چرا از بچه‌پولدارها بدمان می‌آید؟

5dbdb523c5e39_2019-11-02_20-26
نوعی معادلۀ هنجاری رفتار ما را در مواجهه با نابرابری‌های اجتماعی تعیین می‌کند.

چرا از بچه‌پول‌دارهای نازپرورده بدمان می‌آید؟ چرا حتی وقتی آرزوی پولدار شدن می‌کنیم، همیشه به خودمان وعده می‌دهیم که پولدارهایی خواهیم شد که شبیه این بچه‌پولدارها نخواهند بود؟ در مقابل، به همان اندازه که از پولدارها بدمان می‌آید، نگاه مثبتی هم به فرودستان داریم. یعنی آدم‌های فقیر را، حتی وقتی هیچ‌چیز دربارۀ آن‌ها نمی‌دانیم، آدم‌هایی ارزشمند و مهربان تلقی می‌کنیم. گویا ماجرا فقط نوع‌دوستی یا برابری‌طلبی نیست. اگنس کالارد، فیلسوف پرطرفدار این روزها، جواب جدیدی به این سوال می‌دهد که در پیش رو می خوانید.
 
بروس مکینتاش در مقاله‌ای در سال ۱۹۸۹ که در مجلۀ پدیاتریکز منتشر شد، اصطلاح «سندرم کودکان لوس»۱ را معرفی کرد تا کلمه‌ای ظاهراً توهین‌آمیز را به اصطلاحی فنی در علم پزشکی بدل کند. به نوشتۀ او «ناتوانی در آموزشِ حد و مرزهای مربوط به هر سن به بچه‌های در حال بزرگ‌شدن» فرزندی «خودمحور و نابالغ » به بار خواهد آورد که در به‌تأخیرانداختن حس رضایت آنی یا تحمل دست‌نیافتن به این حس ناتوان است. چنین کودکی همۀ خواسته‌های خود را به‌مثابۀ «نیاز» تلقی می‌کند و به عدم تأمین این نیازها با خشم (پرخاشگری) واکنش نشان می‌دهد. به گفتۀ مکینتاش مشکلاتی همچون جدایی، اختلافات خانوادگی و اختلالات روانی (در خصوص کودک یا والدین) احتمال بروز چنین رفتاری را بیشتر می‌کند. به‌علاوه تحقیقات بعدی نشان دادند که بر اساس گزارش والدین یا مشاهدات بالینی، مشکلات رفتاری و احساسی با کودکان مبتلا به سرطان، با معیارهای مکینتاش تطابق زیادی دارند.

با گذشت سی سال می‌توان با اندکی انصاف اعتراف کرد که پروژۀ مکینتاش برای اصلاح استفادۀ عمومی از این واژه با شکست مواجه شده و ما امروز واژه‌هایی همچون «لوس» و «نازپرورده» را نه با سرطان، بیماری روانی یا طلاق، بلکه با مفهوم ثروتمندی درک می‌کنیم. با آنکه مقالۀ مکینتاش دربارۀ کودکان و خردسالان نوشته شده بود، بی‌میلی برای استفاده از این عنوان برای کودکان کم ‌سن‌وسال (که هنوز زمان کافی برای اصلاح دارند!) تمایل به سرزنش را به جای تشخیص (درمانی) در ما نشان می‌دهد. ذهن ما در کاربرد این اصطلاح به چنین مواردی جلب می‌شود: نوجوانی که با اتومبیل اسپرت پدر و مادرش تصادف می‌کند و برای این کار خودروی دیگری جایزه می‌گیرد، زندگی پر زرق‌وبرق کودکان خانواده‌های ثروتمند و والدینی که برای پذیرش فرزندان کم‌توان خود در دانشگاه به مسئولان رشوه می‌دهند. ما از «لوس» و «نازپرورده» نه به‌عنوان اصطلاحاتی در روان‌پزشکی، بلکه به‌عنوان دشنام به کسانی استفاده می‌کنیم که شخصیت آن‌ها در میان چنین مزایایی نابود شده است. مقصود واقعی ما کسانی هستند که می‌توان نقش ثروت را در احساس شایستگی خاص آن‌ها به خوبی تشخیص داد.

بنابراین به نظر می‌رسد که نظریه‌پردازی دربارۀ نازپروردگی بیش از پزشک کودکان، نیازمند متخصص اخلاق است. در تصور ما، نقطۀ مقابل ثروتمندی و ریخت‌و‌پاشْ فقر و ستمدیدگی و فرسودگی است. برتراند راسل این مسئله را طرح کرده است که ما چنین افرادِ زیر پا افتاده‌ای را به‌طور ویژه «افرادی خوب» می‌دانیم؛ داوری غریبی که راسل آن را «فضیلت ممتازِ فرودستی»۲ می‌نامد:

اگر تغذیه نامناسب، تحصیلات اندک، کمبود هوا و نور خورشید، شرایط مسکن ناسالم و فرسودگی شغلی بتواند افراد بهتری را در مقایسه با تغذیۀ مناسب، هوای پاک، شرایط اسکان و آموزش کافی و میزان معقول فراغت تولید کند، اهمیت بازسازی اقتصادی یکسره فرو خواهد ریخت و می‌توانیم شادمان باشیم که چنین درصد عظیمی از مردم، شرایط مورد نیاز برای کسب فضائل را در اختیار دارند؛ اما به همین اندازه که این استدلال آشکار است، بسیاری از روشنفکران سوسیالیست و کمونیست، مدعای مهربانی بیشترِ پرولتاریا (طبقۀ کارگر) نسبت به دیگران را امری الزامی می‌دانند؛ در حالی که هم‌زمان به تمایل خود برای ازمیان‌برداشتن شرایطی که به نظرشان تنها شیوۀ ساختن آدم‌های نیکوسیرت است، معترف‌ هستند.

توصیف راسل در این متن همچون همیشه درخشان و جذاب است؛ اما زمانی که سخن به حل این معما می‌رسد، ناکامی خود را نشان می‌دهد. پیشنهاد سردستی راسل این است که فضیلت‌مندی فرودستانه ممکن است ابزاری برای توجیه ظلم‌وستم باشد؛ اما این داوری که انتساب فضایل به نابرابری اقتصادی، در واقع افراد هوادار این تحلیل را به جدی‌ترین حامیان همین نابرابری تبدیل خواهد کرد، صرف‌نظر از هر دیدگاهی که دربارۀ روشنفکران سوسیالیست و کمونیست داشته باشیم، نادرست به نظر می‌رسد. به علاوه تحلیل راسل این امر را توضیح نمی‌دهد که چرا ادامۀ سرکوب و نابرابری برای بسیاری از افراد غیرسوسیالیست و غیرکمونیست که در پی برانگیختن شهامت فقرا و بدگویی از ثروتمندان نیستند تا این حد جذابیت دارد.

برچسب ها:

اجتماعی