. در هر صورت باتوجه به شرایط موجود میتوان با دقت بیشتری به گزینه همکاری با چین نگریست و از شرایط کنونی که تا اندازهای باعث هم مسیر شدن پکن و تهران شده است به بهترین شکل استفاده کرد.