به گزارش مشرق، رسانه سلطنتی بریتانیا BBC در حالی که همراه دیگر رسانههای زنجیرهای وابسته به نظام سلطه جهانی مانند رادیو فردا و گویانیوز (هر دو از رسانههای وابسته به سازمان سیا)، تلویزیون صدای آمریکا VOA (رسانه وزارت امور خارجه آمریکا)، رادیو اسرائیل، رادیو زمانه (وابسته به سرویس اطلاعاتی هلند)، دویچهوله (رادیوی دولتی آلمان) و... بهطور تمام قد از بیانیه برخی منتسبین به سینمای ایران موسوم به ۲۰۰ نفر حمایت کرده اما نتوانسته پارادوکسهای این بیانیه و امضاءکنندگان آن را پنهان سازد و در وبسایت خود نوشته است:
بیشتر بخوانید:
سازمان سینمایی گوگوش را به رسمیت شناخت
آماتوریسمیکه پیامهای فیلم را خورد!
«... این بیانیه را کسانی از جمله اعضای شورای اعمال سانسور، بهرهمند از مواهب رانت و حتی سینماگرانی که تصاویرشان با متهمان پروندههای فساد مالی منتشر شده، نیز «امضا» کردهاند...»
اینکه آش آنقدر شور بوده که حتی صدای خان را هم درآورده، یک سوی ماجراست اما اینکه چگونه افرادی که در طی این چهل سال از بیشترین امکانات فیلمسازی و سرمایه و امتیازات ویژه و جایزه برخوردار بوده و همواره برخی مسئولین سینمایی جلویشان فرش قرمز پهن کرده و روی سرشان گذارده و حلوا حلوایشان کردهاند، حالا نمکدان شکسته و بهخاطر مصیبت و بلایی که خود به سر سینمای ایران آوردهاند،گریه و ناله سر دادهاند، اگر جزو عجایب هفتگانه نباشد، قطعا نوع هشتم آن است! از یاد نمیبریم، در آغاز دولت یازدهم، همین حضرات، بشکن و بالاانداز راه انداخته بوده و سر از پا نشناخته و در هر محفل دولتی حضور یافته و فریاد میزدند که دیگر دوره رنج و حرمان گذشت و اینک زمان شکوفایی هنر و سینماست! از یاد نمیبریم که اولین معاونت سینمایی مورد علاقه این حضرات میگفت دیگر دوران فیلم نساختن تقوایی و بنی اعتماد و بیضایی و... گذشته است!! اما چه شد که دولت تدبیر و امید نتوانست آرزوهای جوانانه این افراد را برآورده ساخته و آخرین آثارشان همان شد که در همان دوران به اصطلاح رنج و حرمان ساخته بودند؟!
اما از معروفان این لیست؛ بیضایی که آخرین اثرش در دولت دهم، هم سرمایه و رانت دولتی گرفت و هم جوایز متعدد از جشنواره دولتی و به جهت فحاشی و توهینهای دوستان به اصطلاح سینماگرش به خارج کشور کوچ کرد. ناصر تقوایی که در دولتهای قبلی با جان به سر کردن برخی و به خاک سیاه نشاندن بعضی دیگر از تهیهکنندگان، سه تا و نصفی فیلم ساخت، رخشان بنیاعتماد هم علیرغم همه ادعاهای شداد و غلاظ مبنی بر فرا رسیدن دوران جدید نشاط و سرزندگی برای ساخت فیلم در دولتهای یازدهم و دوازدهم اما همچنان تولید آخرین فیلم خود یعنی «قصهها» را در همان دولت پر رنج و درد! دهم ثبت کرد!! جعفر پناهی نیز که حتی در دوران محکومیتش، چندین فیلم ساخت و به جشنوارههای خارجی فرستاد و پرویز کیمیاوی که بیست سال پیش، بعد از سالها خارجنشینی، نزول اجلال فرمود و در واقع یک ضد فیلم به نام «ایران سرای من است» را ساخت که حتی برروی دست سفارشدهندگانش در دولت هفتم ماند و باعث شد کیمیاوی مجدداً به همان سرزمین مادری خویش! بازگردد!! اصغر فرهادی هم علیرغم همه رانتهای دولتی و غیردولتی که او را به انواع و اقسام جشنوارههای جهان پرتاب کردند، وقتی حتی در اسپانیا تحویلش نگرفتند و فیلمش را حتی به اسکار هم نفرستادند، دست از پا درازتر به همین کشور بدون امنیت شغلی! بازگشت!!
حالا در میان این امضاءها حضور برخی افراد، بیانیه را از تراژدی آن رانتخواران و سانسورچیان و این دسته فیلمنسازها خارج کرده و به کمدی نزدیکتر ساخته؛ امثال سعید روستایی که در ۳-۴ سال، هر دو فیلمش علاوه بر سرمایههای دولتی، خیل جوایز جشنواره دولتی را هم جمع کرد و نیکی کریمی که تنها در بلبشوی این سینما میتوانست از زیر خط فقر بازیگری به کارگردانی جهش کند!! و بامزهتر از همه امضای حمید فرخنژاد است که در همین بلبشو، بهواسطه همین سینمای بدون امنیت شغلی، به گفته خودش قادر است هر ماه، مبلغ ۱۰ هزار دلار (برابر با ۱۲۰ میلیون تومان) فقط برای فرزندش در آمریکا بفرستند!
البته اغلب امضاءکنندگان، ناشناخته و بعضا گمنام بوده و برخی هم برخلاف ادعای نویسندگان بیانیه، نه فیلمساز هستند و نه بازیگر و نه در هیچ رشته سینمایی فعالیت دارند و حتی همان خبرنویسی در نشریات زرد را نیز بهطور حرفهای انجام نمیدهند!
گفتنی است، بانی اصلی نامه مذکور، یک مستندساز درجه سه «م. الف» است که نوچه فیلمساز محکوم ضدامنیتی محمد رسولاف است.