خبرگزاری فارس ـ آموزش و پرورش: حجتالاسلام والمسلمین همایون صدوقی سرپرست مدیریت طراحی وتولید بستههای یادگیری دوره عمومی و متوسطه نظری است؛ این دفتر شامل 3 معاونت ابتدایی، معاونت متوسطه اول و معاونت متوسطه دوم است.
این دفتر موظف است که به استناد استانداردهایی که حوزههای یادگیری اعلام میکنند، طراحی بستههای یادگیری را عهدهدار شود؛ هدف از ایجاد دفتر فوق این است که برنامه درسی در مدرسه استقرار پیدا کرده، پشتیبانی شده، مراقبت شود و توسعه و ارتقا یابد.
تلاش ویژه دفتر طراحی و تولید بستههای یادگیری این است که فقط معلم و دانشآموز مخاطب برنامه درسی نباشد بلکه عضو دیگری وارد این عرصه شود که مدیر مدرسه است.
* قبل از شروع گفتوگو درباره اهداف این دفتر صحبت کردیم، چگونه این اهداف محقق میشود؟
اگر اهداف این دفتر بخواهد عینیت خارجی پیدا کند، لازمهاش این است که مدیر مدرسه متولی برنامه درسی در مدرسه باشد نه معلم؛ با کمال تأسف باید گفت که مدیران تاکنون نقشی در این استقرار نداشتند و کسی هم از آنها این نقش را تقاضا نکرده است.
تلاشمان این است که رویکردی را در فعالیتها و حریم دفتر تألیف و تولید بستههای یادگیری مبنا قرار دهیم که بتواند تمام اجزای بستههای یادگیری را به همدیگر چفت کند و آن، بحث زندگی است.
دنبال این هستیم که دانشآموز بین مطالب و محتوای درسی و زندگی خودش یک ارتباط معناداری برقرار کند و اگر این ارتباط پدید آید، ما برنده این ماجرا هستیم و موفق شدیم.
* کار شما طراحی و تولید بستههای یادگیری است؛ بستههای یادگیری شامل چه چیزهایی است؟
بستههای یادگیری در دو صنف قابل تقسیمبندی است که شامل مکتوب و غیرمکتوب است؛ مکتوب شامل کتاب درسی، کتاب کار دانشآموز، مجلات رشد و نوشتهجاتی است که به نحوی میتواند به تقویت بنیه دانشآموز در ارتباط با اهداف برنامه درسی کمک کند.
غیرمکتوب نیز شامل فیلم، سیدیها، انواع و اقسام عکسها، تصاویر و حتی صدا و سیماست؛ البته منظور از نقش صدا و سیما، جزو برنامههای غیرتجویزی ما محسوب میشود.
در چشمانداز آیندهمان، برنامه درسی را اینگونه دیدیم که محصور در سازمان پژوهش و مدرسه نباشد
اگر بتوانیم در تعاملاتی که با صدا و سیما داریم، کاری کنیم که دانشآموز از برنامههای صدا و سیما در جهت درک بهتر کتاب درسی یا بسته یادگیری استفاده کند، خیلی عالی است ولی ما نمیتوانیم دانشآموز یا صدا و سیما را در این جهت الزام کنیم.
البته در چشمانداز آیندهمان، برنامه درسی را اینگونه دیدیم که محصور در سازمان پژوهش و مدرسه نباشد و هر فرد و نهادی که در ارتباط با کودک و نوجوان کار میکند حتی صدا و سیما در برنامه کودک و نوجوان خودش، این برنامه را محور قرار دهد و برنامه درسی بتواند منشوری باشد که همه دستاندرکاران تربیت در حوزههای فرهنگی، تربیتی و آموزشی، نصبالعین خود قرار دهند.
* بگذارید یک مقدار به زمان عقبتر از بستههای یادگیری بازگردیم؛ در بحث کتابهای درسی یعنی محتواهای آموزشی که به دانشآموزان ارائه میشود، نقدهای زیادی مطرح است و عنوان میشود کتابهای درسی به درد زندگی آینده دانشآموز نمیخورند؛ نظر شما درباره محتواهای آموزشی فعلی چیست؟
بعضی از نقدها را 100 درصد می پذیریم زیرا با واقعیت خارجی همسو و هم هدف است؛ دانشآموزان ما از بستههای یادگیری به طور هماهنگ استفاده نکردند و ما تلاشمان این است که بسته وارد صحنه شود.
مأموریت بسته این است که اهداف برنامه درسی را در مدرسه محقق کند لذا قبلاً حاکمیت کتاب درسی بوده و ما میخواهیم این امپراطوری و حاکمیت کتاب درسی را تنزل دهیم تا جایی که کتاب درسی ۳۰ درصد اجزای این بسته را شامل شود.
* به نظر شما این امپراطوری بد بوده است؟
تا یک حدودی بد بوده است البته محتوا ممکن است بد نباشد ولی این محتوا برای اینکه در دانشآموز نهادینه شود نیاز به ابزار آلات دیگری هم دارد.
وظیفه داریم حوزه شناختی، عاطفی و حرکتی دانشآموز را هدف بگیریم؛ این حیطههای سهگانه برای ما ملاک است ولی واقعاً سوال این است که آیا کتابهای درسی توانستهاند این سه حیطه را نشانهگیری کنند؟
کتاب درسی ادبیات روز دانشآموز را نمیفهمد
نهایتاً ما حیطه شناختی را فعال کردیم ولی در حیطه عاطفی خیلی مشکلات داشتیم؛ دانشآموز بین گزارههای درسی و زندگی خودش ارتباطی را نمیبیند؛ دانشآموز بین کتاب درسی و این گزارهها که باید به صورت کاربردی شده در متن زندگی خودش پیاده شود، ارتباطی نمیبیند چون زمینههای آن را مهیا نکردیم اما بسته آموزشی زمینهها را برای نهادینه کردن محتوای درسی در این سه حیطه مهیا میکند.
نکته بعدی اینکه یکی از مشکلات اساسی که ما در مدارس داریم این است که وقتی دانشآموز در ارتباط با کتاب درسی قرار میگیرد بین خودش و نیازها و انگیزشهای درونی خودش با کتاب درسی فاصله میبیند.
به عبارت دیگر کتاب درسی ادبیات روز او را نمیفهمد و ما باید ادبیات روز او را مستمسک قرار دهیم و وارد صحنه کنیم و در قالب آن ادبیات با او حرف بزنیم که این موضوع یکی از مسائل مهمی است که دنبالش هستیم.
در این راستا امسال کتاب «آداب زندگی و خانواده» برای دختران تدوین شد که ادبیاتی که در این کتاب وارد صحنه شده است، ادبیات بهروزی هست که میتواند برای دختران دبیرستانی بسیار مفید باشد؛ البته کتاب پسران در حال تدوین هست که آن هم میتواند برای سال ۱۴۰۰ آماده شود و اثربخشی خیلی خوبی خواهد داشت.
البته اجرای آزمایشی این کتاب برای سال ۹۹ در تعدادی از مدارس محدود شروع شده و بعد از آسیبشناسی، میتوانیم آفتزدایی کنیم و آن را تغییر دهیم.
* محتوای کتاب درسی حجم زیادی از فرایند آموزشی را در بر میگیرد و مشکلاتی که شما عرض کردید را دارند، چه باید کرد؟
درست است حجم زیادی را اشغال کرده است و البته محتوای خوب به تنهایی که کافی نیست؛ کتاب قرآن محتوای خوب دارد ولی آیا توانستیم انگیزهای را در شاگرد ایجاد کنیم که با قرآن، خود را رصد کند و نظام دهد؟ ما این کار را نکردیم لذا اولین کاری که در بستههای یادگیری میکنیم، این است که زمینهای را ایجاد کنیم تا این انگیزش درونی در دانشآموز ایجاد شده، با کتاب درسی، محتوا و هدف برنامه درسی آشنا شود، انس پیدا کند و بتواند این مجموعه را در متن زندگی خودش جاری کند.
اگر این کار انجام شود، یک بستری را از نظر ساختار شخصیتی فراهم کردیم که دانشآموز به راحتی میتواند خود را در برابر حادثههای گوناگون واکسینه کند چون در جامعه باز زندگی میکنیم؛ در این جامعه باز باید مکانیزم دفاعی بچهها را بالا ببریم و میتواند زمینهای را برای دیگرسازی ایجاد کند لذا از خانواده خودش هم میتواند این دیگرسازی را آغاز کند.
* در ساختار جدید سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی درباره بستههای یادگیری دنبال چه هستید؟
ببیند با ساختار جدیدی که در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی پدید آمده است دنبال این هستیم که بسته یادگیری عینیت پیدا کند.
* شما اشاره کردید که کتاب درسی باید متناسب با نیاز دانشآموزان باشد تا الان هم مؤلفان سازمان پژوهش همین ادعا را داشتند؛ ادعا این بوده که نیازسنجی میکنند، اعتبارسنجی میکنند یعنی گروهی برای همین کار تشکیل میشده است؛ چه اتفاق خاصی قرار است در بحث نیازسنجی بیفتد؟ آیا برنامه خاصی در این خصوص دارید؟
نیازسنجی باید به روز باشد؛ الان اعتراف میکنیم که اطلاعات روز دستمان نیست و این اطلاعات باید کامل و به صورت دقیق بیان شود.
در کنار نیازسنجی، ویژگیهای شخصیتی دانشآموز امروز را باید ببینیم؛ دانشآموز امروز در یک هالهای از فرهنگ ویژه زندگی میکند و ما نمیتوانیم فرهنگ فعلی دانشآموز را نادیده بگیریم.
دانشآموز امروز در یک هالهای از فرهنگ ویژه زندگی میکند و ما نمیتوانیم فرهنگ فعلی دانشآموز را نادیده بگیریم
گاهی نیازسنجی کردیم و نیاز دانشآموز را از نظر رشدی بررسی کردیم و عنوان شده دانشآموز در این سن و با توجه به توانمندیهای رشدی که دارد این نیازها برایش خیلی مهم است و ما در جهت تأمین آنها قدم برداریم اما آیا واقعا مسأله همین است؟ یعنی موقعیت فرهنگی دانشآموز نباید برای ما مهم باشد؟
لذا موقعیت فرهنگی، نیازها و ویژگیهای دوران رشد دانشآموز باید مهم باشد و برآیند اینها را که وسط میگذاریم، میتوانیم آن را سکو برای تدوین برنامه درسی قرار دهیم و تولید محتوا کنیم.
* طی سالیان اخیر همسو سازی کتابهای درسی با برنامه درسی ملی انجام شده است چقدر این همسو سازی یا اهداف مدنظر شما نزدیک است؟
بررسی خیلی شفافی در این زمینه نداشتیم ولی این را میتوانیم بگوییم که تا حدود قابل توجهی این همسو سازی بوده است ولی برای ما مطلوب نیست.
در درجه اول برای مؤلفان خودمان باید مفاهیم اسناد بالادستی را جا بیندازیم؛ مثلا بحثی به نام حیات طیبه داریم؛ چیستی حیات طیبه باید برای مؤلفان و کارشناسان جا بیفتد.
بحث دیگری به نام فطرتگرایی توحیدی داریم که رویکرد برنامهریزی درسی است یا مثلا در سند تحول بنیادین به جامعه مهدوی در چشمانداز نگاه کرده است و خب این مفاهیم اول باید تعریف شود.
وقتی بنده به عنوان کارشناس با این مفاهیم آشنا نیستم، نمیتوانم در ارتباط با تحقق این مفاهیم سیاستگذاری و برنامهریزی کنم لذا گام اول این است که با جلسات مباحثهای که در سازمان داریم و بحثهای علمی که انشاءالله ادامه پیدا میکند، دنبال این باشیم که این مفاهیم اولا جا بیفتد و ثانیاً بین این مفاهیم، انتظارات برنامه درسی و دانشآموز فعلی جامعه ارتباط برقرار شود.
* به نظر شما اگر قرار باشد نیازهای دانشآموزان را بسنجیم، با توجه به اینکه تحولات خیلی سریع است، چگونه میتوان کتاب درسی و بسته یادگیری را به روز و بر اساس نیازسنجی آماده کرد؟
در درجه اول نمیتوانیم هر سال کتاب درسی و بسته یادگیری را تغییر دهیم بلکه باید زمان معینی را برای آن تعریف کنیم مثلا پنج ساله کنیم اما نکته اساسی این است که ما نیاز دانشآموز را چگونه در عصر کنونی شناسایی کنیم؟ موقعیت فرهنگی دانشآموزان خود را چگونه استخراج و محاسبه کنیم؟
باورم این است که شخصیت برجستهای که میتواند در این زمینه به خوبی به ما کمک کند، مدیر مدرسه است؛ مدیران مدارس ما متأسفانه یادشان رفته است که مدیر یک مدرسه آموزشی هستند و بیشتر یک مدیر اجرایی هستند تا یک مدیری که متولی برای ساماندهی و سازماندهی امر آموزش و برنامههای درسی در مدرسه باشد.
اگر یک مدیری وارد بدنه فعالیتهای درسی در مدرسه شود و ابتکار و خلاقیت خود را وارد صحنه کند و با محیط یادگیری درگیر شود، میتواند بهترین عامل برای معرفی دانشآموز امروز به ما باشد؛ چنین مدیری میتواند به ما بگوید که دانشآموز امروز از چه ممیزاتی برخوردار است، چه ویژگیهایی دارد، ساختار شخصیتی او چگونه است؛ ما به استناد این دادهها میتوانیم در حوزه برنامهریزی درسی، تولید محتوا و بسته یادگیری اثرگذار باشیم.
* این گفته شما یا شرایط فعلی کشور ما سازگار نیست.
خب ما باید شرایط را تغییر دهیم.
* به نظر میآید خیلی سخت است. در شرایطی که برخی مدارس سالهاست هیچ پولی به عنوان سرانه به آنها داده نشده است، مدیر مدرسه با خیلی مشکلات اجرایی در مدرسه دست و پنجه نرم میکند.
بحث را که به اینجا میبرید یعنی تعطیل شدن برنامههاست. اما واقعیت چیست؟
* واقعیت بیپولی مدارس است.
شما یک مسأله را برای بنده جا بیندازید؛ باید مدیر مدرسه نقش تربیتی داشته باشد یا خیر؟
* نمیگوییم نباید داشته باشد اما وقتی مشکلات دیگر هست ناخودآگاه مدیر مدرسه نمیرسد که این کار را انجام دهد.
برای اینکه کاری کردیم که مشکلات دغدغه اصلی مدیر مدرسه شود؛ اگر مدیر به این باور برسد که کار اصلی من جدا از این کار است، موضوع فرق میکند.
* وقتی میآیند و به خاطر عدم پرداخت بدهی، برق مدرسه را قطع میکنند، مدیر مدرسه چکار میتواند کند؟
خب باید دنبالش برود و حل کند؛ نمیگوییم نباید حل کند. شما خبرنگارید اگر برق خانهتان قطع شود، باید یک روزتان را تعطیل کنید و دنبال آن کار بروید ولی آیا واقعاً کار شما این است که هر روز برق خانه را درست کنید؟
* این قیاس اصلا درست نیست.
میخواهم بگویم مدرسهای وجود دارد که یک مدیر دارد؛ این مدرسه رسالت دارد یا ندارد؟
* وقتی شرایطش مهیا نیست چگونه از مدیر توقع داریم؟
ما باید شرایط را مهیا کنیم.
* چگونه؟
الان در تعاملی که با بخش آموزش و دیگر دوایر داریم، باید این را حل کنیم. باید مدرسه را تعریف کنیم.
این جریانات، ما را مثل یک اختاپوس محاصره کرده است و نمی توانیم انتظار داشته باشیم سند تحول بنیادین عینیت خارجی پیدا کند
اولا اگر مدرسه تعریف شود، دوما واقعبینانه تعریف شود، ثالثا برایش یک ماکت تعریف کنیم، رابعا این ماکت را به جریان بیندازیم و آسیبشناسی و آفاتزدایی کنیم، می توانیم در یک پروسه 10 ساله به آن اهداف برسیم. این کاری بوده است که از قبل باید شروع می شد اما نشده است.
ما الان باید خودمان را از جریاناتی که اجازه نمی دهد نگاه به چشمانداز داشته باشیم، آزاد کنیم؛ اگر این جریانات، ما را مثل یک اختاپوس محاصره کند، نمی توانیم انتظار داشته باشیم سند تحول بنیادین عینیت خارجی پیدا کند و با این حرف شما سند باید تعطیل شود.
* مشکل همینجاست؛ حرف های خوبی زده می شود اما در بدنه اجرا، شرایط فراهم نیست.
بله افرادی حضور دارند که آماده نیستند.
* ممکن است آماده نباشند اما شرایط فقط به نیروی انسانی بر نمی گردد و باید فضا و تجهیزات نیز فراهم باشد؛ مدیری که از نظر مالی در مضیقه است، فرصت اجرا پیدا نمیکند؛ درباره وزیر آموزش و پرورش هم همین بحث مطرح است که مشکلات مالی و منابع، او را از تحولات واقعی دور می کند.
ببینید فعالیت های مدیر مدرسه را برای شما آنالیز میکنم؛ مدیر مدرسه تا به امروز شخصیتی بوده است که وقتی وارد مدرسه می شده، اگر هم دغدغه داشته است، او را به کارهای مختلف مشغول میکردند به عنوان مثال در آستانه سرما هستیم و بخاریهای مدرسه خراب است یا امکانات برق، آب و گاز دچار بحران است؛ چه کسی اهمیت به این موضوعات میدهد؟ کسی که باورش این است کار اصلی بنده در مدرسه، این موضوع است ولی اگر مدیری باشد که معاون مدرسه را درگیر با یک سری موضوعات کند و خودش از ریل خارج نشود، موفق است.
ببینید مدیر مدرسه ما خودش از ریل خارج شده است و تا زمانی که به ریل اصلی خودش برنگردد، ما تحت هیچ عنوان و شرایطی نمیتوانیم به تحول و چشم انداز آینده مبتنی بر سند تحول امیدوار باشیم.
* باز هم سخت است؛ معاون مدرسه میرود و میآید و باز هم کارها به مدیر گره میخورد.
مدیر اگر مدیر باشد، این کار را نمی کند؛ اگر در مدیر دغدغه ایجاد شده باشد و باورش این باشد که نقش من در مدرسه اینها نیست و کار دیگری است، وارد این گردونه نمیشود.
شما فرزندتان را به مدرسه سپردید، اگر به این احساس رسیدید که مدیر مدرسه، دیدگاههای زیبایی دارد که می تواند به انتظام زیبای شخصیت فرزندتان کمک کند، خود شما داوطلب نمیشوید که با او همکاری کنید؟
* بله، چون دغدغهام فرزندم است.
بله درست است. باید کاری کنیم که مدیر مدرسه باور کند که نقش من چیست؛ بگوید این نقش باید عملی شود و وقتی این نقش عملی شد، تمام والدین با او مشارکت می کنند.
* یعنی یک مدیر خیلی قدر؟
بله باید اینگونه باشد ولی ما مدیر را مبصر کردیم و این بزرگترین ظلمی بود که در حق دانشآموزان داشتیم؛ اکنون مدیر از طرف منطقه، مأمور اجرایی در مدرسه است بعد وقتی ما او را مدیر کردیم، گفتیم که حق خلاقیت و برنامهریزی نداری.
طرح بوم که الان وارد آموزش و پرورش شده است به مدیر اجازه می دهد که 6 ساعت برنامه و محتوا برای مدرسه تولید کند، خودش اجرا کرده و ارزیابی کند ولی در این برنامه هنوز میلنگیم چون مدیر مدرسه قابلیت این مسأله در خودش نمیبیند چون شخصیت بهش ندادند که فعالیت کند فلذا باید این شخصیت را احیا کنیم.
اگر این احیا شد، تحول انجام می شود و اگر احیا نشد، تحول به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی امکان پذیر نیست.
* در حال حاضر مدارس به مانند دایه برای دانش آموزان تبدیل شدند و برخی خانوادهها فرزندشان را به مدرسه می سپارند و دیگر کاری ندارند.
مدرسه نباید به والدین خط دهد بلکه والدین باید به مدرسه خط دهند؛ ما به دنبال این هستیم که اگر نتوانستیم در والدین این را جا بیندازیم که شما ولایت تربیتی فرزندتان را دارید، حداقل تعامل بین مدرسه و خانواده را از شعار خارج کنیم و به عمل نزدیک کنیم.
یکی از کسانی که نقش در تبیین بسته آموزشی و نهادینه کردن آن دارد، خانواده است و لذا برای خانواده برنامه داریم.
* برای خانواده چه برنامهای دارید؟
با خانواده ها تعامل داشته باشیم و از طریق انجمن اولیا و مربیان وارد میشویم. به دنبال این هستیم که به خانواده ها بقبولانیم که شما والدین این دانشآموز هستید پس رسالت دارید؛ آنها را به این باور برسانیم که با کتاب درسی فرزندتان ارتباط دارید، اما نقشتان در کتاب چیست؟ برخی خانوادهها نمیدانند.
* درباره مدیران مدارس، چگونه میشود تمام مدیران مدارس را توانمند کرد؟
وقتی برنامه درسی را تعریف کردیم، متولی این برنامه را مدیر مدرسه قرار میدهیم؛ برای او کلاسهای آموزشی میگذاریم و با او تعامل داریم و باوری را در او ایجاد میکنیم که تو میتوانی. شخصیتش را احیا می کنیم و نقش بالندهای که باید در استقرار برنامه درسی داشته باشد، خودش را نشان میدهد.
وقتی او فهمید که کجا ایستاده است، بین تمام آنچه که هست و تمام آنچه که باید باشد، فاصله می بیند، اینجاست که خودش تلاش میکند که این فاصله را پر کند و خودش مبتکر شده و مولد میشود.
بگذارید خاطره ای را بگویم، در قبل از انقلاب، منطقهای بود که محلهای بدنام در آنجا وجود داشت و در آن محله، یک مدرسه راهنمایی وجود داشت؛ مدیرقابلی که دغدغه تربیت داشت به آن مدرسه میرود؛ در آن زمان هنوز مصوبه مجلس درباره مدارس غیرانتفاعی نیامده بود و مدرسه دولتی بود.
ویژگیهای مدرسه را بگویم که بچهها چندین ساله بودند یعنی چند بار مردود شده بودند؛ یکی از شعبات توزیع مواد مخدر جنوب غربی تهران در این مدرسه بود. اگر معلم به دانش آموز چپ نگاه میکرد، بیرون مدرسه حتما چاقو میخورد، پدران بعضی از بچهها در زندان بودند یعنی بزهکاری جزو صفتهای ویژه آنها بود.
آن مدیر شایسته در سال 59، مدیر این مدرسه شد؛ این مدرسه در سال 63 رتبه اول تربیتی را در منطقه مربوطه به دست آورد اما رتبه هشتم آموزشی را هم داشت؛ مدرسه دولتی است و از کسی پول هم نمی توانست بگیرد چون کسی پول نداشت، یعنی مدیر قدر بود.
این مدرسه را با تمام نیرویی که گذاشت، آباد کرد؛ مأموریتش تمام شد و بعد از چند سال بیرون آمد. همه دانشآموزان، نظام پیدا کردند، خودش برای من تعریف کرد و گفت «روزی به دندانپزشکی رفتم؛ دکتری که دندان مرا درست می کرد، مدام مرا تماشا میکرد و آخر سر گفت«شما در آموزش و پرورش بودید؟» گفتم «بله» گفت «شما مدیر مدرسه هم بودید؟»، گفتم «بله» گفت «مدرسه تان کجا بود؟» پاسخش را دادم و گفت «من دانشآموز شما بودم»».
پس ما می توانیم اما چرا هروقت یک آرمانی مطرح می شود، آنقدر لوازم جانبی را گسترده نشان می دهیم که طرف مقابل کُپ میکند. اگر ضروری استپس همه باید دست به دست هم بدهیم که عینیت پیدا کند.
* برای آموزش مدیران برنامه ای تدارک دیدید؟
مدرسه تراز را سند تحول مطرح کرده است که «مدرسه صالح» است؛ در وزارتخانه بحثی به نام مدرسه محوری مطرح شده است؛ ما نسبت به نحوه آموزش اعتراض کردیم و اعتقاد داریم که اگر بخواهد مدرسه تراز شکل بگیرد باید نمونههای مدرسه تراز را به تعداد خیلی کم در استانها به عنوان ماکت راهاندازی کنیم و آنها را التزام بدهیم و وقتی مدیر به باور و انتظارات ما برسد، آن مدارس را بعد از یکی، دو سال آسیب شناسی کنیم، آفتها که برطرف شد، تعمیم دهیم.
ببینید مدارس غیردولتی خیلی خوب متأسفانه قابلیت تعمیم ندارند زیرا آنها شاگردانشان را گزینش میکند و وقتی دانش آموز گزینش شد، نمی توان مدرسه را تعمیم داد چون طبق قانون اساسی بچه ها در مدرسه نزدیک به منزل باید ثبتنام کنند و به صورت رایگان درس بخوانند.
آیا مدارس نباید گزینش بگذارند؟ باید بگذارند اما کجا؟ در اتاق اساتید. باید اساتید را گزینش کرد نه دانشآموز را؛ این بزرگترین ظلمی است که ما در حق دانشآموز میکنیم.
باید اساتید را گزینش کرد نه دانشآموز را؛ این بزرگترین ظلمی است که ما در حق دانشآموز میکنیم
هنر این است که شما بین معدل 10 و 20 همه را دعوت کردید ولی متناسب با توانمندی آنها، انتظار داشته باشید؛ یک ساختار جدیدی را طراحی میکنید که در بستر آن ساختار، دانشآموز به شکوفایی می رسد اما چه کسی باید او را به شکوفایی برساند، استاد و معلم است.
بچه های ما در مدارس خوب در زرورق هستند لذا وقتی در فضای باز و جامعه قرار می گیرند، نمی توانند از حریم شخصیتی خودشان دفاع کنند چون با خودرو، آنها را به مدرسه بردند و آوردند و او رنگ جامعه و تضادهای اجتماعی را ندیده است باید دانشآموز نسبت تضادهای اجتماعی وقوف پیدا کند.
اما در برخی مدارس غیردولتی از این موارد غافلیم و علتش این است که ما رویکرد تربیتی را در بتکده آموزش ذبح کردیم یعنی گفتیم که تربیت در استخدام آموزش است؛ در حالی که باید برعکس باشد.
* سند تحول آموزش و پرورش بعد از بررسی های فراوان، تصویب شد و از سال 90 رونمایی شد و زیرنظام ها هم اکنون آماده شدند؛ سهم بسته یادگیری از سند تحول چیست؟
در سند تحول، زیرنظام ها تعریف شده است؛ یکی از زیرنظامها، برنامهریزی درسی است و ما در حیطه این زیرنظام، بسته یادگیری خودمان را تعریف میکنیم البته بی توجه به تجهیزات و فضای آموزشی هم نباید باشد.
دو تا نظر وجود دارد یکی اینکه برنامه آموزش، اصل است یا برنامه درسی، اصل است؟ آنهایی که میگویند برنامه آموزشی اصل است، عنوان میکنند از قطعات پازل برنامه آموزشی، برنامه درسی، نیروی انسانی، فضای آموزشی، بودجه و تجهیزات است.
اینها همه قطعات یک پازل به نام آموزش است و یکی از قطعات هم، برنامه درسی است اما ما چه میگوییم، اصل پازل ما برنامه درسی است. نیروی انسانی را انتخاب میکنند که بتواند این برنامه درسی را به مقصد برساند؛ تجهیزاتی که این برنامه تأیید میکند، وارد صحنه می کنند، مدیریتی در مدرسه اعمال میکنند که این برنامه تأیید کند لذا ما باید همه زیرنظامها را در این بحث بسته یادگیری مدنظر قرار دهیم البته بیشترین سهم را خود زیرنظام برنامه درسی دارد.
* ما 11 حوزه تربیت و یادگیری داریم؛ آنها چگونه وارد بسته یادگیری می شود و ارتباطش با دوره تحصیلی چیست؟
اولا تک تک حوزه ها با 10 حوزه دیگر ارتباط معنادار دارند؛ بعدا هر حوزهای موطف است که برحسب مأموریتی که به او محول می شود و مأموریتی که دارد، برنامه درسی آن حیطه را مشخص کند و برنامه را به دوره تحصیلی میدهد و دوره تحصیلی وظیفه دارد متناسب با آن استانداردها و در جهت تحقق اهداف آن برنامه، بسته یادگیری را تعریف و استانداردسازی کند؛ کار دوره، استانداردسازی برنامه درسی نیست ولی برای تحقق آن برنامه می توان استانداردهایی را تعریف کرد که بسته یادگیری چگونه باشد.
اینجا شروع به تولید بسته یادگیری می کنیم؛ اولویت اول، محتواست؛ این محتوا را تقسیم میکنیم که کتاب چقدر سهم دارد، فیلم، انیمیشن، مجلات کودک، مراکز غیر آموزش و پرورش که ارتباط با دانش آموز دارند، چقدر سهم دارند و این بسته آموزشی می شود و یک بخش از آن مطالعات آزاد دانش آموزان است.
این جزو بسته آموزشی ماست. حالا که بسته را تعریف کردیم و این داخل بدنه آموزشی می رود، آن کسی که باید عمل کند، مدیر مدرسه است.
*بسته یادگیری یک بسته متنوع است؛ در گذشته یک کتاب می دادند و یادم می آید یک دوره برخی کتاب ها یک لوح فشرده داشت که اگر کسی در خانواده اش کامپیوتر نداشت، نمی توانست استفاده کند؛ الان بسته یادگیری مانند یک سبد است که اقلام متنوع دارد؛ درست است؟
بله مرئی و نامرئی است؛ مرئی فیزیکی است که مثل کتاب، سی دی و مجلات اما نامرئی کدام است؟ مثلا به دانش آموز میگوییم در این زمینه مطالعه کن و کنفرانس بده یا همان برنامه صدا و سیما که عرض کردم.
* تا الان مولفان کتاب های درسی و گروه های درسی را داشتیم؛ در ساختار جدید چگونه در حوزههای تربیت و یادگیری جای گرفتند؟
ما دیگر گروه درسی نداریم. دو مجموعه شامل حوزه های یادگیری و دیگری دوره تحصیلی است؛ در دوره های تحصیلی، کارشناس داریم یعنی یک معاونت، هیأت علمی، کارشناس و متناسب با موضوع و کارشناسان تخصصی داریم.
از تمام ظرفیت کشور در جهت ارتقای سطح محتوای کتاب های درسی و بسته های یادگیری استفاده می کنیم اما مدیریت کار را داریم لذا برون سپاری داریم.
* مثلا می خواهید کتاب ریاضی سوم دبستان را تولید کنید؛ روش چگونه است؟
خیر، ما دیگر کتاب ریاضی سوم دبستان را نداریم. ما مسأله داریم.
* چه اتفاقی برای کتاب های درسی میافتد؟
در آینده نزدیک، ما مسائلی داریم یعنی مسأله مطرح می کنیم به عنوان مثال میخواهیم وارد تعامل در بازار بشویم، نحوه تعامل چگونه باید باشد. 11 حوزه یادگیری وارد صحنه میشوند مثلا حوزه مهارت های زندگی از نظر آداب معاشرت، حوزه ریاضی از نظر محاسبه کالا میگوید باید این کار را بکنی، حوزه مطالعات اجتماعی میگوید آدمها دارای چه ویژگی هایی هستند.
هر حوزه ای متناسب با امکاناتی که دارد برای حل این مسأله خوراک میدهند یعنی استانداردها را به دوره تحصیلی میدهند که برای بسته یادگیری تولید محتوا میکند.
* یعنی دانش آموز در پایه اول دبستان الان 6 کتاب دارد در آینده چه می شود؟
مثلا 3 کتاب داشته باشد و بقیه فیلم، انیمیشنهای مختلف و مجلات باشد.
* تکلیف مؤلفهای کتاب درسی چه میشود؟
اگر قرار باشد کتابی را ارائه دهیم، دیگر یک کتاب نیست البته این ایدههایی است که داریم بحث می کنیم و هنوز به نتیجه نهایی نرسیدیم.
اما در هر حال بحث چند تألیفی را خواهیم داشت و مثلا متناسب با یک موضوع، 3 کتاب داشته باشیم. می توانیم متناسب با بافت فرهنگی ایران، کتاب داشته باشیم و میخواهیم اختیار گزینش کتاب را به استانها بدهیم؛ اینجا فرصتی است که مناطق هم میتوانند وارد تألیف شوند.
* مثل جغرافیای استان که در گذشته متناسب با شرایط هر استان تألیف میشد؟
بله
* در کتاب های درسی از مافیای تألیف کتاب درسی نام برده می شد، قبول دارید؟
اگر چنین چیزی هم بوده باشد با روش های جدید دیگر نخواهیم داشت چون از انحصار تألیف کتب درسی توسط یک تعداد آدم خارج می شویم.
* درباره اغلاط کتاب درسی گلایه ها وجود دارد؟
ما الان یک مشکلاتی داریم که در آینده میخواهیم حل کنیم؛ ما در کتاب درسی زبان واژگان داریم یعنی زبان آموزش؛ زبان آموزش در ویراستاری ما جدی گرفته نشده است؛ ویراستاری کتاب معمولی در بازار انجام میشود و با همان اشل کتاب درسی ویراستاری می شود که غلط است. مخصوصا در دوره ابتدایی، دانش آموز در بحث واژگانی محدودیتهایی دارد و نمیتوانیم نادیده بگیریم لذا باید واژگان را محور قرار دهیم و زبان آموزش را وارد صحنه کنیم.
شاید یکی از دلایلی که بچهها در دوره ابتدایی، استعدادشان شکوفا نمی شود، به این خاطر است که نمی توانند با زبان کتاب ارتباط برقرار کنند یا مثلا محاوره دانشآموز با کتاب متفاوت است. یکسری کارها از نظر پژوهشی در حال انجام است ک ما در هر پایه به زبان آموزش برسیم که این زبان آموزش برای ما حیاتی است.
* زبان آموزش الان مشکلاتی دارد مثلا در همان دوره ابتدایی آن چیزی که دانشآموز در ادبیات فارسی می خواند با هدیه های آسمانی فرق دارد.
علتش این است که ما ارتباط منسجم بین کتب درسی به صورت افقی و عمودی نداریم البته نه اینکه نداریم بلکه کم داریم یعنی دانشآموز وقتی کلاس دوم است بین این درس که میخواند با درسهای دیگر یک انسجام و همبستگی باشد.
* ادبیات بچههای نسل جدید فرق کرده است؛ برای آن چه باید کرد؟
ما 4 مهارت زبانی داریم. گوش کردن، صحبت کردن، نوشتن و خواندن؛ الان نوشتن ما فوقالعاده آسیب می بیند چون در پیامکها و فضای مجازی، به اشتباه به کار میگیریم مثلا میگوییم «میآیی با هم بدرسیم؟»
یا کلمهها را خلاصه میکنیم «دیروز ک اومدم» یعنی به جای «آمدم» مینویسیم «اومدم» یا «که» را «ک» خالی مینویسیم و داریم مهارت نوشتاری را نابود میکنیم؛ باید درست بنویسیم.
*خانوادهها میگویند بچهها در گذشته، مطالب پربارتری میخواندند؛ مثلا بوستان، گلستان و شاهنامه میخواندند
باسوادتر از الان بودند.
*نامهنگاری اداری میتوانستند بکنند، خط خوشی داشتند که اکنون این ویژگیها را بچههای نسل جدید ندارند؟
یک اصطکاکی است که اسمش را اصطکاکی متأثر از اضطراب بین سنت و مدرنیته است؛ نمیدانیم چه بکنیم یعنی دنبالروی مدرنیته باشیم یا سنت را احترام کنیم.
لذا ما الان التقاطی هستیم وچون التقاطی هستیم نمیتوانیم به خط مشی روشن مبتنی بر 3 مقوله اسلامیت، ملیت و انقلابیت برسیم.
یادم است وقتی کلیله و دمنه یا کتاب گلستان سعدی را میخواندیم حجم انبوهی از واژگان در حافظه بود که به راحتی در محاورات میتوانستیم از آن بهره ببریم؛ در حوزه علوم هم همینگونه است؛ باید زمینهای ایجاد شود که دانشآموز بین گزارههای علوم تجربی و زندگی خود رابطه برقرار کند.
در حال حاضر کسی که دیپلم بگیرد و نتواند به دانشگاه برود، مگر زندگی نمیکند پس این محصولی که یاد گرفته است، چقدر در زندگی بهرهمند میشود؟ علتش این است که برنامه درسی برای رشتههای درسی نداریم یعنی مشخص کند چه انتظاری از فارغالتحصیلان این رشتهها داریم؟
*عنوان میشود که دانشآموزان با محتوای گذشته احساس همذات پنداری میکرد اما اکنون با محتوای فعلی این احساس را ندارد؟
بله حرف شما درست است؛ باید یک دگردیستی خاصی را پدید آوردیم و با توجه به اینکه سند تحول بنیادین را داریم که انشاءالله که محقق شود.
* از چه زمانی می شود خروجی کار شما را دید؟
دنبال این هستیم که برای سال تحصیلی 1400 به 30 درصد برنامه مان برسیم که البته قول 100 درصد نمیدهم، 20 درصد قول می دهم اما برای افق 1401 می توانیم امیدوارتر باشیم.
انتهای پیام/