گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس-فاطمه آشوبی؛ علوم شناختی، حوزهای است که به آینده تعلق دارد. قسمتی از جذابیت و هیجان انگیز بودن آن نیز به همین خاطر است. این آینده البته آغاز شده و بخشی از وجوه آن در زندگی روزمره کنونی قابل مشاهده است، دانستن اینکه فناوری حاصل از رشتههای مختلف علوم شناختی چگونه بشر را دستخوش تغییر خواهد کرد، موجب مهاجرت بسیاری از دانشمندان به این حوزه شده است. این دانشمندان موفقیتهای قابل توجهی در ابداع فناوریهای مرتبط با ذهن، مغز و هوش و شناخت به دست آورده اند و در مسیر دستیابی به اهداف بزرگتر نیز قرار دارند. از جمله این موفقیتها میتوان به مواردی مانند طراحی سیستمها و ماشینهای هوشمند، ابداع ابزار و تکنیکهای خوانش مغز و طراحی روشهایی برای تاثیرگذاری بر ذهن و مغز اشاره کرد، اما این تنها بخشی از جذابیتهای علوم شناختی است، لذات فلسفی را نیز میتوان در آن تجربه کرد.
با توجه به اینکه خبرگزاری فارس در نظر دارد در اوایل اسفند ماه امسال کنفرانس علوم شناختی و رسانه را برگزار کند، در این زمینه به سراغ مصطفی نصراصفهانی اقتصاددان رفتاری، مدرس دانشگاه و عضو هیأت علمی نخستین کنفرانس علوم شناختی و رسانه رفتیم، تا مخاطبان را با ویژگیهای علوم شناختی و رابطه آن با علوم رسانه آشنا کنیم.
در این گفتوگو این مطالب را میخوانید:
*چگونگی ادراک و پردازش دادههای ورودی به ذهن موضوع مطالعه علوم شناختی است
*رسانهای که خنثی باشد اساسا وجود ندارد
*رسانه میتواند پژوهشهای دانشگاهی در حوزه علوم شناختی را تقویت یا کم رنگ کند
*بهرهگیری هر رسانه از علوم شناختی موفقیت در جذب واثرگذاری بر مخاطب را در پی دارد
*علوم شناختی پلی بین بدبختی و خوشبختی انسانها است
*توجه به علوم شناختی در سیاستگذاری عمومی به معنای توجه به زنده بودن انسانها است
*چگونگی ادراک و پردازش دادههای ورودی به ذهن موضوع مطالعه علوم شناختی است
فارس: تعریف شما از علوم شناختی چیست؟
نصر اصفهانی: علوم شناختی دانشی بین رشتهای است که به ذهن و فرایندهای ذهنی میپردازد. هر اطلاعاتی که از محیط توسط فرد ادراک میشود در ذهن مورد پردازش قرار گرفته و یک سری فرایندها روی آن صورت میپذیرد، اینکه ذهن هر نوع از اطلاعات و دادههای ورودی را چطور ادراک و پردازش میکند موضوع مطالعه در علوم شناختی است.
*هر جا انسان و فرایندهای ذهنی باشند علوم شناختی هم هست
فارس: در مورد ابعاد و شاخههای علوم شناختی بیشتر توضیح میدهید؟
نصر اصفهانی: علوم شناختی شامل انسانشناسی، روانشناسی، فلسفه، عصبشناسی، زبان شناسی و هوش مصنوعی میشود. در علم اقتصاد هم رهیافتی که به پدیدههای اقتصادی از منظر علوم شناختی نگاه میکند «اقتصاد رفتاری» نام دارد. به همین علت اقتصاد رفتاری نیز زیرشاخهای از علوم شناختی تلقی شده است(میتوانید برای مطالعه بیشتر در این زمینه به مقاله کمرر ۲۰۱۱ مراجعه کنید). در حالت کلیتر، هر جا انسان باشد و فرایندهای ذهنی، علوم شناختی هم هست.
به عنوان مثال، در هوش مصنوعی آنچه که اتفاق میافتد تقلید از فرآیندهای ذهنی و تکاملی در طبیعت است، با این تفاوت که رایانهها مثل بشر محدودیت پردازش و ظرفیت محاسباتی محدود ندارند. برای همین هم در آینده شاهد حکمرانی ماشینهای هوشمند بر بشر خواهیم بود.
اگر بخواهم یک مثال بسیار ساده و ملموس بزنم نرمافزارهای مسیریاب که امروزه در حمل و نقل مورد استقبال قرار گرفتهاند را نام میبرم. وقتی شما دستورات نرمافزار را موبهمو گوش میکنید یعنی هوش مصنوعی بر شما حاکم شده است. و البته این الزاما چیز بدی هم نیست.
* رسانهای که خنثی باشد اساسا وجود ندارد
فارس: رابطه علوم شناختی با رسانهها به چه صورت است؟
نصر اصفهانی: در مورد رسانه پیامی که توسط تولیدکننده محتوا تولید میشود توسط مخاطبان ادراک و پردازش میشود. این ادراک و پردازشِ پیامی که ارسال شده است ممکن است از یک فرد تا فردی دیگر کاملا متفاوت باشد. در عین حال، رسانه این توانایی را دارد که نحوه ادراک و پردازش مخاطبش را متأثر کند، هر محتوایی که توسط هر رسانهای تولید میشود در واقع نوعی دستکاری (Manipulation) سیستم ادراک و پردازش مخاطب است، بنابراین رسانهای که کاملا خنثی باشد اساسا وجود ندارد. حتی وقتی فکتهایی که درستی آن مورد پذیرش همگان است بیان میشوند نوعی دستکاری روانی اتفاق میافتد، حتی اگر صاحبان رسانه به این امر واقف نباشند. با توجه به این اثرات مهم است که میتوان ادعا کرد رسانه در قبال مخاطبان خود مسؤولیتی سنگین به عهده دارد.
*رسانه میتواند پژوهشهای دانشگاهی در حوزه علوم شناختی را تقویت یا کم رنگ کند
فارس: نقش رسانه در ترویج علوم شناختی به چه نحوی است؟
نصر اصفهانی: مثل ترویج هر چیز دیگری، در ترویج علوم شناختی هم رسانه نقشی بسیار کلیدی میتواند داشته باشد، جلب اذهان عمومی به سمت کاربردهای این شاخه جدید علمی حداقل کاری است که یک رسانه میتواند انجام بدهد. حتی رسانه میتواند «کیفیت» ترویج علوم شناختی در جامعه را هم متأثر کند و شکل بدهد و حتی فراتر از آن میتوان ادعا کرد که رسانه این توانایی را دارد که پژوهشهای دانشگاهی در حوزه علوم شناختی را هم، مثلا از طریق طرح سوالات پژوهشی و هدایت توجه به موضوعاتی مشخص، متأثر کرده و بعضی زیرشاخههای علوم شناختی را تقویت و بعضی دیگر را کمرنگ کند.
*بهرهگیری هر رسانه از علوم شناختی موفقیت در جذب و اثرگذاری بر مخاطب را در پی دارد
فارس: نقش علوم شناختی در موفقیت رسانه چیست؟
نصر اصفهانی: علوم شناختی مسیر ارتباط با مخاطب را روشن میکند. هر رسانهای (آگاهانه یا نا آگاهانه) از علوم شناختی بهره بیشتری ببرد میتواند در جذب و اثرگذاری بر مخاطب موفقیت بیشتری کسب کند. اگر بخواهم یک مثال بزرگنمایی شده مطرح کنم اینطور میگویم: رسانهای که از علوم شناختی استفاده نمیکند مثل کسی است که میخواهد به مردم قبایل آفریقایی فیزیک اتمی یاد بدهد، تا زمانی که «زبان مشترک» ایجاد نشود حتی اگر باهوشترین افراد هم باشند، ارتباط و انتقال مفاهیم صورت نمیگیرد یا حتی ممکن است سوءتفاهم ایجاد شود. علوم شناختی باعث میشود رسانه زبان مخاطبش را بهتر بفهمد.
رسانه هم میتواند در موفقیت علوم شناختی اثرگذاری جدی داشته باشد و این اثرگذاری هم از طریق اثرگذاری بر ترویج اثرگذاری بر پژوهشهای علوم شناختی است.
به کارگیری علوم شناختی توسط رسانهها قدرت اثرگذاری و جذب مخاطب آنها را بشدت افزایش میدهد. البته ممکن است این به کارگیری الزاما آگاهانه نباشد، اما اگر رسانهای موفق عمل کرده است بدانید که جنبههای شناختی مهمی را لحاظ کرده است. به طور عکس، رسانه هم میتواند در موفقیت علوم شناختی اثرگذاری جدی داشته باشد. این اثرگذاری هم از طریق اثرگذاری بر ترویج این علوم و جلب توجه و منابع به سمت علوم شناختی است و از طریق اثرگذاری بر پژوهشهای علوم شناختی به طور مستقیم یا غیر مستقیم است.
*علوم شناختی پلی بین بدبختی و خوشبختی انسانها است
فارس: آیا علوم شناختی در زندگی روزمره مردم هم میتواند مفید باشد؟
نصر اصفهانی:انسانها در هر لحظه از زندگی در حال دریافت اطلاعات از محیط و پردازش آن اطلاعات هستند. به جز معلولیتهای جسمی و یا شرایط برونزای خارج از کنترل، تفاوت بین افراد موفق و افراد غیرموفق در نحوه ادراک و پردازش (و نتیجتا انتخابهای) وی است.
آگاهی مردم از نحوه کارکرد ذهن خویش و دیگران باعث افزایش معنادار کیفیت زندگی خواهد شد. احساسات انسان وابسته به نوع تفسیری است که از اطلاعات ورودی انجام میدهد و رفتارها و انتخابهای انسان هم به طور مشابه از نحوه ادراک و پردازش اطلاعات محیطی متأثر میشود. بنابراین میتوان ادعا کرد که علوم شناختی پلی بین بدبختی و خوشبختی انسانها است. دانش نوظهور خوشبختی (Happiness Science) را در واقع میتوان زیرشاخهای از علوم شناختی دانست.
در دیگر زیرشاخههای علوم شناختی از جمله اقتصاد رفتاری که بنده کار کردهام هم ادبیاتی وسیع در رابطه با زندگی روزمره اعم از تعاملات اجتماعی، انتخابهای روزمره شخصی و... وجود دارد. مثلا کتابی قطور با عنوانِ «Eating Behavior and Obesity: Behavioral Economics Strategies for Health Professionals» توسط اقتصاددان رفتاری ایرانیالاصل آقای شهرام حشمت تألیف شده است که به تکنیکها و استراتژیهای اقتصاد رفتاری در قبال مسئله چاقی و پرخوری میپردازد. همچنین دَن اریلی، اقتصاددان رفتاری شهیر کتابی با موضوع اقتصاد رفتاری در زندگی روزمره دارد که اتفاقا بنده دوسال پیش ترجمه آن را تمام کردم ولی هنوز متأسفانه چاپ نشده است.اگر کسی بخواهد تمامی مطالبی که صراحتا در رابطه با کاربرد علوم شناختی در زندگی روزمره است را مطالعه کند احتمالا باید حداقل به اندازه واحدهای دوره کارشناسی دانشگاهها کتاب بخواند.
علاوه بر مواردی که ذکر شد کاربردهایی که هوش مصنوعی در زندگی روزمره تکتک انسانها پیدا کرده است نشان از نقش بیبدیل علوم شناختی در زندگی روزمره بشر دارد.
*توجه به علوم شناختی در سیاستگذاری عمومی به معنای توجه به زنده بودن انسانها است
فارس:دولتها از علوم شناختی چه استفادهای میتوانند داشته باشند؟
نصر اصفهانی: سیاستگذاری عمومی با توجه به استفاده از علوم شناختی هر روز بیشتر طرفدار پیدا میکند. همانطور که در رابطه با رسانه عرض شد، اثربخشی اقدامات دولتی (حاکمیتی) با استفاده از علوم شناختی به طور معناداری افزایش پیدا میکند. برخورد با هر طبقهای از سیستمها باید متناسب با ویژگیهای آن سیستمها باشد. مثلا نوع نگهداری بهینه از سیستمهای غیرزنده مثل میز و صندلی با نگهداری بهینه از گیاهان متفاوت است و نوع نگهداری بهینه از حیوانات هم متفاوت از نوع نگهداری از گیاهان است. وقتی با انسان و اجتماع طرف هستیم، یعنی با دو طبقه از زندهترین سیستمها سروکار داریم. و ویژگی این سیستمها هوش آنهاست. توجه به علوم شناختی در سیاستگذاری عمومی به معنای توجه به زنده بودن انسانها و هوش سیستمهای مورد بحث است. به عنوان یک مثال کاربردی در رابطه با جایگاه علوم شناختی در سیاستگذاری عمومی میتوان به مورد گران کردن بنزین اشاره کرد. اینکه بنزین باید دیر یا زود گران میشد موردی است که شکی در آن نیست، اما اینکه با چه کیفیت و ترتیباتی این گران کردن انجام شود مورد اختلاف نظر بوده و هست. یکی از مواردی که من هم در فضای مجازی و هم به طور مستقیم به مسؤولان مربوطه تأکید کردم این بود که حتی اگر الان شرایط واریز پول وجود ندارد، حداقل با یک پیامک به مردم اطلاع داده شود که چه میزان عایدی نقدی به ایشان خواهد رسید(یا عدد حسابهای افراد افزایش پیدا کند ولی قابل برداشت نباشد). اگرچه این توصیه بنده مبنایی شهودی داشت و در عمل امکان انجام بررسیهای دقیق و جامع علمی وجود داشت، اما همین روش شهودی میتوانست اثرگذاری جدی داشته باشد و از آنچه اتفاق افتاد تا حد قابل قبولی پیشگیری کند.
در رابطه با سیاستگذاری برای فقرا هم آخرین جایزه نوبل اقتصاد به دو اقتصاددان رفتاری رسید که پژوهشی میدانی برای بررسی اثر جنبههای شناختی در فرآیند فقرزدایی پرداخته بودند. در رابطه با فقرا نخستین رهیافت این است که بیائیم و به آنها به طور مستقیم پول پرداخت کنیم. این باعث میشود که فقیر پرداختی که به او انجام گرفته است را خرج کرده و دوباره محتاج کمک دیگران باشد، رهیافت بعدی این است که بیائیم و بجای اینکه به وی ماهی بدهیم، به او ماهیگیری یاد بدهیم. این همان نظریه قابلیت از برنده نوبل اقتصاد سال ۱۹۹۸ به نام آمارتیا سن است. با اینحال در این نظریه از بعضی جنبههای شناختی و رفتاری غفلت شده بود. اما آخرین رهیافت، که اهدا جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۱۹ که چندماه پیش به دو اقتصاددان رفتاری برای آن بود، بر مبنای آزمایشهای میدانی با محوریت جنبههای شناختی بنا میشود، در این رهیافت به محدودیتهای شناختی و رفتاری انسانها در شرایط فقر توجه ویژهای میشود.
*قرن ۲۱ قرن علوم شناختی است
فارس: علوم شناختی در روابط بینالملل کشورها چه نقشی میتواند داشته باشد؟
نصر اصفهانی: اجازه میخواهم که صراحتا عنوان کنم که قرن ۲۱، قرن علوم شناختی است و هر کشوری که در کاربرد علوم شناختی پیشرفتهتر باشد، بر دیگر کشورها پیشی میگیرد، زمانی جنگها جنگ نظامی بود، زمانی جنگ اقتصادی بیشتر مورد توجه قرار گرفت و امروزه دوران جنگ شناختی(روانشناختی) شروع شده است و در آینده نیز بسیاری از مناسبات را تعیین خواهد کرد.
برای همین است که میبینیم کشور امارات متحده عربی بیشترین سرمایهگذاری را در هوش مصنوعی انجام داده است و بعضی دیگر از کشورهای غرب آسیا نیز از مدتها پیش روی علوم شناختی تمرکز داشتهاند.
کشور عراق در این ماهها صحنه کارزار یک جنگ جهانی شناختی است، نا آرامیهای اخیر در کشور عراق و یا حتی در کشور خودمان نمونههای واضحی از جنگ شناختی بودند، البته نباید ضربههایی که خودیها در این جنگ به کشور زدند و به دشمن (منظورم همان کشورهایی است که از ناآرامیها منتفع میشوند) کمک کردند نادیده گرفت.
یک مثال از جنگ شناختی کشور عراق است که در این ماهها صحنه کارزار یک جنگ جهانی شناختی است
با استفاده از علوم شناختی، بخصوص وقتی با تحلیل شبکههای اجتماعی و هوش مصنوعی همراه باشد، میتوان کاری کرد که مردم واکنشهای مشخص و «پیشبینیپذیر»ی داشته باشند. این تقریبا همان چیزی است که در ایران با عنوان «جنگ نرم» شناخته میشود و انقلابهای مخملی با استفاده از آنها طراحی میشوند.
هر کشوری که بتواند بهتر از این آموزهها استفاده کند میتواند در عرصه بینالملل هم جایگاه بالاتری پیدا کند. مثال عراق را که مطرح کردم یک زمین بازی است که در آن کشورهای مختلف در حوزه شناختی فعالیت میکنند.
قطع اینترنت در زمان ناآرامیها به معنای زدن زیر میز بازی شناختی و نوعی اقرار به ضعف در حوزه شناختی است، البته این به معنای این نیست که قطع کردن اینترنت همیشه اشتباه است، اما توسل به آن با آن همه هزینههای متنوع نشانهای از ضعف در کارزار شناختی است.
*انتقال اطلاعات وباور از طریق شبکههای اجتماعی و رسانه اتفاق میافتد
فارس: نقش شبکههای اجتماعی و رسانه در کارزار شناختی که فرمودید چیست؟
نصر اصفهانی: انتقال اطلاعات و باور به درستی از طریق شبکههای اجتماعی و رسانه اتفاق میافتد، بسیاری از تصمیمات افراد متأثر از رفتارها و تصمیمات دیگران است. انتشار اطلاعات در شبکههای اجتماعی از الگوهای تکرارشوندهای تبعیت میکند و اگر کسی بتواند این الگوها را شناسائی کند (که از طریق دسترسی به کلان-دادهها Big Data میسر است)، میتواند با هزینهای نه چندان زیاد انتخابها و باورهای اکثریت اجتماع را به نفع خودش دستکاری کند. قرنها پیش از این اگر کسی میخواست بر مردمان یک قبیله اثرگذاری داشته باشد باید با رئیس قبیله (یا همان کدخدا) صحبت میکرد و او را متأثر میکرد، اما امروزه اثرپذیریها ساختاری به سادگی قبل ندارند. اینکه الگوهای رفتاری تا حدی قابل پیشبینی هستند، باعث میشود بتوان آنها را مدلسازی کرد. مدلسازی مبتنی بر عوامل (Agent-based Modeling) که بنده هم در دوره دکتری روی آن کار کردم و از دو تا از معتبرترین موسسات مرتبط هم گواهینامهاش را دارم ابزاری قدرتمند برای مدلسازی جنبههای شناختی در بافتی اجتماعی است. در طراحی انقلابهای رنگی دقیقا از همین ابزارها استفاده میشود، برای اینکه به اهمیت این رهیافت به تحولات اجتماعی پی ببرید و در ذهنتان خوب هک شود به یاد داشته باشید که بنیاد جورج سوروس در این زمینه خیلی قوی کار کرده است. البته بسیاری از دانشگاهها و موسسات مطالعاتی در این زمینه کار میکنند ولی در عمل استفاده نهایی از این دانشی که تولید میشود را عده معدودی انجام میدهند. درست مثل رشته کامپیوتر که در همه دانشگاههای دنیا وجود دارد، اما سیستم عاملهای انگشتشماری طراحی شدهاند و مایکروسافت است که بیشترین استفاده را از دانش برنامهنویسی موجود در دنیا میبرد.
انتهای پیام/