«من یک مادر مجردم»؛ تجرد قطعی مادران مجرد یک کلیشه است

5dbaaec0e8289_5dbaaec0e828c
تصویب قانون جدید فرزند خواندگی در سال ۹۲، امید بزرگی بود. هرچند که مسیر پذیرش سرپرستی یک کودک به این راحتی‌ها نبود اما عشق به مادری از تمام سختی‌ها قوی‌تر بود.

 سال‌ها بود که قانون می‌گفت تنها زوج‌هایی که نمی‌توانند صاحب فرزندی شوند، برای پذیرش سرپرستی کودکی از بهزیستی واجد شرایط‌ هستند اما بعدتر، قانون در تناسب با نیاز زمانه تغییر کرد و دو گروه دیگر به کسانی که می‌توانند برای پذیرش سرپرستی اقدام کنند به قانون اضافه شد؛ زنان مجرد بالای ۳۰ سال و زوج‌هایی که بچه‌دارند یا می‌توانند بچه‌دار شوند. نامش هم شد «قانون حمایت از کودکان بی‌سرپرست و بد سرپرست»

در بند ج ماده ۵ قانون فرزندخواندگی آمده است «دختران و زنان بدون شوهر، درصورتیکه حداقل سی سال سن داشته باشند، منحصرا حق سرپرستی اناث را خواهند داشت.»

همچنین براساس تبصره ۳ همین ماده «اولویت در پذیرش سرپرستی به ترتیب با زن و شوهر بدون فرزند، سپس زنان و دختران بدون‌ شوهر فاقد فرزند و در نهایت زن و شوهر دارای فرزند است.» نکته دیگر اینکه به زنان مجرد کودک زیر ۲ سال داده نمی‌شود و آنها باید برای فرزندخواندگی کودک بالای ۲ سال اقدام کنند. بعد از اجرایی شدن این قانون، بر اساس اعلام سازمان بهزیستی تا کنون نزدیک به ۲۰۰ دختر ایرانی از همین مسیر دارای فرزند شده‌اند و  بیش از ۴۰۰ تقاضای فرزندخواندگی از سوی زنان مجرد ایرانی مطرح شده است.

سارا ۴۰ ساله، یکی از این زنان مجرد است که چهار سال است دخترش را به فرزندی گرفته است. می‌گوید حضور دخترش چنان تاثیر پررنگی در زندگی‌اش داشته که خیلی وقت‌ها احساس می‌کند همیشه در کنارش بوده است و اگر ده بار دیگر فرصت زندگی داشته باشد، همین تصمیم را می‌گیرد. تاکید می‌کند که نگاهش به این رابطه، کار خیر و لطف نیست و او با حضور فرزندش مادر شده و رابطه‌شان را رابطه‌ای دو طرفه می‌داند که هرچقدر عشق بدهی، عشق می‌گیری؛ «همیشه نگاهم این است که فرزند من می‌تواند در آینده انتخاب‌ها و زندگی و ارزش‌های متفاوتی با من داشته باشد. من فکر می‌کنم که باید انسانی آزاد و آگاه باشد و بتواند چیزی را که دوست دارد و به او احساس رضایت می‌دهد، ادامه بدهد. یک نفر وقتی انتخاب می‌کند بچه داشته باشد باید بداند که در هر صورت فرزندش موجودی مستقل است که هرچقدر هم سعی کنی کنترل و محدودش کنی، یک روز زندگی خودش را انتخاب می‌کند. مسئولیت بزرگی که ما داریم این است که سعی کنیم بچه هایمان را درست تربیت کنیم و فقط در انتخاب مسیر به آنها کمک کنیم.»

 برخورد سلیقه‌ای یا قانون؟

در ابتدای تصویب این قانون، مراجعه به بهزیستی و تکمیل فرم به صورت حضوری بود. بعد پرونده‌ای تشکیل می‌شد و پس از مدتی سازمان بهزیستی با فرد تماس می‌گرفت، اما الان می‌توان این مراحل را از طریق اینترنت انجام داد.

سارا در این باره می‌گوید: بعد از اینکه من به بهزیستی مراجعه و فرم پر کردم، اصلا با من تماسی گرفته نشد؛ خودم چند بار مراجعه و پیگیری کردم اما به من گفتند که خانواده‌هایی که بچه‌دار نمی‌شوند در اولویت اول هستند و هنوز نوبت شما نشده است. در نهایت بعد از حدود ده ماه با پیگیری‌ها بسیار و صحبت با مقامات بهزیستی، کارها انجام شد و مراحل گواهی سوپیشینه و گواهی پزشکی و ... یکی دوماهه انجام شد.

بعد از آن کمیته و شورا تشکیل می‌شود و ضمن پرسیدن سوالاتی از فرد تصمیم بگیرند که فرد صلاحیت سرپرستی کودکی را دارد یا خیر و بچه باید چند ساله باشد. کودکانی که به زنان مجرد پیشنهاد می‌شود دخترانی هستند که معمولا بالای ۶ سال سن دارند.

اما سارا در این باره نظر متفاوتی دارد. او این موضوع را کاملا برخوردی سلیقه‌ای می‌داند و می‌گوید: در متن قانون حمایت از کودکان بی سرپرست به سن کودک اشاره‌ای نشده است. علاوه بر این، بچه‌ها در دوره اقامت در بهزیستی و یا زمانی که با والدین بیولوژیک خود زندگی می‌کردند، نسبت به خانواده ذهنیت دیگری دارند و تقریبا می‌توان گفت هیچ درکی از مادر مجرد ندارند چون این موضوع در ایران موضوعی مدرن محسوب می‌شود.

او ادامه می‌دهد: به مشاوران بهزیستی گفتم مفهوم خانواده در ذهن یک بچه با ورود به چنین شرایطی تغییر می‌کند و طول می‌کشد تا بپذیرد خانواده تک‌والدی هم وجود دارد، اگر بلافاصله هم وارد مدرسه شود، مشکل پیدا می‌کند. چون علاوه بر ورود به فضای جدید مدرسه، قرار است موضوعی را که هنوز برای خودش حل نشده است به بقیه هم توضیح بدهد.  

موضوع فقط محدود به این بچه‌ها نیست؛ من دیده ام که بعضی رفتارهای بچه‌ها با پیشینه آن‌ها قضاوت می‌شود درحالی‌که اگر افراد خودشان هم بچه‌ای به دنیا بیاورند، مشکلاتی خواهند داشت. مثلا در خانواده‌ای که چهار پنج بچه دارد هرکدام یک سیستم رفتاری جداگانه دارند

 ارتباط گرفتن بدون مشکل نیست

اما همه این مراحل به کنار، سخت‌ترین مرحله را شاید بتوان چگونگی ارتباط گرفتن بعد از پذیرفتن یک کودک مهم‌ترین بخش پذیرش فرزندخواندگی دانست. دادن احساس امنیت و محبت و اطمینان به کودک نیازمند تلاش و گرفتن راهنمایی‌ از مشاوران و مطالعه بسیار است و کار راحتی نیست.

سارا در این باره می‌گوید: من مشکلی نداشتم اما تجربه من نباید به همه تعمیم داده شود و بقیه فکر کنند اگر یک نفر تجربه خوبی دارد، خودشان هم مشکلی نخواهد داشت. من از مشاور کمک گرفتم از مشاور خود بهزیستی و مراکز خانواده و حمایت گروهی داشتم. ارتباط گرفتن و به وجود آوردن احساس اطمینان، پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد و کار راحتی نیست.

او تاکید می‌کند: موضوع فقط محدود به این بچه‌ها نیست؛ من دیده ام که بعضی رفتارهای بچه‌ها با پیشینه آن‌ها قضاوت می‌شود درحالی‌که اگر افراد خودشان هم بچه‌ای به دنیا بیاورند، مشکلاتی خواهند داشت. مثلا در خانواده‌ای که چهار پنج بچه دارد هرکدام یک سیستم رفتاری جداگانه دارند. نباید هر برخوردی را به دوران کودکی‌اش ربط داد و تجربه‌هایی که داشته و روی ناخودآگاهش اثر گذاشته است.

 اگر تجرد انتخاب یک نفر باشد چه؟

در نهایت، عده‌ای معتقدند که این قانون باعث خواهد شد تا دختران به تجرد قطعی کشیده شوند و شانس ازدواج را از دست بدهند یا باید محدودیت سنی از ۳۰ سال به بالای ۴۵ سال تغییر پیدا کند و این قانون باید این قانون باید برای دخترانی در نظر گرفته شود که از سن باروری آنها گذشته است و نباید منجر به جلوگیری از ازدواج آنها شود.

سارا در این باره می‌گوید: مگر تا الان چند زن مجرد توانسته اند بچه به سرپرستی بگیرند و تعداد زنانی که در سن تجرد قطعی قرار دارند چقدر است؟ من اصلا این ماجرای تجرد قطعی را قبول ندارم چون به نظرم برحسب کلیشه‌های موجود در سطح جامعه در نظر گرفته شده است که اگر یک نفر ۴۵ سالش است قطعا مجرد خواهد بود؛ من سوالم این است که آیا بعد از ۴۵ سال آدم‌ها ازدواج نمی‌کنند؟ مخصوصا الان که افراد بعد از طلاق، ازدواج‌ مجدد دارند.

او ادامه می‌دهد: بارها از من پرسیده شد که حالا چرا خودتان ازدواج نمی‌کنید؟ یا اگر از یک نفر خوشتان بیاید و بخواهید ازدواج کنید چه کار می‌کنید؟ هیچکس نمی‌تواند یک زن را مجبور کند که بچه‌ای را به سرپرستی بگیرد ولی وقتی آدم این کار را انجام می‌دهد باید این را هم در نظر بگیرد که در حقیقت مسئولیت بچه ای را قبول می‌کند که خودش در این تصمیم هیچ دخالتی نداشته است.

سارا تاکید می‌کند: من اصلا این را نمی‌فهمم که چرا باید شرط یک آدم این باشد؟ آن شخص تو را با همین وضعیتی که هستی می‌بیند. من بخاطر اینکه یک نفر از من خوشش بیاید شرایط زندگی‌ام را تغییر نمی‌دهم اگر کسی هم قرار است در زندگی من باشد باید این را بداند که من یک مادر مجردم و بچه بخش جدایی‌ناپذیر زندگی و اولویت زندگی‌ام است. اگر شما قرار است فکری بکنید به حال کسانی فکر کنید که انتخابشان تجرد نیست و می‌خواهند ازدواج کنند اما شرایطش فراهم نیست. اگر فکر می‌کنید آن فرد از سن تجرد قطعی رد شده است و دلش می‌خواهد فرزنددار شود ولی شرایطش را ندارد، می‌توانید شرایطی را فراهم کنید تا او هم فرزند به سرپرستی بگیرد. نه اینکه بگویید اگر بخواهی چنین کاری بکنی شاید فرصت ازدواج را از دست بدهی!

هرچند که قانون هم در این باره سخت نگرفته و می‌گوید که زنان مجردی که سرپرستی کودکی را برعهده گرفته اند می‌توانند ازدواج کنند و در صورت ازدواج نیز سرپرستی کودک از آنها گرفته نمی‌شود و تنها باید صلاحیت آن فرد هم سنجیده شده و سرپرستی کودک به هردوی آنها واگذار می‌شود.

 پول و حمایت خانواده چقدر تاثیر گذار است؟

داشتن پول زیاد برای به سرپرستی گرفتن بچه، یکی از سوال‌های رایجی است که وجود دارد. هرچند که داشتن تمکن مالی یکی از شروط بهزیستی برای به سرپرستی گرفتن فرزند است.

سازمان بهزیستی تمکن مالی را این‌طور تعریف می‌کند: هر یک از زنان مجردی که اقدام به ثبت درخواست فرزندخواندگی می‌کنند باید از عهده تامین مخارج نگهداری و نیازهای فرزند مورد نظر برآیند و به عبارت صحیح باید شغل ثابت و بیمه داشته باشند. همچنین زنان مجرد متقاضی فرزندخواندگی که شغل آزاد دارند، باید در صورتی که شغل آزاد دارند باید جواز کسب شغل خود را به همراه سایر مدارک ارائه دهند.

سارا با تایید این موضوع با بیان اینکه در کشور ما حمایت‌های اجتماعی خاصی از افراد صورت نمی‌گیرد، می‌گوید: نمی‌دانم وقتی اینقدر در ایران تبلیغ فرزندآوری می‌شود چرا هیچ امکانات و تسهیلاتی برای  و بچه‌دار شدن وجود ندارد؟ اگر انقدر برایتان مهم است باید امکانات بدهید تا فشار روی آدم‌ها کمتر شود. در هرصورت من فکر می‌کنم که برای بچه‌دار شدن و یا اقدام به گرفتن سرپرستی باید حداقل‌های مالی را داشت.

او درباره حمایت خانواده تاکید می‌کند: به نظرم زنان مجردی که می‌خواهند بچه‌دار شوند باید با خانواده‌شان حرف بزنند چون بچه در هر صورت قرار است با خانواده بزرگ شود و به پدربزرگ و مادربزرگ نیاز دارد. من از قبل با خانواده‌ام صحبت کرده بودم والان هم رابطه خیلی خوبی با هم دارند و بعد از این موضوع رفت و آمدم با خانواده بیشتر شده است؛ چون بچه‌ها نیاز دارند و ممکن است فکر کنند که اگر یک روز تو نباشی برای من چه اتفاقی می افتد. ولی وقتی عضوی از یک خانواده بزرگ‌تر و حمایت‌گر هستند، احساس تعلق بیشتری به این جمع خانوادگی پیدا می‌کنند و می‌دانند که اگر یک روز مشکلی پیش بیاید افراد دیگری از همین خانواده در کنارت هستند.

برچسب ها:

اجتماعی