گروه بینالملل خبرگزاری فارس - یادداشت میهمان؛ «حسین گیوزاد» کارشناس مسائل آفریقا - «رابرت موگابه» از معدود رهبرانی بود که در طول بیش از سه دهه در کنار جمهوری اسلامی ایران بدون چشم داشتی ایستاد.
تیرگی روابط موگابه با غرب بویژه انگلستان باعث شد که رسانههای غرب چهرهای منفور از وی بسازند. ریشه این تیرگی نیز در بدعهدی انگلستان نهفته بود. در توافق صلحی که در سال ۱۹۷۹ میان دولت انگلیس و نمایندگان جنبشها و احزاب سیاهپوست زیمبابوهای در لنکسترهاوس در لندن امضاء شد، از جمله توافق شد که رهبران جدید زیمبابوه تا ۱۰ سال اصلاحات ارضی انجام ندهند.
حدود ۴۵۰۰ خانواده سفید پوست، عمدتا انگلیسی تبار مالکیت بیش از ۴۹ درصد زمینهای کشاورزی زیمبابوه را در اختیار داشتند. طی این مدت هم قرار شد که انگلیس و امریکا براساس رضایت خریدار و رضایت فروشنده زمینها را از سفیدپوستان خریداری و میان اکثریت مطلق سیاه پوست کشور تقسیم نمایند.
بیشتر بخوانید:
تصویری از دیدار موگابه با رهبر انقلاب
در طی 10 سال نه امریکا و نه انگلیس به تعهد خود عمل نکردند. پس از سپری شدن این مدت موگابه تلاش کرد که انگلیس و امریکا را متقاعد کند که در چارچوب تعهدی که داده بودند بخشی از زمینها را خریداری و میان سیاهان تقسیم کنند که پاسخی دریافت نکرد. وی در سال 1998 (18 سال پس از استقلال) کنفرانسی به منظور جمعآوری کمک مالی برای اصلاحات ارضی و خرید زمین از سفیدپوستان در حراره تشکیل داد که موفقیتی در بر نداشت.
از این به بعد موگابه شروع به مصادره زمین از برخی مزرعه داران سفیدپوست کرد که با واکنش تند انگلیس همراه شد و منجر به تشکیل جبهه متحدی از امریکا، انگلیس و دولتهای غربی علیه زیمبابوه گردید و نهایتا به تحریمهای گسترده و سقوط اقتصاد آن کشور منجر شد.
دستگاه رسانهای غرب، نهادهای مالی ،سازمانهای مردم نهاد ،موسسات حقوقی و اجتماعی غربیها ، در حمایت از اقدام دولتهای خود، موگابه را دیکتاتور خطاب کردند و نوکپیکان انتقادات و تحریمها را علیه وی و زبمبابوه نشانه رفتند.
در اینکه موگابه علاوه بر تفکرات چپگرایانه به منظور جلب آراء کشاورزان و روستائیان (که 75 درصد جمعیت کشور را تشکیل میدادند) دست به اصلاحات ارضی زد و بد عهدی انگلیسیها آنرا تشدید نمود جای شک نیست . اما در اینکه وی را از همان ابتدا دیکتاتور خواندند باید تامل نمود. در مدت حکمرانی 37 ساله موگابه مطبوعات آن کشور آزادانه فعالیت میکردند و موگابه از انتقادات تند آنها مصون نبود. در طول این مدت احزاب سیاسی مخالف آزادانه فعالیت می کردند و دولت مانع فعالیت هیچ حزبی نشد. زیمبابوه تقربیا فاقد زندانی سیاسی بود و هیچ روزنامه نگاری به دلیل نوشتن به زندان نیفتاد. آزادی مذهبی مورد تعرض قرار نگرفت و مخالفان اجازه تظاهرات داشتند. انتخابات برگزار میشد، گرچه نقدهایی از سوی مخالفان بر آن وارد می شد اما به سختی می شد نتایج آن را به چالش کشید و موگابه گاهی با اکثریت بالا و زمانی با اکثریت شکننده پیروز می شد.(به دلایل آن نمی پردازیم). در سقوط اقتصادی زیمبابوه همان میزان که سیاست های دولت موگابه را باید مقصر دانست ، دولت های غربی و بویژه انگلیس هم با اعمال تحریم های بیرحمانه مقصرند شاید هم بیشتر.
موگابه از مذاکره با غربیها و مخالفان رویگردان نبود اما وزن کم سیاسی و اقتصادی و نظامی زیمبابوه باعث شد که غربیها به چیزی کمتر از کنار رفتن موگابه و حزب حاکم راضی نباشند. رهبران آفریقایی و بسیاری از شهروندان عادی در سطح قاره کم وبیش سالها در کنار زیمبابوه بودند و از سیاست غرب در قبال آن کشور انتقاد می کردند. بعد از برکناری از قدرت نیز وی چه در کشور خود و چه در میان سایر کشورهای آفریقایی از احترام بالایی برخوردار بود.
مقبولیت موگابه در سالهای آخر حکومت به علت شدت تحریمها از یک سو و دخالتهای همسر نسبتا جوانش که سودای جانشینی وی را داشت آسیب زیادی دید و نهایتا حزب حاکم زانوپی اف به این نتیجه رسید که وی را از قدرت برکنار کند. با رفتن موگابه مشکلات زیمبابوه نه تنها حل نشده است بلکه فشار غرب برای کنار زدن حزب زانو پی اف ادامه دارد. جدالی که هزینه آن را مردم زیمبابوه میپردازند.
تحریمهای شدید و سقوط اقتصادی ، عدم کنارهگیری داوطلبانه از قدرت ، ماندن بر سر آرمانها ، تعهدی که به اصلاحات ارضی به مردمش داده بود، ضعف جسمی و ناتوانی در اداره کشور در سالهای اخیر، دخالتهای همسرش در امور کشور و سودای جانشنی موگابه از سوی او ، بیاعمتادی به یاران و همرزمان قدیمی و بیرون راندن آنان از حزب و دولت در سالهای پایانی، در کنار پمپاژ تخریبی غول رسانهای غرب به وجهه موگابه لطمه شدیدی زد.
سوال اینجاست که جمهوری اسلامی ایران در انتخاب دوستان و شرکای خود در سطح بین المللی باید براساس رفتار دولتها با اتباع خود و نحوه اداره امور داخلی آن کشور تصمیم بگیرد یا نه ؟ چرا در مورد زیمبابوه و موگابه حمایتهای بدون چشمداشت ایشان از کشورمان مورد توجه قرار نگرفت؟ چرا بسیاری اسیر تحلیلهای رسانههای غربی شده اند؟ آیا واقعا موگابه دیکتاتور است یا بن سلمان؟ یا السیسی مصر؟ یا بن زاید امارات؟ چند بار در رسانههای غربی این افراد با صفت دیکتاتور توصیف شدهاند؟ چند بار در زیمبابوه تظاهرات مردم به خاک وخون کشیده شد؟ چند نفر از مخالفان موگابه ترور شدهاند؟ موگابه و زیمبابوه علیرغم وضعیت بسیار بد اقتصادی، پول صدور خدمات را به کشورمان پرداخت مینمایند. منافع ملیمان ایجاب میکند که مواضعمان در قبال دیگران بر اساس واقع بینی و مصالح و منافع خودمان و نه القائات دیگران باشد.