به گزارش گروه آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، کاوه رستمی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه علامه طباطبایی یادداشتی را در اختیار این خبرگزاری قرار داده است: امروزه با نگاهی حتی سطحی به تاریخ کشورهای توسعه یافته به سادگی این نکته قابل فهم است که مسیر توسعه پایدار یک جامعه و کشور از آموزش و پرورش و بالاخص از آموزش و پرورش کودکان میگذرد و اما در کشورمان هنوز این مسأله برای فعالان و سیاستگزاران آشکار نگردیده است.
امروز ما با سونامی انتقادهای کوچک و بزرگ توسط مردم عادی تا نخبگان علمی در سازمانها، مراکز آموزشی و ... نسبت به وضعیت اجتماعی و فرهنگی روبهرو هستیم؛ یکی از مهمترین مسائل روز که انتقادهای زیادی را سبب شده است، مسأله مرگ فرهنگ و مدرسه است.
به نظر 3 سوال اساسی در این مورد وجود دارد که باید به آن پاسخ داد:
1.آیا انتقاد های ارائه شده صحیح است؟
2. انتقادها توسط چه کسانی ارائه می شود و آیا در این مورد صلاحیت آن را دارند؟
3.راهحل برون رفت از این وضعیت چه میتواند باشد؟
در پاسخ به سوال اول که آیا انتقادهای ایراد شده در زمینه فرهنگ و مدرسه صحیح است، میتوان گفت که با نگاهی به وضعیت اجتماعی و فرهنگی و همچنین آمارهایی که توسط سازمانهای دولتی و مجلس در زمینههای اعتیاد، طلاق، فساد، آموزش و پرورش و ... ارائه میشود به وضوح روشن است که جامعه در وضعیت مناسبی قرار ندارد.
در رابطه با سوال دوم که مسأله اصلی این نوشتار است و قابل تأمل میباشد، این است که انتقادها توسط چه کسانی ایراد میشود؟ در رابطه با جواب این سؤال قسمتی از انتقادها از طرف مردم است که حق طبیعی آنهاست و نسبت به وضعیت فرهنگی ـ اجتماعی حساسند، چون با این مشکلات زندگی می کنند.
اما روی صحبت ما با کسانی است که در طول سالهای متوالی در سمتها و تصمیمگیریهای مختلف فرهنگی و اجتماعی حضور فعال و تأثیرگذار داشتهاند و وضعیت حال حاضر نتیجه عملکرد همین افرادی است که هم اکنون به عنوان ناجی، انتقادها را فریاد میزنند و کسانی که خود در به وجود آمدن این وضعیت تأثیرگذار بودهاند، نمیتوانند راه حلهای منطقی و علمی برای برون رفت از این وضعیت فرهنگی و اجتماعی ارائه کنند که اگر قرار بود چنین اتفاقی پیش بیاید امکانات و فضای مناسب برای این دسته از افراد فراهم بوده است.
در پاسخ به سوال آخر در زمینه برون رفت از وضعیت نامناسب اجتماعی و فرهنگی موجود میتوان گفت که مسیر حل این مورد از ارتقای آگاهی عمومی جامعه در قالب آموزش والدین و کودکان میگذرد.
آموزشهای فضایی دانشگاه و برخی اساتیدی که ارتباط اندکی با جامعه دارند، نمیتواند مسألهای را حل کند و آنچه باید در کانون توجه قرار گیرد ارتقای سطح آگاهی عمومی جامعه است و این امر در قالب فعالیتهای مردمی و همت فرهیختگان در قالب سازمانهای مردم نهاد عملی میشود نه در دانشگاهها و منتقدین حال حاضر که وضعیت کنونی معلول اراده و عمل آنهاست.
در وضعیت کنونی، مسؤولیت خانواده و والدین بیش از هر زمان دیگریست و آنچه آینده جامعه ما را میسازد، کودکان هستند که هم اکنون اسیر اشتباهات ما هستند.
انتهای پیام/