به گزارش گروه محیط زیست خبرگزاری فارس، فرزاد علیزاده فعال حقوق حیوانات یادداشتی در اختیار این خبرگزاری قرار داده است: از چند ماه پیش که زمزمههایی مبنی بر انتقال چهار خرس به دهکده طبیعت باراجین قزوین بهصورت امانی منتشر شد، این نگرانی بهوجود آمد که مدیران سازمان محیط زیست چه خوابی برای مجموعه کلینیک تخصصی حیات وحش پارک پردیسان دیدهاند.
وقتی خبر قطع همکاری دامپزشک پارک پردیسان که البته عملکرد وی هم در مواردی مورد انتقاد فعالان حقوق حیوانات بود منتشر شد، معلوم شد که خبر جدی است.
اکنون اسنادی منتشر شده است که نشان میدهد حیوانات این مرکز بهصورت گروهی به باغ وحش و باغ پرندگان منتقل شدهاند که در این میان نام مراکزی همچون باغ وحش ارومیه، باغ پرندگان لویزان و باغ وحش ارم به چشم میخورد.
حال آنکه اساساً مدیران مربوطه در سازمان حفاظت محیط زیست بر چه اساس و توجیهی، با وجود مرکزی همانند کلینیک تخصصی حیات وحش پارک پردیسان که وظیفهاش تیمار، درمان و رهاسازی حیات وحش است، مجوز انتقال این حیوانات را به این مراکز، که خودشان متهم به نقض آشکار حقوق حیوانات و شرایط بد نگهداری هستند، صادر کرده است؟
این حیوانات اگر بیمار هستند که باید درمان شده و پس از طی دوران نقاهت در طبیعت رهاسازی شوند، اما متاسفانه به نظر میرسد تصمیمگیرندگان در این خصوص، با توجیه و وعده اینکه قرار است این مرکز تبدیل به یک مرکز فوق تخصصی شود، حیوانات را به این مراکز منتقل کردهاند.
اگرچه در مجوزهای صادر شده عبارت امانی ذکر شده است اما مشخص نیست که این حیوانات تا چه زمانی قرار است امانت داده شوند و در صورت آسیب وارد شدن و یا تلف شدن این گونههای بی نظیر که در میان آنها از گربه جنگلی، لاکپشت زمهریر و بالابان بگیر تا کرکس مصری، انواع مار و هوبره و البته پلنگ به چشم میخورد، چه کسی پاسخگو خواهد بود.
هرچند اجرای انتقال حیوانات به مراکزی خارج از پردیسان مسبوق به سابقه بوده است و در یکی از مجوزهای انتقال یک کروکودیل در سال 97 به فردی که صاحب یک فروشگاه لاکچری فروش خزندگان است نیز موضوع امانی بودن حیوان ذکر شده است که البته از سرنوشت کروکدیل مربوطه هم خبری در دست نیست.
هنوز عصبانیت فعالان حیات وحش و حقوق حیوانات از خبر کشته شدن دو قطعه شیر دریایی در کنار آلفا، دلفین دلفیناریوم برج میلاد، بلندترین دلفیناروم جهان!، که در خواب غفلت و عدم نظارت سازمان حفاظت محیط زیست اتفاق افتاد، فروکش نکرده است و عاملان این حادثه تلخ مشخص و مجازات نشدهاند، حال چگونه سازمان قرار است بر نگهداری حیوانات امانی نظارت کند؟
چرا مدیران اسناد مبنی بر احداث مرکز فوق تخصصی! را منتشر نمیکنند؟ اگر این خبر صحت دارد، چه نیازی به جابجایی و انتقال حیوانات است؟ مگر نمیشود با وجود حضور آنها، مرکز را ارتقاء داد؟ مگر در مورد ملک کلنگی صحبت میکنیم که قرار است بکوبند و از نو بسازند؟
برخی شنیدهها حاکی از این است که حلقه مفقود شده تمامی این ماجراها به پروژه جدید تکثیر در اسارت یوز ایرانی بازمیگردد، طرحی که قرار است با صرف هزینه بسیار اجرا شود و البته شکست آن از همین ابتدا به گفته متخصصین امر اظهر من الشمس است.
سال 92 که سایت تکثیر یوز در اسارت با صرف هزینه چند صد میلیونی در پارک پردیسان کلید خورد (سایتی با قفسهای بزرگ و کوچک، دیواره امنیتی دو جداره و دوربینهای متعدد نظارتی)، قرار بود طرح توله کشی از یوز در اسارت توسط دو یوز به نامهای کوشکی و دلبر که از طبیعت جدا شده بودند، در سایت مربوطه به اجرا در بیاید؛ طرحی که اکنون بعد از گذشت 6 سال با شکست کامل مواجه شده است.
این هزینه گزاف در حالی انجام شد که امکان حفاظت از یوز ایرانی در کشور، هم از نظر منابع انسانی و هم از نظر تمهیداتی مانند ساماندهی منابع آبی، احیای طعمههای طبیعی، خروج دام از این زیستگاههای حساس و ... در زیستگاههای طبیعی و شناخته شدهاش وجود داشت.
در سال 92 گزارشی منتشر شد مبنی بر عبور جاده از قلب منطقه حفاظت شده کوه بافق در استان یزد که یکی از مهمترین زیستگاههای یوز بهشمار میرود. این عمل نمونهای است از بیتوجهی به زیستگاه یوزها، بهویژه آنکه این جاده مسیر جایگزین نیز داشت.
نکته درخور تأمل این است که بنا به آمار موجود، سالانه دهها قلاده یوز در تصادفات جادهای تلف شده و قربانی میشوند. این آمار نشان میدهد که تا چه اندازه عبور جاده از قلب زیستگاههای یوز میتواند زندگی آخرین بازماندههای این گونه زیبای حیات وحش را باخطر جدی مواجه سازد. علیالخصوص با توجه به این نکته مهم که حذف هر فرد یوز برابر است با حذف درصد قابل ملاحظهای از جمعیت جهانی باقی مانده یوزها در ایران که از نظرحفظ تنوع ژنی برای بقای این گونه ارزشمند، ارزش فوق العاده بالا و حیاتی دارد.
چند سال پیش نیز در پی اکتشاف در معدن آنومالی D19 واقع در پناهگاه حیات وحش درهانجیر که یکی از معدود زیستگاههای یوز در سطح شور است، نگرانی فعالان محیط زیست افزایش یافت. آن زمان، با توجه به اینکه احداث چنین معدنی میتوانست تهدیدی برای نسل یوز بهشمار رود، مسؤولان محیط زیست در برابر صدور مجوز برای معدنکاوی در این زیستگاه مقاومت کردند. اما دیری نپایید که این رویکرد با روی کار آمدن عیسی کلانتری تغییر و سرانجام معاونت محیط زیست طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست در شهریور ماه 96 موافقت مشروط خود را با معدنکاوی در پناهگاه حیات وحش درهانجیر اعلام کرد.
حال شنیدهها حاکی از این است که با زندهگیری دو یوز درهانجیر که ادعا میشود! تنها یوزهای باقیمانده در یزد هستند، مهمترین مانع برای موافقت با فعالیت معدن(D19) در درهانجیر حذف میشود و یکی از اصلیترین زیستگاههای ارزشمند یوز در ایران برای همیشه نابود میشود.
با وجود آنکه هنوز هیچ گزارش شفافی از عملکرد مدیران پروژه قبلی منتشر نشده است، گفته میشود قرار است یوزهای اسیر شده به مرکز مشابهی نظیر سایت پرهزینه پردیسان که قرار است در منطقه حفاظت شده توران ساخته شود انتقال پیدا کنند و باز هم سرمایههای این مردم تحت عنوان طرح تکثیر یوز در اسارت که از همین ابتدا شکست خورده است، حیف و میل شود. امری که تمامی کارشناسان حیات وحش در تمامی دنیا، تکثیر در اسارت را 97 درصد شکست خورده قلمداد میکنند.
بهنظر میرسد وقت آن رسیده است تا نهادهای نظارتی همچون سازمان بازرسی کل کشور در موضوع ورود کرده و تخلفات احتمالی رسیدگی کنند.
انتهای پیام/