انصارالله:«ما زدیم» آمریکا و آل‌سعود :«نه! شما نزدید، ایران زد»/ نشانه‌های نظم جدید منطقه‌ای

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


جمهوری عزت

جعفر بلوری در کیهان نوشت:

با امروز، 5 روز از حمله بزرگ و بی‌سابقه به تاسیسات نفتی عربستان می‌گذرد. این حمله آن‌قدر دقیق، حساب‌شده و موثر بود که امروز، و در همین لحظه‌ای که مشغول مطالعه این وجیزه‌اید، ضربه خورده‌ها هنوز، «گیج»‌اند و نمی‌دانند چگونه و از کجا ضربه خورده‌اند. هنوز در نشست‌ها و میزگردهای تلویزیونی و غیر تلویزیونی‌شان، دنبال پاسخ این سؤال‌های مهم هستند که، چه کسانی، با چه سلاحی و چگونه این عملیات را انجام دادند؟ یکی می‌گوید، پهپادها 10 فروند و از نوع پیشرفته و غیر قابل ردیابی بود.

یکی می‌گوید، پهپاد نبود، موشک بود، یکی می‌گوید، هم پهپاد بود و هم موشک، آن یکی می‌نویسد، حمله از داخل خاک عربستان بود، دیگری معتقد است، از ایران بود، برخی حتی می‌گویند، از سرزمین‌های ‌اشغالی و ترکیبی از 12 موشک و 20 پهپاد بود و این اواخر حتی گفته شد، سلاح‌ها ایرانی و حمله با انصارالله بود.

این «گیجی» همچنان ادامه دارد....انصارالله یمن اما می‌گوید، این حملات، کار آنها، از داخل خاک یمن و با 10 پهپاد انتحاری بود. انقلابیون یمن، چگونه به این نقطه از «عزت» رسیدند؟ چرا انقلاب‌های دیگر منطقه که همزمان با انقلاب یمن آغاز شده بودند، «محو» شدند؟ امروز «محمد مرسی» کجاست؟ انقلاب مصر چطور؟ راستی چرا ضربه‌خورده‌ها، ایران را متهم به انجام این حمله می‌کنند؟... بخوانید:


1- انقلاب یمن همزمان با انقلاب سایر کشورهای درگیر شروع شد. مردم در این کشور نیز علیه رژیم صهیونیستی، و خواستار برکناری رهبران وابسته به آمریکا بودند. اما همه این انقلاب‌ها یا «سرکوب» و «خفه» شد یا، مصادره گردید الا در دو کشور بحرین و یمن. امروز انقلابیون یمن -هرچند با هزینه سنگین- به نقطه‌ای که در مقدمه این نوشتار ‌اشاره کردیم، رسیده‌اند. به هم ریختن بازار نفت جهان، تحقیر همزمان آمریکا و آل‌سعود و تمام تسلیحات پیشرفته و مراکز اطلاعاتی آنها و از همه مهم‌تر«گیج شدن این همه استراتژیست و کارشناس نظامی» آن هم با یک عملیات! راز این موفقیت چیست؟ پاسخ این سؤال در پرچمشان نوشته شده، همان پرچمی که همیشه و در تجمعات میلیونی‌شان حمل می‌کنند. همان پرچمی که همه‌جا با آنهاست، حتی در تجمع میلیونی ظهر عاشورای امسال در صنعا. مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و...


2- از عجایب سیاسی روزگار ما اینکه، انصارالله یمن پشت دوربین‌های تلویزیونی تاکید کرده، «ما زدیم» اما آمریکا و آل‌سعود می‌گویند «نه! شما نزدید، ایران زد». چرا؟ چون تایید اظهارات انصارالله برای این دو کشور مدعی (یکی مدعی ابرقدرتی جهان و دیگری مدعی رهبری جهان اسلام) یعنی خفت و خواری. آنها «باید» بگویند حمله را یک کشور قدرتمند با توانایی نظامی پیچیده و بالا انجام داده تا بیش از این «تحقیر» نشوند. اما شاید حواسشان نیست که در این حماقت، ناخواسته در حال تایید توانایی بالای نظامی و منطقه‌ای ما هستند. توانایی که برخی با شعار «دنیای فردا دنیای گفتمان‌هاست نه موشک‌ها» آن را باور نداشتند!


3- انقلابیون یمن، درست مثل مقاومت لبنان، عراق و سوریه، متحدان ایران هستند، بنابراین پیروزی آنها یعنی پیروزی ایران. انقلابیون یمن روز شنبه با آن ضربه بی‌سابقه‌ای که به صنعت نفت عربستان زدند، اولا به 4 سال جنایت هولناک آل‌سعود، آمریکا، اسرائیل و آن چند کشور اروپایی تامین‌کننده سلاح‌های سعودی، «یک پاسخ محکم» دادند، ثانیا «یک شوک»، به اقتصاد کشورهایی که نزدیک به 5 سال است تمام زیرساخت‌های اقتصادی و غیراقتصادی‌شان را شخم می‌زنند، وارد کردند، ثالثا، خواسته یا ناخواسته، پاسخ محکمی به تحریم‌های نفتی آنها علیه کشورمان دادند. آیا آمریکا بدون همراهی آل‌سعود می‌تواند به ایران فشارهای نفتی وارد کند؟! اینکه جیغ برخی کشورها بلند شده هم کمی «عجیب است». وقتی آنها 5 سال شبانه‌روز علیه ملتی جنایت می‌کنند و صدایی از کسی در نمی‌آید اما به محض اینکه همین ملت پاسخ یکی از آن جنایت‌ها را می‌دهد، جیغ‌ها بلند می‌شود، «عجیب نیست؟». این جیغ‌ها هم عجیب است هم باعث رسوایی است. این جیغ یعنی، قیمت نفت برای ما از خون صدها هزار زن و کودک یمنی رنگین‌تر است.


4- روز دوشنبه یک روزنامه‌نگار عرب (ناصر الدویله) در واکنش به ضرب شست جدید انصارالله توییت زد: «ایران عطسه زد، فروش نفت عربستان به نصف رسید». همان روز موسسه انرژی «اسپکت» نوشت: «عربستان با این حمله از تولیدکننده نفت به واردکننده نفت تبدیل شد.» «ترامپ» هم تصریح کرد: «قصد رویارویی نظامی با ایران را نداریم» و واشنگتن این موضع رئیس‌جمهور آمریکا را تبیین کرد: «درگیری نظامی با ایران جان 17 هزار نظامی آمریکایی را به خطر می‌اندازد». این اتفاق (حمله به تاسیسات نفتی آل‌سعود) و موضع‌گیری‌های مورد ‌اشاره را بگذارید کنار یک اتفاق دیگر و موضع‌گیری‌هایی که درباره آن شد.

اتفاقی که 30 خرداد برای پهپاد فوق مدرن آمریکایی افتاد. دعوا بین آمریکا و ایران در آن ایام بر سر این بود که، این پهپاد چند متر وارد حریم ایران شده بود یا چند متر بیرون از مرزهای کشورمان بود که سرنگون شد؟! حالا همین دعوا را دوباره بگذارید کنار رفتاری که آمریکا با سایر کشورهای دنیا دارد. نه فقط با عربستان، افغانستان یا پاکستان نه! کنار رفتارهایی که با کشورهای صنعتی و غربی مثل انگلیس و آلمان دارد. آمریکا همه این کشورها را به شکلی «تحقیر» می‌کند.

سعودی را گاو شیرده می‌خواند و می‌دوشد، به پاکستان و افغانستان هر وقت دلش بخواهد و بدون اطلاع دولت مرکزی حمله پهپادی و غیرپهپادی می‌کند، به آلمان دستور می‌دهد با روسیه قرارداد گازی ببندد یا نبندد و تلفن همراه مرکل، رهبر قدرتمندترین اقتصاد اروپا را شنود می‌کند و در ریزترین مسائل سیاسی و اقتصادی انگلیس چنان دخالت می‌کند که، انگلیسی‌ها را به خشم آورده به خیابان‌ها می‌کشاند. ما نام شرایط امروز منطقه‌ای و جهانی خودمان را می‌گذاریم «عزت»، یا به تعبیر رهبر باعزت کشورمان «جمهوری عزت».

همان اصطلاح زیبایی که ایشان دیروز از آن در ابتدای جلسه درس خارج فقه استفاده کردند. اما «این عزت چگونه حاصل می‌شود» این را هم رهبر انقلاب این طور پاسخ دادند: «به بیگانه نباید نگاه کرد، به فلان دولت و فلان دولت نباید امید بست، به نشست و برخاست با دیگران نباید اتکال کرد». این دقیقا همان کاری است که امثال «محمد مرسی» نکردند. او هم انقلاب بزرگ مصر را به شکست کشاند، هم جانش را از دست داد، هم باعث آزادی فرعونِ مصر و فرزندانش شد، هم مصر امروز را به «گنج استراتژیک اسرائیل» تبدیل کرد.(جکی خوجی/روزنامه معاریو)


5- طی 6 سال گذشته، در دو نقطه با دو فرمول با دشمن مواجه شده‌ایم. یکی مدل برجام با اهداف اقتصادی، و دیگری مدلی شبیه به آنچه، ما با پهپاد فوق مدرن آمریکا کردیم و سیدحسن نصرالله با نتانیاهو و انصارالله با آل‌سعود و آمریکا کرد با هدفِ، حفظ و تقویت موقعیت منطقه‌ای. کدام مدل نتیجه داد؟ امروز اوضاع اقتصادی ما بهتر است یا وضعیت منطقه‌ای و امنیت‌مان؟ پاسخ روشن است. اینکه چرا این پاراگراف را این‌قدر تکرار می‌کنیم، برای این است که طی هفته‌های گذشته، جریانی که تصور می‌کند «جمهوری عزت» با مذاکره حاصل می‌شود، مدام از مذاکره با ترامپ گفته و برای جا انداختن مجدد این فرمول شکست‌خورده، به دروغ متوسل و مدعی شده، برجام تصمیم نظام و رهبری بود! آنها طی دو ماه گذشته نیز تلاش زیادی کردند مذاکره با آمریکا در پاریس و نیویورک را توجیه و مثل برجام، پای رهبری بنویسند که با اظهارات دیروز رهبری «رسوا» شدند: «مذاکره نخواهیم کرد، نه دوجانبه و نه چندجانبه»!


6- این «عزت» امروز در مسائل منطقه‌ای ما وجود دارد و «قطعا» با مذاکره به دست نیامده است. راه به دست آوردن این عزت در مسائل اقتصادی هم اول از همه، در داخل است: «زمام بهبود امور کشور به دست مردم و به‌ویژه جوانان است... عزم، تصمیم، بصیرت و ایمان مردم می‌تواند کشور را به نقطه مطلوب برساند و بر همین اساس است که مکرراً بر جدی‌گرفتن ظرفیت‌های داخلی در همه بخش‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی تأکید و تکیه می‌کنیم... البته این حرف به معنای بستن باب مراوده با دولت‌های عالم نیست، ما اهل مراوده و گفت‌وگو و نشست و برخاست هستیم اما نباید کارهای کشور را به نشست و برخاست با دیگران موکول کرد. هرچه می‌توانید از امکانات دنیا استفاده کنید اما علاج در داخل کشور، و حل مشکلات به دست مردم است.» (رهبر انقلاب/دیروز)


7- برجام و مذاکره با آمریکا اگر فقط یک «فایده داشت» این بود که نشان داد، مذاکره گاهی، هزینه بالایی دارد، خیلی بالاتر از مقاومت، به ویژه وقتی طرف مذاکره، شخصی در مختصات ترامپ باشد. چرا که هدف آنها از مذاکره نه آن چیزی است که می‌گویند و پادوهایشان در کشور آن را عینا تکرار می‌کنند بلکه، هدف «تحمیل خواسته‌های گستاخانه است.

قبلاً می‌گفتیم اما آنها این‌قدر گستاخ شده‌اند که امروز این واقعیت را خودشان هم به زبان می‌آورند... هدف آنها از مذاکره این است که به همه ثابت کنند فشار حداکثری جواب داد و مسئولان جمهوری اسلامی بر خلاف آنکه می‌گفتند مذاکره نمی‌کنیم مجبور شدند پای میز مذاکره بیایند، بنابراین تنها راه مواجهه با ایران، فشار حداکثری است... اگر دشمن توانست اثبات کند که فشار حداکثری علاج کار ایران و مؤثر بر روی ایران است، ایران و ملت عزیز ما دیگر روی آسایش را نخواهند دید، چون پشت سر همه سیاست‌های مستکبرانه آمریکا این سیاست قرار خواهد گرفت و از این به بعد، هر چیزی را که قلدرانه از جمهوری اسلامی مطالبه کنند، اگر به آنها «چَشم» گفتیم، مسئله تمام است اما اگر «نه» گفتیم دوباره فشار حداکثری آغاز خواهد شد.»(همان)

بنابراین راه کاستن از فشارها و حفظ «جمهوری عزت» که آسان به دست نیامده، «مذاکره» و «چشم» گفتن نیست، «نه» گفتن است. راستی! از زمان حمله بزرگ انقلابیون یمن به عربستان تا لحظه تنظیم این یادداشت، ائتلاف سعودی تقریبا «ساکت» است و خبری از آن حملات وحشیانه شبانه‌روزی به یمن نیست و مردم یمن چند روزی است«روی آرامش» را می‌بینند! تردید نکنید با ادامه روندی که انقلابیون یمن شروع کرده‌اند، آل‌سعود مجبور به پایان جنگ خواهد شد چرا که دیگر گزینه‌ای برای تحت فشار قرار دادن انقلابیون این کشور ندارد، اما در مقابل یمنی‌ها تازه، گزینه‌های خود را «رو» کرده‌اند. ادامه این روند یعنی پایان تجاوز سعودی، و آغاز «آرامش مردم یمن».

مذاکره مظلوم!

در سرمقاله روزنامه‌ایران آمده است:

تحریف یا ظلم به کلمات و اصطلاحات یکی از بدترین ظلم‌هایی است که برخی افراد آگاهانه انجام می‌دهند. ارتباط ما انسان‌ها با یکدیگر از طریق کلمات صورت می‌گیرد. کلماتی که بار معنایی و بین‌الاذهانی روشنی دارد. اگر کسی یا کسانی بکوشند که معنای کلمات را تغییر دهند، در حقیقت ارتباط کلامی و مفهومی را دچار اختلال می‌کنند و هنگامی که نتوانیم با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم، نتیجه آن دور شدن صلح و آرامش و تفاهم از زندگی می‌شود.

این مشکل در سطح روابط بین‌الملل بیشتر دیده می‌شود. جنگ طلبان با پوشش صلح و آرامش وارد جنگ می‌شوند و آتش آن را برمی‌افروزند. عدالت را چنان لقلقه زبان می‌کنند که گویی هیچ گونه قصدی در چپاول دیگران ندارند. برای به تسلیم واداشتن دیگران فقط یک کلمه به کار می‌برند و آن هم مذاکره است!! مذاکره که شیوه‌ای برای تفاهم است ولی قلب معنا شده و برای سلطه و تسلیم استفاده می‌شود.

مذاکره معنای به نسبت روشنی دارد. مذاکره مفهومی جز توافق و حل اختلاف متوازن از طریق غیر خشونت‌آمیز ندارد. در مذاکره، طرفین به صورت ضمنی برای یکدیگر حق و احترام قائل هستند و می‌کوشند که از طریق گفت‌وگو حد و حدود این حق را تعیین کنند. مذاکره یک مفهوم ضمنی دیگر دارد. اینکه طرفین به نتایج آن ملتزم هستند و بدون این تعهد، هیچ مذاکره‌ای معنادار نخواهد بود.

شاید هیچ کلمه‌ای به اندازه «مذاکره» ورد زبان امریکایی‌ها و کاخ سفید نباشد ولی به احتمال فراوان هیچ کلمه‌ای نزد آنان تا این حد نیز مخدوش و خالی از محتوا نشده است. نقدی که مقام معظم رهبری در سخنرانی دیروز خود به این تحریف امریکایی‌ها از مفهوم و کلمه مذاکره وارد می‌کنند کاملاً دقیق است. تا هنگامی که چنین تحریفی از مفهوم مذاکره صورت می‌گیرد، حضور در مذاکره به معنای ترامپی آن، به طور کلی بی‌نتیجه و از پیش شکست خورده است؛ چرا؟

ایران پیش‌تر با دولت ایالات متحده امریکا و سایر قدرت‌های جهانی مذاکرات مفصل و روشنی کرده و به توافق مهمی نیز دست یافته است. در این فاصله چه اتفاقی رخ داده که ترامپ یکسویه از این توافق خارج شده است؟ طرف ایران دولت‌های اروپایی و امریکا و نه اشخاص امضا کننده هستند، همچنان که طرف مقابل آنها نیز دولت ایران است و اهمیتی ندارد که کدام شخص در مذاکره حضور داشته و توافق را امضا کرده است زیرا هر دولتی تابع تعهدات دولت‌های پیشین خود است.

بنابراین دولت ترامپ موظف بود که به آن توافق پایبند باشد. اکنون که آن را نقض کرده، گویی که تعهد و امضای خود را نقض کرده است و این یعنی آن که چنین فردی نمی‌تواند طرف هیچ مذاکره‌ای باشد، زیرا شرط ضروری به نتیجه رسیدن مذاکره، التزام طرف‌های مذاکره به اجرای توافقات است که او فاقد این شرط شده است.

دلیل دیگر فقدان دستور کار برای مذاکره است. رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به سخنان اخیر یک مقام امریکایی که گفته بود «باید با ایران سر میز مذاکره بنشینیم و ما فلان چیزها را بگوییم و ایران قبول کند»، خاطرنشان کردند: برای این نوع مذاکره باید به‌سراغ همان کسانی بروند که به‌عنوان گاو شیرده آنها عمل می‌کنند.

بنابر این برداشت ترامپ و کاخ سفید از مذاکره نشستن و گفتن آنها و شنیدن دیگران است. این کاری است که باید با عربستان سعودی و دیگر کشورهای حرف‌شنوی منطقه انجام داد، نه با ایران. بنابراین فقدان دستور برای مذاکره نشان می‌دهد که طرف امریکایی دنبال مذاکره واقعی نیست.

مشکل دیگر فقدان ثبات در طرف امریکایی است. گاه می‌گویند بدون شرط گفت‌وگو می‌کنیم، درحالی که هیچ دستوری هم برای گفت‌وگو ندارند گاه 12 شرط می‌گذارند. گاه می‌گویند فقط مسأله هسته‌ای است. گاه به مسائل منطقه‌ای می‌پردازند. در این باره نیز تحلیل رهبری صائب است که: «اینگونه سخنان یا ناشی از سیاست آشفته آنها است یا ترفندی برای سردرگم کردن طرف مقابل.» ایران نه از مذاکره گریزان است و نه آن را خلاف منافع خود می‌داند.

ولی آماده انجام مذاکره واقعی است، همان که در گذشته انجام شد و به برجام ختم گردید و در آینده نیز همچنان که رهبری متذکر شده‌اند: «ما اهل مراوده و گفت‌وگو و نشست و برخاست هستیم... چنانچه امریکا حرف خود را پس گرفت و توبه کرد و به معاهده هسته‌ای که آن را نقض کرده است، بازگشت، آن‌وقت در جمع کشورهای عضو معاهده که شرکت و با ایران صحبت می‌کنند، امریکا هم می‌تواند شرکت کند.»

نشانه های نظم جدید منطقه ای

امیر مسروری در خراسان نوشت:

نشست آنکارا با چند دستاورد مهم همراه بود. نشستی که نه‌تنها به موضوع سوریه اشاره داشت بلکه ابعادی چون پرونده امنیتی عربستان، جنگ یمن و حتی مذاکرات هسته ای ایران را در بر گرفت و از این منظر اهمیت ویژه ای داشت. با این حال مقامات کشورهای روسیه، ترکیه و ایران بر سر آینده سوریه پشت‌میز مذاکره نشستند و توافقات خوبی صورت گرفت.

اگر بخواهیم این نشست را از منظر امنیت منطقه ای تحلیل کنیم باید گفت نشست آنکارا از منظر سیاست و امنیتی یک نشست با بازی برد- برد بود. برخلاف انتظار آنکارا، موضوع نوار شمالی به تصویب نرسید اما روند کمیته قانون اساسی سرعت یافت.

در واقع طرف های درگیر در سوریه به این جمع بندی رسیدند که آینده این کشور به هیچ عنوان نظامی نیست و باید وارد فاز سیاسی شود البته این دستاورد به طور حتم رابطه مستقیمی با توان دفاعی و امنیتی دمشق دارد و مقامات سوری در هشت سال گذشته نشان دادند برای تمام سوریه می جنگند و حاضر به طرح جایگزین نیستند. در این مذاکرات موضوعی مبنی بر رفتن «اسد» مطرح نشد و این یعنی بازی برد -برد طرف ها در طول مذاکرات. از سوی دیگر این اجلاسیه چند نکته دیگر نیز داشت.

یک: مذاکره بر خلاف انتظار آمریکایی ها و دیگر بازیگران منطقه ای بدون حضور کشور دیگری ادامه یافته و به پنجمین نشست سران کشورهای ضامن صلح رسیده است. این بدان معناست که امنیت منطقه ای بدون لحاظ سیاست های آمریکا قابل ترسیم است و کنار گذاشتن  واشنگتن بیش از جنگ سوریه و تبعات آن برای ترامپ هزینه سیاسی ایجاد خواهد کرد و به تعبیری به کوچک انگاری بازیگری آمریکا در منطقه و در حقیقت حذف بازیگری واشنگتن در یک فرایند بلند مدت منجر خواهد شد. مسئله ای که بدون حضور آمریکا و پیش شرط های او به پنجمین جلسه سران رسیده است.

 دو: حاضران در نشست اقدامات اسرائیل را نفی کردند و آن را تهدید امنیت منطقه ای برشمردند که از یک منظر اهمیت راهبردی دارد. این بیانیه به سوریه اطمینان داده که علاوه بر ایران، روسیه نیز چراغ سبز خود را برای واکنش احتمالی سوریه در قبال حملات آفندی رژیم صهیونیستی نشان داده و دمشق می تواند واکنش مناسب و همترازی به حملات رژیم صهیونیستی از خود نشان دهد.

 سه: مذاکرات تاکید داشته است که خاک سوریه به طور کامل برای دولت مرکزی است و هر نوع حکومت خودگردان در هرجای سوریه ممنوع است. موضوعی که می تواند به دمشق اجازه دهد ضمن رد منطقه پرواز ممنوع طرح جایگزین خود را برای مقابله با نیروهای تروریستی در ادلب سرعت بخشد و اجرایی کند.

در بیانیه مشترک آمده است: سوریه این اجازه را دارد  تا در برابر هیئت تحریر الشام واکنش نشان دهد و هر گروهی که در سازمان ملل به عنوان تروریست شناخته می شود، باید نابود شود. این بدان معناست که سوریه و مقاومت توانستند بر خلاف انتظار آمریکایی ها نبرد را در نوار شمال غربی و شرق ادامه دهند و اجازه شکل گیری هسته های جدید تروریستی را ندهند.

این مسئله در شرایطی است که خبرها  از انتقال بیش از 10 کامیون تسلیحات جدید برای عناصر تروریستی مستقر در نوار شرقی سوریه توسط آمریکا حکایت دارد. حمایت سه جانبه ترکی - روسی - ایرانی از ارتش سوریه برای عملیات علیه تروریست های مورد حمایت آمریکا به طور حتم بازیگری واشنگتن را در شرق سوریه کاهش خواهد داد .

به نظر می رسد توافق آنکارا یک نکته دیگر نیز داشته که از چشم تحلیلگران مغفول مانده است. این اجلاسیه علاوه بر موضوعات سوریه به موضوعات منطقه ای نیز اشاره داشت و این بدان معناست که میان تهران ،  آنکارا و مسکو یک توافق امنیتی در حوزه منطقه ای در حال شکل گیری است که به کاهش نقش سایر بازیگران از جمله آمریکا سرعت می بخشد. در حقیقت شاهد یک نظم جدید در امنیت منطقه ای با مشارکت روسیه، ترکیه و ایران در بلند مدت خواهیم بود.

 جامعه در اضطراب

صادق زیبا کلام در آرمان‌ملی نوشت:

بعید است کسی تردیدی داشته باشد که وضعیت جامعه امروز بحرانی است. درست است که ما قبلا هم شرایط سخت و تنگناهای سیاسی و اقتصادی همچون دوران جنگ تحمیلی داشته‌ایم، اما این امید وجود داشت که وضعیت بهتر می‌شود. به عبارت دیگر در اوج مشکلاتی که در نتیجه جنگ به‌وجود آمده بود شامل کمبودها و... این امید بود که بالاخره جنگ تمام می‌شود و امید به پایان جنگ وجود داشت. مشکلی که در حال حاضر به‌وجود آمده این است که امید داشتن سخت شده است.

ضمن آنکه در دوران بعد از جنگ هیچ زمانی این وضعیت به‌وجود نیامده که مردم نسبت به آینده نگرانی داشته باشند و بپرسند که بالاخره چه خواهد شد. در 8 سال زمان مرحوم آیت‌ا... هاشمی و یا در 8 سالی که دوران اصلاحات بود و حتی در 8 سال احمدی‌نژاد منهای سال‌های آخر آن، اینکه چه خواهد شد و چه قرار است بشود چنین احساسی وجود نداشت.

هر چند مشکلات و انتقادات در زمان مرحوم آیت‌ا... هاشمی و دوره دولت اصلاحات و دوران احمدی‌نژاد هم وجود داشت، اما وضعیتی که به‌وجود آمده این است که زمانی که به هر کجا و در هر جمعی می‌روید اولین سوالی که افراد از یکدیگر می‌پرسند این است که بالاخره اوضاع چه می‌شود؟ این سوالی است که همه از یکدیگر می‌پرسند و هیچ پاسخی هم برای آن وجود ندارد. این مساله را می‌توان به شکل دیگری دید.

گفته می‌شود ظرف دو سال گذشته (96، 97 و حتی 98) حدود 30 تا 40 میلیارد دلار پول‌از کشور توسط ایرانی‌هایی که وضعیت مالی خوبی داشته‌اند خارج شده و بااین پول در کشورهایی همچون امارات، گرجستان، ترکیه و... سرمایه‌گذاری کرده و با این سرمایه‌ها ملک، آپارتمان خریده و یا در بانک‌های خارجی پس‌انداز کرده‌اند.

این مساله بسیار هولناک است. به‌دلیل آنکه این پول معادل یک سال درآمد نفتی کشور است آن هم در شرایطی که وضعیت عادی باشد و تحریم وجود نداشته باشد. این پولی است که باید در صنعت، کشاورزی، حمل و نقل و جهانگردی و... سرمایه‌گذاری شده و باعث رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال و صادرات می‌شد.

اما آنهایی که تا حدودی توان مالی بهتری دارند، امیدی به آینده ندارند، و برای همین سرمایه‌های خود را به خارج از کشور منتقل کرده‌اند. در سوی دیگر هجوم و فشاری که برای رفتن به خارج از کشور وجود دارد، تا آنجایی که به‌خاطر دارم، سابقه نداشته است.

به‌گونه‌ای که حتی بعد از انقلاب و یا زمانی که جنگ بود تا این میزان تمایل به مهاجرت و رفتن به بیرون از کشور در میان اقشار و لایه‌های جوان جامعه و تحصیل‌کرده جامعه وجود نداشت. تمایل زیاد برای مهاجرت از ایران نشان دهنده آن است که نسل جوان آینده روشن و تابناکی نمی‌بیند و متاسفانه نمی‌توان مردم را در این مسائل مقصر دانست.

سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا مردم هند، نروژ، ژاپن و یا حتی مردم عراق نمی‌پرسند فردا چه می‌شود؟ چرا مردم ما یکی دو سال است که احساس ناامنی می‌کنند و این سوال مدام مطرح می‌شود که آیا میان ایران و آمریکا درگیری خواهد شد، یا نخواهد شد؟ متاسفانه هر روز هم یک اتفاقی می‌افتد که آن نگرانی و اضطراب را بیشتر می‌کند.

یک روز مساله نفتکش‌ها در خلیج فارس و روز دیگر مساله‌ای جدید مطرح می‌شود. این مسائل باعث نگرانی و تردید در میان مردم می‌شود. خیلی تاسف انگیز است که تا این میزان در بلاتکلیفی و استرس چه از نظر روحی و روانی و چه از نظر اقتصادی به سر ببرند و کسی هم حاضر نیست در داخل کشور سرمایه‌گذاری کند.

کار ویژه دفاع مشروع

هادی محمدی در جوان نوشت:

از زمانی که ارتش یمن و انصارالله جنگ تحمیلی سعودی-اماراتی با پشتوانه فعال امریکایی- غربی را با راهبرد بازدارندگی از طریق دفاع مشروع و پاسخ در عمق خاک متجاوزان سعودی آغاز کرده‌اند، شرایط میدانی و سیاسی و چارچوب‌های محاسبات کلان غرب؛ سعودی‌ها و اماراتی‌ها تغییر کرده است. با اینکه نه امریکا و غرب و نه سعودی و دیگر متجاوزان حاضر به پذیرش بن‌بست نظامی و تجاوز و شکست در مداخله‌گری خود در یمن نیستند، ولی گسترش اقدامات دفاعی یمنی‌ها در داخل اراضی سعودی آن‌ها را با هزینه‌های غیرقابل تحمل مواجه کرده است.

حمله پهپادی به بزرگ‌ترین تأسیسات نفتی و گازی در بقیق و خریص در فاصله‌ای بیش از هزار کیلومتر و کاستن نیمی از صادرات نفتی سعودی، نه‌تن‌ها پادشاهی متزلزل خاندان سلمان، بلکه امریکا و همه پشتیبانان آن‌ها و محاسبات راهبردی آن‌ها را به چالش کشیده است.

امریکا در کنار این ضربه مهلک نظامی، نمی‌تواند به ناکارآمدی سیستم‌های دفاعی و تسلیحات چندصد میلیاردی که به عربستان فروخته، اعتراف کند، چرا که در بازی بزرگ جهانی با رقبای قدرتمند روسی و چینی، متزلزل نشان خواهد داد؛ لذا در اقدامی شتابزده و شاید تاجرمآبانه و با هدف تلافی و جبران سرافکندگی ساقط شدن پهپاد ۲۰۰ میلیون دلاری و پیشرفته خود توسط سیستم‌های دفاعی ایران و باختن بازی نفتکش‌ها در خلیج‌فارس و جبل‌الطارق، ایران را متهم به عملیات علیه سعودی کرد و ترامپ در یک توئیت متفاوت از متن‌های قبلی، برای ایران خط و نشان کشید، ولی اقدام خود را موکول به تأیید عربستان کرد.

در حقیقت ترامپ اینگونه محاسبه کرده بود که با هدف قرار گرفتن تأسیسات نفتی در بقیق و خریص، برای بار دوم، خط قرمز راهبردی آن‌ها مخدوش شده است. این روشن است که از یکصد سال قبل تاکنون، امریکا و انگلیس در کنار امنیت‌سازی برای رژیم صهیونیستی، تأمین امنیت انتقال انرژی ارزان از سعودی را اصلی‌ترین رکن منافع امریکا و غرب قلمداد کرده و لذا ورود به این عرصه را یک اقدام خطرناک برای خود ارزیابی کردند.

ترامپ نمی‌توانست خود را در مقابل انصارالله و ارتش یمن قرار دهد، چون نقاب از چهره خود در یمن برمی‌داشت و یمنی‌ها نیز پاسخ مستقیم به امریکا را در لیست اهداف خود قرار داده و چالشی راهبردی و جدید برای امریکا تولید می‌کرد، ولی ترامپ با متهم کردن ایران و تهدید به پاسخ، یک فضای متشنج را علیه ایران دامن زد. با اینکه هیچ سند و دلیلی برای این تهمت وجود نداشت، اصرار ترامپ، تمایل برای یک درگیری جدی را نشان داد، ولی به‌سرعت توسط پنتاگون و مقامات سیاسی کاخ سفید از این موضع عقب‌نشینی صورت گرفت.

دلیل این است که قدرت پاسخ و مشروعیت دفاع در مقابل هرگونه متجاوز و ضمانت نداشتن هر اقدام نظامی برای کسب اهداف تاکتیکی یا راهبردی و پرهزینه بودن پاسخ ایران، ترامپ را واداشت تا به‌جای ژست نظامی و تهدید به حمله، امیدوار باشد تا این ژست، مقامات ایران را برای دیدار با وی در سازمان ملل مجبور نموده و بدون هزینه‌های راهبردی، امتیاز راهبردی کسب کند.

تأکید ایران بر پاسخ گسترده به هر اقدام نظامی، حتی نقطه‌ای و محدود، که ماهیت دفاع مشروع دارد، محاسبات ترامپ و نظامیان امریکایی را برهم زده و می‌دانند که با هر واکنش ایران به تجاوز آنها، تمامی تأسیسات نفتی حاشیه جنوبی خلیج‌فارس در کنار پایگاه‌های امریکایی و ناوگان آنها، هدف مشروع برای ایران خواهد بود. این قدرت پاسخ دقیقاً همان چیزی است که غرب در برجام‌های جدید قصد دارد از ایران سلب و سپس راه تجاوز خود را هموار کند.

هیئت سیاسی طالبان از مسکو تا تهران

محمدرضا ستاری در ابتکار نوشت:

دیروز سهیل شاهین، سخنگوی دفتر طالبان در دوحه قطر، طی پیامی توئیتری اعلام کرد که هیئتی سیاسی از این گروه به ریاست عبدالسلام حنفی در روز دوشنبه به تهران سفر کرده و با مقاماتی از وزارت خارجه ایران دیدار داشته است. این سفر پس از عزیمت تیم‌ سیاسی طالبان به مسکو صورت گرفته و قرار است آنطور که اعلام شده، نمایندگانی نیز به کشورهای آسیای میانه و چین روانه شوند.

طالبان پیش از این هدفش از فرستادن هیئت‌های سیاسی به کشورهای منطقه را در جریان گذاشتن آنها نسبت به مذاکرات صلح با آمریکا و نیز شکست این گفت‏و‏گوها اعلام و روز گذشته هم سهیل شاهین تصریح کرد که با مقامات ایرانی پیرامون برخی از مسائل اقتصادی و راهکارهای رسیدن به صلح پایدار در افغانستان رایزنی شده است.

زمستان سال گذشته برای نخستین‏بار بود که عباس عراقچی، معاون وزارت خارجه، از مذاکرات میان ایران و طالبان به طور رسمی خبر داد و پس از آن نیز علی شمخانی دبیر شورای امنیت ملی کشورمان در سفری بی‌سابقه با نمایندگان این گروه در افغانستان دیدار کرد.

در همین راستا خبرگزاری تسنیم هم روز گذشته با پوشش خبر سفر برخی از مسئولان طالبان به تهران اعلام کرد که بعد شکست مذاکرات این گروه با ایالات متحده، هیئت‌های طالبان برای دومین‏بار است که به ایران سفر می‌کنند.

تا دو هفته قبل و با آماده شدن پیش نویس توافق میان طالبان و آمریکا، بسیاری از ناظران از قریب‌الوقوع بودن توافق نهایی خبر داده و حتی گفته شد که قرار است امضای این توافق در کمپ دیوید میان ترامپ، نماینده طالبان و رئیس‏جمهوری افغانستان صورت بگیرد؛ اما به ناگهان و پس دور نهم مذاکرات و هنگامی که با تشدید حملات نیروهای طالبان یک نظامی آمریکایی کشته شد، دونالد ترامپ دستور توقف مذاکرات را صادر کرد تا گفت‏و‏گوها شکست بخورد. بعد از این موضوع بود که زلمای خلیل‌زاد، نماینده ویژه آمریکا در مذاکره با طالبان، به مجلس آمریکا احضار شد و طالبان نیز هیئت سیاسی خود را روانه مسکو کرد.

هر‏چند از زمان شروع مذاکرات میان طالبان و آمریکا بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که با توافق احتمالی و خروج نیروهای آمریکا، طالبان بار دیگر با استفاده از چالش‌ها و شکاف گسترده در دولت کابل می‌تواند به راس قدرت بازگشته و حکومت وحشت خود را پایه‌گذاری کند، اما در این میان برخی ناظران خاطرنشان می‌کنند که بیش از 18 سال جنگ در پیوند خوردن با چهل‏سال جنگ داخلی افغانستان، نشان داده که گروه طالبان جزئی از واقعیت سیاسی این کشور است و نمی‌توان تنها با راهبردهای نظامی و قهری این واقعیت را در صحنه میدانی افغانستان حذف و یا حتی مهار کرد.

به همین دلیل است که اکنون پس از سال‌ها سرپوش گذاشتن بر روی این موضوع، بازیگران منطقه‌ای از جمله ایران به این تیجه رسیده‌اند که در تحولات کنونی اگر کشورهای همسایه، افغانستان را به حال خود رها کنند، به میزان زیادی با توجه به استراتژی بلندمدت آمریکا در این کشور، مرزهای‏شان دچار چالش‌های امنیتی خواهد بود. همچنین در آینده مذاکرات صلح افغانستان و اگر قرار باشد که گفت‏و‏گوهای بین‌الافغانی صورت بگیرد عدم توازن در چرخش به سوی کابل یا طالبان می‌تواند برگ‌های برنده این بازیگران را به میزان قابل توجهی بی‏اثر کند.

با این وجود، هنوز یک ابهام بزرگ بر سر مسئله افغانستان و پیوندش با طالبان وجود دارد؛ اینکه صلح با طالبان هنوز یکی از عدم قطعیت‌های بزرگ در تحولات افغانستان است. از سوی رهبران طالبان گفته می‌شود که این گروه به میزان زیادی مشی خود را تغییر داده و حتی در مذاکرات سال گذشته در مسکو نیز شاهد بودیم که چند زن آنها را به عنوان مترجم همراهی می‌کردند؛ اما بن‏مایه ایدئولوژیک این گروه و تشدید حملاتش در خلال مذاکرات با آمریکا نشان می‌دهد که طالبان امروز انسجام و یکدستی سابق را نداشته و به صورت کلونی‌هایی خود‏مختار عمل می‌کند.

این امر با پیوند خوردن به چالش جدی و شکاف سیاسی در دولت کابل و نیز ظهور و بروز داعش در افغانستان، بیانگر پیچیدگی معادلاتی است که دورنمای آن تداوم خشونت و درگیری‌ها را تداعی می‌کند؛ امری که هر‏چند اکنون بر ذمه نیروهای سیاسی داخلی و بازیگران منطقه‌ای برای حل‏و‏فصل کردن معضل طالبان برای همیشه است، اما متاسفانه بار دیگر هزینه‌های سنگینش را بر دوش مردم مظلوم افغانستان تحمیل خواهد کرد.

موقعیت جدید ایران

در سرمقاله صبح نو آمده است:

سیاست بین‌الملل در چند سال اخیر به‌نحوی پیش رفته که موقعیت ایران هرروز بهتر از روز قبل شده است. به‌صورت کلی می‌توان گفت عمده تصمیم‌های نظام جمهوری اسلامی در این سال‌ها درست بوده و هم از جنبه معنوی و هم مادی توانسته منافع زیادی برای ایران ایجاد کند.

این منافع هم جنبه معنوی دارد که خود را در تقویت فضای مقاومت در منطقه نشان داده و هم در حوزه عینی دستاوردهای مختلفی نصیب ایران کرده است. آنچه امروز در عراق، سوریه و لبنان به‌عنوان بخشی از گستره جغرافیای مقاومت نامیده می‌شود، در حوزه‌های امنیتی و منافع ملی برای کشور مفید بوده است.

در چنین شرایطی، اکنون موضع دولت آمریکا و دولت‌های اروپایی درمقابل ایران کاملا متفاوت شده است. شاید جدیدترین مصداق این تغییر رویکرد در پیشنهاد جدید خط اعتباری غرب به ایران باشد. این پیشنهاد که برآمده از قدرت بازدارندگی ایران است، درنهایت نشان از عقب‌نشینی آمریکا درباره ادعاهای قبلی ترامپ است.

سخنان دیروز رهبری دقیقا در راستای تأمین منافع ملی ایراد شده است. ایران نمی‌خواهد بخشی از نقشه انتخاباتی ترامپ باشد؛ درحالی‌که سعی می‌کند غرب را به بازی در زمین جمهوری اسلامی وارد کند. چنین راهبردی درنهایت بیشترین منافع را برای ایران تأمین خواهد کرد. زمان بی‌تردید به‌سود ایران است؛ چراکه اقتصاد ایران رفته‌رفته جلوتر خواهد رفت و نقشه‌های بلندپروازانه ترامپ آب خواهد رفت.

برچسب ها:

سیاسی