گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس-فاطمه آشوبی؛ علوم شناختی دانشی بین رشتهای است که به ذهن و فرایندهای ذهنی میپردازد، هر اطلاعاتی که از محیط توسط فرد ادراک میشود در ذهن مورد پردازش قرار گرفته و یک سری فرایندها روی آن صورت میپذیرد، اینکه ذهن هر نوع از اطلاعات و دادههای ورودی را چطور ادراک و پردازش میکند موضوع مطالعه در علوم شناختی است.
در مورد رسانه پیامی که توسط تولیدکننده محتوا تولید میشود توسط مخاطبان ادراک و پردازش میشود، این ادراک و پردازش پیامی که ارسال شده است ممکن است از یک فرد تا فردی دیگر کاملا متفاوت باشد.
در عین حال، رسانه این توانایی را دارد که نحوه ادراک و پردازش مخاطبش را متأثر کند، هر محتوایی که توسط هر رسانهای تولید میشود در واقع نوعی دستکاری (Manipulation) سیستم ادراک و پردازش مخاطب است، بنابراین رسانهای که کاملا خنثی باشد اساسا وجود ندارد. حتی وقتی فکتهایی که درستی آن مورد پذیرش همگان است بیان میشوند نوعی دستکاری روانی اتفاق میافتد، حتی اگر صاحبان رسانه به این امر واقف نباشند. با توجه به این اثرات مهم است که میتوان ادعا کرد رسانه در قبال مخاطبان خود مسؤولیتی سنگین به عهده دارد.
با توجه به اینکه خبرگزاری فارس در نظر دارد در اوایل اسفند ماه امسال کنفرانس علوم شناختی و رسانه را برگزار کند، در این زمینه به سراغ محمد مهدی شمسایی رفتارگرای معنوی، مدرس دانشگاه و عضو کمیته علمی نخستین کنفرانس علوم شناختی و رسانه رفتیم، تا مخاطبان را با ویژگیهای علوم شناختی و معنویت آشنا کنیم.
در این گفتوگو این مطالب را میخوانید:
* تقویت شناختی مفهومی که در علوم شناختی وجود دارد
*نفس ناطقه دچار افراط و تفریط میشود
*رسانهها در حوزههای روان شناسی تولید محتوا غنی در قالب کلیپ ندارند
*علوم شناختی با رسانه و آموزههای معنوی ترکیب شود قدرتمند میشود
* تقویت شناختی مفهومی که در علوم شناختی وجود دارد
فارس:به عنوان نخستین سوال نظر شما درباره علوم شناختی چیست؟
شمسایی: علوم شناختی به موضوعات حافظه، پردازشاطلاعات، توجه و کارکردهای ذهنی میپردازد؛ در علوم شناختی مفهومی تحت عنوان تقویت شناختی وجود دارد؛ در تقویت شناختی به دنبال این هستند که کارکردهای شناختی را در زمینه هوشیاری، استدلال، تعادل خلقی و ادراک که حوزههای ارتقای شناختی هستند عملکرد مغز را ارتقاء و کارکرد فرد در حوزههای خانوادگی و اجتماعی را بطور جدی ارتقاء و باعث بهبود عملکرد آن شوند.
در روانشناسی اسلامی و در نظرات نظریهپردازان گذشته چون ملاصدرا، ابن باوی، فارابی و ابن سینا از نفسی صحبت میشود تحت عنوان « نفس ناطقه » و« نفس حیوانی »؛ در نفسی حیوانی قسمتی وجود دارد به نام « وهنیه » که نفس وهنیه یکسری اطلاعات را برداشت میکند و یکسری ادراکها دارد. یعنی انسان دارای یک نفس حیوانی است که یا میتواند آن را تقویت کند و به سمت آن برود و یا به تقویت نفس ناطقه و انسانی خود بپردازد.
در نفس وهنیه ادراک یکسری امور وجود داد به عنوان مثال ادراک یک دشمنی بدون اینکه فرد هیچ تجربهای از آن دشمنی داشته باشد و ادراک کند که آن آدم با او دشمن است، این موضوع در حیوانات به درستی عمل میکند بدون اینکه در طول روز دیده باشند که هیچ گرگی گوسفندی را دریده باشد،گرگ ادراک میکند و براساس این ادراک درک میکند.
اگر انسان بر اساس این ادراک عمل کند در بیشتر مواقع دچار مشکل میشود بنابراین بسیاری از سوء تفاهمها و مشکلاتی که در روابط وجود دارد حاصل عملکرد بر اساس «نفس وهنیه» است ما براساس وهن احساس کردیم فردی ما را دوست دارد یا دشمن ما است ما در وهن دست به عمل زدیم و دچار آسیب شدیم وقتی درگیر نفس حیوانی میشویم که آن هم الگویی از تفکر را دارد که این الگو تفکر با آن الگو تفکری که در نفس ناطقه است متفاوت است ما را دچار آسیب میکند.
*نفس ناطقه دچار افراط و تفریط میشود
فارس: نظر شما در مورد نفس ناطقه و ارتباط آن با علوم شناختی چیست؟
شمسایی: اندیشمندان گذشته در مورد نفس ناطقه میگویند که وقتی نفس ناطقه نطق میکند این نیست که دچار هیچ مشکلی نمیشود بلکه نفس ناطقه هم دچار مشکلاتی میشود. نفس ناطقه میتواند دچار «افراط» و یا «تفریط» شود، زمانی که نفس ناطقه دچار تفریط میشود چیزی است که از آن تحت عنوان «جهل» یاد میکنند یا به کار نگرفتن نفس ناطقه در امور مختلف زندگی یعنی هیچ استفادهای از نفس ناطقه نکنیم و هیچ بهرهوری و بهرهبرداری از نفس ناطقه نداشته باشیم که این جهل است یعنی هیچ توجه فکری و شناخت و پردازش اطلاعات انجام ندهیم. پس ما جایی دچار مشکل میشویم که جنس شناختهایی که پردازش اطلاعات، تصمیمگیری و تحلیل میکنیم براساس اطلاعات وهنیه باشد نه نفس ناطقه.
نفس وهنیه نفسی حیوانی است، از طرف دیگر ما جایی دچار مشکل میشویم در نفس ناطقه تفریط میکنیم و از آن استفاده نمیکنیم البته بیشتر به افراط در نفس ناطقه در این گفتوگو خواهیم پرداخت.
افراط در نفس ناطقه پیامدهای درستی ندارد و وسواسی فکری محسوب میشود، وسواس فکری یک فکر تکرار شونده بیمارگونه است که خروجی ندارد فکر کردن زیاد هیچ التزامی به اینکه کارکرد خوبی داشته باشد، ندارد مانند فردی که چند سال از زندگی خود را برای انتخاب یک همراه زندگی و یا یک رشته تحصیلی به کار میگیرد و در نهایت آنقدر دچار افراط میشود که با وسواس فکری گزینه اشتباهی انتخاب میکند، اینها وسواس فکری است، زمانی که ذهن در نفس ناطقه دچار افراط میشود مانند بدبینیهای افراطی باعث میشود کارکرد فرد در حوزههای مختلف آسیب ببیند.
حال این سوال مطرح میشود که مغز برای عمل درست چگونه باید عمل کند که باید پاسخ بدهم رعایت حد وسط و تعادل عملکرد مغز در عملکرد خود را حکمت میگویند، حکیمانه زندگی کردن حاصل تعادل نفس ناطقه در عملکرد خودش است، تقویت شناختی به عنوان یک مفهوم مهم در علوم شناختی در اینجا مطرح میشود، اگر بخواهیم تقویت شناختی را تجربه کنم به این معنا که ادراک، حافظه پردازش اطلاعات و تجزیه و تحلیل اطلاعات مفید و خوبی و کارکرد خوبی داشته با شیم پس باید مراقب باشیم این تجزیه و تحلیل پردازش اطلاعات در حوزه وهنیه و وسواس فکری نباشد.
*شخصیت حوزه ای که جای آن در علوم شناختی خالی است
فارس:به برخی از شاخصهای معنویت که یکی از ابعاد علوم شناختی است بپردازید؟
شمسایی: چیزی که در این حوزه کمک کننده است و جای آن در علوم شناختی خالی است و قابل توجه است حوزه «شخصیت» است. معنویت شاخصهای زیادی دارد که به معنای اعتقاد به یک نیروی فرامادی است که در زندگی ما اثر دارد و اعتقاد به معناداربودن و هدفمندبودن زندگی و به دنیا آمدن و این است که در این مسیر رنجهایی در زندگی تجربه میکنیم و قرار است معنایی به ما بدهد که ما را به رشد برساند و مفاهیم بسیار زیاد دیگری نیز در این رابطه وجود دارند مانند سلامت معنوی که دلبستگی ایمن به خداوند است.
یعنی در بحرانهای جدی زندگی آدمها دچار این سوال میشوند که «خدایا چرا من»؛ این یک شاخص جدی دلبستگی نا ایمن به خداوند است در حالی که این یک بحران است که باید فرد در آن رشد کند. وقتی ایمن نباشیم شروع به تقلا و شکوائیه میکنیم که در مولفههای صبر یکی از مولفههای مهم صبر عدم شکوائیه نسبت به خداوند است، یکی دیگر از شاخصهای معنویت«عدم دلتنگی» و به عبارتی عدم افسرده شدن فرد و سومین شاخص «عدم اهمالکاری» است اینکه در بحرانهای زندگی فرد دچار اهمالکاری نشود و هر آن چه از دست وی برمیآید در آن بحران انجام دهد. اگر این کار را انجام ندهیم جریان حضرت زینب و واقعه کربلا که فرمود هر آنچه از دست شما برمیآید انجام دهید اگر بنشینید صبور نیستید. این حاصل یک تقویت شناختی مناسب است. اگر بتوانیم درست پردازش اطلاعات کنیم میتوانیم به این موضوع دست پیدا کنیم.
در اینجا لازم است در مورد اینکه معنویت چه اندازه میتواند کمک کننده باشد و به ما نشان دهد که در بحرانهای زندگی و مسیرهای عادی زندگی به چه چیزهایی توجه کنیم و چه چیزهایی را مورد تجزیه و تحلیل و پردازش اطلاعات قرار دهیم و به چه نحوی تحلیل کنیم که این بحران را تمام نشدن همه چیز زندگی ندانیم یا شاخصی بر رشد خود بدانیم به بحث بپردازیم. اصلی در فیزیک هست که میگوید هر عملی عکسالعملی دارد اما در جهت مخالف آن و انرژی را تولید میکند به همین میزان اما در جهت مخالف آن، اما اینکه چه اندازه فرد میتواند اتفاقات بد زندگی را اینگونه نگاه کند و تا جایی که بگوید این یک کنش است و قطعا هر اتفاق عجیب و غریب و بحرانزایی در زندگی قطعا واکنشی خواهد داشت یا واکنش آن در جهت عکس این خواهد بود، واکنش این کنش که در زندگی من اتفاق افتاده اگر من توجه و پردازش اطلاعات و ادراک درستی از آن داشته باشم صرفا حاصل معنویت است و باعث رشد من میشود چون قطعا این بدبختی و بیچارگی است و قطعا نقطه مقابلش در جهت عکس آن قطعا خوشبختی است و هراندازه بدبختی بزرگتر است قرار است یک خوشبختی بزرگ را تجربه کرد و درنهایت رشد به دنبال آن است و معنویت بینهایت تعیین کننده و هدایتگر است در این که تقویت شناختی چگونه اتفاق بیفتد. در این که چگونه و به چه چیزهایی فکر کنیم و چه چیزهایی در زندگی ما اتفاق میافتد و چگونه پردازش اطلاعات کنیم.
در رفتارگرایی میگویند بیماری روانی حاصل جابه جایی حساس شدگی و خوگیری است. حساسشدگی واکنش افراطی نشان دادن به بخشی از محرکهای محیط.ممکن است فردی به یک بخش از زندگی دچار حساسیت شود و نسبت به آن واکنش نشان دهد و در واکنش نشان دادن افراط کند، وقتی به برخی محرکهای پیرامون حساس میشویم ۹۹.۳ درصد محرکهای دیگر را نادیده و خو میگیریم.
بیماری روانی این است که موضوع حساس شدگی و خوگیری جابهجا شود. به چیزهایی که باید خو بگیریم حساس میشویم و به چیزهایی که باید حساس شویم خو میگیریم و این دقیقا این ماجرا است که آدمها رنجهای خود را دائمی و طولانی مدت و خوشیها و شادمانیها را گذرا میدانند. قطعا این رنج چند لحظه نهایتا چند ساعت است اما چرا باعث شده است فرد افسرده شود و خیلی از افکار منفی به سراغ او بیاید چون به رنج های زندگی حساس شده است.
چرا شادمانیهای زندگی را به یاد نمیآوریم چون به شادمانیهای زندگی خو گرفتهایم، این حاصل توجه به آن رنجها است حاصل بیتوجهی و عدم توجه به شادمانیها و بیتوجهی و خوگیری به اطلاعات مربوط به شادمانی در زندگی است و وقتی جابهجا شود به بیماری روانی تبدیل میشود، چیزی که تعیین میکند که فرد به چه چیزی در زندگی توجه و پردازش اطلاعات کنم و در حافظه و ذهن بماند و قدرتمندتر به یاد بیاورم « یادآوری یکی از حوزههای مربوط به علوم شناختی است» داستان معنویت است، البته منظور از معنویت، معنویت سالم است چون در معنویت، معنویت ناسالم هم داریم، معنویت سالم بسیار کمک کننده است و به ما در توجه ، پردازش اطلاعات، حافظه، ادراک یا یادآوری خاطرات و اتفاقات روزمره زندگیمان کمک میکند و اینکه چه چیزی را به یاد بیاوریم و به چه نحوی تحلیل و چگونه پردازش کنیم.
*رسانهها در حوزه های روان شناسی تولید محتوا غنی در قالب کلیپ ندارند
فارس: نقش رسانه و شبکههای مجازی در کارزار شناختی چیست؟ حوزه علوم شناختی، معنویت و رسانه چه اندازه میتوانند در ارتقای سلامت یک جامعه در ارتباط و تعامل با همدیگر باشند؟
شمسایی: رسانه در ارائه و ارتقاء مفهوم معنویت سالم بی نهایت تاثیرگذار و هدایتگر است، همچنین رسانه در توجه، ادراک و پردازش اطلاعات افراد در بحرانهای زندگی بینهایت تاثیرگذار است و نقش دارد. تحلیل محتوای شبکههای اجتماعی نشان میدهد که در حوزههای روانشناسی به دنبال این هستند که نوع نگاه و توجه مردم را نسبت به زندگی تغییر دهند. مضامین ساخته شده در فضای مجازی در حوزه های روان شناسی بیشتر مربوط به خارجیها است و این نشان از ضعف رسانههای ما دارد، رسانهها تولید محتوا غنی در قالب یک کلیپ ندارند یعنی باید آموزهها را در قالب یک کلیپ با توجه به علوم شناختی ارائه کنند، علوم شناختی را به عنوان یک ابزار باید نگاه کرد نه یک هدف.
* علوم شناختی با رسانه و آموزههای معنوی ترکیب شود قدرتمند میشود
فارس: دولتها از علوم شناختی چه استفادهای میکنند؟
شمسایی: وقتی ما چنین نگاهی به علوم شناختی داریم چقدر این نوع نگاه میتواند در سیستم آموزش و پرورش به طور جدی بسط و گسترش پیدا کند که متاسفانه به آن بیتوجه هستیم، معنویت و دینداری که یکی از شاخههای علوم شناختی است را در مدارس خشک آموزش میدهیم و فقط در قالب یکسری احکام و الزامات دینی به آموزش معنویت میپردازیم، در بسیاری از حوزهها که مربوط به حوزههای سازگاری است، مثلا در خدمات روان شناختی کسانی که در بحرانهای مختلفی مثل سیل، زلزله، طلاق که فقدانهای زندگی را تجربه میکنند سازمانهای حمایتی میتوانند از حوزه علوم شناختی برای ارتقای سلامت استفاده کنند.
سیستمهای بهداشت و سلامت، آموزش و پرورش و آموزش عالی در توانمند کردن شناختی و تقویت شناختی انسانها بی نهایت تاثیرگذارند.باید دید در حوزه سلامت از ابزار علوم شناختی چه استفادهای میخواهیم داشته باشیم و چگونه میتوانیم استفاده کنیم. در نفس ناطقه این نگاه مطرح میشود که زمانی نفس ناطقه نطق میکند، خلق میکند اما اصولا خلق نمیکنیم بلکه در زندگی تولید میکنیم. وقتی ما مدل فکری افرادی چون کانت، فروید و ملاصدرا را همیشه تکرار و تولید میکنیم و دنیا را در قالب آن میبینیم و دست به خلق نمیزنیم و تولید جدید نمیکنیم حاصل این است که تقویت شناختی رخ نداده است. ما اصولا دست به خلق نمیزنیم چرا که چون وقتی نفس ناطقه نطق میکند خلق میکنیم، چه زمانی نفس ناطقه نطق میکند، زمانی که در حد تعادل عمل کند. چه زمانی نفس ناطقه به اینجا میرسد زمانی که فرایند حافظه و پردازش اطلاعات و آنچه در علوم شناختی است درست اتفاق بیفتد.
علوم شناختی را به عنوان یک هدف ببینیم آسیب است، اما اگر علوم شناختی را به عنوان یک ابزار در نظر بگیریم که محتوای درست را با استفاده از این ابزار بتوانیم دقیقتر مورد توجه و پردازش اطلاعات قرار دهیم اتفاق ارزشمندی است
علوم شناختی از لحاظ موضوعی، محتوایی و ساختاری به عنوان یک ابزار بسیار عالی و کمک کننده است؛ یعنی اگر علوم شناختی را به عنوان یک هدف ببینیم آسیب است، اما اگر علوم شناختی را به عنوان یک ابزار در نظر بگیریم که محتوای درست را با استفاده از این ابزار بتوانیم دقیقتر مورد توجه و پردازش اطلاعات قرار دهیم و دوباره از آن مفاهیم در ساختار شناخت، ساختار تجزیه و تحلیل استفاده کنیم اتفاق ارزشمندی رخ میدهد، علوم شناختی با رسانه و آموزههای معنوی ترکیب شود قدرتمند میشود و اتفاقات بزرگی رقم میخورد.
انتهای پیام/