یک نابینا: اگر با مطالعه این کتاب اتفاقی برای من می افتاد، چه کسی پاسخگو بود؟

به گزارش گروه فرهنگ و هنر مشرق، نشست بررسی مفهوم نابینایان در داستان «خواب باران» با حضور نویسنده این اثر، وجیهه سامانی، خدیجه جبلی (دکترای جامعه شناسی مسائل اجتماعی و نابینا) به عنوان منتقد، فیروزه علیمحمدی، مجری و گوینده متن کتاب، علی محسنی، مدیر کتابخانه های عمومی شمیرانات و جمعی از نابینایان در کتابخانه شهید باهنر تجریش برگزار شد.

در این نشست ابتدا علیمحمدی توضیحاتی درباره این داستان داد و گفت: در این کتاب، نویسنده با نگاهی واقع بینانه به مسائل جوانان، تلاش کرده تا تصویر درستی از قضا و قدر الهی ارائه کند و به مسائل روز این قشر بپردازد.

وی افزود: تم اصلی این رمان، اجتماعی و مذهبی است و داستان دختری دانشجو به نام هما را روایت می کند که از نظر اخلاقی در وضعیت نابسامانی قرار دارد.
مدیر انتشارات آه و ماه در ادامه با تشریح فصل های این رمان گفت: فصل اول، ورودیه داستان است و در فصل دوم، هما به آرامش نسبی می رسد و فصل «خلیل» هم مهمترین بخش کتاب است که نویسنده همه حرف هایش را در این فصل بیان کرده است.

خدیجه جبلی، منتقد این نشست در ابتدای سخنانش با اشاره به لزوم استفاده هنرمندان و نویسندگان از مشاوران مناسب در حوزه نابینایان گفت: من در کارهای مختلفی که اثری از نابینایان در آن بوده، مشاوره هایی داده ام که منجر به واقعی تر شدن و باورپذیرتر شدن این آثار فرهنگی و هنری از منظر نابینایان شده است.

وی افزود: در این کتاب، حس می شود نویسنده از نزدیک با نابینایان نشست و برخاست نداشته است. مثلا در این داستان، شخصیت حسام در جاهایی از عصا استفاده می کند که نابینایان این کار را نمی کنند. یک نابینا به محیط خانه و حتی محله زندگی اش کاملا آشناست و در این فضاها از عصای سفید استفاده نمی کند.
جبلی ادامه داد: نویسنده در این اثر می خواهد به مخاطبان بگوید که نابینایان احساسات ویژه ای دارند اما واقعیت این است که نابینایان هم مثل بقیه، احساسات طبیعی و زمینی دارند و انسان های خوب و بد در بینشان دیده می شوند.

این جامعه شناس با اشاره به نظریه های جدید در باب معلولیت و نابینایی گفت: امروز معلولیت و آسیب های اجتماعی را جوامع می سازند و این جامعه است که معلول را به ناتوانی می کشاند. مثل فرق فرد ضعیف و مستضعف که در قرآن هم به آن اشاره شده است. نگاه تقدیرگرایانه به نابینایان مطابق با رویکردهای مردم در قرن 19 است.

جبلی در پایان سخنانش تاکید کرد: نابینایان با فرصت های برابرساز، مثل بقیه افراد جامعه هستند و می توانند نقش خودشان را ایفا کنند. ما انتظار داریم که نویسندگان و هنرمندان ما را به عنوان نابینا و نه چیزی کمتر یا بیشتر به جامعه معرفی کنند.

در ادامه نشست، برخی نابینایان حاضر به بیان نظراتشان پرداختند.

خانم سمنانیان گفت: من از این کتاب لذت بردم. این رمان در سبک نگارش و توصیفات، بسیار خوب و قابل توجه بود. من چون دیرنابینا هستم، فضاهای خانه حسام را قبلا دیده بودم و بازسازی ذهنی آن برایم بسیار لذتبخش بود. من با خواندن این کتاب اشک ریختم. اگر چه موافقم که نویسنده درباره نابینایان از خودشان مشورت بگیرد اما این حق طبیعی نویسنده است که تخیلاتش را در نوشته اش بگنجاند.

آقای علیزاده گفت: استفاده مناسب از یک بیت شعر، ذهن مخاطب را تا آخر داستان همراه نگه می دارد. توصیفات دلنشین نویسنده هم در طول رمان، قابل توجه و زیباست. خانم عاطفه شرار از نمونه هایی هستند که به رغم نابینایی، نقاشی می کشند و این نشان می دهد که فرد نابینا قادر به انجام هر کاری هست؛ حتی عکاس و فیلمبردار نابینا هم داریم.

خانم علی اکبری گفت: متاسفانه همیشه از نابینایان یک شخصیت کاریزماتیک یا یک فرد بدبخت می سازیم در حالی که معلولیت چیزی نیست که خاص من و دوستان من باشد و همه افراد مثل سالمندی، در معرض آن هستند. من از تلاش های نویسنده در خلق این اثر تشکر می کنم.

خانم آرمیون گفت: به نظر من شخصیت حسام در داستان، بر اساس آموزه های خانوادگی اش شکل گرفته و رفتار او، ربطی به نابینا بودنش ندارد. توصیفات کتاب، زیاد بود و از زیبایی، قلب من را می فشرد. اگر در حین گوش دادن به کتاب، اتفاقی برای من می افتاد، چه کسی پاسخگو بود؟(خنده حضار)

آقای فتحی گفت: مهم است که با چه جهان بینی این کتاب را خوانده باشیم. این کتاب یک کتاب دینی است و تلاش دارد همه مسائل را در بافت دینی حل کند و چاره را در اعتقادات انسان ها می بیند. مهمترین پیام کتاب این است که کسی را که نمی شناسیم، قضاوت نکنیم. نویسنده این کتاب در بیان رفتارهای ظریف شخصیت نابینای داستان هم به خوبی عمل کرده است. در کل کتاب حتی یک بار هم از کلمه نابینا و روشندل استفاده نشده که این از ویژگی های کتاب است.
آقای لطفی گفت: ما در این داستان با واقع گرایی روبرو هستیم. تعطیل شدن جلسه مذهبی در داستان را پسندیدم چرا که در آن جلسه، پشت سر افراد، صحبت می شد.

خانم موسوی گفت: در این کتاب، تقدیر همه کاره است و همه کارها به خدا نسبت داده می شود. کاش نویسنده در این داستان، عدم مناسب سازی جامعه برای نابینایان را بهتر به نمایش می گذاشت و من دوست داشتم داستان، به سبک داستان های جنایی تمام می شد!

آقای شاهمرادی گفت: به نظر من این داستان برای مقطع امروز نیست و عنصری از جامعه امروز مثل شبکه های اجتماعی یا امثال آن در آن دیده نمی شود. انگار نابینای این داستان در یک مدینه فاضله زندگی می کند.

خانم شاهمرادی گفت: من در این داستان با شخصیت هما بیشتر همذات پنداری کردم. به نظر من به عنوان یک نابینا، نمی شود گفت فرد نابینا از هر لغزشی دور است.

وجیهه سامانی هم در این جلسه به بیان توضیحاتی درباره رمان خواب باران پرداخت و گفت: در نسخه اولیه رمان، حسام نابینا نبود اما برای خودم سبب خیر شد و من الان شخصیت حسام را بیشتر از بقیه دوست دارم. من سختگیری های خاص ارشاد را می دانستم و باید برای ورود هما به خانه حسام، تدابیری می اندیشیدم. به نظر من حسام اگر بینا بود هم همین رفتار را داشت چون واکنش های او بر مبنای تربیت خانوادگی اش شکل گرفته بود و یک پشتوانه قوی اعتقادی و مذهبی داشت. از طرف دیگر دنیایی که شما نابینایان در آن زندگی می کنید، دنیای متفاوتی است که درکش برای ما سخت است. اگر می خواهید تمام حس ها و کنش ها و محدودیت های تان بی کم و کاست به مخاطب منتقل شود، باید خودتان دست به قلم شوید و از دنیایتان برای ما بنویسید. به هر حال من دوست نداشتم که حسام به عنوان یک نابینا، آدم ضعیفی باشد و اصرار داشتم او را انسان مقتدر و توانمندی به تصویر بکشم.

نویسنده کتاب خواب باران افزود: اما محور اصلی داستان من، پرداختن به مساله قضا و قدر الهی بود. تجربیات زندگی من را به این نتیجه رسانده که بخش مهمی از زندگی ما تابع قضا و قدر الهی است. اگرچه که انسان موجود مختاری است و اسلام مخالف جبرگرایی است، اما باید توجه داشت که این اختیار ما، در طول اختیار خداوند است و نه در عرض آن. شاید بریدن و کم آوردن افراد در مواجهه با سختی ها و تنگتاهای زندگی به خاطر عدم توجه به این نکته باشد. وقتی توکل و تسلیم در برابر خدا باشد، آرامش زیادی به قلب انسان جاری می شود و مسائلی که از اختیارش خارج است را راحت تر می پذیرد.

سامانی در پایان نشست ضمن تشکر از همه حضار بابت دقتشان در مطالعه این کتاب گفت: اگر باز هم در رمان هایم شخصیت نابینا داشتم، حتما با شما مشورت می کنم ولی باید به این نکته توجه کرد که جهان داستان و شخصیت هایش، مخلوق قوه تخیل نویسنده اند و نویسنده حق دارد تا جایی که از جاده واقع گرایی خارج نشود، آن ها را همان طور که دوست دارد، بیافریند.

در پایان این نشست، حاضران ضمن تشکر از دست اندرکاران کتابخانه شهید باهنر به خاطر آماده کردن فضا جهت گفتگو درباره این کتاب، عکس یادگاری گرفتند.

برچسب ها:

فرهنگ و هنر