اصلاحات به روایت اصلاح‌طلبان؛ بی‌برنامه، بی‌کارنامه، اهل زد و بند!

به گزارش مشرق، طیف موسوم به اصلاح‌طلب از سال ۱۳۹۲ به بعد هم قوه مجریه و هم بخش قابل توجهی از قوه مقننه و سپس شورای شهر تهران را در اختیار گرفت اما کارنامه آنها در همه این نهادها بسیار ضعیف است. به عقیده خود اصلاح‌طلب‌ها این جریان سیاسی بی‌برنامه است و عملکردی بسیار ضعیف داشته و برخی از اعضای این جریان به زدوبند مفاسد اقتصادی آلوده شده‌اند.

تا سال ۱۳۹۲ اگر فرصت سخن‌راندن و بهتر است بگوییم تاختن طیف موسوم به اصلاح‌طلب بود اما از این سال به بعد به تدریج بسیاری از ادعاها رنگ باخت و عیار خیلی از سخنان معلوم شد. جریان اصلاحات پیش از انتخابات سال ۹۲ مدعی بود که تنها راه و روش اداره درست کشور را در اختیار دارد. مردم کشور تنها اصلاح‌طلبان را می‌فهمند و اصلاح‌طلبان هم همه مردم و دغدغه‌هایشان را درک می‌کنند!


انتخابات آن سال برگزار شد و نتیجه‌ای که از صندوق بیرون آمد بر طبل پیروزی جناح اصلاح‌طلب می‌کوبید. جشن و شادمانی هم به همان شکل ادعاهای پیشین بود! به عبارتی آنها نوید آینده‌ای درخشان را می‌دادند. چند سال گذشت اما خبری نبود از آنچه آنها وعده می‌دادند. آنها خود را به عنوان پرچمداران دیپلماسی معرفی کرده بودند، کسانی که زبان دیپلماسی می‌فهمند و حرف و حقوق کشورمان را نیز می‌توانند به دیگران خوب بفهمانند.


اگرچه امروز گاهی اصلاح‌طلبان سعی می‌کنند مسئولیت عملکرد دولت تدبیر و امید را از شانه‌های خود بردارند اما این دولت به واسطه حمایت همه‌جانبه آنها بر روی کار آمد و در ادامه بسیاری از وزرا و مدیران آن از طیف موسوم به اصلاح‌طلب هستند.


اینکه اصلاح‌طلبان در شمار حامیان دولت تدبیر و امید بوده و هستند. آنها در مجلس دهم «فراکسیون امید» را تشکیل دادند. «فراکسیون مستقلان» نیز فراکسیون حامیان دولت بود. کنار هم قرار گرفتن این دو عملا اکثریت را به آنها می‌داد. بنابراین عملکرد مجلس دهم را نیز باید با توجه به اکثریت داشتن آنها مورد بررسی قرار داد. آنها همچنین شورای شهر تهران را به طور کامل در اختیار گرفتند و در برخی از شهرهای بزرگ نیز اکثریت شورای شهر از آن اصلاح‌طلبان بود. به عبارتی می‌توان گفت از سال ۱۳۹۲ به بعد فرمان اداره کشور در دستان آنها بود و از سال ۱۳۹۴ دیگر همه چیز برای آنها یک‌دست شد.


در مطالب مختلفی به نقد عملکرد این طیف سیاسی پرداخته‌ایم اما همین طور که به پایان مجلس دهم و پس از آن دولت تدبیر و امید نزدیک می‌شویم نقد درون جناحی در میان اصلاح‌طلبان به واسطه عملکرد ضعیف‌شان بیشتر می‌شود. برخی از این نقدها را از زبان خود آنها مرور کنیم:


فراکسیون امید  ضعیف‌تر از حد انتظار


یکی از فعالان سیاسی در طیف موسوم به اصلاح‌طلب در گفت‌وگویی تأکید کرده که فراکسیون امید در مجلس ضعیف‌تر از انتظاراتی که از آن می‌رفت ظاهر شد و انسجام و تحرک این فراکسیون در حد انتظار نبوده است، او همچنین گفته بود که برخی از هم‌طیف‌های او به زدوبندهای پنهان با باندها و لابی‌های قدرت روی آورده‌اند و برخی به مسائل مالی آلوده ‌شده‌اند.


«محسن آرمین» (عضو سازمان منحله مجاهدین و محکوم فتنه ۸۸) در گفت‌وگو با ایرنا (خبرگزاری دولت) گفته بود: «متأسفانه فراکسیون امید در مجلس ضعیف‌تر از انتظاراتی که از آن می‌رفت ظاهر شد. انسجام و تحرک این فراکسیون در حد انتظار نبوده است.»
ایرنا به نقل از وی نوشته بود: «اصلاح‌طلبان نیاز به یک گفتمان جدید و یک‌ خانه‌تکانی اساسی دارند. آنها باید پنجره‌ها را باز کنند تا هوای تازه وارد شود. وسایل کهنه و زنگارگرفته را باید دم در یا سر کوچه بگذارند تا سمساری ببرد.»


آرمین در آن مصاحبه اظهار داشت: «برخی از آنها (اصلاح‌طلبان) برای بقا به زدوبندهای پنهان با باندها و لابی‌های قدرت روی آورده‌اند. برخی به مسائل مالی آلوده ‌شده‌اند. اصلاح‌طلبان سالم و واقعی باید حساب خود را از این بخش‌ها و افراد جدا کنند... برای اصلاح‌طلبان باید اعتماد نیروهای اجتماعی، حفظ اصالت و پرنسیب اصلاح‌طلبانه و سلامت از آلودگی‌های مالی و سیاسی و اخلاقی مهم باشد.»


او در بخشی از این گفت‌وگو تاکید می‌کند که به شعار جوانگرایی اعتقادی ندارد! او در حقیقت آن چیزی را می‌گوید که شاید بسیاری از هم‌طیف‌های او پنهان می‌کنند و در گفتار طوری نشان می‌دهند که موافق جوانگرایی هستند. آرمین گفته بود: «متأسفانه هرگز نتوانستم با شعار جوان‌گرایی که چند سالی است مطرح شده، کنار بیایم. نه از این حیث که با جوان‌گرایی مخالفم... بلکه به این دلیل که با انگیزه‌های طرح این شعار مشکوکم... برخی از دوستان ما در مجلس به گمان من فریب این شعار را خوردند و طرح جوان‌گرایی در کادر مدیریت کشور و بازنشستگی مدیران مسن را ارائه دادند که با استقبال فراکسیون‌های دیگر مواجه شد. نتیجه کار چه شد؟ مدیران اصلاحات مؤثر بر اساس این قانون از بدنه مدیریت اجرایی دولت حذف شدند. اما مدیران مسن اصولگرا با اجازه‌های خاص مجدد به پست‌های قبلی خود بازگشتند... به‌نظرم این شعار جز ایجاد اختلاف و بدبینی در جبهه اصلاحات نتیجه دیگری نداشت.»


«ریزش بدنه اجتماعی»  در زمانه فراموشی!


روزنامه آرمان یکی از روزنامه‌های طیف موسوم به اصلاح‌طلب است. این روزنامه در یادداشتی نوشت: «چندی است که در ماه‌های منتهی به انتخابات این ادعا مطرح می‌شود که سرمایه اجتماعی جریان اصلاحات در جامعه بسیار ریزش کرده، اما به وضوح می‌توان گفت که این گفته، ادعای اغراق‌آمیزی است. یعنی جریان‌های مقابل برای اینکه از شرایط موجود در جامعه و اوضاع اقتصادی مردم بهره‌برداری کنند، تمام مسائل و ناکامی‌های موجود را به گردن اصلاح‌طلبان می‌اندازند تا از طرفی به تخریب و سیاه‌نمایی علیه این جریان سیاسی پرداخته باشند و از طرف دیگر برای خود نوعی برد سیاسی رقم بزنند. باید اذعان داشت اینگونه هم نیست و مردم می‌فهمند که بیشترین عامل این مشکلات چه افراد و جریانات فکری هستند».


این نوشته گویای آن است که اصلاح‌طلبان خود می‌دانند که به واسطه عملکرد ضعیف آنها در دولت و مجلس و شورای شهر در معرض قضاوت جامعه قرار گرفته‌اند و ریزش بدنه اجتماعی آنها در این سال‌ها با هیچ زمان دیگری قابل مقایسه نیست. این نکته را برخی از آنها به صراحت به زبان می‌آورند و برخی دیگر از آن به عنوان ترفند رقیب یاد می‌کنند تا چنین وانمود کنند که همه چیز خوب است! برخلاف ادعای روزنامه آرمان، طرح موضوع ریزش بدنه اجتماعی مدعیان اصلاحات، نه از جانب طیف‌های سیاسی دیگر بلکه از جانب فعالین مدعی اصلاحات مطرح شده بود.


برای نمونه، چندی پیش «صادق زیباکلام» فعال سیاسی مدعی اصلاحات گفته بود: «در گذشته اصلاحات به مانند شرایط حاضر دچار بحرانی اینچنینی نشده بود، اگر هم شرایط سختی برایشان پیش می‌آمد، به دلیل اینکه می‌دانستند، باید چه کار کنند، می‌توانستند، به مسیر خود ادامه دهند. اما در حال حاضر آنها به این سؤال مهم «چه باید کرد!» جواب نداده‌اند، از سویی بزرگ‌ترین مشکلی که ‌گریبان‌گیر جناح اصلاحات را گرفته، ریزش بدنه اجتماعی است که دیگر خیلی سخت می‌توان آنها را پای کار آورد.»


اکنون بدنه اجتماعی دولت و طیف موسوم به اصلاح‌طلب به شدت کاهش یافته است. وضع موجود نتیجه حضور مدعیان اصلاحات در دولت، مجلس و شورای شهر است و این طیف باید درباره نتیجه عملکرد بسیار ضعیف خود به افکار عمومی‌ پاسخگو باشد.


مشکل اصلاح‌طلبان ناکارآمدی


«محسن هاشمی»، رئیس ‌شورای شهر تهران و عضو حزب کارگزاران است. او به عنوان چهره‌ای شناخته‌شده در میان اصلاح‌طلبان در یادداشتی در روزنامه سازندگی به نکات قابل تاملی ‌اشاره کرد. هاشمی ‌در آن یادداشت نوشت: «اینکه اصلاح‌طلبان پس از چند پیروزی پیاپی در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس و شورای شهر، به این نتیجه برسند که حضور آنها در حاکمیت نفعی برای این جریان و جامعه ندارد نشان از این می‌دهد که اصلاح‌طلبان نه از توانمندی‌های خود ارزیابی درستی داشته‌اند و نه از شرایط جامعه و حاکمیت.»


به نظر می‌رسد محسن هاشمی ‌به نکته‌ای دقیق در مورد اصلاح‌طلبان ‌اشاره دارد؛ عدم شناخت توانمندی خود و جامعه و نیز عدم شناخت از جامعه شاید ریشه بسیاری معضلات دیگر هم باشد. یکی از مهم‌ترین معضلاتی که به تبع این موضوع خواهد آمد عدم اعتماد به نفس ملی و عدم خودباوری است. این موضوع سرچشمه نگاه به غرب است. نگاهی که معمولا از شناخت جامعه خود و توانمندی‌های آن غافل است. نه تنها از شناخت جامعه خود بلکه از شناخت دشمنان نیز غافل خواهد ماند.


خروجی این نگاه می‌شود آنچه روزگاری ترکان گفت که ایرانی‌ها به جز در قرمه‌سبزی و آبگوشت بزباش در چیزی دیگر توانمندی ندارند! و نتیجه اعتماد و اتکا به درون و عدم اعتماد به دشمنان می‌شود تولید سانتریفیوژهای نسل IR۸ و یا پهپادهای رادارگریز بسیار پیشرفته.


«تَکرار» ایده‌های  شکست‌خورده!


هاشمی ‌در یادداشت خود همچنین آورده بود: «مگر یک جریان سیاسی می‌تواند در صحنه حضور داشته باشد و با انتخابات قهر کند؟ اگر یک جریان سیاسی بخواهد از حاکمیت و رقابت‌های رسمی ‌خروج کند، چه تفاوتی با تجدیدنظرطلبان دارد؟ امروز نیاز اصلاح‌طلبان به مهندسی مجدد و راهبردی راهگشاست نه تکرار ایده‌های شکست‌خورده قبل... اطمینان دارم اگر امروز آیت‌الله هاشمی ‌رفسنجانی میان ما بودند با ایده‌هایی نظیر خروج از حاکمیت، قهر با انتخابات، یا حضور مشروط همراهی نمی‌کردند و همه نیروهای سیاسی را به حضور در صحنه و استفاده از توانایی خود جهت حل مشکلات کشور و مردم دعوت می‌کردند.»


سپس رئیس ‌اصلاح‌طلب شورای شهر تهران تاکید کرده است: «بحران امروز اصلاح‌طلبان ناکارآمدی داخلی است و ریشه آن نیز در نگاه سیاسی به مسائل اجرایی و عدم توجه به واقع‌گرایی و عمل‌گرایی است اگر ما با همین وضعیت موجود در انتخابات مجلس خود را به رأی مردم بگذاریم اگر نگوییم با شکست، دست‌کم با کاهش موفقیت مواجه می‌شویم و اگر از انتخابات قهر کنیم یا حضور مشروطی که شرط‌های آن برآورده نمی‌شود را بگذاریم از عرصه رسمی ‌سیاست که با زحمات زیاد پس از حوادث ۸۸ به آن برگشته‌ایم حذف می‌شویم. پس راه‌حل نه حفظ روند فعلی و نه قهر با صندوق رأی است بلکه باید در شیوه و عملکرد خود تجدیدنظر کنیم.»


در بخش دیگری از این مطلب آمده بود: «بخش مهمی ‌از انتقاداتی که امروز افکار عمومی ‌از اصلاح‌طلبان دارند این نیست که چرا مقابل حاکمیت کوتاه می‌آیید، بلکه به ناکارآمدی، فقدان شایسته‌سالاری و کارآمدی انتقاد دارند.»
باید به این نکات ‌اشاره کرد که ایده انتخابات مشروط از سوی سعید حجاریان مطرح شد. از آن سوی ماجرا کارگزاران با رادیکالیزه کردن فضای سیاسی از سوی برخی اصلاح‌طلبان به‌ویژه سعید حجاریان به‌شدت مخالفند. علاوه‌ بر محسن هاشمی، حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی ۲۹ مردادماه سال جاری در گفت‌وگویی، سعید حجاریان را «رادیکال» خوانده بود و غلامحسین کرباسچی، دبیرکل این حزب نیز ۱۹ شهریور سال جاری در مصاحبه با اعتماد گفته بود: «تحریم انتخابات و حضور مشروط نشانه سردرگمی ‌است و نتیجه معکوس دارد.»


غفلت از حل مشکل  و پرداختن به حواشی


گاهی طرح مسایل حاشیه‌ای برای دور کردن اذهان جامعه از متن است. طیف موسوم به اصلاح‌طلب از این روش در موارد مختلفی سوءاستفاده کرده و این موضوع گاه چنان آش را شور کرده که صدای برخی از هم‌حزبی‌های آنها را نیز درآورده است.


چه زمانی اعتراض شکل می‌گیرد؟ پاسخ این پرسش بسیار بدیهی است. زمانی که مردم جامعه یا بخشی از جامعه قوای سه‌گانه کشور نسبت به وضعیت آنها کم‌توجهی می‌کنند و یا زمانی که در موضوعاتی که مهم‌ترین آنها معیشت است بخشی از جامعه دچار مشکلات حاد شود. پرسش دوم این است: چاره کار چیست؟ پاسخ این پرسش نیز بسیار روشن و آشکار است. باید قوای مسئول در مورد آن مشکل یا مشکلات به رفع آنها بپردازند. در چنین حالتی اگر دیده شود که جماعتی که خود در مستندی هستند و دستی بر آتش دارند به جای پرداختن به حل مشکل به موضوع اعتراض و تعیین جایی برای اعتراض فکر می‌کنند!!


روزنامه آرمان همین اواخر در مطلبی با عنوان «حق مسلم برگزاری تجمعات» نوشته بود: «بعید است کسی با اصل تعیین مکان‌هایی برای برگزاری تجمعات مردمی‌مخالف باشد. چون منطقا امکان مخالفت با این موضوع وجود ندارد. به هر حال اصل برگزاری تجمعات در قانون اساسی به رسمیت شناخته ‌شده است. اینکه مکان‌های خاصی برای به ظهور رسیدن این حق قانونی جامعه تعیین شود، رویکردی است در راستای گسترش نظم و کمک به اجرایی شدن این قانون.»


همان‌طور که گفته شد گاهی آش چنان شور می‌شود که صدای دوستان آشپز را نیز درمی‌آورد. درباره همین مورد اخیر چندی پیش روزنامه اعتماد با اعتراض به جنجال اصلاح‌طلبان در موضوع تعیین محل تجمعات اعتراضی در مطلبی نوشته بود: «لازم نیست ما به مردم بگوییم بروید فلان‌جا و فریاد بزنید، باید مشکلاتی که باعث می‌شوند مردم نیاز به فریاد زدن داشته باشند را کم کنیم... به مسئول عزیز در شورای شهر توصیه می‌کنم که به جای پیگیری محلی برای اعتراض، پول این پروژه را صرف این کنند که برای صد نفر از آن کسانی که نیاز به فریاد زدن دارند، کار پیدا کنند. کارگران را سر کار برگردانند، زمینه‌ای فراهم شود که پدران از فرزندان‌شان شرمنده نباشند و این عصبیت و سرخوردگی در خانواده کاهش پیدا کند.»


حضور نابلدان در حوزه‌های اقتصادی


روزنامه «دنیای اقتصاد» از جمله روزنامه‌های حامی ‌دولت است که در نوشتاری در شماره‌های اخیر خود با ‌اشاره به اینکه اگر دولتی در حوزه اجرایی خود فقط بتواند مدیریت مناسبی در حوزه نقدینگی انجام داده باشد، بیش ‌از نیمی ‌از راه را پیموده است، نوشت: «شاید بتوان آنچه را که امروز در حوزه نقدینگی افسارگسیخته و سرگردان مشاهده می‌کنیم، تحت تاثیر حضور نابلدان اقتصادی در حوزه‌های سیاست‌گذاری و اجرایی اقتصاد کلان کشور دانست، کسانی که هنوز هم گمان می‌کنند این معضل با مصوبه‌ها و قوانین و دستورالعمل‌های کوتاه‌مدت، بدون ریشه‌یابی معضل، قابل‌حل است.»


این روزنامه در حقیقت از حضور نابلدان اقتصادی در دولتی سخن گفته است که زمانی نه چندان دور طیف موسوم به اصلاح‌طلب برای پیروز شدن آن دست به هر کاری زد. از پیام‌ها و سفارش‌های «تَکراری» گرفته تا متوسل شدن به خبرسازی و ترور شخصیت رقیب. حالا این روزنامه در حقیقت تصمیم طیف خود را در حمایت و به پیروزی رساندن دولت تدبیر و امید نقد کرده است. اگرچه در همین مدیریت‌های اقتصادی کشور کسانی مانند «محمد شریعتمداری» در مناصب اقتصادی دولت و به عنوان وزیر صنعت، معدن و تجارت و سپس وزیر کار مشغول به کار بوده و هستند. او در دولت اول و دوم اصلاحات یعنی در مجموع هشت سال وزیر بازرگانی بوده است. این یعنی خود اصلاح‌طلبان نیز در مدیریت اقتصادی کشور در این سال‌ها نه تنها نقش حامی ‌بلکه گاه در میانه میدان بوده‌اند.


نتیجه لیست‌ بستن‌های رانتی


از سال ۱۳۹۲ به بعد یعنی پس از پیروزی دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان، در هر مقطع شاهد یک نوع فرافکنی بوده‌ایم. فرافکنی دولتی‌ها آن‌قدر شور شد که در اواخر دولت یازدهم صدای برخی از روزنامه‌های اصلاح‌طلبان هم درآمد.


با نزدیک شدن به پایان مجلس دهم و با توجه به اتمام این دوره مجلس سخن از عملکرد و کارنامه فراکسیون امید بیش از همیشه به میان آمد. در این موقع بود که روزنامه‌های اصلاح‌طلب به صرافت افتادند که برای این کارنامه فوق‌العاده ضعیف یک فرافکنی دست و پا کنند. بر همین راستا بود که بهانه‌ای به نام شورای نگهبان و روند تایید صلاحیت‌ها مطرح شد.


بهانه اصلاح‌طلب‌ها این بود که نیروهای‌شان برای مجلس رد صلاحیت شده‌اند! این بهانه چند سؤال را در ذهن ایجاد می‌کرد. نخست آنکه مگر چند نفر از این طیف رد صلاحیت شده‌اند؟ دومین سؤال این بود که آیا تمام نیروهای (به ادعای خودشان) توانمند طیف اصلاح‌طلب به همین چند نفر خلاصه می‌شود؟


سومین سؤال این است که داعیه‌داران تحزب و حزب‌سالاری چگونه چنین ادعایی را مطرح می‌کنند در حالی که می‌دانیم گاه سران این جریان از بیرون مجلس با یک تلفن رای به تصویب یا عدم تصویب یک طرح را به داخل صحن می‌گویند. باید گفت آنچه سبب عدم کارآیی فراکسیون امید در مجلس شده نهادهای دیگر از قبیل شورای نگهبان نیستند بلکه علت آن لیست ‌بستن‌های رانتی است.


روزنامه اصلاح‌طلب آرمان در یادداشتی به این نکته اعتراف می‌کند که دغدغه اصلی لیست امید، مطالبات و معیشت مردم نبود. در این یادداشت آمده بود: «اگر ائتلاف انتخابات ۹۴ با اعتدالگرایان و نتایج کسب شده از آن را مدنظر قرار دهیم در می‌یابیم که برای تاثیرگذاری بیشتر در مجلس و پیگیری موثر مطالبات مردم باید نمایندگانی به مجلس راه یابند که دغدغه اصلاح‌طلبی و مطالبات مردم را داشته باشند. در حالی که بسیاری از آنهایی که با لیست امید وارد مجلس شدند، از این دغدغه بی‌بهره بودند و لیست امید تنها نردبان ورود آنها به خانه ملت بود.»

برچسب ها:

سیاسی