مرد مصالح فروش در دسیسه ای مرد طلا فروش را به محل کارش کشاند و به طرز فجیعی او را کشت.
این مرد که با برداشتن کلید گاوصندوق به مغازه طلافروشی وی دستبرد زده بود، پای میز محاکمه ایستاد و قضات دادگاه وی را به قصاص ،زندان، شلاق و دیه محکوم کردند.
اوایل پاییز سال 97 همسر یک مرد طلافروش به پلیس آگاهی رفت و از ناپدید شدن همسر ۳۷ ساله اش به نام نیما خبر داد.وی گفت: همسرم صاحب یک مغازه طلافروشی در خیابان ابوذر است. او دیروز به محل کارش رفت اما هرچه با او تماس گرفتم پاسخ نداد. شب من و خانواده همسرم که نگران او شده بودیم به طلافروشی همسرم رفتیم و متوجه شدیم دوربین های طلافروشی تخریب و به آن جا دستبرد زده شده است. حالا هیچ خبری از همسرم نداریم و نگران او هستیم.
به دنبال اظهارات زن جوان، پلیس به طلافروشی مدنظر رفت و دریافت دزد یا دزدان پس از تخریب دوربین های مداربسته طلافروشی، 2.5 کیلوگرم طلا و چندین میلیون تومان از کارت صندوق سرقت کردهاند.بررسی ها نشان می داد، عاملان سرقت کلید مغازه را داشته اند.
تلاش برای افشای راز ناپدید شدن مرد طلافروش ادامه داشت تا این که دو روز بعد خودروی وی در یکی از خیابانهای همان محل پیدا شد. با این سرنخ، پلیس به بررسی دوربینهای مدار بسته همان خیابان پرداخت و دریافت یک مرد ناشناس خودروی مرد طلافروش را در حاشیه خیابان پارک کرده است. وقتی تصویر این مرد به خانواده نیما نشان داده شد ، آن ها گفتند مرد جوان را می شناسند. او مرتضی نام دارد و صاحب مغازه مصالح فروشی در همان محله است.
به این ترتیب، پلیس رهسپار مصالح فروشی این مرد شد و وی را بازداشت کرد. مرتضی مدعی بود مرد طلافروش را نمی شناسد اما بررسی دوربین های مداربسته مغازه وی دست اش را رو کرد.فیلم دوربین های مدار بسته نشان می داد مرتضی مرد طلافروش را به مغازه اش کشانده و او را کشته است.دوربین مداربسته تمام جزئیات جنایت را ضبط کرده بود.
با به دست آمدن این فیلم ،مرتضی لب به اعتراف گشود و به قتل با انگیزه سرقت اعتراف کرد و گفت جسد را مثله کرده و در بیابان های حاشیه تهران انداخته است.با اعتراف های تکان دهنده وی،این مرد در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.در ابتدای جلسه اولیای دم برای مرتضی حکم قصاص خواستند.
وی وقتی در جایگاه ویژه ایستاد گفت: مرد طلافروش را میشناختم. مدتی بود به شیشه معتاد شده بودم و وضع مالی من خراب شده بود به همین دلیل به دنبال پول بودم. با طمع یک شبه پولدار شدن تصمیم گرفتم از مرد طلافروش سرقت کنم.
من عمدی و در تصادفی صوری به ماشین نیما کوبیدم.او از ماشین پیاده شد و از من خسارت خواست. به دروغ به او گفتم مدارک ماشین را همراه ندارم. از او خواستم تا به مغازه ام بیاید تا مدارک ماشین را به او بدهم و خسارتش را بگیرد. وقتی نیما به مغازه آمد دست و پاو دهانش را با چسب بستم.سپس کلید مغازه طلافروشی و گاوصندوق را به زور از او گرفتم.او تقلا می کرد تا فرار کند به همین دلیل او را خفه کردم. سپس به مغازه طلافروشی رفتم.
وی در تشریح جزئیات سرقت گفت: من دوربین های مداربسته طلافروشی را از کار انداختم. سپس هر چه پول در گاوصندوق داشت به همراه 2.5 کیلوگرم طلا از گاوصندوق برداشتم و خارج شدم. من ماشین نیما را چند خیابان آن طرف تر پارک کردم.
این متهم ادامه داد: من همان شب به مغازه خودم برگشتم. می خواستم جنازه را بیرون ببرم اما نشد، به همین دلیل جسد را مثله کردم، پاهایش را بریدم، آن را در گونی گذاشتم و در بیابانهای حاشیه تهران رها کردم.من فراموش کرده بودم دوربین های مداربسته مغازه خودم را از کار بیندازم.به همین دلیل هم ماجرا خیلی زود لو رفت.
در پایان دفاعیات متهم ، قضات وارد شور شدند و با توجه به درخواست اولیای دم، ،مرتضی را به قصاص و برای سرقت و تخریب مغازه قربانی به ۱۳ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق و به خاطر جنایت بر میت به پرداخت دیه محکوم کردند