خبرگزاری فارس - مریم عربانصاری: باز طرح دستگیری سارقان و مالخران پایتخت. این بار هم در مقر پلیس پیشگیری در میدان انقلاب. قرارمان ساعت 9 صبح است. وقتی که وارد میشویم با انبوه میزهای چیده شده و ماشینهای پر از اجناس مسروقه مکشوفه مواجه میشویم. مثل هر بار همه چیز وجود دارد از لاستیک، ضبط، باند و سیستم صوتی، چاقو، قمه، اسلحه جنگی، کلت، فشنگ و مشروبات الکلی گرفته تا دوچرخه و سیم و ساطور... .
دو فرش زیبای ابریشمی هنگام ورود به محوطه پلیس پیشگیری توجهم را جلب میکند. بر رویش کاغذی نصب شده مبنی بر اینکه هرکدام از فرشها ارزش صد میلیونی دارد.جالب این است که پلیس سارقان را هنگام سرقت دستگیرکرده است. صاحبخانه در منزل حضور نداشت. دو نفر سارق با استفاده از دیلم در را شکسته و از طریق بالکن به خانه وارد شدند.
خانه طبقه اول بود. فرشها را لول کرده و گاوصندوق را هم شکسته بودند. مشغول جمعآوری پولها و سایر اجناس قیمتی بودند که پلیس سر رسید. این بار واقعاً پلیس «فوری» سر صحنه رسید و دو نفر متهم را در سر صحنه جرم، بدون خون و خونریزی دستگیر کرد. اینها را سرهنگ عباس مرادی سرکلانتر یکم پلیس پیشگیری به خبرنگار فارس گفت و ادامه داد: به صاحبخانه هم زنگ زدیم و خبر سرقت منزلش را دادیم.
پیرمردی که صاحبخانه است به فارس میگوید: منزل نبودم، پلیس با من تماس گرفت و خبر سرقت از منزلم را داد. سریع خودم را رساندم. خوشبختانه سارقان را در درون خانه دستگیر کردند.
***
کاپشن چرم مشکی به تن دارد. خودروی برلیانس سفید سوار میشد تا کسی به وی شک نکند. بالاشهر میرفت و گل و گلدانهایی که در نمای ورودی ساختمانها بود با لوسترها و چراغهای زینتی، سرقت میکرد. بعد هم با قیمت بالا میفروخت. پلیس با دوربینهای موجود در محل و خواندن پلاک خودرو، دستگیرش کرد.
آن طرف ترپسرجوانی ایستاده، متهم نیست؛ مالباخته است.بچه قیطریه است.تا سردار را می بیند جلو میآید و به سردار دست میدهد و میگوید: مدتی بود که محله ما ناامن بود، شیشه ماشینها را میشکستند و ضبط و سیستم صوتی خودرو را سرقت میکردند تا اینکه پلیس به سرقت سارقان پایان داد.
سردار رحیمی در جواب تشکر پسر جوان میگوید:کاهش فاصله بین وقوع جرم تا دستگیری سارق از اهداف اصلی پلیس است.
وی به فارس میگوید: در همین راستا پیجویی جرم از لحظه وقوع جرم آغاز میشود تا زمان کشف جرم کاهش یابد و بتوانیم رضایتمندی شهروندان را کسب کنیم.
***
در نگاه اول میز پر از پیچ و مهره است؛ اما نه، پیچهای معمولی نیستند ابزار ایمپلنتاند. 1400 بسته که هر کدام بین 50 تا 200 هزار تومان فروخته میشدند.هولوگرام کرهای دارد. دو سال در بین مطبهای دندانپزشکی تحت عنوان ایمپلنتهای کرهای و اروپایی پخش میشدند.
هیچ مارکی ندارند اما همین قیمت ارزانشان باید پزشکان را متعجب میکرد (!)که انگار نکرد.شاید میدانستند و خودشان را به آن راه زده بودند. بیچاره مردم که دهانشان با این پروتزهای تقلبی و ارزانقیمت پر میشد و 3 تا 5 میلیون تومان پول ایمپلنت میدادند در ازایش.
لیست پزشکانی که خریدار این دسته از ایمپلنتها بودند مشخص است. حتماً باید وزارت بهداشت وارد شود و نظارت کند که چرا این تعداد محدود از دندانپزشکان از شرکتهای مجاز وسایل کار خود را نمیخریدند و با سلامت مردم بازی میکردند.
سرهنگ علی کارخانه سرکلانترسوم پلیس پیشگیری در گفتوگو با فارس میگوید: این باند توسط ماموران کلانتری 148 انقلاب شناسایی و منهدم شد.
***
توپی زن است؛ یعنی توپی قفل در را تخریب کرده و زبانه را چرخانده و وارد منزل میشدند. پلیس به فارس میگوید: یک باند 4 نفره هستند که چندین ماه با روش توپیزنی سرقت میکردند. در حین سرقت دستگیر شدهاند. قلاب گرفته و وارد حیاط شده و در را باز میکردند تا بقیه وارد شوند. بعد از آن هم در ورودی خانه را به روش توپیزنی باز کرده و سرقت میکردند.
اما این بار قضیه فرق کرد و سوار بر اسب مراد نبودند چراکه صاحبخانه در منزل بود و پلیس را خبر کرد.
پلیس هم که همان نزدیکیها بود سریعاً به محل رسید و دنبالشان کرد. دو نفرشان متواری شده و دو نفر دیگر را پلیس گرفت.خانههای حوالی جمالزاده، فاطمی و کارگر شمالی را سرقت میکردند، روششان تخریب در خانه وگاوصندوق در محل بود. خودرویشان پژو 405 خاکستری بود که از طریق دوربین شناسایی و دزدیشان لو رفت.
محسن 25 ساله است و پیک موتوری.میگوید: اولین بار است که دزدی کرده. گل کشیده و ندانسته و نفهمیده همراه شده است. همراه با سهراب 25 ساله که در تولیدی کیف و کفش کار میکرد دستگیر شده اند. با سهراب - همان که سفارش دزدی به آنها داده- در پارک آشنا شده و چند بار با هم گل کشیده و گل گفته و گل خندیدند تا اینجا که قالشان گذاشت و فرار کرد و حالا اینها دستگیر شدهاند.
اصرار دارند که دفعه اولشان است. اما دستکش میپوشیدند تا اثر انگشتشان نماند و دست بر روی صورت میگذاشتند تا دوربینها چهرهشان را ضبط نکند، میپرسم پس این کارها را از کجا یاد گرفتید؟ که میگویند: دستکش مال ما نیست. مال سهراب است که در ماشین جا ماند.
***
تیشرت بنفش پوشیده با شلوار اسلش، تیپش بد نیست به مایهدارها میخورد، میپرسم سارقی؟ قاطع میگوید بله.برایم جالب است اولین بار است که کسی بدون اینکه تقصیر را گردن این و آن و زمین و زمان بیندازد به جرم خود اعتراف میکند و میگوید: حدود یک سال است که سرقت میکنم. البته در اسنپ هم مشغولم اما هر وقت کم میآورم سرقت میکنم. میپرسم چه نوع سرقتی؟ میگوید: سرقت لوازم خودرو آن هم بیشتر از نوع پژو 206... درش راحت خم شده و میشود زبانه قفلش را کشید و همه درها و حتی صندوق عقب را باز کرد.
جالب است روش کارش. سرهنگ مرادی به فارس می گوید: زنش را هم همراهش میبرد. البته میگوید: زنم خبر نداشت و من به او میگفتم که ضایعات جمع میکنم و تو همراهم باشد تا اگر مأموری دید شک نکند!
خودروی پرایدش را که همسرش داخل آن بود سر کوچه پارک میکرد و میرفت سراغ 206 هایی که در محلهای خلوت پارک شده بود وسیستم صوتی و ضبطش را در میآورد.
میگوید: در آخرین سرقت هنگامی که داشتم ضبط سرقتی را داخل صندوق عقب ماشینم میگذاشتم خودروی آزرایی کنارم ایستاد. فکر کردم ساکن محلی است اما نگو پلیس بود. سریع سوار شدم آنها دنبالم کردند در نهایت با شلیک گلولههایی که به لاستیک خودرویم خورد متوقف شده و دستگیرشدم.
میگوید: پشیمان است اما پشیمانی در چهرهاش موج نمی زند. سریع ادامه میدهد: خب وقتی پول کم میآوردم چه باید میکردم، پول اجاره خانه را از همین سرقتها تأمین میکردم. البته نه اینکه همیشه سرقت کنمها؛ نه؛ هفتهای یکبار! دهانم باز میماند از اینهمه راستگویی و صداقت.
***
جوانند حدوداً 20 و چند ساله. هر دو نفرشان کاپشن مشکی پوشیده اند. به جرم گوشیقاپی گرفتندشان، 6 تا 7 مورد سرقت کرده و هنوز نفروخته بودند که دستگیر شدند.
بابک بچه اسلامشهر است. پدر ندارد. با مادرش زندگی میکرد. همراه با محسن سوار موتور میشدند و گوشی میزدند. میگوید اولین بارمان بود که از عابران پیاده گوشی میدزدیدیم، میپرسم از چه افرادی ؟ از خانمها هم سرقت کردید؟ محکم میگوید: نه فقط از چند مرد دزدیدیم.میپرسم ارزش داشت که برای 5، 6 گوشی این گونه دستبند بر دست و پابند بر پایتان بزنند؟
بابک احساساتی است. لبش را میگزد.میپرسم مادرت میداند؟ همین یک جمله کافی است تا چشمانش خیس شود. میگوید: مادرم آمد. فقط نگاهم کرد.گریه کرد و رفت.
ادامه میدهد: نابود شدم. آبروی مادرم را بردم. ای کاش هیچ وقت چنین کاری نمیکردم.
به بابک میگویم اگر زمان به عقب برگردد و بیپول ماندی چه میکنی؟ میگوید :دستشویی میشویم شرف دارد! باور کنید به دزدی و بیآبرویی میارزد. جلوی مادرم قسم خوردهام که دیگر دزدی نکنم حتی یک آدامس شیک ندزدم. باور کنید قول دادهام.
***
صدای سوت میآید، سردار وارد میشود، رؤسای سرکلانتریها گزارش حوزه استحفاظی و عملکرد مأموران خود و میزان دستگیریها و اموال مسروقه مکشوفهشان را میدهند.
سردار از اموال مسروقه بازدید کرده و با برخی سارقان صحبت میکند. در نهایت به جمع خبرنگاران میآید و از عزم جدی پلیس برای برخورد با سارقان و مالخران سخن میگوید.
سردار رحیمی میگوید: با تلاش همکارانم 767 نفر سارق در طرح رعد سیام پلیس پیشگیری شناسایی و دستگیر شدند؛ همچنین 20 باند سرقت متلاشی و 9737 قلم اموال مسروقه و 231 دستگاه خودرو و موتورسیکلت کشف و ضبط شد.
سردار که میرود خودروها وارد حیاط پلیس پیشگیری میشود. متهمان را با همان غل و زنجیرهایی که به دست و پایشان وصل است سوار بر خودرو کنند.
بارهای مسروقه مکشوفه را نیز با وانتبارها و نیسانها به انبارهای موردنظر ببرند تا مالباختگان شناسایی کنند اموالشان را و بردارند آنها را.
این طرح هم تمام میشود گرچه سردار از افزایش 10 درصدی کشف سرقتها و دستگیری سارقان میگوید اما من به این میاندیشم که چرا بر تعداد سارقان بار اولیمان هر بار افزوده میشود.
انتهای پیام/