گرای اشتباه ندهید؛ مرکز ثقل تحول آموزش و پرورش همینجاست

خبرگزاری فارس ـ گروه آموزش و پرورش: اردوان مجیدی پژوهشگر و فعال تعلیم و تربیت در یادداشت جدید خود نوشت:

این روزها بحث تنوع یا حذف تنوع مدارس، و حواشی آن در بحث عدالت آموزشی و مدارس دولتی و غیر دولتی، در جریان است. بر این اساس به کالبدشکافی مسئله و ریشه های آن، در سه یادداشت قبلی و ان شا‌ الله در سلسله یادداشتهای بعدی می پردازیم. در یادداشت اول و دوم اشاره شد که اغلب به صورت یک بعدی به مسأله نگاه کرده و راه‌حل‌هایی ساده انگارانه را تجویز می‌کنند؛ اما این راه‌حل‌ها راه به جایی نمی‌برد.

در ریشه‌یابی و تبیین بعدهای اول، دوم و سوم مسأله، دیدیم که کودکان در نظام آموزشی، تعلیمی انتزاعی و بدون توجه به نیازهای واقعی و استعدادهایشان را دریافت می‌کند و در ارزیابی ماشینی با چشمی تک بعدی رتبه‌بندی شده، و برچسب زرنگ و تنبل و نظایر آن بر آنها زده می‌شود و نیز برای حمایت و تقویت زرنگ‌ها، یا حمایت از طیف خاصی از شاگردان برای تبدیل شدن به زرنگ‌ها، فضا و امکانات جداگانه‌ای را در نظر گرفته و الباقی هم که الباقی هستند و از طرف دیگر یک برنامه درسی همسان، بدون توجه به نیازها، استعدادها و شرایط متفاوت کودکان مختلف، اجرا شده و همه را مجبور می‌کند در همین میدان واحد، بدون داشتن راه گریز، حرکت کنند.

کودکانی هم که این مسیر یک بعدی، استعدادها و شرایط آنها را پوشش نمی‌دهد، تحقیر، تحمیق و تهدید می‌شوند. ضمن اینکه در ساختاری محافظه کارانه، اجازه خلاقیت و ابتکار از معلمان و مدارس سلب می‌شود. این میدان، انواعی از مدارس ویژه را فراهم می‌آورد، اما بدون اینکه اجازه تمهیدات خلاقانه، یا پرداختن به ابعاد مختلف توانمندی‌های کودکان به این مدارس داده شود.

تنوعی که امروز بحث از برچیده شدن یا ماندن آن است، تنوع از نظر ابعاد مختلف پوشش به توانمندی‌های کودکان، یا بروز خلاقیت در ارائه آموزش به آنها نیست. بنابراین بودن یا حذف این تنوع مدارس، هیچکدام تغییری در وضعیت مذکور ایجاد نخواهد کرد. 

در یادداشت سوم، در پرداختن به بعد چهارم و پنجم مسأله، از صنعت ناسالم و انگلی کنکوری صحبت شد، که از این میدان گل آلود و آموزش ماشینی، ماهی می‌گیرد. همچنین به طیفی از مدارس غیردولتی و شبه غیر دولتی اشاره شد که با پهن کردن فضایی مخرب، کودکان را در گردونه این صنعت ناسالم، سوق می‌دهند و منابع جامعه و کشور را در مسیری تلف می‌کنند که نه تنها هیچ تاثیری در ارتقای توانمندی‌های واقعی افراد و رشد جامعه ندارد، بلکه انرژی و فرصت‌های عظیمی را از بین می‌برند.

حذف تنوع مدارس، به شکلی که در قانون مذکور پیش بینی شده، تأثیری در گردونه صنعت ناسالمی که خانواده‌ها و شاگردان و مدارس را در تکاپوی این تلاش مخرب قرار داده است، نخواهد داشت و این گردونه و صنعت ناسالم، کماکان حتی با قوت بیشتر هم به فعالیت خود ادامه خواهد داد.   

در ادامه این یادداشتها به ابعاد دیگری از مسأله می پردازیم.

تحول تعلیم و تربیت در تکاپوی یک تلاش مردمی

با توجه به اشاره‌ای که به طیف مذکور از مدارس غیردولتی شد، آیا باید مدارس غیر دولتی را نیز برچید؟ پاسخ مثبت به این سؤال نیز نظیر طرح حذف تنوع، راهکاری ساده انگارانه است. در عین اینکه طیفی از مدارس غیردولتی، جولانگاه صنعت ناسالم کنکوری و آموزش ماشینی است، اما در بین همین مدارس غیر دولتی، طیفی از مدارس قرار دارند که بارقه‌های امید به تحول در نظام تعلیم و تربیت کشور را می‌توان در تلاش آنها مشاهده کرد. این بعد ششم از مسأله مورد بحث ما در این سلسله یادداشت‌هاست. 

حقیقت این است که در دو دهه اخیر، تقریبا اغلب آنچه که به صورت واقعی در تحول نظام تعلیم و تربیت و رویکرد برنامه درسی در مدارس اتفاق افتاده است، ابتدا در طیفی از مدارس غیر دولتی جوانه زده است.

مدارس دولتی چنان در سیطره نظام رسمی و کلیشه‌های بسته و مدیریت محافظه کارانه قرار گرفته‌اند، که جرأت، اختیار و توان به کار بستن کوچکترین ابتکار و خلاقیت را ندارند. مدارس غیر دولتی هم کمابیش از این سیطره و تنگناهای ایجاد شده به وسیله آن در امان نیستند اما انگیزه‌های برخی از مؤسسان  آنها، استقلال نسبی آنها (حداقل از این لحاظ که حقوق بگیر سازمان رسمی نیستند)، و اینکه این مدارس ماهیتاً باید پاسخگوی مطالبات اجتماعی جامعه مخاطب باشند، آنها را کمابیش به بروز خلاقیت و اتخاذ روش‌های نوین تعلیم و تربیت، حتی اگر در چالش با این سیطره قرار داشته باشند، سوق می‌دهند.

شکل‌گیری محیط مدرسه زندگی، درگیرکردن جدی خانواده‌ها در مدرسه، کار و فعالیت بچه‌ها در مدرسه از نظافت مدرسه گرفته تا باغبانی و کارهای فنی و کسب و کار، بر عهده گرفتن مسؤولیتهای مدرسه به صورت جدی توسط شاگردان، اجرای رویکردهای فهم محور و شناختی، آموزش چند سطحی و ویژه‌گرا و رشد هر کودک با توجه به توانایی‌ها و استعدادهای خود، ایجاد بستر رشد همه جانبه کودکان و پرورش شخصیت و فرهنگ، فراتر از پرورش مهارت و دانش، توجه به ابعاد مختلف استعدادهای کودکان و ایجاد برنامه‌های درسی متناسب، خارج شدن از کلیشه کتاب درسی و میدان دادن به آموزش اکتشافی، نمونه‌هایی از ابعادی است که تحقق آنها در کشور ما عملاً در برخی از مدارس غیر دولتی کلید خورده، و بعضا از این مدارس به سایر مدارس و حتی به بخشنامه ها و مقررات نظام رسمی آموزشی سرایت کرده است.

بودجه های هزاران میلیاردی دولتی در هوا! تحول واقعی با منابع محدود مردمی

اگر امروز نسبت به بیست سال قبل، بعضاً و به صورت محدود اتفاقات مطلوبی را در مدارس کشورمان تجربه می‌کنیم، تقریبا می‌توان گفت که همه این اتفاقات، نه پژوهش‌ها و طراحی و برنامه‌ریزی آن در سازمان رسمی آموزش و پرورش اتفاق افتاده است و نه اجرای آن در مدارس دولتی با بودجه دولتی رقم خورده است.

عمده پژوهش‌ها و طراحی و برنامه‌ریزی این اقدامات به صورت مردمی و با هزینه‌های غیر دولتی و عمدتا توسط خیرین انجام شده، و اجرای آنها نیز با صرف تلاش و هزینه مردمی در مدارس غیر دولتی انجام شده است.

در این میان تنها اقدام نظام رسمی، اقدامات بازدارنده و چوب لای چرخ گذاشتن بوده است. بزرگترین تنگنای پیش روی مدارس تحولی، چگونگی اجرای یک سازوکار تعلیم و تربیت مطلوب‌تر نیست، بلکه مشکل اصلی، کنار آمدن با کلیشه‌های معیوب نظام رسمی و بازرسی‌ها و مداخله‌های نظام رسمی برای اجرای کلیشه‌های معیوب، و جلوگیری از اجرای هر اقدام خلاقانه است. 

مدرسه ای که با فضای باغچه گل کاری، درخت کاری و سبزی‌کاری شده وسیع در محیط مدرسه، توسط بازرسان نوسازی مدارس، ملزم به قطع درختان و سیمان کردن کف حیاط مدرسه می‌شود، مدرسه‌ای که برای اینکه زنگ را از محیط مدرسه حذف کرده، و بچه ها در یک محیط فعال از صبح تا عصر در آن مشغول فعالیت اکتشافی هستند، تهدید به تعطیلی می‌شود، مدرسه‌ای که به دلیل گنجاندن مباحثی نظیر فن بیان، کسب و کار، باغبانی، تحلیل فیلم مستند، و گردش علمی در برنامه روزانه توبیخ می‌شود، و نظایر آن فراوانند. زبان حال فعالان واقعی تحول تعلیم و تربیت (و نه پشت میزنشینان حکومتی) این بوده است که: «ما را به خیر این نظام رسمی دولتی امیدی نیست، شر نرسان!».

مرا به خیر تو امیدی نیست، شر نرسان!

و بر عکس، اگر امروز نسبت به بیست سال قبل، آموزش و پرورش ماشینی و صنعتی تر شده‌ای را تجربه کرده‌ایم که کودکان ما در آن، در بین چرخ دنده‌های خط تولیدی کورکورانه و حفظ مدار قرار گرفته‌اند، و اگر میدان تعلیم و تربیت جولانگاه مؤسسات کنکوری و المپیادی و حافظه‌محور شده است، سرنخ تمام این وقایع را باید در اقدامات نظام رسمی آموزش و پرورش جست‌وجو کرد.

کتاب‌های درسی بی‌هویت و حفظ مدار، نظام بودجه‌بندی درسی و تقویم کورکورانه، نظام ارزیابی نمره محور و کور، آزمون‌های ماشینی استاندارد، درگیر کردن شاگردان در یک رقابت‌گرایی ابلهانه، و سرگردان کردن کودکانمان در چرخ یادگیری برنامه‌ای اسکینری، همه ناشی از تجویزهای نظام آموزشی رسمی و عملکرد نظام دولتی بوده و هست. 

حمایت صنعت ناسالم از نظام رسمی محافظه کار

این سخن به معنای دفاع از همه مدارس غیردولتی نیست. همانطور که در بعد پنجم به آن اشاره کردم، بسیاری از مدارس غیردولتی، با هدف سودآوری و ماهی گرفتن از آب گل آلود موجود، بر همین طبل آموزش کنکوری و المپیادی و آموزش ماشینی می‌کوبند، و برای کسب منافع بیشتر، بچه‌ها را با شتاب بیشتر در گردونه آن پرتاب می‌کنند. عناصر آن صنعت ناسالم، از ماشینی بودن و محافظه کاری نظام رسمی سود می‌برند، و تداوم آن را طلب می‌کنند. 

هزینه‌ای که درست مدیریت نمی‌شود

اینکه برخی از مدارس غیر دولتی، با فراهم کردن بستر آموزش لاکچری برای طیف محدودی از شاگردان با توانمندی مالی بالا، بستر ناعادلانه‌ای را در تعلیم و تربیت در جامعه ما رقم می‌زنند، حقیقت دارد؛ اما این بستر ناعادلانه عمومیت ندارد. بسیاری از مدارس غیر دولتی، نه تنها بستر ناعادلانه‌ای را ایجاد نمی‌کنند، بلکه طیف‌های متعددی از شاگردان با توانمندی‌های مالی مختلف را تحت پوشش قرار می‌دهند.

به این نکته هم توجه کنید که هزینه سرانه‌ای که دولت در عمل برای مدارس دولتی پرداخت می‌کند، بعضا بیش از شهریه‌ای است که برخی مدارس غیردولتی دریافت می کنند. این به معنای آن است که دولت هزینه صرف می‌کند، اما این هزینه درست مدیریت نشده و به آموزش کیفی منجر نمی‌شود.

اگر می‌خواهید کارآمدی نظام رسمی به بوته آزمایش گذاشته شود، همان بودجه‌ای که دولت برای مدارس دولتی صرف می‌کند، برای تحصیل شاگردان در مدارس غیر دولتی نیز توسط دولت به این مدارس پرداخت شود و البته مدارس غیردولتی نیز امکان سرند کردن شاگردان خاص را نداشته باشند.

گرای اشتباه ندهید، تنها روزنه امید همین جا است!   

طیف وسیعی از مدارس غیر دولتی تحولی دست و پا می‌زنند که علی‌رغم تنگناهای ایجاد شده توسط نظام رسمی، و سیطره نظام ماشینی، در حد توان آموزش مطلوب و انسانی را برای کودکان فراهم آورند.

به یک چوب راندن تمام مدارس غیردولتی، و بستن این مدارس به بهانه ناعدالتی، تنها نقطه امید برای تحول نظام تعلیم و تربیت را هم کور می‌کند. اصلا انتظار نداشته باشید که اسناد رسمی و اقدامات دستگاه دولتی، و مدارس دولتی، حالا حالاها بتواند قدمی را در تحول واقعی تعلیم و تربیت کشور بردارند؛ اگر هم تک و توک اقدمات مطلوبی را بصورت محدود در مدارس دولتی مشاهده می کنید، اغلب این اقدامات قبلا در مدارس پیشروی تحولی غیر دولتی شکل گرفته، و بخشنامه‌های دولتی به صورت ناقص و محدود، آن اقدامات را به همه توصیه می‌کنند.

امروز پس از بیست سال تلاش فعالان واقعی تحول تعلیم و تربیت در مدارس، مسؤولین نظام رسمی به این اعتراف می‌کنند که اگر بتوان امیدی به تحول داشت، این تحول باید از دل مدارس و از پایین به بالا جوانه بزند و تحول بالا به پایین در این نظام محافظه کار رسمی قابل انتظار نیست و میدان‌دار این تحول از پایین به بالا، برخی از مدارس غیردولتی هستند.

حتی اینکه یک مدرسه توسط شخصی ذی نفوذ ایجاد شده باشد، چندان مهم نیست. بعضا از این نقد می‌شود که چرا فلان شخص ذی نفوذ یک مدرسه غیردولتی تأسیس کرده است. اگر این مدرسه در مسیر مدارس غیر دولتی طیف مطرح شده در بعد پنجم باشد، باید همانگونه که با عناصر آن صنعت انگلی برخورد می‌شود، و شدیدتر، با این مدرسه و شخص ذی نفوذ مذکور نیز برخورد شود، و نفوذ او را ابزار کسب و کار او و رانت شمرد.

اما اگر این مدرسه از جمله مدارس غیر دولتی طیف مطرح شده در بعد ششم باشد، ورود شخص ذی نفوذ مذکور ستودنی است؛ زیرا شخص مذکور درک کرده که از مسیر بالا به پایین نمی‌توان انتظار تحول جدی ای را داشت، و باید به تلاشی از پایین به بالا اقدام کرد. و وقتی شخصی نفوذ و توانمندی ای برای چنین کاری داشته باشد، شایسته است که از آن برای به جریان انداختن وسیع‌تر چرخ تحول استفاده کند. تحلیل نقد یا ستایش ورود افراد ذی نفوذ در راه اندازی یک مدرسه را می توان با همین معیار انجام داد. 

نقدهای احساسی و ناآگاهانه نسبت به همه مدارس غیر دولتی به بهانه عدالت آموزشی و مساوات، سوزاندن تر و خشک با هم، و دادن گرای اشتباه برای کوبیدن همه مدارس غیر دولتی و از بین رفتن تنها بارقه های امید برای تحول است. میدان دادن به مدارس غیر دولتی، برای رقم زدن تحول، البته به صورت مدیریت شده و با نظارت کافی، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. حذف این مدارس، محیط نظام تعلیم و تربیت را بیش از پیش به نظامی خمودتر و محافظه کارتر تبدیل می‌کند.

***

در این یادداشت به عنوان بعد ششم از مسأله حذف تنوع مدارس، به طیفی از مدارس غیر دولتی پرداختیم که با رویکردی تحولی، خلاقانه و بعضا ساختار شکنانه، بصورت عملی در تحقق تحول واقعی در بستر تعلیم و تربیت قدم برداشته، و به این تحول کمک می‌کنند.

به نظر می‌رسد که با توجه به شرایط موجود، تحول واقعی در بستری غیر از این مدارس تحولی غیر دولتی، رخ نخواهد زد؛ و وجود آنها برای سبز شدن نهال تحول در نظام تعلیم و تربیت، اجتناب ناپذیر است. هر چند باید تمایزی شفاف بین این مدارس و مدارسی که در یادداشت قبلی به عنوان بعد پنجم به آنها پرداخته شد، قائل شویم. 

هنوز ابعاد دیگری از مسأله حذف تنوع مدارس باقی مانده است. در یادداشت بعدی در صورت عنایت خداوند متعال، به ابعادی ساختاری و شکلی از این مسئله می پردازیم، و خواهیم دید که چگونه ساختار تشکیلاتی صلب نظام آموزشی، و ساختار ناکارآمد قانونگذاری و برنامه‌ریزی رسمی تحول، مسیر اشتباهی را در این میدان در پیش می‌گیرد.

***

فکر کنم دوستانی که بحثهای این سلسله یادداشتها را دنبال کرده‌اند، متوجه شده باشند که تبیین ما، فقط به مسأله تنوع مدارس محدود نشده، و ابعاد وسیعتری از معضلات نظام آموزشی را نیز پوشش می‌دهد.

در حقیقت وقتی یک قانون ناقص به عنوان راهکاری ساده انگارانه در یک میدان با پیچیدگی وسیع از مسائل و مشکلات مطرح می شود، برای تبیین نقص‌ها و ابعاد ساده‌انگاری آن، مجبور به تبیین ابعاد پیچیدگی این میدان هستیم. اما این تبیین، فقط برای نشان دادن مشکل قانون ناقص مذکور، کارآمد نخواهد بود. بلکه ما با این تبیین، به ریشه یابی وسیعتری در این میدان پرداخته، و ان‌شاءالله در بخشهای بعدی این یادداشت‌ها، به تبیین راهکارهایی خواهیم پرداخت که می‌تواند مسیر تحولی را با چشم‌اندازی وسیع‌تر، پیش روی ما قرار دهد.

انتهای پیام/

برچسب ها:

اجتماعی