به گزارش مشرق، انتشار چند ثانیه از سخنان یک منبری یا نطق یک نماینده در صحن علنی مجلس یا یک سخنران در تریبونی دیگر، بهانه خوبی میشود تا لشکر رسانهای یک جریان سیاسی خاص، برای چسباندن برچسب «تندروی» به طیف سیاسی مقابل خود از هیچ کوششی فروگذار نکند.
بیشتر بخوانید
جریانسازهای دختر آبی چه کاربرانی بودند؟
بزرگترین خدمت به جریان انقلاب
ریشه جنجال «دختر آبی» کجاست؟
امّا در قاموس جریان اصلاحات، «تندروی» نه یک رفتار یا مجموعهای از رفتار خاص است که چنانچه از هر کسی سر بزند، مصداق تندروی شناخته شود، بلکه صرفاً هر رفتاری است که از رقیب سیاسی سر زند! مطابق چنین تعریفی، چنانچه فردی در جریان اصلاحات، تندترین سخن یا حرکت را انجام دهد، مصداق تندروی شناخته نمیشود و مستحق شماتت نیست.
تندروی اصلاحطلبانه؛ از اکبر پونز تا «سلحشوری»
تنها سخن این نیست که این روزها «پروانه سلحشوری» در قامت نماینده مردم در یکی از حساسترین مراکز نظام، رسماً گرای آشوب و حرکات براندازانه میدهد و با این حال، از سوی رسانههای متحدالشکلِ مدعی اصلاح و اعتدال، تندرو نامیده نمیشود، بلکه سابقه تندرویهای اصلاحطلبانه را در جایجای تقویم ۴۰ ساله انقلاب میتوان مشاهده کرد.
همچنین نیازی نیست برای مرور تندرویهای اصلاحطلبانه، به دورانی برگردیم که اکبر گنجی، زنان بیحجاب را کتک میزد و بر پیشانی آنها پونز میزد!
بلکه اگر جلوتر بیاییم و به دورانی بنگریم که گفتمان اصلاحات قدرت اجرایی را در دست داشت، میبینیم که رهبر اصلاحات در قامت رئیس دولت هشتم، در جمع دانشجویان خطاب به برخی از مخالفان خود فریاد میکشد: «کاری نکنید که بگویم بیرونتان کنند؛ آدم باشید»!
تندروی در مجلسی که بلندگوی دشمن شد!
اگرچه در دیگر مراکز حسّاس نظام در همان ایّام از تریبون رسمی مجلس علیه برنامه هستهای کشور نطق خوانده شد و علناً دشمن را علیه نظام تحریک کرد، امّا شاید در قاموس اصلاحطلبی، مفهوم تندروی، مصادیق دیگری داشت. حتّی حرکت بیسابقه و تاریخی نمایندگان همان مجلس، در تحصن علیه نظام و استعفای دستهجمعی نیز باعث نمیشود تا جریان اصلاحات، نسبت به وجود تندروی در کشور احساس خطر کند و از منظر آنها کماکان این جریانهای رقیب بودند که تندروی میکرد!
نوشتن نامه سرگشاده به رهبری نظام و تعارف جام زهر به او نیز فقط در کارنامه مجلس اصلاحطلب ثبت شده است.
وقتی در همان دوران عبدالکریم سروش فرهنگ شهادت را خشونتآفرین نامید؛ هاشم آغاجری، دین را افیون تودهها دانست؛ ابراهیم اصغرزاده اعلام کرد که علیه خدا هم میتوان تظاهرات کرد؛ اکبر گنجی عاشورا را ثمر خشونتهای پیامبر(ص) دانست؛ حبیبالله پیمان، قرآن را قابل نقد دانست و ... هنوز از منظر اصلاحطلبان پرچم تندروی در اختیار رقیب بود!
تندروی در لوای آزادیخواهی
در چنین شرایطی است که یکی از خطرناکترین آشوبها پس از انقلاب بر بستر دانشگاه رخ میدهد، و آتش فتنه نه در بدنه جریان اصلاحطلبی، بلکه از رأس این جریان که دولت را در اختیار دارد، تهیّه میشود و باز هم اصلاحطلبان نهتنها تندرو خوانده نمیشوند، بلکه خود را تنها نیروهای آزادیخواهی در کشور قلمداد میکنند!
«تندروی اصلاحطلبانه» به جایی کشیده میشود که صدای رئیس دولت اصلاحات نیز بلند میشود و در آخرین روزهای دولت خود این گونه اعتراض خود را مطرح میکند: «امروز متأسفانه در اردوگاه اصلاحطلبان صداهایی میشنویم که دشمنان این ملک و ملّت آن را بیان میکنند».
این تندرویها امّا در دوران پسااصلاحات، رنگ و بوی دیگری بهخود میگیرد؛ آنها که دیگر دولت را در دست ندارند، تندرویهای خود را در قالب نقد به دولت و دفاع از حقوق مردم، صورتبندی میکنند، از این رو فردی که مرجع تقلید اصلاحطلبان نامیده میشد، بیسابقهترین الفاظ را علیه رئیسجمهور قانونی کشور بهکار میبرد یا اصحاب رسانهشان در روزنامههایشان، مردم را به دلفینهایی تشبیه میکنند که در سفرهای استانی دور رئیسجمهور جمع میشوند!
اصلاحطلبان و تندترین تندرَوی تاریخ انقلاب
در حدفاصل بین دولتهای نهم و دهم، تندترین تندرَوی چند دهه اخیر، با شورش علیه سه ضلع جمهوریت، قانون و ولایت، بر بستر انتخابات شکل میگیرد، بهحدی که نظام به لبه پرتگاه کشیده میشود. حرکتی که سرآغاز بسیاری از تحریمها و فشارهای اقتصادی علیه نظام میشود.
وقتی دُمل چرکین تندروی اصلاحطلبانه سر باز میکند
دمل چرکین تندرویهای اصلاحطلبانه، پس از انتخابات ریاستجمهوری ۸۸ سر باز زد و دستگیری طیفی از چهرههای مشهور اصلاحات را بهدنبال داشت که همگی دست به اقدام علیه امنیت ملّی زده بودند. با این حال، امّا اصلاحطلبان همچنان نقاب مخالفت با تندروی را برای خود حفظ کردند.
بازار کاسبی با برچسب تندروی آنقدر برای یک جریان سیاسی داغ بود که حتی نتیجه یک انتخابات مهمّ را در سال ۹۲ با شعار اعتدال بهنفع خود رقم زدند. البته با اینکه در این دوره، رئیسجمهور متحد اصلاحطلبان اصطلاحاتی چون کمسواد، بیقانون، حسود، افراطی، کاسب تحریم، بیشناسنامه، جیببر، دنیاندیده، مستضعف فکری، بیکار، متوهم، بزدل، بروند به جهنم، تازه به دوران رسیده، عصر حَجری، هوچی باز، کودک و ... را برای منتقدان خود بهکار میبرد، امّا چون در لوای اعتدال ـ اصلاحات صورت میگرفت، هیچگاه تندروی قلمداد نشد.
تمجید از تندروی!
تندرویهای اصلاحطلبانه از منظر یک جریان سیاسی، نهتنها مستحق شماتت نیست بلکه گاهی مورد تشویق و تمجید هم قرار میگیرد؛ آنچنان که پس از درگیری علی مطهری با نمایندگان در صحن علنی مجلس، با تیتر «گاهی کفگرگی لازم است!» به استقبال حرکت او میروند.
حتّی وقتی این نماینده، از تریبون مجلس خطاب به یکی از نمایندگان از الفاظ «خفه شو» «بتمرگ» «پفیوز» استفاده میکند، همچنان مستحق شماتت اصلاحطلبان شناخته نمیشود و رفتار او در چارچوب اصلاحات، تعریف میشود.
به این لیست اگر بخواهیم موارد دیگری چون توهین دبیرکل حزب اصلاحطلب کارگزاران به مدافعان حرم، بهرسمیت شناختن رژیم صهیونیستی از سوی زیباکلام، جوسازیهای محمود صادقی، دعوت به شورش سعید حجّاریان و اهانت برخی فعّالان مجازی اصلاحطلب را به مقدّسات اضافه کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ شکل میگیرد.
اعتراض به تندرویهای اصلاحطلبانه
اگرچه علیرغم انبوهی از تندرویها، جریان اصلاحات همواره تابلوی ضدّیّت با تندروی را در اردوگاه خود نگهداشته است، امّا این باعث نشده تا هر از گاهی فریادهای اعتراض به این تندرویها، از گوشه و کنار جریان اصلاحات بهگوش نرسد. صداهایی که هر بار توسط اصلاحطلبان بهشدّت سرکوب شده است. شاید جنجال اصلاحطلبان پس از اظهارات محمود واعظی، عضو ارشد حزب اعتدال و توسعه و مسئول دفتر رئیس دولت تدبیر و امید، مبنی بر اینکه «با اصلاحطلبان تندرو روابط خوبی نداریم» شاهد خوبی برای این موضوع باشد.
هشدارهایی از این قبیل، به محمود واعظی ختم نمیشود و صادق خرازی از نیروهای شناختهشده اصلاحات نیز نسبت به تندرویهای اصلاحطلبانه هشدار داده بود: «کسانی را یادم است که در دورانی که سفیر بودم با خارجیها مذاکره میکردند و به دشمن گِرا میدادند؛ من آنها را بهعنوان اصلاحطلب قبول ندارم. لیستشان را هم دارم و اگر قرار باشد روزی ارائه دهم، ارائه خواهم داد ... این آقا در دوره اصلاحات با فلان مقام ارشد اروپایی یا فرانسوی یا فلان مقام ارشد آمریکایی پنهان مذاکره کرده و گرا داده است».
داستان تکراری یک بام و دو هوا
یک بام و دو هوای اصلاحطلبان، به این موضوع منحصر نمیشود؛ آنها در موضوعاتی از قبیل ورود بانوان به استادیوم نیز از خود تناقض نشان دادهاند (اینجا). همچنین در مواردی از قبیل مرگ میترا استاد و سحر خدایاری دچار تناقض شدهاند
باید دید اصلاحطلبان که این روزها بیش از هر زمان دیگری پایگاه اجتماعی خود را در حال ریزش میبینند، آیا در سلوک سیاسی خود نیز تغییراتی ایجاد خواهند کرد یا راه گذشته را ادامه خواهند داد؟