چرا «مهندس بازرگان» دولت موفقی نداشت؟

به گزارش مشرق، آخرین روز دی ماه، سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان رئیس دولت موقت و نماد لیبرالیسم در ایران است. او یک لیبرال مسلمان و از مبارزان دوران رژیم پهلوی بود که تلاش داشت اندیشه‌های ناب اسلامی را با زبان، منطق و شیوه‌ی نوین ترویج و تبیین کند. از این رو به گفته رهبر انقلاب، مهندس بازرگان در چشم همه‌ی علاقه‌مندان به گسترش و رواج ایمان اسلامی در میان طبقات تحصیل‌کرده در دوران خفقان و دین‌زدایی رژیم پهلوی، دارای شأن و ارزش بخصوص بود.

بیشتر بخوانید

«شاپور بختیار»؛ ملی‌گرایی که ناگهان ضدّ ملت شد

خوش‌بینی به آمریکایی‌ها از بازرگان تا برجام

اصلاح‌طلبان و «راه طی شده» بازرگان

دو مقطع از زندگی مهندس بازرگان نشان‌دهنده اندیشه‌ها و تفکرات سیاسی و عمل‌گرایانه اوست. تفکراتی که نشان می‌دهد به‌رغم مصمم بودن به مبارزه اما درک درستی از شرایط کشور و افکار عمومی نداشت.  مقطع نخست مربوط به مبارزات پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و نگاه او نسبت به مبارزه با رژیم پهلوی است. مقطع دوم نیز مربوط به مدت زمانی است که عهده‌دار نخست‌وزیری و ریاست دولت موقت جمهوری اسلامی ایران بود.

**  بازرگان در بن‌بست شناخت انقلاب مردم

بازرگان اگرچه با بسیاری از روحانیون از جمله آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله مطهری ارتباط داشت، اما در موضوع مبارزه با شاه و رژیم پهلوی، اختلاف‌نظری با آنان داشت که این اختلاف اساسی بود. بازرگان معتقد بود که باید در چارچوب قانون اساسی و از طریق انتخابات آزاد با شاه مبارز کرد، اما روحانیون و مردم تلاش داشتند شاه سرنگون و حکومت اسلامی برپا شود.

بازخوانی ماجرای دیدارهای بازرگان با امام خمینی در پاریس، نشان‌دهنده تفاوت‌های این دو نگاه است. 30 مهر سال 1357 و حدود 4 ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مهندس بازرگان به همراه ابراهیم یزدی و ناصر میناچی در فرانسه با امام خمینی (ره) دیدار کرد.

بازرگان در خاطرات خود در رابطه با آن دیدار گفته است: «... (از ایشان) پرسیدم: جنابعالی اوضاع و تکلیف را چگونه می‌بیند؟ باز هم... سکینه و اطمینانشان به موفقیت نزدیک، مرا به تعجب و تحسین انداخت. مثل اینکه تمام قضایا را انجام شده و حل شده دانسته.» بازرگان در ادامه سخنان امام در خصوص اداره کشور پس از پیروزی انقلاب را نقل کرد.

فاطمه طباطبایی عروس امام خمینی در کتاب خاطرات خود با عنوان «اقلیم خاطرات» آورده است: «مهندس بازرگان - پس از دیدار امام در نوفل‌لوشاتو - گفته بود اطمینان و آرامش امام و نزدیک دانستن پیروزی،‌ مرا به تعجب واداشت. مهندس بازرگان پس از دیدار با امام گفته بود: امام به شیوه مبارزه خود و پیروزی انقلاب آنقدر اطمینان دارد که با ما درباره پس از مرحله پیروزی سخن می‌گویند و قصد دارند ما را در اداره مملکت دخالت دهند نه در مبارزه.» 

تعجب بازرگان از اطمینان امام به نزدیک بودن موفقیت جای شگفتی نیست؛ چرا که مبارزان انقلابی نیز تصور نمی‌کردند که انقلاب اسلامی به زودی به پیروزی برسد. آنان تصورشان این بود که چند سال دیگر باید مبارزه کنند تا رژیم پهلوی سرنگون شود و انقلابی‌های مسلمان بتوانند حکومت و دولت تشکیل بدهند؛ اما تعجب بازرگان تنها از نزدیک بودن موفقیت نبود؛ چرا که او این راه را بن‌بست می‌دانست و پیشنهادهای دیگری برای امام داشت.

کشور آمریکا , امام خمینی(ره) ,

ابوالفضل توکلی‌بینا از مبارزان انقلابی می‌گوید: «مهندس بازرگان وقتی وارد پاریس شد، به نوفل‌لوشاتو آمد و با امام ملاقات کرد. وی ظاهراً در ضمن حرف‌های خود به امام گفته بود که راه، بن بست است، مردم خسته شده‌اند و شهید می‌شوند و ...امام هم در پاسخ ایشان فرموده بود: بن‌بستی وجود ندارد.»

حجت‌الاسلام سیداحمد خمینی نیز در خصوص پیشنهادها و راهکارهای بازرگان برای مبارزه با شاه در دیدار با امام گفته است: «حضرت امام مثل همیشه‌گفتند: شاه‌باید برود، رژیم شاهنشاهی باید ساقط شود و جمهوری اسلامی باید تحقق یابد و باید بی‌پرده‌ و واضح این مسائل را به‌ مردم گفت تا نهضت منحرف نشود. آقای بازرگان می‌گفت: نظام شاهنشاهی سه‌ رکن دارد: شاه‌، ارتش و آمریکا. ما باید سیاست گام به‌ گام را دنبال کنیم. نخست اینکه شاه‌ سلطنت کند نه‌ حکومت. دوم اینکه ارتش و نیروهای نظامی را آگاه‌ کنیم به‌گونه‌ای که‌ اگر شاه‌ در امور کشور دخالت کرد، علیه‌ او وارد عمل شوند. سوم اینکه بعداً در صورت مصلحت آمریکا را محدود کنیم تا نفوذ او از ایران قطع شود. امام می‌گفتند: اگر شما گفتید "شاه‌ باید سلطنت کند" و او همین کار را کرد و مردم سرد شدند و دوباره‌ وارد عمل شد، دیگر چه‌ نیرویی مردم را به‌حرکت درمی‌آورد؟ آن‌ها برای این سوال امام جوابی نداشتند ولی می‌گفتند مگر ممکن است که‌ با وجود ارتش، شاه‌ را شکست داد؟ امام می‌گفتند: ارتش از مردم است. خائنین و سران ارتش را باید کنار گذاشت، بقیه‌ از ما هستند. بالاخره‌ آقای بازرگان بر سخنان خویش اصرار ورزیدند.»

بازرگان پس از دیدار با امام به لندن رفت و در مصاحبه‌ای مجدد بر مواضع خود تاکید کرد. سخنان او در جمع دانشجویان ایرانی در لندن موجب انتقاد آنان و مشاجره‌ هم  شده‌ بود. او چند روز پس از اقامت در انگلیس به فرانسه بازگشت و از امام تقاضای ملاقات کرد. آن زمان مبارزات مردم در داخل ایران اوج گرفته بود. امام در آن شرایط فرمودند: «هر کدام از شخصیت‌های سیاسی ایران که می‌خواهد به این جا بیاید و تقاضای ملاقات با این جانب دارد باید مواضع خود را اعلام کند؛ ابتدا باید نفی سلطنت کند و حمایت خویش را از ملت بپاخواسته ایران کتباً اعلام نماید.»

توکلی‌بینا همچنین در این رابطه می‌گوید: «وقتی دکتر سنجابی برای دیدار امام به پاریس آمد، امام فرمود: "ایشان باید نفی سلطنت کند و از مبارزه مردم که برای قطع ریشه گندیده رژیم نامحسوس پهلوی به پا خواسته‌اند، حمایت کند." دکتر سنجابی نیز مواضع خود را نوشت و من خودم نوشته ایشان را گرفتم و به نزد امام بردم. بعد امام دستی در آن برد که یعنی باید به این صورت باشد. سپس نوشته را بازگرداندم و دکتر سنجابی متن را با قلم خود اصلاح کرد و امضا نمود. من دوباره آن را خدمت امام بردم و ایشان پس از مشاهده آن، به دکتر سنجابی اجازه‌ ملاقات داد؛ بنابراین وقتی مهندس بازرگان برای بار دوم از امام تقاضای ملاقات کرد، حضرت امام فرمودند: "ایشان باید مواضع خود را اعلام کند"؛ ولی چون بازرگان مواضع خود را اعلام نکرد، اجازه ملاقات هم داده نشد. امام فرمود که به ایران برود و همان‌جا مواضع خودش را اعلام کند. البته دوستان بازرگان مانند دکتر یزدی و قطب‌زاده خیلی حرص خوردند و اظهار نگرانی کردند که چرا ایشان مواضع خود را اعلام نکردند.»

امام خمینی با شناختی که از جامعه ایران و تحولات اجتماعی و سیاسی داشت، معتقد به قیام مردم و سرنگونی رژیم پهلوی بود؛ اما بازرگان دیدگاه متفاوتی داشت و معتقد بود که با وجود شاه هم می‌توان کارهایی انجام داد. از این رو او سیاست گام به گام را مطرح کرد و پیشنهاد داد. سیاستی که هدفش سقوط رژیم پهلوی نبود و به عقیده امام ممکن بود، مردم در مسیر پیروزی انقلاب ناامید شوند. بازرگان سیاست و اقدامات امام را تندروی و افراط می‌دانست. 

صادق طباطبایی از نزدیکان امام خمینی که علاقه شدیدی به بازرگان و برخی از اعضای نهضت آزادی داشت، در خاطرات خود آورده است: «من‌ با ایشان‌ (بازرگان) در منزل‌ یکی‌ از دوستانمان -آقای‌ کریم‌ خداپناه- در پاریس‎ ‎‌ملاقات کردم، همان‌جا هم‌ اعتقادمان‌ بر این‌ بود که‌ آقای بازرگان‌ مقداری‌ از تند بودن‎ ‎‌حرکت‌ امام‌ و اینکه‌ روند انقلاب در داخل کشور و حرکت‌های‌ مردمی‌ نتواند پابه‌پای‌‎ ‎‌ایشان‌ بیاید، نگرانی‌ داشت و معتقد بود هر قدم‌ که‌ محکم‌ شد آنگاه‌ گام‌ بعدی‌ برداشته‌‎ ‎‌شود. قبل‌ از ملاقات‌ با امام‌ این‌ اظهارات‌ را ما از ایشان‌ شنیدیم‌ و بعد از آنکه‌ با امام‎ ‎‌ملاقات کرد مشخص شد که‌ ایشان‌ در همان‌ مواضع‌ خودشان‌ مصرّ است و معتقد است‎ ‎‌که با همین روال می‌شود شاه را از ایران‌ بیرون کرد.»

پس از حادثه 17 شهریور و عزاداری و تظاهرات مردم در روز تاسوعا و عاشورای سال 57، روند اتفاقات سرعت بیشتری به خود گرفت و موج انقلاب سرتاسر کشور را فراگرفت. مردم امیدوار به پیروزی انقلاب در آینده نزدیک بودند و در این راستا تلاش‌های خود را انجام می‌دادند، اما بازرگان شناخت دقیق و واقعی از اتفاقات سیاسی و خواسته‌های مردم نداشت و معتقد بود که همچنان می‌توان با سیاست گام به گام با شاه و رژیم پهلوی مبارزه کرد. او در حالی این سخنان را بیان می‌کرد که اتفاقات در سیاست داخلی ایران بسیار سریعتر از آنچه او فکر می‌کرد یا برای آن پیشنهاد می‌داد و برنامه‌ریزی می‌کرد، به سمت پیروزی انقلاب پیش می‌رفت.

بازرگان حتی تا بعد از ظهر روز 22 بهمن 57 هم که آخرین مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی در حال انجام بود، به جای انجام امور محوله به عنوان رئیس دولت موقت، به دنبال اجرای سیاست گام به گام خود و سازش با رژیم پهلوی بود.

بازرگان در این رابطه گفته بود: «مذاکرات مهمی در جریان است و اگر این مذاکرات موفقیت آمیز باشد، بختیار استعفا می‌دهد.» بازرگان همچنین ضمن ابراز تأسف از عدم ملاقات بختیار با امام خمینی (ره) در روزهای انقلاب عنوان کرده است: «اگر بختیار با امام خمینی ملاقات می‌کرد و از ایشان برای خود تائید می‌گرفت که نخست‌وزیر بماند تا بقیه اقدامات را انجام دهد، از اتلاف نیروها، خونریزی‌ها و از بسیاری خرابی‌ها جلوگیری می‌شد.»

کشور آمریکا , امام خمینی(ره) ,

** دولت‌گرایی در برابر مردم‌باوری

مهندس بازرگان از پایه‌گذاران و سران نهضت آزادی بود که سابقه تحمل زندان‌های رژیم پهلوی را در کارنامه داشت. او در روز 15 بهمن 57، با پیشنهاد شورای انقلاب و با حکم امام خمینی (ره) به نخست‌وزیری دولت موقت انتخاب شد.

او چند روز پس از انتصابش به این سمت خطاب به مردم انقلابی گفت: «اکنون انقلاب به پایان رسیده، بروید در خانه‌هاتان تا ما مشغول ساختن کشور شویم!» این سخن یعنی اینکه مردم از صحنه‌ها کنار بروند و دولت تمامیت امور را برعهده بگیرد. کشوری که به تازگی انقلاب کرده بود، نیاز داشت تا مردم در صحنه‌های مختلف به خصوص در حوزه‌های امنیتی و دفاعی حضور داشته باشند. غائله کردستان تنها یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی و از یکم اسفند ماه سال 57 با حمله به پادگان مهاباد آغاز شد. ارتش آن روزها وضعیت مناسبی نداشت و نیاز بود ارتش با حضور نیروهای مردمی تقویت شود.

سخن بازرگان همچنین نشان‌دهنده این است که وی و همراهانش علیرغم اینکه لیبرال و طرفدار آزادی بودند، اما در عمل اعتقادی به حضور مردمی که انقلاب کرده بودند در میدان سازندگی و اقتصادی کشور نداشتند. 

نگاه بازرگان این بود که دولت باید تمامی امور را در دست بگیرد. او دولت را بی‌نیاز از یاری مردم می‌دانست و توجهی هم به مطالبات مردم انقلابی ایران نداشت. در واقع او گام در مسیری گذاشت که مصدق پیمود. مصدق با تمرکز بر دولت و دولت‌گرایی، مردم را به حاشیه راند و در نتیجه در کودتای 28 مرداد نتوانست از نیروی مردمی برای مقابله با کودتا استفاده کند.

بازرگان از تجربه مصدق بهره نبرد و با اقداماتی که انجام داد و مواضعی که اتخاذ کرد، مردم انقلابی ایران را از اطراف دولت خود حذف کرد. او در حالی با برژینسکی مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا در الجزایر دیدار کرد که آمریکا اجازه داده بود، شاه در آن کشور حضور یابد. حضور شاه در آمریکا مورد اعتراض شدید مردم قرار گرفت، اما دولت موقت به این اعتراضات توجهی نکرد. نتیجه این بی‌توجهی، اشغال تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام بود و بازرگان مجبور شد یک روز پس از تسخیر سفارت از مقام خود استعفا دهد.

برچسب ها:

سیاسی