جسد نیمه عریان مهندس دقیقاً زیر پای پنجره خانهاش داخل جوی آب افتاده بود، بدنش کاملاً خونآلود بود و آثار جراحات با چاقو روی همه اندامهای بدنش دیده میشد.
شکستگی شاخههای درختی که در پیاده رو بود نشان میداد شاهرخ بعد از این که به قتل رسیده، از پنجره به پایین پرتاب شده است.
ساعت 8 صبح بود که بازپرس پژوهش از یک قتل مطلع شد و وقتی به صحنه رسید که مقتول آبروی پدرش را برده بود.
مهندس جوان با پشت سر به صورت طاقباز داخل جوی سیمانی و خالی از آب افتاده بود.
وجود خون داخل جوی آب نشان میداد که به خاطر ارتفاع زیاد محل سقوط شاهرخ او با افتادن در آن جا دچار شکستگی و لهشدگی در جمجمه سر شده و خون در آن جا پاشیده شده است.
دکتر افروز به بازپرس گفت که مقتول با 20 ضربه سطحی و عمقی چاقو در حالت مرگ از پنجره بیرون افتاده است.
پزشک جنایی گفت که با توجه به لختگی خون و بند آمدن آن در محل چنگهایی که به نظر میرسد با ناخن زنانهای برای شکنجه دادن، کشیده شده، قتل نیمههای شب رخ داده است.
ماموران تشخیص هویت نیز با بررسی جسد گفتند که آثار ریسمان روی مچ پاها و دستان شاهرخ، دیده شده است.
بازپرس در خانه شاهرخ دید همه اثاثیه خانه به هم ریخته است. روی میز پذیرایی زیر سیگاری بود که داخل آن پر از فتیلههای سیگار با رژ لب قهوهای رنگ دیده میشد و مشخص می کرد مهندس میتوانست شب جنایت مهمان زن داشته باشد.
روی مبل راحتی سبزرنگی آثار پاشیدگی خون دیده میشد و قطرات خون روی فرش و سرامیک سفید رنگ تا جلوی پنجره به چشم می خورد.
لبه پنجره از کف اتاق یک متر بیشتر فاصله نداشت و در این قسمت روی همه دیوارها و سکوی پنجره آثاری از مالیدگی خون دیده میشد.
بازپرس که هنگام ترک خانه شنید چند پسرجوان، دو دختر مهمان خانه مهندس را دیدهاند، بلافاصله به خانه بازگشت و تلفن همراه شاهرخ را که روی میز تلویزیون بود، روشن کرد و به دستکاری شاسیهایش پرداخت. از ساعتی که جوانان همسایه ادعا کرده بودند دو دختر را در برابر خانه شاهرخ ، در حال گفت و گوی تلفنی دیدهاند و مقتول نیز با در دست داشتن گوشی از پنجره بیرون را نگاه کرده و در را به روی دو مهمانش باز کرده است تا ساعت 11 شب هیچ تماسی با این گوشی گرفته نشده بود.
به راحتی شماره تلفن دو دختر جوان به دست آمد. هنوز ساعت 16 نشده بود که دختری با سر و وضعی آشفته و آرایش غلیظ رو به روی میز بازجویی نشسته بود.
او وقتی شنید باید دوست اش را هم خبر کند تا به دادسرا بیاید شروع به دروغ گویی کرد اما باشنیدن این که او و دختر دیگری را دیده و آن ها کاملا شناسایی شده اند، گفت: من همسر صیغه ای شاهرخ هستم. او خودش قاطی کرد، من با خواهرم به خانهاش رفتیم، البته او نسیم را نمیشناخت و برای نخستینبار خواهرم را دید.
او وقتی قرص اکس خورد و بعد پشت سر هم مشروب سر کشید دیگر یک مرد قابل کنترل نبود. صدای نوار را زیاد کرد و به من گفت میخواهد با خون خود اشعار عاشقانه بنویسد. خواستم مانع شوم اما نشد. چاقویی را برداشت ابتدا یک زخم سطحی کشید، سعی کردم با او گلاویز شوم و چاقو را بگیرم، وقتی ناخنهایم به بدنش خورد بیشتر میخندید.
این دو خواهر پذیرفتند که قتل را با هم انجام داده اند و مشخص شد که ساغر و نسیم وقتی پی بردهاند مهندس آنان را فریب داده است، تصمیم به انجام این جنایت گرفتهاند
او ناگهان من را هل داد و شروع به زدن ضربات وحشیانه به بدنش کرد، سپس در حالی که رمق از دست میداد خود را به پنجره رساند بالای سکو رفت و به سمت من برگشت، دستی تکان داد و سقوط کرد.
وقتی از پنجره بیرون افتاد تصمیم گرفتیم فرار کنیم و با نسیم آن جا را ترک کردیم.
بازپرس با چهار دلیل ثابت کرد ساغر دروغ می گوید. او قتل را گردن گرفت. بازپرس این بار یک دلیل آورد که در قتل تنها نبوده است .
این دو خواهر پذیرفتند که قتل را با هم انجام داده اند و مشخص شد که ساغر و نسیم وقتی پی بردهاند مهندس آنان را فریب داده است، تصمیم به انجام این جنایت گرفتهاند.
پاسخ معما
دلیل یکم: روی مچ دست و پای مقتول آثار بسته شدن ریسمان بود اما ساغر هیچ اشارهای به آن نکرد.
دلیل دوم: در صحنه قتل، بازپرس دید که جز مبل راحتی سبز رنگ هیچ کجا خون آلود یا اثر پاشیدگی خون نیست و فقط قطرات خون تا پای پنجره دیده میشد در حالی که ساغر میگفت او دیوانه وار به خودش ضربه میزد و در اتاق می دوید، اگر این گونه بود باید در همه بخشهای خانه خون شاهرخ می پاشید، پس او را روی مبل بسته، کشته و سپس سمت پنجره کشانده بودند.
دلیل سوم:
آثار مالیده شدن خون روی سکو و دیوار پای پنجره نشان میداد که بر خلاف ادعاهای ساغر، مقتول روی سکو نرفته است بلکه سعی شده او را کشان کشان به پنجره برسانند و پیکر سنگین و خونآلود او را در حالی که خون به دیوار و سکو مالیده میشد بالا بکشند.
دلیل چهارم: جسد شاهرخ، در جوی آب سیمانی افتاده بود و فاصله بین ساختمان با جوی آب یک پیاده روی سه متری بود که آثاری از خون نیز روی آن دیده نمیشد پس شاهرخ نمیتوانست با لیز خوردن در جوی آب بیفتد و اگر این داستان واقعیت داشت جسد باید پای دیوار و در پیاده رو پیدا میشد.
دلیل پنجم:فاصله سه متری جوی آب با لبه پنجره نشان میدهد یک زن تنها نمیتوانست جسد را پرتاب کند پس نسیم، همدست او بود