گریه برای خنده‌هایش

به گزارش مشرق، علی شکوهی فعال رسانه ای در کانال تلگرامی خود نوشت: اقدام تروریستی امریکا در به شهادت رسانیدن شهید حاج‌قاسم سلیمانی از زوایای گوناگون قابل پرداختن است:

اول- الان بیش از گذشته به اثبات رسیده است که بر مناسبات بین‌المللی، زور حکومت می‌کند و کشورهایی که از گذشته قدرتمند بودند و این زور نهادینه شده را در قالب حق وتو در اختیار دارند از زور برای پیشبرد اهداف سلطه‌گرانه و تامین منافع ملی خود بهره می‌گیرند. در این شرایط نمی‌توان انتظار رعایت حقوق دولت‌ها و ملت‌ها را داشت چراکه اساسا اصول حقوقی و انسانی و اخلاقی در مناسبات جهانی مبنا نیست. اکنون تامین منافع ملی هر کشوری وابسته مستقیم به میزان قدرتی است که دارد و دولت‌های زیاده‌خواه با استفاده از حق وتو اجازه اتخاذ هیچ تصمیم جمعی در شورای امنیت سازمان ملل علیه اقدامات ضد انسانی خود را نمی‌دهند.

دوم- امریکا به سهم ظالمانه خود در شورای امنیت هم راضی نیست و قدرتی بیش از آن می‌خواهد. به همین دلیل رسما و بدون ملاحظه، قوانین بین‌المللی را به هیچ می‌گیرد و قلدرمآبانه قراردادهای جمعی و فیمابین را یک‌طرفه ملغی می‌کند که خروج از برجام و تحمیل تحریم‌های یک‌جانبه نشانه بارز این رویه است. توسل به ترور و حذف فیزیکی مخالفان هم یکی دیگر از اقداماتی است که در دستور کار این کشور قرار دارد. پیش‌تر هم شاهد بودیم که امریکا یکی از مدافعان جدی اسراییل در ترور رهبران جنبش حماس و دیگر رهبران جهادی فلسطین بود و اینک در ماجرای ترور ناجوانمردانه شهید حاج‌قاسم سلیمانی ماهیت ضد انسانی خود را بیشتر برملا کرده است.

سوم- جمهوری اسلامی در این ساختار ظالمانه قدرت بین‌الملل نمی‌تواند بدون قدرتمندی و نفوذ منطقه‌ای و بهره‌گیری از تمامی منابع داخلی و خارجی قدرت، آینده خود را تضمین و منافع درازمدت خود را تامین کند. بنابراین نظر برخی دوستان که تصور می‌کنند ماموریت نظام سیاسی در ایران فقط ملاحظه مرزهای ملی است و بیرون از آن نباید در جست‌وجوی نفوذ و اقتدار بود مورد پسند و قبول من نیست. در جهان به‌ هم پیوسته کنونی، کشورهای زیادی هم‌سرنوشت و هم‌منافع هستند و به اشکال مختلف باید با یکدیگر همکاری کنند. بگذریم که برخی از کشورها از جمله ایران به دلیل موقعیت سوق‌الجیشی و استراتژیک و برخورداری از منابع و امکانات اقتصادی همیشه مورد توجه دیگران هستند و اگر دولت سیاسی در ایران هم کاری به دیگران نداشته باشد، دیگران او را رها نخواهند کرد.

چهارم- تجربه جمهوری اسلامی در 40سال گذشته نشان می‌دهد، ایران اسلامی مانع جدی اجرای طرح‌ها و برنامه‌های کلان امریکا برای منطقه خاورمیانه است. امریکا هم برای حاکم کردن متحد خود یعنی اسراییل بر منطقه و هم برای تسلیم کردن دیگر کشورهای جهان به هژمونی و سلطه امریکا بر جهان، نیازمند ایجاد نظمی نوین در خاورمیانه است. این هدف چه ‌بسا به تغییر مرزهای جغرافیایی کشورهای منطقه هم نیاز داشته باشد. در چند سال گذشته اگر ایران نبود و دفاع ایران از عراق و سوریه جریان نداشت و مبارزه با داعش با بهره‌برداری از همه توان شیعیان لبنان، سوریه، عراق، ایران، افغانستان، پاکستان و کشمیر انجام نمی‌شد قطعا امریکا به هدف خود می‌رسید و منطقه ما اکنون جغرافیای سیاسی دیگری داشت.

پنجم- آیا این اقدامات در راستای تامین منافع ملی ایران نیست؟ تحولات عراق و سوریه و دیگر همسایگان ما قطعا بر منافع ملی ما هم اثر دارد. آیا واقعا مهم نیست که مثلا در افغانستان طالبان حاکم باشد یا یک دولت طرفدار ایران؟ ما باید اجازه می‌دادیم، داعش در عراق و سوریه تثبیت می‌شد و کشوری تازه با دشمنی حاد با ایران در همسایگی ما ایجاد می‌شد؟ باید راضی می‌شدیم، اسراییل بر لبنان و حزب‌الله حاکم شود و حمایت از آن مظلومان نکنیم؟ کردستان عراق اگر مستقل بشود بر سرنوشت تمامیت ارضی ایران تاثیری ندارد؟ سادگی است اگر تنها به دلیل اینکه در خارج از مرزهای جغرافیایی حضور یافته‌ایم این تلاش‌ها را مورد بی‌مهری قرار بدهیم و اهمیت آن را درک نکنیم.

ششم- تاکنون چنین تبلیغ می‌شد که مردم ما از این سیاست جمهوری اسلامی ناراضی‌اند و دل‌شان نمی‌خواهد، ایران در بیرون از مرزهای ملی حضور موثر داشته باشد. به نظر من حضور باورنکردنی مردم ما در مراسم واقعی یا سمبلیک تشییع شهید سلیمانی در سراسر کشور یک پیام مهم را دربرداشت که مردم ما زحمات این شهید بزرگوار و یارانش را در راستای منافع ملی ارزیابی می‌کردند و امنیت کنونی را محصول تلاش‌های فداکارانه و صادقانه آنان می‌دانند.

هفتم- این روزها خیلی گریه کردم. گریه برای خلوص و سادگی و ایمان حاج‌قاسم که حسرت‌برانگیز است و امثال ما غبطه می‌خوریم که چرا از این همه خوبی‌ها فاصله داریم. دلیل دیگر گریه‌هایم، همراهی با خیل عزادارانی بود که بدون هیچ تلاش حکومتی به صحنه آمدند. آنان از درون سوختند و از دست دادن یک قهرمان را با تمام وجود خودشان حس کردند. تلخی این واقعه در کام مردم واقعی است و تسلیم شدن به بزرگی مردی است که با خضوع نزد مردم بزرگ شده است. یک دلیل دیگر گریه‌ام، خنده‌های شهید حاج‌قاسم است. او نیست اما خنده‌هایش هست و این خیلی تلخ است و حزن‌آور؛ تجربه‌ای که در شهادت احمد کاظمی هم داشتم و بی‌اختیار می‌گریستم.

برچسب ها:

سیاسی