دانشگاه‌ها در پژوهش و تجاری‌سازی موفق می‌شوند اگر صنعت به ادامه تولید ۴۰ سال پیش اصرار نکند

گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس، فاطمه سامعی، معضل پژوهش در جامعه دانشگاهی کشور علل و عوامل متعددی دارد که برخی آنها در بعد فردی و بخشی از آنها در ابعاد حاکمیتی و سیاست‌گذاری است، اما یکی از ریشه‌های این معضل در بعد فردی و وظیفه شخصی، این است که برحسب شرایط موجود دانشجو به دلایل مختلف در حال تحصیل و پس از تحصیل به دنبال پژوهش نمی‌رود.

دانشجو در طول تحصیل برای گذراندن دروس عادی خود قطعا نیازمند به پژوهش و مطالعه فراتر از درس می‌شود اما بسیاری از دانشجویان زیر بار این مسؤولیت هم نمی‌روند و از باب کم‌کاری در این مسئولیت فردی به مشکل ریشه‌دار پژوهش در کشور دامن می‌زنند و اثرات این عملکرد ضعیف در ابعاد بزرگ‌تر در قالب مشکل اخلاقی در تقلب‌های علمی خود را نشان می‌دهد.

دانشجویان در طول تحصیل برای گذراندن دروس عادی خود نیازمند به پژوهش و مطالعه فراتر از درس می‌شوند اما بسیاری از دانشجوها حتی زیر بار این مسؤولیت هم نمی‌روند؛ به همین دلیل است که در معضل تقلب علمی در جامعه دانشگاهی، همواره این سوال  مطرح است که اساسا چرا دانشجو متقاضی خرید پایان‌نامه می‌شود؟

 

 

 

همچنان که در رابطه با مشکل تقلب علمی در جامعه دانشگاهی همواره این سوال به قوت خود باقی است که چه شرایطی ایجاد می‌شود که دانشجو متقاضی خدمت فروش پایان‌نامه می‌شود؟

 

در این رابطه با چرایی بی‌رغبتی دانشجو به پژوهش و مشکلات واقعی دانشجو برای پژوهش با

محمدرضا پورعابدی معاون پژوهش و فناوری جهادانشگاهی گفت‌وگو کرده‌ایم.

*برخی دانشجویان نه در حد پژوهش حرفه‌ای، بلکه به خاطر کنجکاوی هم به دنبال مطلبی فراتر از درس نمی‌روند

فارس: مسؤولان دانشگاهی می‌گویند که دانشجویان در دوران تحصیل به اندازه کافی به پژوهش اهمیت نمی‌دهند و پس از تحصیل هم دلیل کافی وجود ندارد که به دنبال پژوهش باشند و در نتیجه چندان ارتباطی با مقوله پژوهش پیدا نمی کنند؛ در‌حالی که دنبال کردن پژوهش حتی در اندازه کنجکاوی و کسب اطلاعات بیشتر در کنار آموزش، دید باز‌تری به دانشجویان برای ادامه تحصیل و پیدا کردن مسیر تحصیلی و حتی شغلی آینده می‌‌دهد، در عمل چه موانعی وجود دارد که مانع درگیر شدن دانشجو با پژوهش می‌شود؟

پورعابدی: اگر پدیده‌ای بخواهد به صورت طبیعی و ارگانیک رشد کند باید زمینه‌ها و بستر آن فراهم باشد و اگر بستر فراهم نشود، با دستور کارکردی که از آن انتظار داریم و نتیجه دلخواه را نمی‌تواند برساند.

وقتی بحث پژوهش را مطرح می‌کنیم، بیشتر در بحث تحصیلات تکمیلی،کارشناسی ارشد و دکتری است. اگرچه خصلت کنجکاوی، خلاق و پرسشگر بودن از زمان کودکی در خانواده، مهد، دبستان و دبیرستان باید در افراد ایجاد شود.

فرض کنیم که دانشجو وارد دانشگاه می‌شود، فارغ از اینکه می‌تواند یا نمی‌تواند پژوهش کند و وقتی که از دانشگاه خارج شد به عنوان یک پژوهشگر واقعی در حوزه کار خود بتواند تحقیق کند. این سوال پیش می‌آید که با این پژوهش و تحقیقات خود را باید چه کند؟ چه کسی خریدار این پژوهش است؟ در نتیجه به این سوال می‌رسیم که به دلیل اینکه در حال حاضر کسی متقاضی پژوهش و تحقیق نیست، تحقیقی هم وجود ندارد.

در فرهنگی که از آن به عنوان فرهنگ نفتی تعبیر می‌شود، ایران کشور ثروتمندی است دارای منابع متعدد زیرزمینی که می‌توانیم این منابع را استخراج کنیم، بفروشیم و با پول آن بهترین محصولات را بخریم. وقتی چنین فرضی حاکم باشد، بستری هم برای پژوهش نیست و تقاضایی هم وجود ندارد.

فرض کنیم دانشجو پژوهشگر هم شد؛ با تحقیقات خود باید چه کند و چه کسی خریدار آن است؟ وقتی پژوهش هنوز خریدار و متقاضی ندارد، تحقیق هم انجام نمی‌شود. وقتی اکوسیستم پژوهش شکل گرفت که فرد احساس کرد مطالعاتش برای حل مسائل کاربرد و خریدار دارد، دانشجو، مطالبه‌گر و دانشگاه، تربیت‌کننده دانشجوی مطالبه‌گر می‌‌شود

 

 

اما اگر کشوری باشیم که اگر کار و تلاش نکنیم، نمی‌توانیم در آینده کشور مستقلی داشته باشیم، اشتغال جوانان خود را تضمین کنیم و سری در سرها داشته باشیم، آن زمان به قضیه پژوهش به شکل دیگری نگاه خواهیم کرد.

معتقدم اکوسیستم پژوهش وقتی در کشور شکل ‌می‌گیرد که یک فرد، چه دانشجو، چه استاد و چه پژوهشگر احساس کند برای اینکه بتواند در جامعه موثر باشد باید بتواند پژوهش کند و دیگران از نتایج پژوهش و مطالعات او در حل مسائل و مشکلات استفاده می‌کنند. این شرایط، شرایط اید‌ه‌آلی است که هم دانشجو را مطالبه‌گر تربیت می‌کند و هم آموزش عالی را به این سمت می‌برد که چنین دانشجویانی را تربیت کند. اما در شرایط فعلی که این اکوسیستم و بستر مهیا نیست منطقی است که آنچه که به صورت طبیعی انتظار داریم حاصل نمی‌شود.

* وقتی دانشجو کار تحقیقاتی ساده خود را هم برون‌سپاری می‌کند

فارس: در اکوسیستم صحیح پژوهش، تحقیقات نیاز به خریدار و کارفرما دارد تا چرخه ادامه یابد اما یکی از ایراداتی که به سیستم فعلی آموزش وارد می‌شود این است که چرا دانشجو حتی برای انجام کارهای تحقیقاتی خود آمادگی ندارد و برخی دانشجویان اگر مجبور نباشند علاقه ندارند که پایان‌نامه بنویسند؛ یا برخی دانشجویان حتی کارهای تحقیقاتی ساده خود را برون‌سپاری می‌کنند و حتی برخی دانشجویان فراتر از کتاب‌های درسی که می‌خوانند کتاب بیشتری مطالعه نمی‌کنند. 

پورعابدیاین موضوع تا حدی به نظام آموزش عالی کشور و فرصت‌های شغلی در جامعه باز می‌گردد.

پیش از انقلاب کمتر از ۶۰ هزار دانشجو در کشور وجود داشت اما در حال حاضر حدود ۴ میلیون و ۵۰۰ یا ۶۰۰ هزار دانشجو در کشور وجود دارد. پیش از انقلاب وقتی یک فارغ‌التحصیل از دانشگاه خارج می‌شد برای او چندین فرصت شغلی وجود داشت و او می‌توانست انتخاب کند که در کدام فرصت شغلی قرار بگیرد؛ بنابراین نه دانشگاه خیلی به این مسئله توجه داشت که فارغ‌التحصیل پس از خروج از دانشگاه چه شغلی خواهد داشت و نه دانشجو به این موضوع اهمیت می‌داد که لازم است مهارت‌های دیگری را هم یاد بگیرد و رقابتی وجود نداشت که اساسا این نیاز احساس شود.

این سیستم سال‌ها در ایران وجود داشت و تمام کسانی که به دانشگاه وارد می‌شدند و درس می‌خواندند انتظار داشتند میز و دفتری در بیرون دانشگاه برای آنها آماده باشد. این تفکر برای سال‌ها ادامه داشت و تا مدت‌ها فارغ‌التحصیلان تصور می‌کردند که به صرف اینکه مدرک لیسانس، فوق لیسانس و دکتری بگیرند در موقعیت شغلی قرار می‌گیرند و آنجا را به خود اختصاص می‌دهند.

این سیستم به این دلیل شکل گرفته بود که بیشتر اقتصاد ایران، اقتصاد دولتی و وابسته به نفت بود و در اقتصادهای دولتی بحث بهره‌وری، کارآیی و اثربخشی چندان جایگاهی نداشت. افراد وارد سیستم می‌شدند و همین که به شیر نفت وصل می‌شدند برای ۳۰ سال در آن جایگاه باقی می‌ماندند.

در خارج از کشور که اغلب اشتغال خصوصی دارند شرایط اینطور نیست. ورود فرد جدیدی به سیستم، به این موضوع بستگی دارد که چه مشکلی را می‌خواهد حل کند. حتی در آن کشورها با افزایش تحصیلات فرصت‌های شغلی کاهش می‌یابد، زیرا انتظار از دارنده دکتری این است که یک پژوهشگر واقعی باشد.

اما در ایران، درس می‌خوانیم و مدرک بالاتر می‌گیریم تا در یک موقعیت شغلی بالاتر قرار بگیریم و در شغل خود رتبه یا مرتبه بالاتر با حقوق بیشتر بگیریم، بدون اینکه واقعا کارآیی لازم برای آن مسئولیت یا مدرک را داشته باشیم. با این شرایط وقتی دانشجویی می‌خواهد از دانشگاه فارغ‌التحصیل شود اساسا چرا زحمت بکشد؟ اصل این است که مدرک لیسانس، فوق لیسانس یا دکتری را بگیرد و اتفاقا هرچه زودتر بتواند این کار را انجام دهد بهتر است، پس چرا به خود زحمت بدهد و تلاش کند؟ مگر قرار است کسی در بیرون او را ارزیابی کند، مهارت‌های او را بسنجد و بر اساس آن به او حقوق دهد.

وقتی این رقابت‌ در کشور ایجاد شد که البته اکنون در حال ایجاد است و بحث کارمندی صرف وجود نداشته باشد این روند پایان می‌یابد. همچنان که در حال حاضر بیکاری در دانش آموختگان دانشگاه تقریبا دو برابر افرادی است که تحصیلات غیرآکادمیک دارند و این امر نشان‌دهنده پایان روند استخدام براساس مدرک است.

در کشورهایی که اغلب اقتصاد خصوص است با افزایش تحصیلات فرصت‌های شغلی کاهش می‌یابد، زیرا انتظار از دارنده دکتری این است که یک پژوهشگر واقعی باشد.

 

 

همچنان هم قرار است بخش دولتی کوچک‌ و کوچک‌تر و بخش خصوصی‌ بزرگ‌تر شود، بخش خصوصی دیگر حاضر نیست به لیسانس یا فوق لیسانس یا دکتری پول پرداخت کند، بلکه به مهارت بها خواهد داد. مطمئن باشید اگر این رویه ادامه یابد کسی که در دانشگاه تحصیل می‌کند حتما باید دقت داشته باشد که وقتی فارغ‌التحصیل شد، ناگزیر است که در بیرون دانشگاه نشان دهد چه چیزی بلد است و چه کاری را می‌تواند انجام دهد و می‌تواند چه مشکلی را از جامعه برطرف کند. در نهایت به طور یقین اگر دانشجو احساس کند مقاطعی که باید بگذراند، درسی که باید بخواند و پژوهشی که باید انجام دهد، در آینده او موثر است این کارها را انجام می‌دهد.

* توسعه نامتوازن کمی و کیفی آموزش عالی، تناسب تعداد استاد و دانشجو را برای نظارت بر کیفیت بر هم‌زده است

فارس: در بخشی از کم‌کاری پژوهشی مقصر دانشجو است اما بخشی از آن هم به عهده دانشگاه و اساتید است، به نظر می‌رسد بروز بخشی از این آسیب‌ها به این دلیل است که برخی اساتید هم چندان به مقوله وظایف دانشجو حساس نیستند و راحت‌ گرفتن شاید وظیفه آنها را هم سبک‌تر می‌کند.

پورعابدی:‌ وقتی کمیت آموزش عالی افزایش یافته است اما نتوانسته‌ایم به اندازه کمیت، اساتید و اعضای هیات علمی‌ها را ارتقا دهیم، یکباره می‌بینیم که تعداد زیادی از این دانشجویان ناگزیرند که با تعداد کمی از استاد‌ها کارهای خود را جلو ببرند. این کار در عمل، شدنی نیست و باعث می‌شود در کارها سهل‌انگاری شود. در این شرایط است که ممکن می‌شود دانشجویی کار خود را انجام ندهد و تکلیف‌اش را به دیگران بسپارد و استاد متوجه این موضوع نشود. زیرا وقتی واقعا استادی که با دانشجو محشور بوده است و از توانمندی‌های او اطلاع دارد امکان ندارد صحت کاری که از سوی دانشجو در اختیارش قرار می‌گیرد را متوجه نشود. با توجه به تعداد زیادی از دانشجویان که برعهده اساتید قرار گرفته، ممکن است استاد در طول ترم حداکثر بتواند به صورت مختصر در حد یک یا دو بار با دانشجو ارتباط برقرار کند و این مسائل ایجاد می‌شود.

اگر به این سمت برویم که همه افرادی که می‌خواهند در آینده فرصت شغلی خوبی داشته باشند نیاز نیست به دانشگاه بیایند و همه افرادی که انتخاب می‌کنند به دانشگاه بیایند باید خوب درس بخوانند و حداقل در زمینه کاری خود مطالعه و پژوهش داشته باشند، این مشکل حل خواهد شد.

اینکه در ایران به دارنده مدرک لیسانس کارشناس گفته می‌شود نادرست است، زیرا کارشناس باید ده‌ها سال کار کند و به کار آشنا شود. یک فرد دارای مدرک لیسانس در این مرحله گواهینامه‌ای با اجازه کار دارد و باید کار کند تا کارشناس شود.

 دانش‌آموزان تمام توان خود را برای عبور از سد کنکور می‌گذارند و وقتی به دانشگاه می‌رسند تخلیه شده‌اند، انگار به همه آرمان‌های خود رسیده‌اند و دیگر تلاشی را از آنان نمی‌بینیم.

 

 

اینکه دانشگاه فکر کند وظیفه من پروش نیروی متخصص است و حال اینکه در بیرون از دانشگاه این نیرو می‌تواند کار داشته باشد یا خیر یا اینکه مهارتی کسب کرده است یا نه به من ارتباطی ندارد صحیح نیست.

در گذشته کسی که از دانشگاه خارج می‌شد دارای منزلت اجتماعی بود و فقط ورود به دانشگاه مهم بود. هم اکنون هم شرایط همین است و می‌بینیم که دانش‌آموزان تمام توان خود را برای عبور از سد کنکور می‌گذارند و وقتی به دانشگاه می‌رسند گویا تخلیه شده هستند، انگار به همه آرمان‌های خود رسیده‌اند و دیگر تلاشی را از آنان شاهد نیستیم.

*دانشگاه‌‌ها تحقیق و تجاری‌سازی را به آموزش اضافه کرده‌اند به شرطی که صنعت همچنان محصول ۴۰ سال پیش را تولید نکند

فارس: جهت‌گیری دانشگاه‌ها در جهان به سمت دانشگاه‌های نسل 3 و 4 است که منجر به پژوهش و اشتغالزایی شوند. دانشگاه‌ها ابتدا از نسل اول کار خود را شروع کردند و با محوریت آموزش فعال بودند و در نسل دوم پژوهش و آموزش با هم همراه شدند، در نسل سوم کارآفرینی به وظایف دانشگاه اضافه شده است و در نسل چهارم با دانشگاه‌های تمدن‌ساز مواجه خواهیم بود. چقدر در مسیر این الگو پیش می‌رویم؟

پورعابدی: وجود این تعاریف به معنای این نیست که این تعاریف همچنان که ارائه می‌شوند عملی هم شوند.

براساس این شاخص‌های دانشگاهی، در ایران هنوز بسیاری از دانشگاه‌ها نسل یک است، برخی دانشگاه‌ها ممکن است نسل دو و برخی نسل سه باشند اما در حالت کلی این حرکت آغاز شده است.

همچنین اتفاقاتی که در سطح جامعه افتاده است، نشان می‌دهد که دانشگاه‌ها قرار است در کنار آموزش، تحقیق را هم انجام دهند و در کنار تحقیق تجاری‌سازی کنند. وقتی هم که یافته‌های خود را تجاری‌سازی می‌کنند، به اجبار باید پروژه‌های پژوهشی انجام دهند که کاربردی باشد و بتواند یک نیاز یا چالش از جامعه را مورد هدف قرار دهد و حل کند.

وقتی این پروژه‌ها به دانشگاه‌ها بیاید دانشجویان باید پایان‌نامه‌های خود را بر اساس این پروژه‌ها بگذرانند و به طور خودکار دانش و مهارت لازم به دست می‌آید. حال این پروژه‌ها برای صنایع انجام شود، در ارتباط بسیاری از دانشگاه‌ها با صنعت، برخی دانشجویان پس از فارغ‌التحصیلی به واسطه مهارت آموخته جذب همان صنایع و همان پروژه‌ها خواهند شد.

دانشگاه‌ها قرار است در کنار آموزش، تحقیق و تجاری‌سازی هم انجام دهند. اما همه این فرایند به دانشگاه‌ها که قسمت عرضه هستند مربوط نمی‌شود، بلکه در قسمت تقاضا که همان صنعت و دستگاه‌های اجرایی هستند هم باید تغییراتی ایجاد شود، اگر بخواهیم همچنان تولید 40 سال پیش را عینا ادامه دهیم و هیچ نوآوری و بهبودی نداشته باشیم، فارغ‌التحصیل کارآمد هم کمکی به ما نمی‌کند و برای آنان هم جایگاهی نمی‌ماند.

 

 

 

این حرکت آغاز شده و در حال حاضر شاهدیم که سد ورود به دانشگاه به نوعی شکسته شده است هر چند که هنوز برای رشته‌های پرمتقاضی شرایط مانند قبل است، اما به نوعی هم می‌بینیم که در حال حاضر تقریبا هر کسی که متقاضی ورود به دانشگاه باشد می‌تواند در رشته دلخواه مشغول شود و اگر کسی بگوید علاقه ندارد به دانشگاه برود و به جای دانشگاه قصد دارد یک دوره کاربردی و مهارتی را یاد بگیرد، کسی نمی‌گوید چون نتوانسته‌ به دانشگاه برود این حرف را می‌زند. در حال حاضر این امکان در کشور وجود دارد که اگر کسی به تحصیلات عالیه علاقه داشت به دنبال آن برود و اگر علاقه نداشت در خارج از دانشگاه مهارت‌آموزی کند.

دانشگاه‌های ایران هم این رویکرد را پیدا کرده‌اند که علاوه بر بحث آموزش و پژوهش باید کارآفرینی را هم مدنظر قرار دهند و دانشجو را به گونه‌ای تربیت کنند که جذب بازار کار شود.

این مسیر شکل گرفته اما همه این فرایند به دانشگاه‌ها که قسمت عرضه هستند مربوط نمی‌شود، بلکه در قسمت تقاضا که همان صنعت و دستگاه‌های اجرایی هستند هم باید تغییراتی ایجاد شود اگر بخواهیم تولیدات 40 سال پیش خود را همچنان عینا ادامه دهیم و هیچ گونه نوآوری،‌ خلاقیت و بهبودی نداشته باشیم، این همه تحصیل‌کرده فارغ‌التحصیل کمکی به ما نمی‌کند  و برای آنان هم جایگاهی نمی‌ماند. اما اگر کشور در مسیر پیشرفت، تعالی و استفاه از توان و فناوری‌های بومی شده قرار بگیرد، همه این محصولات می‌تواند در جای خود به خوبی استفاده شود.

به یک دانشگاه و نظام آموزش عالی نیاز داریم که بتواند انسان متخصص، مفید و با مهارت تربیت کند و در بخش تقاضا هم باید ظرفیت‌هایی وجود داشته باشد که این افراد را جذب کند و خلاقیت و نوآوری آنها را به کار گیرد تا کسب و کارها را توسعه دهند.

انتهای پیام/‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌