ناکامی سناریوی جدید ضدایرانی سعودی‌ها/ "معجزه مقاومت" در یک‌سال اخیر

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

این دو گزینه، پیش روی شما اختیار با خودتان است!

جعفر بلوری در کیهان نوشت:

به این جملات دقت کنید:

«از صبح شنبه (30 شهریور ماه 98) تا به حال تردد هواپیماهای نظامی آمریکا، انگلیس،عربستان و... بر فراز منطقه رصد شده است. این تحرکات بسیار زیاد گزارش شده است».

«پرواز بوئینگ شناسایی و راداری 135RC متعلق به نیروی هوایی آمریکا بر فراز خلیج‌فارس ساعت 12:30 امروز شنبه».

«پرواز آواکس نیروی هوایی آمریکا 51WSLR 0578-78 3USAFE AWACS ساعت 12:30 امروز شنبه بر فراز خلیج‌فارس».

«پرواز هواپیمای ترابری سی 130 نیروی هوایی کویت بر فراز خلیج‌فارس».

پرواز هواپیمای نظامیH130 EC آمریکا، متخصص در جنگ الکترونیک بر فراز خلیج‌فارس ساعت 14:30 امروز شنبه».

«پرواز بوئینگ سی-۱۷ گلوبمستر ۳ روی قطر(بزرگترین هواپیمای باربری نظامی نیروی هوایی آمریکا) که با سرعت بالا تجهیزات نظامی سنگین را جابجا می‌کند».

«پرواز ‌تانکر سوپرهرکولس J130-tanker KC نیروی هوایی آمریکا بر فراز خلیج‌فارس ساعت 14:30 امروز شنبه.»

«پرواز بوئینگ سی-۱۷ گلوبمستر ۳ متعلق به نیروی هوایی سلطنتی انگلیس از دبی به سوی عربستان یک ساعت پیش 16:50».

«پرواز مجدد آواکس آمریکایی بر فراز خلیج‌فارس یک ساعت پیش.»

این‌ها اخباری است که روز شنبه گذشته و در بحبوحه تهدیدها و تحلیل‌های مقامات و برخی چهره‌های سیاسی آمریکا درباره حادثه «آرامکو» به صورت لحظه به لحظه از سوی رسانه‌های بیگانه مخابره می‌شد. به ظاهر، خروجی همه این اخبار(در صورت صحت آنها) یک چیز بود: تحرکات گسترده نظامی آمریکا، انگلیس و چند کشور مرتجع عربی علیه ایران!

آیا این تحرکات «واقعی» است و باید منتظر وقوع جنگ بود؟ آیا سعودی‌ها که اخیرا ضربه سنگینی از انقلابیون یمن دریافت کرده‌اند، برخلاف آنچه رسانه‌ها و مقاماتشان می‌گویند، خود را آماده جنگ با ایران کرده اند؟ آیا ممکن است انقلابیون یمن ضربات مشابهی را به سعودی و امارات وارد کنند؟ اگر «بله»، در این صورت چه اتفاقی می‌افتد؟ این بار جنگ حتما رخ می‌دهد؟

اگر این اخبار درست باشند، یعنی آمریکا، انگلیس و سعودی واقعا تحرکات نظامی گسترده‌ای را نزدیک ایران شروع کرده باشند، ممکن است واقعا مخاطب این تحرکات کشور ما باشد. حالا اینکه چرا می‌گوییم «ممکن است» را هم توضیح خواهیم داد.

در ابتدا باید گفت، وقتی از «بشر» صحبت می‌کنیم، بنا به دلایل متعدد از جمله پیچیده بودن این موجود دو پا، نباید تحولات آینده را به صورت «صفر و یکی» به تحلیل نشست. لذا، در یک جمله کلی می‌توان پاسخ سؤال فوق را چنین داد که، «هر چیزی ممکن است. حتی وقوع جنگ» منتهی.. این را هم باید به خاطر داشته باشیم که، «رجز خوانی» و«خط و نشان کشیدن» یک بحث است، «جنگ» بحثی دیگر.

دلایل زیادی وجود دارد که با استناد به آنها بتوانیم به این نتیجه برسیم که به «احتمال» قریب به یقین، این تحرکات و بازنشر گسترده آن در شبکه‌های اجتماعی، آن هم در آستانه نشست سران در سازمان ملل، صرفا یک «جنگ روانی» است. برای که؟ ایران؟ تصور می‌شود پیش از اینکه هدف این تحرکات ایران باشد، خود کشور عربستان و شخص «محمد بن سلمان بن عبدالعزیز آل‌سعود» است! بخوانید:

چکیده دکترین امنیت منطقه‌ای آمریکا، تامین امنیت کشورهای مرتجع عربی در قبال دریافت پول است. یعنی، آمریکا تضمین کرده از سلطنت پادشاهان کشورهای مرتجع عربی که در آنها انتخابات واقعی وجود ندارد و قدرت صد در صد موروثی است، در مقابلِ اعتراض‌های احتمالی مردمی و تهدیدات خارجی محافظت کند و در مقابل، آنها نیز پول آن را پرداخت کنند. این دکترین با کمی بالا و پایین، درباره برخی کشورهای غیر عربی نیز صادق است.

مثلا آمریکا از ژاپن وکره جنوبی پول دریافت می‌کند تا در مقابل تهدیدات مثلا کره شمالی از آنها محافظت کند. همینطور از برخی کشورهای اروپایی در مقابل تهدیدات مثلا روسیه. (این نکته هم قابل ذکر است که، یکی از مهم‌ترین منابع درآمدی آمریکا از همین راه تامین می‌شود؛ پس طبیعی است که بعضا حتی، خود این کشور عامل به وجود آمدن شرایطی باشد که بتواند از آن کاسبی کند. مثلا اجازه حل بحران دو کره را ندهد، یا در منطقه ‌ایران هراسی کند، که می‌کند.)

حمله روز شنبه 23 شهریور ماه انصارالله یمن به تاسیسات نفتی آرامکو در «بقیق» و «خریص»(شرق عربستان) برای محمد بن سلمان، که فقط در یک قلم 490 میلیارد دلار به ترامپ پول داده تا از ولیعهدی و پادشاهی‌اش بر عربستان و همینطور امنیت کشورش دفاع کند، 500 میلیارد دلار خسارت زد!  (همه چیز بن سلمان سند 2030 است و قلب سند 2030 نیز واگذاری سهام آرامکو در بازار بورس است.

از آنجایی که آرامکو بزرگترین شرکت نفتی جهان است سعودی روی کسب یک سود 500 میلیارد دلاری از این محل حساب ویژه‌ای باز کرده بود که با این شلیک-به نوشته دویچه وله- سعودی یک شبه 500 میلیارد دلار از دست داد.) این یعنی بن سلمان در این میان چیزی نزدیک به یک تریلیون دلار خسارت‌دیده است. رقم بسیار بسیار بالایی است.

طبیعی است که عربستان و سایر کشورهایی که برای حفظ تاج و تخت یا امنیت‌شان به آمریکا متکی هستند، چهار چشمی منتظر واکنش آمریکایی‌ها باشند. ستون‌نویس آسوشیتدپرس، ضمن این که در اجرای دکترین ایران‌هراسی، این حمله را به ایران نسبت داده است، می‌نویسد؛ «ایران با حمله به آرامکو، فقط به یک پالایشگاه بزرگ نفت شلیک نکرد، بلکه به دکترین امنیت منطقه‌ای آمریکا هم شلیک کرد»(!) حالا آمریکا در این بین دو راه بیشتر پیش رو ندارد:

الف- یا با ایران وارد جنگ شود. که به دلیل انتخابات پیش روی این کشور، قَدَر بودن حریف(ایران) و پای کار بودن متحدانش (حزب‌الله لبنان، سوریه، حشدالشعبی، حماس و...) و در نتیجه بالا بودن هزینه چنین گزینه ای، این احتمال «بسیار ضعیف» است. فراموش نکنیم که ترامپ اگر هیچ چیز هم بارش نباشد، محاسبه و تجارت را خوب بلد است.

او با همه صفات زشتی که دارد اهل محاسبه و سود و زیان است. به قول مقامات پنتاگون و فقط به عنوان یک نمونه، در صورت آغاز جنگ با ایران جان 70 هزار نظامی تحت امر سنتکام، مستقر در منطقه، از مصر گرفته تا پاکستان با خطر مواجه می‌شود.(واشنگتن پست) و قطعا جنگ تمام منطقه را فرا می‌گیرد.

ضمن اینکه ترامپ چرا باید از همین فرصت(حمله به آرامکو) برای دوشیدن بیشتر سعودی استفاده نکند؟! کاری که به نظر می‌رسد مشغول آن است. اعزام کارشناسان و تجهیزات نظامی بیشتر به عربستان به بهانه تامین امنیت در مقابل پول بیشتر! فراموش نکنیم رئیس‌جمهور آمریکا در اولین موضع گیری خود راجع به این حمله نیز گفت، عربستان باید پولش را بدهد!

ب- یا دست به اقدامات نمایشی با هدف راضی نگه داشتن گاوهای شیرده خود بزند. مثلا ایران را تحریم کند.(که کرد) اما از آنجایی که چیزی برای تحریم باقی نمانده! این حرکت نیز«نمایشی» و صرفا برای راضی نگه‌داشتن گاوهای شیرده صورت گرفت.

ریچارد نفیو، معمار تحریم‌های ایران پس از تحریم بانک مرکزی کشورمان به بهانه حملات آرامکو گفت، تحریم خوبی بود اما به شرط اینکه این بانک سال 2012 تحریم نشده بود! لذا به نظر می‌رسد تحرکات بالای نظامی این سه کشور که در ابتدای این وجیزه به آنها ‌اشاره شد، حتی اگر آن یکی دو کشور مرتجع عربی هم هنوز نفهمیده باشند، «نمایشی» است برای اینکه اولا به سعودی‌ها و سایر کشورهای وابسته بگوید، در مقابل دلارهایی که از آنها می‌گیرد، بیکار ننشسته، ثانیا برخی بزدل‌های داخل ایران و «کاسبان ترس» را به تحرک وا دارد!

انقلابیون یمن گفته اند، این حملات اولا، پاسخ به تجاوزات نزدیک به5 ساله ائتلاف سعودی به کشورشان است و تا زمانی که این تجاوزات متوقف نشود، حملات «دردناک‌تر از آرامکو» در راه است.(سید عبدالملک الحوثی، یکشنبه 31 شهریور) پس احتمال تکرار چنین حملاتی، بالاست. اما به همان دو دلیلی که‌ اشاره شد، در صورت تکرار چنین ضربتی نیز «جنگی رخ نخواهد داد». اگر چه وقوع برخی خرابکاری‌ها، ترور، حملات هکری و ایذایی «ممکن» است.

به عبارتی، این تصور که چون آمریکا اهل محاسبه و سود و زیان است، پس با مشاهده هزینه بالای شاخ به شاخ شدن با ایران، کاری با ما نخواهند داشت، نباید باعث غفلت شود. چه حملات انصارالله ادامه یابد چه متوقف شود، دشمن دشمن است و همیشه، مترصد فرصت برای ضربه زدن. اینکه می‌گوییم جنگی رخ نخواهد داد، منظور یک جنگ واقعی و تمام عیار است.

اما انقلابیون یمن تنها راه توقف حملات را توقف تجاوزات اعلام کرده‌اند و در صورت ادامه حملات انصاراللهی که حالا به تجهیزات مدرن مجهز شده، طبیعتا ادامه این وضع برای سعودی‌ها «غیر ممکن» خواهد بود. بنابر این سعودی برای رهایی از چنین وضعی مجبور خواهد شد یاد دست به مصالحه زده و راهی برای خروج آبرومندانه از این باتلاق بیابد یا....دست به خودکشی بزند! اختیار با خودش است!

تسلیم پیش از رویارویی

در سرمقاله ایران آمده است:

اگرچه مسئولان همه کشورها و سیاستمداران در طول سال مشغول اظهار نظر و اتخاذ مواضع هستند، ولی نشست‌های عمومی سازمان ملل که در اواخر شهریور و اوایل مهرماه هر سال برگزار می‌شود از حیث اهمیت با سایر روزهای سال تفاوت دارد. به‌همین علت است که بسیاری از کشورها در بالاترین سطح مقامات دولت‌ها در این اجلاس حاضر می‌شوند.

به نوعی می‌توان گفت که این اجلاس به منزله مسابقات فینال سیاسی است و تیم‌های سیاسی در آنجا به رودررویی مشغول می‌شوند و هرکدام سعی دارند که مچ طرف مقابل را بخوابانند. امسال نیز با توجه به تشدید تحریم‌ها و تجدید نظر ایران در محدودیت‌های برجام و نیز رویدادهای اخیر در منطقه بویژه اتفاق مهم حمله به تأسیسات نفتی آرامکو در عربستان، انتظار می‌رود که این رودررویی دیپلماتیک شدیدتر و هیجان‌انگیزتر از گذشته باشد، ولی به‌نظر می‌رسد که یک طرف این بازی پیش از آغاز مسابقه به‌طور ضمنی شکست را پذیرفته است و با انواع ترفندها کوشید که اجازه حضور رقیب را در میدان مسابقه ندهد.

ابتدا وزیر امور خارجه ایران را تحریم کردند، تا بلکه مانع فعالیت‌های دیپلماتیک او شوند. ولی روشن است که پس از تحریم، میزان سفرهای آقای ظریف به کشورها و دعوت او نه تنها کم نشد که بیشتر از پیش هم شد و حتی ترامپ علاقه داشت که با او در فرانسه ملاقات کند، اگر آقای ظریف این را می‌پذیرفت، ترامپ می‌خواست با کسی که تحریم کرده بود ملاقات کند!

در گام بعدی کوشیدند که به هیأت ایرانی عازم سازمان ملل ویزا ندهند و این برخلاف سیاست بی‌طرفی کشورهایی است که مقرهای سازمان ملل در آنجا قرار دارد. بجز ایالات متحده، چندین کشور دیگر اروپایی هستند که مقرهای وابسته به سازمان ملل در آنجا قرار دارد ولی از اختیارات خود برای منع حضور کشورها سوءاستفاده نمی‌کنند. هنگامی که خبر این اقدام امریکا منتشر شد، آنان عقب‌نشینی کردند و در عوض کوشیدند که تعداد اعضای هیأت را بسیار محدود کنند، بویژه گروه رسانه‌ای همراه ایران را محدود کردند.

این سیاست نیز مؤثر واقع نشد، هرچند محدودیت رفت و آمد نیز وضع کردند تا تحرک گروه و تیم ایران را ناکارآمد سازند. ولی همه این کارها با شکست مواجه شد و به همین علت است که پمپئو وزیر خارجه ایالات متحده با عصبانیت معترض شد که: «تعجب می‌کنم که چرا همه به ظریف توجه می‌کنند. جهانیان نباید به حرف‌های وزیر خارجه ایران گوش بدهند زیرا او می‌گوید حمله به آرامکو کار حوثی‌ها بود در حالی که ما و سعودی‌ها معتقدیم کار ایرانی‌هاست! من اصلاً نمی‌دانم چرا دیگران به حرف‌های وزیر خارجه ایران گوش می‌دهند؟»

 پاسخی که آقای روحانی رئیس جمهوری ایران به اینگونه سخنان وی داده است گویای حقیقت ماجرا است هنگامی که گفت: «هیچ وقت ندیدم وزیر خارجه امریکا منطقی صحبت کند.»

شاید بتوان با قاطعیت گفت که پیش از آغاز مسابقه و سخنرانی مقامات کشورها، ایران حداقل 2 بر صفر از ایالات متحده جلو است ولی به احتمال فراوان گل‌های اصلی را ایران در جریان مسابقه خواهد زد.

اولین نکته این است که ترامپ گفته منتظر شنیدن طرح آقای روحانی درباره آرامش در منطقه است. این امر به معنای آن است که ترامپ و دولت او هیچ ایده روشنی برای مسائل منطقه ندارند که ارائه کنند. این برای یک قدرت جهانی مایه تأسف است که رفتارهای سیاسی خود را به‌صورت اقتضایی و خارج از چارچوب یک ایده روشن انجام دهد. همین نکته به معنای شکست ایالات متحده است.

حمایت از عربستان در قتل عام کودکان و زنان یمنی دارای هیچ نقطه قوتی و نشانه هیچ برنامه‌ای راهبردی نیست. اینکه امریکا پس از چند قرن که مدعی پرچمداری از ارزش‌های انسانی است، کارش به جایی برسد که بخواهد در برابر دریافت پول برای نجات مرتجع‌ترین رژیم منطقه بجنگد، چیزی جز افول اخلاق و قدرت آن نیست.

نکته دوم ایده ایران برای صلح در منطقه است. ایده‌ای که ارائه خواهد شد و مبتنی بر حفظ برجام و جلو انداختن تعهدات طرفین و برقراری ضمانت اجرا برای آن و نیز قطع جنگ و خصومت در منطقه است. باید دید که آیا ایالات متحده در برابر این پیشنهاد موضع سازنده‌ای اتخاذ خواهد کرد یا نه؟ ایالات متحده فاقد طرح سازنده در منطقه است. همچنین گمان نمی‌رود که از طرح‌های سازنده دیگران استقبال کند و این نیز یک شکست سیاسی دیگر است.

برای معلمان وطنم ایران

کورش شجاعی در خراسان نوشت:

چه افتخاری است معلم بودن، چه سعادتی است در فضای تعلیم و تربیت نفس کشیدن، چه عزتی است مربی انسان بودن، کدامین بیان و قلم توان گفتن و نوشتن و ستودن مقام معلم را دارد خصوصا آن گاه که اولین معلم جهان هستی را خداوند علیم و حکیم و سپس انبیا و ائمه طاهرین می دانیم چه سعادتمند و نیک تقدیرند آنان که معلمی را برگزیدند و هنر تعلیم و تربیت را با عشق در عمق جانشان عجین کردند و کمر همت بستند برای کشف و شکوفا کردن استعدادهای فرزندان عزیز سرزمینمان ایران.

چه منزلتی بالاتر از ارتباط علمی و عاطفی و تربیتی با انسان که اگر درست و به هنگام و عالمانه در مسیر دانایی و کسب معرفت و تعالی قرار گیرد به مقام والای خلیفة اللهی می رسد و کیست که نقش معلم و مربی آگاه و عاشق و متعهد در رساندن انسان به چنین مقامی را باور نداشته باشد.

گاه یک گفتار، یک رفتار، یک برخورد بهنجار و عالمانه و گاه حتی یک نگاه مادرانه و پدرانه معلم و مربی به دانش آموز و دانشجو تحولی در دل و جان دانش آموز و متربی ایجاد می کند که شاید ده ها سخنرانی و منبر و خطابه و حتی کتاب نتواند چنین تاثیری داشته باشد.

کم نشنیده ایم که دانش آموز یا دانشجویی سال ها نتوانسته با یک درس و کتاب و کلاس کنار بیاید و حتی به مرحله تنفر از آن درس و حتی مدرسه و دانشگاه رسیده اما با رفتار و کردار یک معلم و استاد و نشستن مهر او بر دل شاگرد، درس و مدرسه و دانشگاه جای خود را در اندیشه و نگاه و دل آن دانش آموز و دانشجو پیدا می کند. چه بسیار معلمان و استادانی که نه تنها در تعلیم از جان و وجود خود عاشقانه مایه می گذارند بلکه محرم اسرار و سنگ صبور دانش آموز و دانشجوی خود می شوند و دختران و پسران این «کهن بوم و بر» را همچون فرزندان خویش عزیز می شمارند و دل به دلشان می دهند و گوش جان به سخنشان می سپارند و چه بسیار همدلی ها و جهت دادن های آگاهانه معلمان و مربیان آگاه و دلسوز و متعهد که سرنوشت و آینده دانش آموزان و دانشجویان و فرزندان این سرزمین را به نیکوترین وجه تغییر داده است و فقط خدا می داند که هدایت و در مسیر کمال و سعادت قرار دادن حتی یک انسان چه اجر و منزلت و پاداشی نزد پروردگار یکتا دارد و همان طور که اگر طبیبی وسیله درمان و نجات و ادامه حیات یک انسان شود گویا همه انسان ها را نجات داده، نجات و در مسیر سعادت قرار دادن یک دانش آموز و دانشجو نیز به مثابه نجات و سعادت انسان هاست.

و اما در این عصر و دوره که «فضای مجازی» بی لجام و افسار گسیخته بر افکار، ارزش ها، باورها، فرهنگ و «سبک زندگی» جوامع و از جمله جامعه ما بی رحمانه می تازد، برخی خانواده ها به خاطر یا به بهانه مشکلات معیشتی و مسائل دیگر آن چنان که باید به تربیت آگاهانه، به موقع، موثر و به روز فرزندان خود همت نمی گمارند، مسائل فرهنگی و تربیتی اولویت اول و درجه یک رسانه ها و رسانه ملی نیست، سیستم آموزش و پرورش از بیماری های مزمنی از جمله روزمرگی در رنج است، حرمت ها آن چنان که باید رعایت نمی شود و از جمله حرمت معلمان عزیز در چشم برخی مسئولان.

هزینه کردن برای تعلیم و تربیت، سرمایه گذاری برای ساخت آینده بهتر کشور محسوب نمی شود، ذائقه ها، آمال و آرزوهای برخی افراد و خانواده از ارزش های واقعی فاصله گرفته و به سمت «ارزش نماها» سوق پیدا کرده است.

ملت و خصوصا نوجوانان و جوانان ما از سوی دشمنان و بدخواهان آماج تیر و ترکش های جنگ نرم، جنگ اقتصادی و پراکندن بذر ناامیدی قرار گرفته اند، مشکلات معیشتی سینه معلمان عزیزمان را مانند بسیاری از مشاغل دیگر سخت می فشارد، وظیفه و هنر معلمی بس خطیر و البته ارزشمندتر و بیش از پیش سنگین تر و سخت تر است و تنها عشق و ایمان و توکل به خدا و امید به پاداش و اجر الهی و مهم بودن سرنوشت انسان هاست که می تواند معلمان گران قدرمان را در انجام وظایف سرنوشت سازشان یاری رساند و در این راه حتما کمک و همراهی خانواده ها، مدیران، سیستم آموزش و پرورش و آموزش عالی، تصمیم سازان، دولت و مجلس، رسانه ها و نوع نگاه جامعه در هر چه بهتر و موفق تر عمل کردن معلمان و مربیان فرزندانمان نقش و سهم و تاثیر بسزایی دارد.

بی گمان اگر مسئولان، مردم و خانواده ها خواهان جامعه ای دانا، پیشرو، پیشرفته، اهل علم و عمل، امیدوار و پویا هستند و می خواهند آمار جرم و جنایت و بزه و تعداد زندانیان و آمار اعتیاد و طلاق کاهش یابد اساسی ترین کار، اصل دانستن تعلیم و تربیت صحیح، به هنگام، مستمر و موثر و «بازیابی» جایگاه معلم و مربی در تمامی سطوح است، قدر مسلم تحول در سیستم آموزش و پرورش و آموزش عالی دیگر نیاز ضروری عرصه تعلیم و تربیت است.

این روزها و در آغاز «ماه مهر و مهربانی» و فصل غرس نهال علم و ایمان، دانایی و شکفتن غنچه های امید و انگیزه در دل و جان فرزندان ایران زمین، این خجسته ایام را به همه نوجوانان، جوانان، خانواده ها و خصوصا معلمان گران قدر وطنم شادباش و مبارک باد می گویم و بوسه افتخار بر دست معلمان و مربیان و استادان عزیز می زنم باشد که خداوند هر روز ملت و خاصه جوانان ایران را به قله های علم و کمال و سعادت و پیشرفت نزدیک تر کند.

به خاطر داشته باشیم که امیرمومنان علی علیه السلام در جلالت و مرتبت علم و دانایی و مقام معلم چه نغز سخن حکیمانه ای فرمود که باید آویزه گوش هر طالب علم و انسان قدرشناسی باشد «مَن علَّمنی حرفا فقد صیّرنی عبداَ»

 نو اصولگرایی و نو اصلاح‌طلبی واژگان گول زننده است!

امید فراغت در آرمان نوشت:

عناوین نو اصولگرایی و نو اصلاح‌طلبی برای جامعه امروز ایران قابل باور و شنیدن نیست! موثرین این دو جریان نسبت به روند طبیعی حرکت جامعه عقب بودند و با نوع عملکردهای شان در این سال‌ها که بیشتر بولتنی بوده است! صدای واقعی طبیعت جامعه ایران اسلامی نبودند بر همین اساس مردم نسبت به آنان بی‌تفاوت شده‌اند! فناوری و تکنولوژی در قالب شبکه‌های اجتماعی به داد جامعه امروز ایران رسید و از نقطه نظر آگاهی و شناخت جهان مردم را در فضای غنی‌تری قرار داده است برخی مسئولان همچنان در مواجهه با واقعیت‌های جامعه امروز مقاومت دارند!

اما برخی مدیران متوجه شده‌اند که اگر با روند حرکت طبیعی جامعه همسازی نداشته باشند مردم آنان را به عنوان سیاستمداران جامعه خوان و آینده خوان نمی‌پذیرند شاید حضور داشته باشند اما این حضور مردمی نیست! جوامع به هم نزدیک شده‌اند و ادبیات و فرهنگ مشترکی در دهکده جهانی در حال شکل گرفتن است! و به نوعی فناوری و تکنولوژی باعث نزدیکی ملت‌ها به هم شده است!

باید پذیرفت که ملت ایران با هیچ ملت و جامعه‌ای تقابل و نزاع ندارد و با وجود اینکه دولت‌ها را نمایندگان ملت‌ها بر می‌شمارند! اما گاه مشاهده شده است که گفتار و رفتار دولت‌ها، گفتار و رفتار ملت‌ها نیست! به عنوان مثال رژیم صدام به ایران حمله کرد! آیا باید آن رژیم را نماینده ملت عراق دانست؟ آنچه اکنون مشاهده می‌شود اینکه روابط دو ملت ایران و عراق در فضای مطلوبی قرار دارد! بنابراین باید پذیرفت که همواره مواضع دولت‌ها مواضع ملت‌ها نیست! با وجود اینکه اصولگرایان و اصلاح‌طلبان به دنبال باز تولید و بازتعریف برخی مبانی خود هستند اما روند حرکت جامعه به گونه‌ای بوده است که اصطلاح نواصولگرایی و نواصلاح‌طلبی نمی‌توانند همراه و همگام جامعه باشند چرا که اگر این طور باشند باید شعارهای شان برای جامعه امروز ایران به خصوص نوجوانان و جوانان واضح و مبرهن باشد!

به عنوان مثال بحث ساده حضور بانوان در ورزشگاه‌ها که برای اکثریت کشورهای جوامع کم‌تر توسعه یافته و توسعه یافته حل و فصل شده است اما برای جامعه ایران تبدیل به معضل بزرگی شده است! و موجی از استرس و نگرانی در فضای ذهنی برخی مسئولان قابل مشاهده است! با توجه به یکپارچگی و تبادل سریع اخبار، اطلاعات و تصاویر در جامعه جهانی برخی مقاومت‌ها در برابر بعضی موضوع‌ها در فضای کارکردگرایی قرار نمی‌گیرد! و باعث تقلیل یافتگی برخی امور قدسی می‌شود! اگر به دنبال حفظ اصول و موازین و مبانی هستیم باید اقتضای زمانی را در نظر گرفت و بر اساس واقعیت‌های دهکده جهانی گام برداشت! در پایان این سوال مطرح است که آیا نواصولگرایان و نو اصلاح‌طلبان شجاعت ایجاد طرح و برنامه‌ای متناسب با روند حرکت طبیعی جامعه را دارند؟


اینجا که ایستاده‌ایم باورکردنی نبود!

غلامرضا صادقیان در جوان نوشت:

جهان پس از حمله به آرامکو، حقیقتی را به شدت در حال مخفی کردن است! این مخفی‌کاری در میان برخی داخلی‌ها شدت بیشتری هم دارد و البته می‌توان قبول کرد که مورد داخل حتی ناخودآگاه باشد. حقیقت آن است که رخدادهای یک سال اخیر مرتبط با مقاومت را اگر درهرجمعی «جسارتاً» حتی محتمل می‌دانستی، شما یک متهم بودی! متهم به خیال‌پردازی و خارج از دایره عقل و روشنفکری حرف زدن.

البته این روزها دنده سیاست و روشنفکری تا به آن حد پهن شده‌است که حتی اگر نوشته‌های فعالان سیاسی و برخی مدیران کشور را از سایت‌های رسمی اطلاع‌رسانی خودشان هم سند بیاورید، آن را منکر می‌شوند، اما این چیزی را عوض نمی‌کند.

اگر امکان این بود که در این نوشته مختصر، فضایی را که خیلی از فعالان سیاسی، یک سال پیش از این ترسیم می‌کردند با فضایی که الان در حال گفتگو در آن هستند یا درباره آن سکوت می‌کنند، مقایسه کنیم، به روشنی از مخفی ماندن این حقیقت با خبر می‌شدیم.

از یک سال پیش تاکنون، در یک مورد حداقل هشت نفتکش غول پیکر در بندر فجیره امارات هدف قرار گرفت. امریکا، فرانسه و انگلیس تا چند روز از تریبون‌های خبری گوش جهان را با تشکیک و تهدید پر کردند و بعد اوضاع آرام شد! آن قدر آرام که پهپاد پیشرفته امریکایی به آسمان ایران سرک کشید تا ببیند چرا اوضاع آن قدر آرام است که ناگهان از ارتفاع ۱۷ کیلومتری در آسمان هوس آب‌تنی در خلیج فارس کرد!

همین جا باید بگویم شخصاً هم در کف جامعه، هم در میان دوستان و آشنایان و هم در محیط دانشگاه، پیش از این دو حادثه، مخاطب این جمله با تبختر گوینده قرار گرفته‌ام که «فکر می‌کنی امریکا می‌ترسد که یکباره به ایران حمله و همه چیز را نابود کند؟!» و البته گویندگان فقط فرض‌شان این بود که ایران در ادبیات سیاسی، حرمت قدرت اول جهان را نگه نمی‌دارد و برخی سخنان مسئولان ارشد ایران نسبت به امریکا خارج از احتیاط است و این امریکا را عصبانی می‌کند!

این هم لازم است تأکید شود که حتی اگر همین امروز امریکا حمله محدودی به ایران انجام دهد، نه از ارزش یادآوری این جملات کم می‌شود و نه جبران آن ترسی را می‌کند که برخی‌ها از حمله امریکا داشتند. موضوع اصلی فعلاً غیر قابل پیش‌بینی بودن اقدامات مقاومت است تا اقدام فرضی و احتمالی امریکا.

جهان داشت به آن آرامش مثال زدنی‌اش خو می‌گرفت که این بار ایران نفتکش انگلیسی را در خلیج فارس توقیف کرد و کشان کشان به ساحل آورد. شیوه توقیف کشتی انگلیسی با آنکه نیازی به آن نبود، شبیه شیوه توقیف نفتکش ایرانی در جبل الطارق بود، یعنی با هلی‌برد نیرو بر عرشه آن. با این تفاوت که نفتکش ایرانی در جبل الطارق تنها بود و نفتکش انگلیسی در نزدیکی ناو انگلیس و ناو امریکا که اولی نتوانست و دومی نخواست که کمکی به نفتکش بیچاره بکند.
 

این باربراساس آن فرضیه «فکر می‌کنی امریکا می‌ترسد...» پیش‌بینی انتقام سختی از سوی جمیع قدرت‌های جهان می‌رفت، اما مجموع واکنش‌ها چیزی در حدود آن تشکری بود که ترامپ از ایران به خاطر هدف قرار ندادن هواپیمای سرنشین‌دار امریکا کرد!

نفتکش ایرانی توقیف شده خیلی سریع‌تر از پیش‌بینی‌ها رفع بهانه شد، اما ناگهان خبر رسید که دو پهپاد اسرائیلی در لبنان سقوط کرده‌اند بدون وارد کردن تلفات جانی به لبنانی‌ها. اما این برای سید حسن نصرالله قابل گذشت نبود. فرمان صادر شد که برای نخستین بار در اراضی اشغالی پاسخ داده شود آن هم با تلفات!

به نظر می‌رسید که جهان برعرشه کشتی تدبیر مشترک امریکا و سعودی‌ها و اسرائیلی‌ها نشسته و پیش به سوی فشار حداکثری به ایران می‌رود که این بار بزرگ‌ترین حمله به تأسیسات نفتی در تاریخ، خبر اول جهان شد. یمنی‌های شجاع آن را بر عهده گرفتند. ترامپ دوباره گفت: «ببینیم چه می‌شود!» انگلیس گفت: «به نظر می‌رسد کار ایران باشد.»‌فرانسه گفت: «برای متهم کردن ایران عجله نکنید!» اتحادیه اروپا در کل ساکت ماند. پوتین گفت: «چرا عربستان پاتریوت از امریکا می‌خرد و اس ۴۰۰ از ما نمی‌خرد؟!» سخنگوی وزارت دفاع عربستان هم یک شوی مسخره برگزار کرد و گفت: «به نظر می‌رسد که احتمال می‌رود که ممکن است موشک‌ها از یمن نیامده باشند!»

اگر کنترل نرخ ارز و ثبات امنیتی را هم به این واقعیت‌ها بیفزاییم که هر دو مهم‌تر از آن حوادث بود و در قله پیش‌بینی‌های برخی‌ها همواره وارونه آن تبلیغ و تهییج می‌شد، درمی‌یابیم که حقیقت مقاومت بزرگ‌تر از آن است که تاکنون درباره آن سخن گفته‌ایم.

اکنون رئیس‌جمهور ایران به امریکا رفته است و ترامپ گفته حاضر است طرح ایران را که درباره امنیت خلیج فارس است، بشنود. هنوز دود از تأسیسات سوخته آرامکو بلند است، اما ده‌ها سرمقاله‌نویس امریکایی به ترامپ هشدار داده‌اند که خون سربازان امریکایی را پای منافع شخصی و منافع سعودی‌ها هدر ندهد. هرچه که هست در چند روز اخیر دوباره صحبت از گل و بلبل و تلاش‌های دیپلماتیک است و حتی در خود امریکا از نظریه «فکر می‌کنی امریکا می‌ترسد...» خبری نیست. این حقیقت مقاومت است که هیچ حادثه‌ای پس از این قادر نخواهد بود آن را خدشه‌دار کند.

این یک حقیقت است که در ایران اکنون نویسندگان و سخنرانان در لغت‌نامه‌ها دنبال واژه‌های جدیدی برای نگارش مقاله‌های سیاسی و ابراز عقیده می‌گردند که اساساً با آن واژه‌ها به خاطر آنکه هیچ‌گاه آن‌ها را به کار نمی‌بردند، ناآشنا هستند. این معجزه مقاومت بود.

عبور از جهان بدون گفت‌وگو

ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:

حسن روحانی رئیس‌جمهوری کشورمان روز گذشته در حالی ایران را به مقصد نیویورک برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل ترک کرد که حدود 21 سال پیش در تاریخ 30 شهرویور 1377 رئیس دولت اصلاحات در این مجمع، ایده گفت‌وگوی تمدن‌ها را در سازمان ملل مطرح کرد.

شرایط آن روز البته با دوره کنونی تفاوت‌های بسیاری دارد، اما شاید امروز بیش از گذشته به این ایده، نه در سطح بین‌الملل، که در داخل نیز به نمود عینی آن احتیاج داریم. در جهانی که گفت‏وگو تنها به عنوان یک هماوردی دیپلماتیک با ژست صلح‌طلبی استفاده می‌شود، سخن گفتن از صلح و تعامل با واکنش‌های منفی زیادی روبه‌رو می‌شود.

بهانه‌های این رویارویی با گفت‏وگو و صلح البته آنقدر پیچیده است که انگار سخن از گفت‏وگو کردن را باید در پستوهای ذهن پنهان کرد. این کمبود البته تنها به فضای سیاسی و دیپلماتیک بین‏الملل معطوف نمی‌شود چنانکه در فضای داخلی جغرافیای کشورمان نیز خلا گفت‏وگو به معنای واقعی آن، یعنی برقراری ارتباط اندیشه‏محور و با رویکرد پذیرش آرای مخالف به شدت احساس می‌شود.

در حالی که ایده گفت‏وگوی تمدن‌ها در مقابل تز و نظریه برخورد تمدن‌های ساموئل هانتینگتون مطرح شد و قطعاً باید توسط دانشجویان رشته‌های جامعه‏شناسی و علوم‏اجتماعی واکاوی شود، اما در روز نخست بازگشایی دانشگاه‏ها برخی دانشجویان رشته علوم‏اجتماعی دانشگاه علامه به خاطر وجود یک عکس در یک انجمن با هم به زد‏و‏خورد پرداختند تا طنز تلخ پایان گفتمان گفت‏و‏گو را در همین ابتدای سال تحصیلی شاهد باشیم.

گو اینکه این دانشجویان در ادامه رویکرد سیاستمداران جهان که حالا بیشتر در سیطره راست‌های افراطی قرار گرفته است؛ رویکرد گرفتن زهرچشم به جای تعامل و گفت‏و‏گو را در پیش گرفته‌اند. این در حالی است که موضوع تعامل، صلح و گفت‏وگو در گفتمان دینی و تاریخی ما کم ریشه تاریخی نداشته و ندارد.

از انجمن صفاخانه اصفهان که جهت مناظره و گفت‏وگوی ادیان و در صد‏سال پیش توسط بزرگانی چون حاج‏آقا نورالله نجفی‏اصفهانی تاسیس شد تا همین روز گفت‏و‏گوی تمدن‏ها که از صفحه تاریخ تقویم رسمی کشور حذف شد؛ همه برای تحقق صلح بود.

با این همه، در دنیای امروز که بر مدار عبور از گفت‏وگو و استقرار گفتمان گردنکشی‏های قدرت‏طلبانه قرار گرفته است سخن از صلح و گفت‏وگو هرچند که ممکن است مانند گذشته مورد استقبال حاضران در سازمان ملل واقع نشود، اما قطعاً بی‏اثر در فضای گفتمانی جهان نخواهد بود.

امروز چه در سطح بین‏الملل چه در سطح داخل و چه حتی در مناسبات اجتماعی خود نبودِ گفت‏وگو ضربه بزرگی به ساحت جامعه وارد کرده است. بی‌شک در جهان بی‏گفت‏و‏گو راهی جز نهادینه کردن گفتن و شنیدن توامان نداریم. موضوعی که بار مسئولیت آن بر دوش طبقات تاثیرگذار فکری دانشگاهیان و البته سیاستمدارانی چون رئیس‏جمهوری کشورمان است تا از هر فرصتی از جمله حضور در سازمان ملل متحد برای نزدیک شدن به گفتمان تعامل سازنده با جهان و یکدیگر استفاده کند.

 دست و پا زدن بیهوده

در سرمقاله صبح‌نو آمده است:

شواهد و قرائن حاکی از آن است که تلاش برای متهم‌کردن ایران به حملات موشکی اخیر به تاسیسات نفتی سعودی‌ها باز هم ناکام مانده است. سعودی‌ها و بعضی مقامات آمریکایی در چند روز اخیر تلاش زیادی کردند تا در ویترین رسانه، ایران را عامل این حملات معرفی کنند.

فارغ از اینکه چنین سیاستی چقدر در عمل جواب خواهد داد اما از همان ابتدا مشخص بود که این بیشتر یک شوی رسانه‌ای-سیاسی علیه جمهوری اسلامی است. حالا چند روز از این تلاش‌ها گذشته و ناکام بودن تلاش محور سعودی-آمریکایی بیشتر خود را نشان می‌دهد.

برای تحلیلگران سیاسی و نظامی که تحلیل‌هایشان بر مبنای واقعیات میدانی وقایع منطقه است از همان ابتدا مشخص بود که سعی مقامات سعودی، دست و پا زدن بیهوده است. مقامات ایالات متحده که در اوج تنش با ایران و منهدم‌شدن پهپاد جاسوسی، طرح حمله ولو محدود و جزئی به ایران را در نهایت به‌دلیل نگرانی از پاسخ جمهوری اسلامی کنار گذاشته بودند، چگونه حاضر بودند برای نزاع سعودی-یمنی، از اعتبار و آبروی خود خرج کنند!

راهی جز این نبود که وزیر امور خارجه یانکی‌ها راهی ریاض شود تا بلکه آمریکا در مقام شعار، حمایت خود را از متحد مرتجع خود در غرب آسیا نشان دهد و نهایت در بازی ضدایرانی رسانه‌های سعودی شرکت کند. این‌ها از واقعیات تلخ دنیای امروز است. دیپلماسی بدون اتکا به قدرت، صرفاً شویی شیک است که به درد تدریس در دانشکده‌های حقوق جهان سوم می‌خورد.

برچسب ها:

سیاسی