خبرگزاری فارس ـ گروه آموزش و پرورش: مدام در تکاپو است؛ حواسش به همه جاست؛ هم به بچهها، هم به والدین و هم به مدیر و معلمان مدرسه؛ همه هم با او کار دارند؛ به سختی میشود، وقتی برای مصاحبه گرفت چرا که کارهایش تمامی ندارد.
اما خیلی خوشبرخورد و مهربان در برابر درخواست مصاحبه، موافقت میکند و در نهایت میتوانیم دقایقی دور از فعالیتهای مدرسه و درخواستهای متعدد، در یکی از اتاقها گفتوگو داشته باشیم.
میگوید تا حالا هیچ خبرنگاری از او مصاحبه نگرفته است و نمیداند چه باید بگوید اما از اینکه احساس میکرد که کار او هم دیده میشود، حس خوشایندی داشت.
***
همیشه در زمان آغاز سال تحصیلی جدید، از فرهنگیان، دانشآموزان، فضا و تجهیزات صحبت میشود اما یک بخش از نیروی انسانی که مدارس را برای فعالیت دانشآموزان آماده میکنند و تلاشهای زیادی در طول سال تحصیلی دارند تا نظام آموزشی روند مناسبی را طی کند، خدمتگزاران و سرایداران مدارس هستند.
اما این بخش از نیروهای آموزش و پرورش مشکلاتی دارند و گلایههایی از بیتوجهی نسبت به وضعیتشان مطرح میکنند؛ تعدادی از نیروهای خدماتی و سرایداران مدارس نیز در سامانه «فارس من» خبرگزاری فارس، خواستار پیگیری وضعیت خود شدند.
در این راستا با یکی از خدمتگزاران مدرسهای در تهران صحبت کردیم؛ زهرا اصلانی خدمتگزار مدرسه تشیع واقع در منطقه 19 تهران است که 28 سال سابقه خدمت دارد؛ با وی درباره وضعیت کاری و مشکلاتش به گفتوگو نشستیم.

* فارس: چه شد که به عنوان خدمتگزار وارد آموزش و پرورش شدید؟
28 سال پیش، وقتی همسرم فوت کرد؛ دنبال کار میگشتم تا بتوانم خرج زندگی فرزندانم را در آورم.
خانم گیتی کربلایی مدیر مدرسه در منطقه 19 بود وقتی دید که دنبال کار میگردم، گفت «میخواهی در آموزش و پرورش کار کنی؟» و من هم قبول کردم؛ شوهرم 3 ماه بود که در سانحه تصادف فوت کرده بود و من باید برای زندگیمان فکری میکردم و این پیشنهاد را با جان و دل پذیرفتم.
* فارس: چند فرزند دارید؟ آن موقع فرزندانتان چند ساله بودند؟
یک دختر و 2 پسر دارم؛ آن موقع پسر کوچکم را باردار بودم و دو فرزند دیگرم هم خیلی کوچک بودند.
* فارس: نگرش خودتان از این شغل چه بود و وقتی که وارد شدید چقدر تصویر ذهنیتان با واقعیت کارتان منطبق بود؟
خب درس نخوانده بودم؛ تحصیلاتم تا پنجم بود و بهترین کار برایم این کار بود.
* فارس: سخت نبود؟
چرا سخت بود؛ من که خانهدار بودم و یکدفعه وارد عرصه کار شده بودم آن هم خدمتگزاری، سخت بود اما مدیران خیلی خوبی در این مدت داشتم و همیشه هوای مرا داشتند و پشتیبانم بودند.
* فارس: اولین حقوقتان چقدر بود؟
اولین حقوقم 2 هزار تومان بود. برکتش خیلی بود؛ البته بعد هم بیشتر شد؛ الان 2 میلیون و 200 هزار تومان تا 2 میلیون و 300 هزار تومان حقوق میگیرم.

* فارس: زندگی را چگونه گذراندید؟
سختیهایی را داشت اما خوشحالم که بچههایم را سالم بزرگ کردم و یک پسر و دخترم هم ازدواج کردند.
*فارس: درباره شغل خدمتگزاری بگویید؟
آقای براتی مدیر مدرسه ما خیلی خوب است و احترام میگذارد اما شغل خدمتگزاری سخت است؛ راستش وقتی مدیر مدرسه پشتیبانت است، احساس خوبی وجود دارد و سختیها آسان میشود.
* فارس: از صبح در مدرسه چهکار میکنید؟
صبح که به مدرسه میآییم اول از همه با همکارم به کلاسها رسیدگی میکنیم؛ جارو کرده و گردگیری میکنیم.
بعد صبحانه آماده میکنیم و به همراه معلمان، صبحانه میخوریم؛ البته هر مدیری اینگونه رفتار نمیکند ولی مدیر مدرسه ما میگوید شما هم باید مثل معلمان با ما باشید.
* فارس: زمان کاریتان چقدر است؟ از چه ساعتی تا چه ساعتی کار میکنید؟
از ساعت یکربع به هفت در مدرسه هستیم و تا ساعت یک ربع به یک کار میکنیم؛ ظهر که میخواهیم برویم کلاسها را دوباره جارو میزنیم و بعد میرویم.
* فارس: رابطهتان با بچههای مدرسه چطور است؟
خیلی دوستشان دارم.
* فارس: بچهها اذیتتان نمیکنند؟
نه، خیلی رابطه خوبی دارم. مثل یک خانواده برای من میمانند. البته خانوادههای دانشآموزان هم خیلی به من محبت میکنند.

* فارس: مسلماً در این سالها خاطرات متعددی از دانشآموزان دارید؟ یک خاطره برایمان میگویید؟
یکبار برای عمل کیسه صفرا در بیمارستان بستری شدم؛ از آمپول خیلی میترسم و آن روز به خاطر دردی که داشتم، ترسم بیشتر شده بود و ناراحت بودم که ناگهان یکی از پشت سر چشمانم را گرفت و گفت «اگر گفتی من چه کسی هستم؟» برگشتم نگاهش کردم یکی از دانشآموزان دختر یکی از مدارس بود که حالا پرستار شده بود.
انقدر خوشحال شده بودم که انگار خدا به من دنیا را داده است؛ البته آن روز با من صحبت کرد که نترسم و آمپولم را تزریق کردند؛ وقتی که یکی از دانشآموزان را میبینم که شغلی پیدا کرده و مسؤولیتی دارد، به آنها افتخار میکنم.
*فارس: وقتی سالها بعد با دانشآموزان که حالا دیگر بزرگ شدهاند، مواجه میشوید، چه برخوردی با شما دارند؟
خیلی حس خوبی است. بارها پیش آمده است که در کوچه و خیابان، یک دفعه یک آقا یا یک خانم به سمتم آمده است و شروع به احوالپرسی میکند. یا به پایم بلند میشوند.
* فارس: تا حالا با بچهها دعوا هم کردید؟
راستش بله، دروغ که ندارم. مثلا وقتی آشغال روی زمین میریزند، دعوا میکنم که نریزید البته آنها هم حرف گوش میکنند.
البته بچهها را دوست داشتم و دارم؛ مثلا وقتی بچهها را میبینم که شلوغ کردهاند و پشت درِ کلاس ماندند، با معلمشان صحبت میکنم و خواهش میکنم که به داخل کلاس راهشان بدهند؛ به قولی، ضمانتشان را میکنم.
* فارس: وضعیت حقوقی خدمتگزاران مدارس چگونه است؟
حقوق خدمتگزاران کم است. هر بار گفتند که اضافه میکنند ولی در حد 100 هزار یا 200 هزار تومان است.
من الان مستأجر هستم؛ چند وقت پیش صاحبخانهام گفت که باید کرایهام را افزایش دهم، خب با این وامهایی که گرفتم و قسطهایی که دارم، سخت است.
* فارس: در این مدت شرایط انقدر برایتان سخت شده است که مجبور شوید که شغل دوم داشته باشید؟ مثلا در نوبت دوم مدرسه دیگری کار کنید؟
خب زندگی همین است؛ گاهی اوقات سختیهایی وجود دارد اما در این شرایط سبزی میگرفتم، پاک میکردم و خورد میکردم؛ این کارها را با دخترم انجام میدادم.
*فارس: به نظرتان از کارتان راضی هستند؟
خب آنها باید بگویند. البته من هر کاری از دستم بر آید انجام میدهم.

* فارس: تا حالا دانشآموزان برایت کادو گرفتهاند؟
بله، خیلی هم برایم جذاب بوده است؛ یکبار کلاسی را جارو میکردم که یکدفعه یکی از دانشآموزان آمد و کادویی به سمتم گرفت؛ گفت «خانم اصلانی این کادو را برای شما گرفتم» دیدم یک روسری خیلی خوشگل بود.
* فارس: بهترین خاطره
زمانی که برای اولین بار به عنوان خدمتگزار به مدرسه آمدم، خیلی دلهره داشتم اما وقتی بچهها را دیدم، ترسم ریخت؛ همیشه میگویم چگونه وقتی بازنشسته شدم، میتوانم از این بچهها دور باشم.
فیلم کوتاه گفتوگو با خانم اصلانی را ببینید:
محترم معینی نیز خدمتگزار مدرسه تشیع است؛ او لبخند میزند و با نگاه مهربانش درباره وضعیتش میگوید: راضیام به رضای خدا؛ البته از وزیر آموزش و پرورش توقع داریم که به وضعیت نیروی خدماتی مدارس رسیدگی کند.
فیلم کوتاه گفتوگو با خانم معینی را ببنید:
انتهای پیام/