سرویس سیاست مشرق - روزانه میتوان از لابهلای گزارشها و عناوین خبری رسانههای مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابلتوجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که میتواند برای مخاطبین قابلاستفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه "ویژههای مشرق" نکات و تأملات قابلاستخراج از رسانهها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با «ویژههای مشرق» همراه شوید.
*******
** زیباکلام: اگر صبر ترامپ تمام شود، به ایران حمله میکند!
«صادق زیباکلام» فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: «آن چه مشخص است تحریمها تاکنون نتوانستهاند ما را پای میز مذاکره بکشانند؛ بنابراین به جای رفتن به سمتوسوی گزینه نظامی، ترامپ ترجیح میدهد بر فشار تحریمها بیفزاید. در اوج بحران حمله به آرامکو که همگان منتظر واکنش ترامپ بودند، او در حقیقت به جای رفتن به سمتوسوی واکنش نظامی که بسیاری منتظر بودند، مجدداً از فشار اقتصادی و تحریم تکراری بانک مرکزی، بهعلاوه صندوق توسعه ملی سخن گفت. هر یک از «سوانحی» که در چند ماه گذشته اتفاق افتادند میتوانستند آتش جنگ و درگیری نظامی میان ایران و آمریکا را برافروزند اما ترامپ مماشات کرده و آرام از کنار برخورد و درگیری نظامی گذشته است».
زیباکلام در ادامه نوشت: «با این حال معلوم نیست چنین وضعیتی تا کجا تداوم داشته باشد. اگر اتفاقات بزرگتری در منطقه بیفتد یا ترامپ از بابت انتخابات سال آینده اطمینان بیشتری پیدا کند یا اساساً احساس کند تحریمها و فشار اقتصادی چندان ایران را به پای میز مذاکره نمیکشاند، در آن صورت ممکن است شرایط فعلی میان دو کشور تغییر کند و وارد فضاهای جدیدتری شود».
بزک آمریکا یکی از کارویژه های اصلی طیف اصلاح طلب است. اکنون ناکامیهای آمریکا در منطقه به سریالی تمام نشدنی تبدیل شده است. اما با اینحال اصلاح طلبان، آمریکای «مستأصل و درمانده» را آمریکای «قدرتمند و صبور» جا میزنند.
ساقط کردن پهپاد آمریکایی توسط غیورمردان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تنها یکی از مصادیق درماندگی آمریکاست. پس از سرنگونی پهپاد پیشرفته آمریکایی، ترامپ در ابتدا لاف زنی کرد و به فاصله بسیار کوتاه از ایران بابت هدف قرارندادن هواپیمای سرنشین دار متجاوز تشکر کرد.
رسانههای آمریکایی اکنون ترامپ را به گربهای تشبیه میکنند که ادای ببر را درمی آورد. اما طیف اصلاح طلب در داخل، ببرکاغذی را بزک میکنند.
** اشغال سفارت آمریکا اصلاً توجیه نداشت!
«عباس ملکی» دیپلمات اسبق در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: «دلایل متعددی وجود دارد که چرا روابط ایران و آمریکا به اینجا کشید. مسائلی مانند اشغال سفارت آمریکا در تهران، پذیرش شاه توسط آمریکاییها و... اما بهنظر میرسد مهمترین موضوع آن است که شاید ما نتوانستیم آنچنان که باید و شاید خودمان را تعریف کنیم».
ملکی در ادامه گفت: «بخش وسیعی از سیاستهای آمریکا به تصویری برمیگردد که در میان نمایندگان در کنگره و در بین نخبههای آمریکا وجود دارد. ما از ابتدا به این مساله بیتوجه بودیم اما مخالفان ما مثل لابی یهودیها که خیلی گسترده هم بودند، به آن توجه داشتند. مساله دیگری که نباید آن را از نظر دور داشت این است که اشغال سفارت برای یک فرد عادی در آمریکا قابل قبول نبود چون برای مردم عادی آنها دیپلمات بودند و سفارتها بخشی از سرزمین کشور دیگر محسوب میشوند. ما نتوانستیم این مساله را توجیه کنیم، شاید به این دلیل که اشغال سفارت آمریکا اصلاً توجیه نداشت».
اصلاح طلبان بارها مدعی شدهاند که سیاستهای خصمانه آمریکا علیه ایران، نتیجه تسخیر سفارت این کشور در ایران است.
این در حالی است که در شکلگیری حادثه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، عوامل متعددی دخیل و مؤثر بودند که تقریباً همه این عوامل، متأثر از عملکرد دولت آمریکا، درقبال انقلاب اسلامی ایران بود. واقعیت این است که دولت آمریکا با وجود پیروزی انقلاب، دست از مداخلهگری در امور ایران برنداشت. در طول ۹ ماه بین ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۳ آبان ۱۳۵۸، انواع و اقسام حرکتهای توطئهآمیز درسراسر کشور، علیه انقلاب شکل گرفت؛ که به گونهای آشکار، دست آمریکاییهادر وقوع آنها دیده میشد و عملاً سفارت آمریکا، به صورت یک مرکز جاسوسی، برای سازماندهی حرکتهای تفرقه افکن و تجزیهطلبانه، درآمده بود. پیش از آن حضرت امام بر این مسأله واقف بودند ولذا در این مدت، در تمامیسخنرانیها و اعلام مواضع خودشان، طلاب و دانشجویان و جوانان را به هوشیاری در برابر آمریکا و ضرورت مقابله با توطئههای این دولت، فرامیخواندند.
اطلاعاتی که سالها بعد افشا شد نشان داد که جمهوری اسلامی ایران در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی اشتباه نکرده است و سفارتخانههای آمریکا کانونهای اصلی جاسوسی سازمان سیا در کشورهای خارجی محسوب میشوند. خود آمریکاییها به مرکز جاسوسی بودنِ سفارتخانههایشان بارها اعتراف کردهاند. یکی از کارشناسان آمریکایی چندی پیش گفته بود: «اصولاً سیاست خارجی آمریکا در تمامی ابعاد اقتصادی و سیاسی و نظامی را تئوریسینها و مشاوران کار کشتهای تعیین میکنند که کمتر صاحب مشاغل عمده دولتی هستند و این گونه افراد غالباً در خدمت سرویسهای امنیتی ایالات متحده هستند و کارشناسان زبده را در تمام سفارت خانههای خود در جهان به کار گماردهایم».
** هپکو را «حلقه نیاوران» زمین زد
روزنامه صدای اصلاحات در گزارشی با عنوان «هپکو را حلقه نیاوران زمین زد» نوشت: «از اوایل دهه هشتاد شمسی، همزمان با دولت دوم اصلاحات، مجموعههای مطبوعاتی وابسته به جریان کارگزاران در روندی هدفمند شروع به تبلیغ مبانی اقتصاد نولیبرالی در ایران کردند. چهرههایی از قبیل موسی غنی نژاد، سعید لیلاز، مسعود نیلی، عباس آخوندی و محمود سریع القلم، که جز مسعود نیلی هیچکدام تحصیلات اقتصادی پیوسته ندارند و حتی نیلی هم فارغ التحصیل مهندسی عمران بود که در تحصیلات تکمیلی وارد رشته اقتصاد شد. این افراد تبدیل به مهمانهای ثابت نشریاتی به سردبیری محمد قوچانی (عضو کنونی شورای مرکزی حزب کارگزاران) شدند تا از آنچه "اقتصاد دولتی" میخواندند، هیولا و از آنچه که به عنوان "اقتصاد آزاد" یاد میکردند، فرشته بسازند».
این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت: «اکنون نیز شاکله اقتصادی دولت یازدهم و دوازدهم را کسانی تشکیل دادند که جزو محفل موسوم به "حلقه نیاوران" بودند و به شدت معتقد به نوعی از آزادسازی رادیکال در اقتصاد کشور با هدف کم کردن تعهدات دولتی و زمینه سازی برای حضور شرکتهای خارجی و در نهایت هضم در سیستم سرمایه داری جهانی...تصاویر و ویدئوهایی که در روزهای اخیر از کارگران معترض هپکو منتشر شده، در کنار گزارشهایی که از روند صفرشدن تولید و قرارگرفتن این برند پرافتخار صنعت ایران در معرض ورشکستگی کامل منتشر میشود، یک بار دیگر نشان داد که ترجمه نسخههای نولیبرالی اقتصاد و برنامه خزنده جریان غرب شیفته (که نزدیک به سه دهه است که عملاً سیستم مدیریت اجرایی کشور را در تیول خود دارند) چه ضربات مهلکی به صنعت بومی و اقتصاد ملی وارد کرده است».
لازم به ذکر است که در فروردین سال ۸۶، بیژن زنگنه رییس هیات مدیره هپکو شد. نهادهای ذیربط اکنون باید به دقت نقش افرادی همچون زنگنه، آخوندی، مسعود نیلی، سعید لیلاز و...در ماجرای هپکو را بررسی کنند.