به گزارش مشرق؛ محمد علی شمسی پور در کانال پیشرو درباره نامه نگاری های اخیر وحید جلیلی و جنجالهای چند هفته قبل درباره صداوسیما و مدیریت کلان آن، نوشته است:
هفته {های} گذشته فضای سیاسی کشور تحت الشعاع عملیات گروه منسجمی قرار گرفت و شروع آن با نامه نگاری عجیب آقای وحید جلیلی بود که با عکس العملهایی در تقابل با آن مواجه شد و در ادامه به سِیلی هدفمند و هماهنگ برای رسیدن جریانی خاص در جبهه انقلاب به اهدافی از پیش تعیین شده تبدیل شد. نگاهی به اهداف و ریشه های این کنشگری مدوّن میتواند راه را برای تعامل معقول جبهه انقلاب با این جریان ریشهدار معین کند.
یک: بهانه اولیه آقای جلیلی پخش یک سریال از سیمای جمهوری اسلامی بود که منجر به نقد عملکرد مدیریتی سازمان و در ادامه هجوم به خاکریز بالاتری به نام بیت رهبری شد. هرچند که بنده انتشار مکالمات شخصی افراد را به هرشکلی اخلاقی نمیدانم، اما نتیجه افشای غیراخلاقی پیامهای رد و بدل شده افراد مهمی از این جریان با کارگردان سریال مذکور تجلی هدفگذاری اصلی آنها از شروع نامهنگاری بود. در واقع صداوسیما بهانه است؛ حسین آقا نشانه است!! و در واقع بیت رهبری نشانه است. حتی با نگاه سختگیرانهتر و عمیقتر میتوان ادعا کرد که بالاتر از بیت و آقای حسین محمدی هم میتواند مورد هدف این جریان باشد.
دو: یکی از علل این نشانهگیری حضرات را میتوان در این معنا جست که آنها احساس میکنند که در توزیع مسئولیتهای کلان سیاسی، فرهنگی واقتصادی در ساختار نظام، برای آنها نقشهای کلیدی در نظر گرفته نشده است. آنها همواره نقش سرباز و حداکثر افسر را بازی کرده اند در حالیکه ژنرالها و سپهسالاران کسانی دیگر بودهاند. البته همیشه جای این سوال وجود دارد که این توقع ایشان از نظام توقعی معقول است یا خیر؟ پاسخ این سوال را میتوان در نگاهی به عملکرد شاخصین این جریان در جایگاه سربازی و افسری به وضوح دریافت. طبیعی است که ارتقا درجات به افرادی که عملکرد قابل توجهی نداشته باشند تعلق نخواهد گرفت.
سه: نگاهی به مشرب تک تک افراد دخیل در این فضاسازی این نکته را آشکار میکند که عمده این افراد شامل طیفی از جبهه انقلاب هستند که در تاریخِ بازی چند انتخابات گذشته کشور نقش بازیکن گلزن به دروازه جبهه خودی را بازی کرده اند که این گلزنی بعضا باعث بروز افتضاحاتی برای کل کشور شده که یک فقره از آن شروع ریاست جمهوری آقای روحانی است. توجه به این نکته در کنار برخی نشانه های دیگر از جمله توییت های افراد شاخص این جریان که در آن به بحث انتخابات اشاراتی کرده و یا افراد به ظاهر عدالتخواهی که خبرگزاریهای انقلابی را تهدید به افشای اسنادی در زمان انتخابات نمودهاند باعث میشود که از هم اکنون چراغِ خاموش عملیات سیاسی و بطور خاص انتخاباتی این جریان را روشن کند. چه فضاسازی و عملیاتی انقلابی، بهتر از «وجود فساد و رفیقبازی بیخ گوش رهبری» و چه شعاری جذابتر از درمان این غده سرطانی میتواند توجه مردم را برای کسب آرا جلب نماید؟
در نهایت، امروز میتوان دندانهای تیز و براق دشمن و خندههای مشتاقانه جبهه ضدانقلاب را رصد کرد و حسرت خورد و آرزو کرد که ای کاش چنین رویارویی و مصافی شروع نمیشد. اما واقعیت آن است که دیگر نمیتوان شبهه آفرینیها و القائات ناجوانمردانه این جریان را در صفوف واحده مردم نادیده گرفت و حتما باید به روشنگری و مقابله با این جریان زاویه یافته با نظام ادامه داد. هرچند که ممکن است جبهه انقلاب از این منازعات ضرباتی را متحمل شود اما یکی از برکات مواجهه عاقلانه با این جریان میتواند آشکارسازی ناکارآمدی آن در اداره کشور و آغاز یک جراحی مهم در جبهه انقلاب باشد.