چند ملاحظه درباره تحولات عراق

به گزارش مشرق، جعفر بلوری در یادداشت روزنامه کیهان نوشت:


1- عراق از مشکلاتی چند رنج می‌برد. «بهانه» اعتراض‌های این روزهای عراق نیز «اقتصادی» است. اینکه می‌گوییم «بهانه» دلیل دارد. وقتی پس از چند روز اعتراض، مطالبات دیگر اقتصادی نیست و مقابله هر چند جدیِ با «فساد» نیز گروهی از معترضان را مجاب نمی‌کند یعنی، اقتصاد دیگر «بهانه» است یا شاید هم، کنترل اعتراض‌ها از دست آغازکننده اعتراض‌ها خارج شده و به‌دست بدخواهان افتاده است. طبق خبرهایی که طی روزهای گذشته از این کشور منتشر شده، بسیاری از معترضانی که به اقتصاد و فساد و بیکاری در این کشور معترض بودند، پس از مشاهده «انحراف»، راه خود را جدا کرده‌اند. امروز دیگر به ضرس قاطع می‌توان گفت، اعتراض‌های این کشور با هدایت چند سفارتخانه و پول‌های امارات و عربستان کنترل می‌شود و بخشی از باقی‌ماندگان در خیابان‌ها به دنبال اصلاحات اقتصادی نیستند!


2- ممکن است گفته شود، اعتراض‌ها در عراق ریشه در یکسری مشکلات بنیادین دارد، و فساد اقتصادی و بیکاری در این کشور، یکی از این مشکلات بنیادین است و برای تحلیل درست اوضاع این روزهای عراق، نمی‌توان این مسئله را نادیده گرفت. در پاسخ به این نکته سؤالی می‌پرسیم: «ریشه این مشکلات بنیادین کجاست؟» به عبارت دیگر، «چرا این کشور دچار چنین معضلات بنیادینی شده است؟» پاسخ این سؤال در تاریخ نه چندان دور این کشور نهفته است. این کشور قبل از روی کار آمدن صدام هم درگیر جنگ‌های داخلی بود و رهبران آن غالبا با کودتا به قدرت می‌رسیدند. هم «عبدالکریم قاسم» و هم «حسن البکر» با کودتا به قدرت رسیدند. خود صدام هم با کودتا و خونریزی به قدرت رسید. عراق بیش از دو دهه نیز تحت سیطره دیکتاتور خونریزی مثل صدام حسین زیسته است. پس از صدام نیز این کشور تحت ‌اشغال آمریکایی‌ها در آمد و آن اندک امنیت حاصل از وحشت که تحت سیطره صدام بر این کشور حاکم بود فروپاشید. این کشور جنگ‌زده و مردم مظلومش فقط داعش را کم داشتند که آن هم، با طراحی همین کشورهای غربی و صهیونیستی ظاهر شد و این کشور را تبدیل کرد به چیزی که امروز به آن می‌گویند «کشوری با مشکلات بنیادین»!


3- جامعه‌شناسان می‌گویند، اگر به رهبر یا رهبران یک گروه، جامعه یا کشور فشار وارد شود و این فشارها از حد مشخصی فراتر روند، رهبر آن گروه به سمتی حرکت می‌کند که از آن فشار کاسته شود. مثلا اگر فشارها «امنیتی» و شدید باشند، رهبر گروه، به سمت تقویت سیستم‌های امنیتی حرکت می‌کند. اگر اقتصادی باشند، سیاست‌هایی را اتخاذ می‌کند که نتیجه آن، تقویت و نجات اقتصاد باشد. خلاصه اینکه، بسته به نوع، میزان و جنس فشارها، قربانی، سیستم دفاعی خود را تنظیم کرده و برای حفظ خود و جامعه، بیشتر امکاناتش را به همان سمت بسیج می‌کند... این یعنی، پیامدِ «توزیع نامتوازن امکانات» در یک کشور یا گروه، «رشد نامتوازن» آن کشور یا گروه است. کره شمالی یکی از این نمونه‌هاست که تحت فشارهای آمریکا، به یک رشد نامتوازن رسیده آن هم در بخش «دفاعی و نظامی». رهبران این کشور برای حفظ امنیت، تقریبا تمام امکانات را به سمت تقویت توان نظامی هدایت کرده و در اقتصاد به شدت دچار مشکل شده‌اند... ژاپن و آلمان نیز در ردیف کشورهای با رشد نامتوازن قرار می‌گیرند. این دو کشور به همان اندازه که در صنعت و اقتصاد رشد کرده‌اند، در حوزه سیاست و توان نظامی ناتوانند و صد درصد وابسته به قدرت‌های دیگر...!
عراق اما از جمله کشورهایی است که بنا به دلایل متعدد، از جمله آنچه در بند 2 به گوشه‌ای از آنها اشاره شد، رشدی نکرده است، چه متوازن و چه نامتوازن! وقتی جامعه‌ای را این‌طور عقب نگه دارند، طبیعی است از دل آن فساد و بیکاری و مشکلات اقتصادی هم بیرون می‌آید.


4- «امنیت» گم شده امروز کشور عراق است. هر جامعه‌ای برای رشد در هر زمینه‌ای، بیش و پیش از هر چیز به «امنیت» و «آرامش» نیاز دارد. عراق یا هر کشور دیگری اگر به دنبال بهبود شرایط اقتصادی و حل بنیادین مشکلات بنیادینش است، بدون داشتن امنیت ممکن نیست به هدفش برسد. راه‌حل مشکلات عراق به‌هم ریختن آن اندک امنیتی که با شکستن کمر داعش و ریختن خون بهترین جوانان این کشور حاصل شده نیست. راه‌حل برای شروع، در شناسایی عاملان ناامنی و رفع آن است. امروز هیچ تردیدی وجود ندارد که آمریکا، رژیم صهیونیستی، عربستان و امارات به شدت در این کشور مشغولند. عربستان قطعا به دنبال بهبود شرایط اقتصادی عراق نیست. این کشور ماهیتاً «نمی‌تواند» به فکر اصلاحات سیاسی و انتخابات آزاد در عراق هم باشد. آل‌سعود و انتخابات؟! بنابراین هدف از ایجاد ناامنی در این کشور می‌تواند ایجاد ناامنی، بازگرداندن داعش و در نهایت به هم زدن روابط عمیق و دوستانه ایران و عراق باشد.


5- سعودی‌ها می‌گویند حمله به آرامکو از سوی متحدان ایران صورت گرفته و مقصرِ ضربات مهلکی که در یمن و از انصارالله می‌خورند نیز ایران است. سعودی‌ها فکر می‌کنند با فتنه انگیزی در عراق می‌توانند ایران را تحت فشار قرار دهند. تضعیف مقاومت، قطعاً یکی از اهداف این رژیم است؛ اما سعودی‌ها به این نکته نیز باید توجه داشته باشند، انصاراللهی که با حمله به آرامکو توانست خسارت 30 میلیارد دلاری به این کشور وارد کرده و ولیعهد مغرور و جاهل آن را در دنیا مفتضح کند، هنوز هم عضو مقاومت است! و این بخش از مقاومت باز هم می‌تواند آرامکو را هدف قرار داده و آن 50 درصد باقی مانده تولید نفت این شرکت را هم، «هوا» کند، بدون اینکه بن‌سلمان بتواند هیچ غلطی کند!


6- هیچکس نمی‌تواند نقش رسانه‌های بی‌دروپیکر در ناآرامی‌های عراق را نادیده بگیرد. عراقی‌ها نیاز دارند ضمن سر و سامان دادن به اوضاع کشورشان، در این حوزه نیز سرمایه‌گذاری جدی کنند. یکی از کارویژه‌های ارتش‌های سایبری دشمن، به هم ریختن تعادل روحی و فکری جوانان کشور هدف است، به‌خصوص اگر آن جوان بیکار یا کم‌سواد باشد! وقتی نرخ بیکاری کشور هدف، مثلا چیزی حدود 40 درصد است و از آن طرف نرخ افراد باسواد آن کشور نیز بیش از 30 درصد نیست، به هم ریختن امنیت فکری، روحی و اجتماعی آن کشور کار سختی نخواهد بود! قطعا چنین شرایطی برای سعودی‌هایی که تقریبا همه سیاست‌های خارجی خود را با پول به پیش می‌برند، شرایطی «ایده‌آل» مهیا می‌کند. پیشنهاد 150 دلار به ازای هر روز تظاهرات، برای یک جوان بیکار و بی‌سواد، حقیقتاً وسوسه‌انگیز است، نیست؟! اگر عراق سال‌های سختی را که ‌اشاره شد، تجربه نکرده بود و این کشور به شکل مناسبی رشد کرده بود، هم نرخ بیکاری در این کشور کم بود، هم نرخ بی‌سوادی و کم‌سوادی و هم نرخ فساد. چنین جامعه‌ای را دیگر نمی‌شود به این راحتی فریفت حتی با روزی 1500 دلار سعودی!

برچسب ها:

جهان