به گزارش مشرق، سومین حمله انصار الله به تأسیسات نفتی عربستان سعودی با عنوان بازدارندگی موازنه دوم در ۲۳ شهریور به پالایشگاه بقیق و میدان نفتی حقل خریص صورت گرفت که عربستان اعلام کرده است درنتیجه این حمله تولید ۵ میلیون ۷۰۰ هزار بشکه نفت این کشور دچار اختلال شده است. در همین راستا عربستان مدعی است که در حمله به تأسیسات نفتیاش از ۱۸ پهپاد و ۷ موشک کروز استفادهشده که به سیستم جیپیاس مجهز بودهاند؛ اما انصاراالله اعلام کرده است که با ۱۰ پهپاد به تأسیسات نفتی عربستان حمله کرده است.
در پی این حملات تنش در منطقه افزایش پیدا کرد و مواضع رهبران کشورهای منطقهای و فرا منطقهای رادیکالتر شد و پیامد عینی آنهم تداوم و گسترش شکاف تغییر موازنه ادراکی و عینی به نفع ایران بود.
این حمله برای چهار گروه از کشورها پیامهای متفاوتی داشت. پیام این عملیات برای آمریکا؛ نشان دادن ناتوانی سیستم دفاع هوایی موشکی پاتریوت در مقابل این حمله بود.
دومین پیام این حملات برای عربستان بود که این حملات بیانگر افزایش توان بازدارندگی انصاراالله، تردید نسبت به توانایی و خواست آمریکاییها در دفاع از عربستان و افزایش افسارگسیخته هزینههای جنگ یمن برای عربستان بود.
پیام دیگر برای کشورهای منطقه بود که آنها نیز نسبت به توان تسلیحاتی و اراده تصمیم گیران آمریکا در دفاع از خوشان تردید پیدا کردند.
پیام آخر برای کشورهای فرا منطقهای غرب و شرق بود که از یکسو به این درک رسیدند که موازنه قوای منطقهای تغییر کرده است و از سوی دیگر شاهد تأثیر ملموس ناامنی در تأمین انرژی بر اقتصاد جهانی بودند.
بیشتر بخوانید:
دویچه وله: رفتار ایران از صبر راهبردی به تهاجمی تغییر کرده است
فهم تحولات غرب آسیا در شرایط عدم قطعیت در فضای فراواقعیت[۱] امکانپذیر است. در چنین فضایی توانایی تمیز خیال و واقع از مخاطب گرفته میشود و رسانهها به کمک نظام رمزگانی سازندگان اصلی واقعیتی خود بنیاد هستند که به امر بیرون از خود ارجاع نمیدهد. در فراواقعیت ساخت واقعیت اهمیت پیدا میکند، برای واقعیتسازی مؤلفههای ایده پردازی، روایت سازی و تصویرسازی برای اقناع و همراه سازی مخاطب (رهبران و تصمیم گیران کشورها به همراه افکار عمومی) صورت میگیرد.
در این راستا مهمترین و اصلیترین ایده بعد از عملیات انصاراالله از جانب رهبران و رسانههای غربی و عربی (بهویژه آمریکا و عربستان) معرفی ایران بهعنوان عامل حمله به مناطق نفتی عربستان است. آنها برای توجیه ایده خود به سه نشانه متوسل شدند:
۱. تقابل منطقهای ایران - عربستان؛ در این راستا متهم کردن ایران به این حملات را در قالب حمله ایران به رقیب منطقهای تفسیر کردند که در پی حمله عربستان به یمن و انصاراالله بهعنوان یکی از جریانهای مؤثر جبهه مقاومت ایران حملات سعودی را پاسخ داده است.
۲. تقابل ایران و آمریکا: ایده منتسب کردن حملات به ایران را در پاسخ تشدید تحریمهای آمریکا علیه ایران و کارزار انسجام راهبردی در جهت فشار حداکثری میدانند.
۳. امنیت تأمین انرژی دنیا؛ با توجه به اعلان ایران به وابسته بودن فروش نفت کشورهای منطقه به فروخته شدن نفت ایران، در این راستا حمله به تأسیسات نفتی عربستان در پاسخ به عدم همکاری کشورهای فرا منطقهای برای تسهیل فروش نفت ایران تفسیر میشود.
آمریکاییها باوجود بهرهمندی از ایدههای فوق نتوانستند برای این ایده سناریو پردازی و روایت سازی کنند. این عدم توانایی را میتوان در سه فاز مشاهده کرد:
۱. آمریکاییها علیرغم مواضع رسانهای و سفر پمپئو به عربستان و امارات اما در عمل نوع پاسخ خود را به اعلان رسمی عربستان در تعیین مسئول این حملات موکول کردند.
۲. آمریکاییها و سعودیها هنوز نتوانستهاند مکان مشخصی که ازآنجا حمله صورت گرفته است را تعیین کنند.
۳. غربی و سعودیها هیچگونه شواهد و مدارکی را برای تأیید دخالت ایران در این حملات نشان ندادهاند.
آمریکاییها علیرغم ناتوانی در روایت سازی تأثیرگذار از این حملات به سمت تصویرسازی رسانهای از این حملات سوق پیداکرده است. زمانی که آمریکاییها از ارائه شواهد و مدارک در این زمینه ناتوان گشتند سعی در متهم کردن استدلالی ایران دارند. آنها با ارائه تصاویر ماهوارهای و نشان دادن دقیق و پیچیده بودن حملات به این تأسیسات، ایران را به این امر متهم کردند. تصویرسازی آمریکاییها از این عملیات چندین پیامد در سطوح مختلف داشته است؛
۱. بعدازاین واقعه اولین اجماع سران غربی علیه ایران بعد از تصویب برجام شکل گرفت، آنها همگی ایران را مسئول حمله به تأسیسات نفتی عربستان اعلام کردند.
۲. گذار تلویحی اروپائیان از برجام؛ سه عضو اروپایی از ایران خواستند که به دنبال توافق جدید باشد، تعهدات هستهایاش را افزایش دهد و گفتگوی با ایالاتمتحده را در برنامه خود قرار دهد.
۳. پیوستن عربستان و امارات به ائتلاف دریایی به رهبری آمریکا
۴. افزایش حضور نیروهای آمریکایی در عربستان و افزایش فروش تسلیحاتی آمریکاییها به کشورهای حوزه خلیجفارس؛ آمریکاییها با تصویرسازی و بزرگنمایی واقعه بیش از گذشته عربستان و امارات را به خود وابسته کردند و در همین راستا تسلیحات خود را به فروش رساندند. در همین راستا پنتاگون اعلام کرده است، یک سیستم دفاع هوایی موشکی پاتریوت و چهار سیستم سنتینل به همراه حدود ۲۰۰ پرسنل نظامی به عربستان اعزام میشوند.
راهبرد ایران؛ با توجه به توان واقعیت سازی تصویری آمریکاییها در جهت ایجاد اجماع غربی – عربی – عبری علیه ایران، جمهوری اسلامی نیز باید مبتنی بر فهم فراواقعیت حاکم در منطقه راهبردی را برگزیند که بتواند بر واقعیتِ برساخته دشمن غلبه کند و تعریف واقعیت مدنظر خود را روایتسازی کند. در روایت سازی واقعیت جمهوری اسلامی باید راهبردهای ذیل را موردنظر قرار دهد.
۱. ایران باید در مقابل واقعیت سازی تقابل منطقهای ایران- عربستان در منطقه جهت متهم کردن ایران، واقعیت تقابل سعودی – یمنی را مطرح کند و با تأکید دیپلماتیک و رسانهای از سویی مظلومیت مردم یمن را نشان دهد و از سوی دیگر به حمله انصاراالله به تأسیسات نفتی عربستان مشروعیت بدهد؛ و در همین راستا با طرح ارائه صلح یمن بهعنوان یکی از کنشگران اصلی منطقه به ایفای نقش بپردازد.
۲. مقاومت گسترده در مقابل فشار حداکثری و افزایش تحریمها؛ جمهوری اسلامی باید در مقابل انسجام راهبردی آمریکاییها در کارزار فشار حداکثری سعی کند اولاً از طریق انسجام داخلی، داشتن سیاست واحد ساختاری و بهبود شرایط اقتصادی آسیبپذیری جامعه داخل کشور را در مقابل این کارزار کاهش دهد دوماً در سطح منطقه با توجه به افزایش فشارها به جبهه مقاومت، هماهنگیهای ساختاری، امنیتی و نظامی با این جبهه را افزایش دهد و از طریق دیپلماتیک کشورهای متبوع آنها را به دفاع از گروههای حاضر در جبهه مقاومت تشویق کند.
۳. طرح ائتلاف امید و ابتکار صلح هرمز؛ طرح پیشنهادی رئیسجمهور با حضور کشورهای منطقه بدون دخالت کشورهای فرا منطقه برای تضمین امنیت انرژی میتواند راهکاری ایجابی جهت کنشگری بیشتر ایران در منطقه باشد.
۴. طرح ایده نو؛ ایدههای فوقالذکر در مقابل ایدههای آمریکاییها طرحشدهاند اما جمهوری اسلامی میتواند با توجه به ساختار نظام بینالملل و وجود اختلافهای گسترده آمریکا با قدرتهای جهانی، تصویرسازی آمریکا از این نوع تحولات را به اختلافهای نظام بینالملل نسبت بدهد تا اینکه این کشورها در مقابل سیاستهای آمریکا موضعگیری کنند.
۵. گسترش روابط دیپلماتیک با کشورهای فرا منطقه؛ علیرغم مواضع نسنجیده و خصمانه کشورهای اروپایی جمهوری اسلامی همچنان باید راه دیپلماتیک با این کشورها را باز بگذارد و مانع تشکیل اجماعی از جانب آنها علیه منافع و امنیت ملی کشورمان بشود.
۶. افزایش همکاری راهبردی با روسیه و چین در حوزههای اقتصادی، امنیتی و نظامی میتواند یکی از راههای مقابل ایران با سیاستهای تنشزای آمریکا در منطقه باشد. با توجه به این نکته که ایران همچنان به سیاست اصولی خود در مورد عدم حضور نظامی کشورهای فرا منطقه در منطقه خلیجفارس پایبند باشد.
** یعقوب قلندری دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی