به گزارش مشرق، «محمد ایمانی» در «سرمقاله روزنامه کیهان» نوشت:
۱- هنوز پیکر مطهر پیامبر اعظم (ص) بر زمین بود که برخی همراهان ناهمدل درباره جانشین الهی او اختلاف به راه انداختند و دل زهرای مرضیه سلامالله علیها را به درد آوردند. این جفا در حالی بود که به دفعات، از پیامبر (ص) شنیده بودند «انما فاطمه بضعه منی یؤذینی ما آذاها» و «فاطمه بضعه منی، فمن أغضبها فقد أغضبنی.». فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد و به خشم آورد، مرا آزرده و به خشم آورده است. با وجود این تصریحات، چرا محبوبه خداوند را به خشم آوردند و آزردند؟
مگر امیر مومنان (ع) چه خصوصیاتی داشت که به ولایت الهی او تمکین نکردند و دوگانگی پدید آوردند؟ حضرت فاطمه (س) پاسخ این پرسش را داد، آن هنگام که در بستر بیماری بود و زنان مهاجر و انصار به عیادت آمدند. فرمود «من از دنیای شما سیر شدهام؛ از مردان شما کراهت دارم و به دورشان افکندهام، پس از آنکه آنان را آزمودم. زشت باد کُندی آنها، شکستگی شمشیر، سستی نیزهها و تباهی رأیشان. وَ ما نَقَمُوا مِنْ اَبی الْحَسن؟ آنها چه ایرادی بر اباالحسن (علی علیهالسلام) داشتند؟ والله آنها بر شمشیر برنده او ایراد گرفتند، و ثبات قدم و بیاعتناییاش به مرگ در میدان نبرد، و قدرت او در جنگجویی، و ضربات درهمشکنندهاش بر دشمن. به خدا سوگند هر گاه مردم از جاده حق منحرف میشدند و از پذیرش دلیل روشن سر باز میزدند، آنها را با نرمی و ملایمت به سوی منزل مقصود سیر میداد و به سرچشمه زلال و گوارا وارد میساخت، و سرانجام، او را در پنهان و آشکار، خیرخواه خود مییافتند».
۲- فرض محال که محال نیست. تصور کنید پس از جنایت اردوگاه یزید، آقای ظریف، کاروان اهل بیت (ع) را هنگام عزیمت به کوفه و شام همراهی میکرد. هنوز پیکر مطهر شهیدان بر زمین بود و اهل بیت، عزادار. در این میان، یکی از ناظران آن جنایت بزرگ، از آقای ظریف میپرسید «آیا شما بعد از این قتل، امکان مذاکره با یزید را منتفی میدانید؟» و پاسخ میشنید «خیر. من هرگز این احتمال را منتفی نمیدانم که افراد، رویکرد خود را تغییر دهند و واقعیات را بپذیرند. برای ما فرقی نمیکند که چه کسی در کاخ کوفه یا شام (سفید) حضور دارد.
آنچه اهمیت دارد، چگونگی رفتار آنهاست. دولت یزید (ترامپ) میتواند گذشته خود را اصلاح کند، تحریمها را بردارد و به میز مذاکره برگردد. ما هنوز در میز مذاکره باقی ماندهایم. آنها طرفی هستند که میز مذاکره را ترک کردهاند. ما شکیبایی زیادی داریم»! آیا چنین سخنانی، چیزی جز نمک پاشیدن بر داغ جراحت وارده از جانب جنایتکاران محسوب میشد؟ و آیا این سخنان را در اردوگاه مقابل، جز به پای رضایت در قبال جنایت مینوشتند؟ بهراستی آیا امام سجاد و زینب کبری -علیهما السلام- نعوذ بالله زبان مذاکره بلد نبودند، که با وجود شدت محاصره و تهدید، یزید و ابن زیاد را محاکمه و رسوا کردند؟
۳- هنوز چند هفته از جنایت آمریکا و شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی نگذشته که ابتدا آقای روحانی و سپس آقای ظریف، پالس مذاکره به قاتلان آن شهید میفرستند؛ و حال آنکه پیشاپیش، اعتماد دوباره به شیطان بزرگ را «دیوانگی» خواندهاند. بیتردید نتیجه این رفتار و گفتار، تشویق جنایتکاران به تحریم و ترور و جنایت بیشتر است. چرا چنین پالسهای خطرناکی ارسال میشود و با توهین طرف مقابل مواجه میگردد؟ کدام مشورت مسمومی چنین القا کرده که خط قرمز، «عدم مذاکره» است و باید به هر قیمت بر مذاکره با آمریکا تاکید کرد؟ جرم آمریکا قبلا این بود که توافق را زیر پا گذاشته بود و با این وجود، دولت ما به انجام یکطرفه تعهدات، ۲۰ ماه پس از خیانت آمریکا و اروپا ادامه میداد. آن زمان میشد گفت آمریکا تحریمها را جبران کند تا بتواند به جمع ۱+۵ در برجام (و نه مذاکره برای دادن امتیاز جدید از سوی ایران) برگردد. اما اکنون به خیانت آمریکا، جنایتی بیسابقه در حد ترور «فرمانده مبارزه بینالمللی با تروریسم» افزوده شده و دشمن در اقدامی خباثتآلود، فرمانده ارشد نیروی دفاعی ما را ترور کرده است. در اینجا آقای ظریف بیجاتر از بیجا مرتکب شده و به خبرنگار اشپیگل میگوید آمریکا اگر تحریمها را بردارد، ما آماده مذاکره دوباره هستیم! پس تکلیف غیرت و شرافت و عزت چه میشود؟ ترامپ و تیمش باید چه استنباطی از این ادبیات بکنند؟
۴- قرار است دنیا ترامپ را بشناسد که اهل تعهد و مذاکره نیست؟ اینکه از اردیبهشت پارسال برای دنیا یقینی شده و اکنون همین فرد و تیمش، صراحتا میگویند ژنرال سلیمانی را در کشوری که مهمان رسمیاش بوده، ترور کردهاند. چرا وزارت خارجه یا معاون حقوقی ریاستجمهوری -که فقط بلد است سنگ FATF را به سینه بزند- به تعقیب کیفری تروریستها و اقامه دعوا علیه آنها در محاکم بینالمللی نمیپردازد؟ شرمآور نیست که برای چندمین بار دیپلماسی التماسی پیشه کنند؟ آقای ظریف را نه فقط به نیویورک (برای شرکت در نشست سازمان ملل)، بلکه به سوئیس (نشست داووس) هم راه ندادند تا خاطره تلخ دریغ کردن از یک باک بنزین در مونیخ آلمان تکرار شود؛ با این وجود چرا اصرار دارند خود را بفریبند؟
۵- سراب اعتماد و رفاقت با شیطان بزرگ، نه با ترور شهید سلیمانی یا خروج ترامپ از برجام، بلکه در دولت اوباما با تحریمهای ویزایی، تهدید طرفهای همکاری ایران و تمهید تحریمهای کاتسا و آیسا به پایان رسید. اما آقای روحانی و ظریف گویا نمیخواهند چشم بگشایند و ببینند سرگرم رویااندیشی در بحبوحه جنگ همهجانبه دشمن بودهاند.
اما چرا؟ آیا آن چند ده میلیون نفری که در تشییع دشمنشکن پیکر شهید سلیمانی به خیابانها آمدند، جز عزت و اقتدار و انتقام، مطالبه دیگری از دولتمردان داشتند و آیا سزاوار چنین ملت عظیمالشأنی، کاربست زبان ضعف و انفعال است؟ چرا باید درست در زمانی که آمریکا و رژیم صهیونیستی در تدارک رونمایی از خیانت «معامله قرن» هستند، دولت ما به جای مواجهه جدی، پالس مذاکره بفرستد و از شیطان بزرگ دهنکجی ببیند؟ این کار، وفاداری به خون شهید سلیمانی و مردم قدردان خدمات اوست، یا خیانت به مرام آن شهید والامقام؟
۶- آقای ظریف اخیرا در مجلس گفت «آمریکاییها، برنامه انهدام فردو را کشیدند، اما پشت آن نوشتند اگر فردو را خراب کنیم، مردم ایران، منسجمتر در برابر ما میایستند. به جان کری گفتم به فرض که فردو را خراب کنید، آنگاه چه پاسخی برای ملت دارید؟ گفت برای همین است که نمیخواهیم با شما وارد جنگ شویم». اما آمریکاییها تیم آقای ظریف را مجاب کردند فعالیت غنیسازی ۲۰ درصد در سایت فردو در عمق نود متری زمین را که قابل انهدام با بمب نبود، با برجام تعطیل کنند و ۹۵درصد سرمایه هستهای کشور را واگذار یا اوراق نمایند! چهار سال بعد و در حالی که هنوز خون حاج قاسم تازه است، کسانی دم از مذاکره با قاتلان او میزنند. آنها با ادبیات منفعل که هیچ نسبتی با اقتدار جمهوری اسلامی ندارد، موجب جرأت دشمن برای ارتکاب جنایت اخیر شدند و با این وجود، باز همان ادبیات پر خسارت را ادامه میدهند. آیا خدای ناکرده قرار است باز هم از این معبر، آسیب جدیدی به کشور وارد شود؟ در حالی که دست دشمن به خون شهید سلیمانی و همرزمانش آلوده است، چرا خود را با پالس مذاکره تحقیر میکنند و تهدید ناشی از جسور کردن دشمن را بر سر کشور میکشانند؟ چه کسانی این مشورتهای مسموم را میدهند؟ دنبال کدام متاع مسموم و شوم در غرب میگردند؟
۷- انصاف و عقلانیت به این بود که آقای ظریف به اشپیگل بگوید در بیست ماه گذشته، ما جز دروغ SPV و INSTEX و فریبکاری و پشتهم اندازیهای فرانسه و آلمان و انگلیس، چیز دیگری ندیدیم و دیگر حاضر نیستیم وقت تلف کنیم یا وعده دروغ به مردم خود بدهیم. ظریف آخرین بار در توییتر نوشت «اروپا شرافت خود را در برجام به آمریکا فروخت و با فروختن شرافت، هرگونه پایه اخلاقی و قانونی را از دست داده است». مذاکره با آمریکا نیز که از سوی روحانی دیوانگی نامیده شده بود.
با این وصف، اکنون هنگام اقدامات متقابل و خروج کامل از برجام است و نه دور خود چرخیدن و سرگرمی ساختن. به اقتضای اصل بدیهی مدیریت، دولت و وزارت خارجه نه اکنون، بلکه از همان هنگام انعقاد برجام، میبایست نقشه جایگزین (پلن «B») را پیشبینی میکردند تا دشمن تصور نکند مرتکب هر خباثتی شود، طرف مقابلش به میز مذاکره چسبیده است. بماند که از همان ابتدا هم متوقف کردن رونق اقتصاد به مذاکرات و توافق، خلاف عزت و حکمت و مصلحت بود. در واقع به اذعان هفت سال قبل همین تیم، حداکثر ده تا سی درصد مشکلات اقتصادی به تحریمهای خارجی بر میگشت و ۷۰ تا ۹۰ درصد آن به سوءمدیریت دولت مربوط میشد. دولتمردان به جای معطلی بیشتر، باید سراغ صاحبنظران و انبوه ظرفیت نخبگانی کشور بروند و مسیر به بنبست رسیده را تغییر دهند. نباید بیش از این، کشور و ظرفیتهای آن را معطل غرب نگه داشت.
۸- بر خلاف نگاه ظاهربینانه که مقاومت و مجاهدت را پر هزینه و کوتاه آمدن مقابل دشمن را کم هزینه میبیند، مقاومت و مجاهدت خوشعاقبت است اما کوتاه آمدن مقابل دشمن، خسارتهای غیر قابل جبران به همراه دارد. ظاهر جهاد، هزینه و خسارت است اما حقیقت آن، بازدارندگی و امنیت و اقتدار است. امیرمومنان(ع) درباره سرانجام این دو رویکرد در خطبه ۲۷ نهجالبلاغه فرمود «همانا جهاد، دری از درهای بهشت است که خداوند به روی دوستان برگزیده خود گشوده است و آن، لباس پرهیزگاری، و زره محکم الهی، و سپر استوار خداوندی است. پس هر کس به اختیار، جهاد را واگذارد، خداوند لباس ذلّت بر او پوشاند، و در طوفان فتنه و بلا سقوط کند، و در زیر پا خرد و زبون شود، و عقل خود را از دست بدهد، و به کیفر این رویگردانی، حق از او رو گرداند، و سختی و مشقّت بر او فرود آید، و عدالت از او روی بر تابد». ما و ملتهای منطقه آخرین بار، حقانیت مسیر مقاومت را در برکات حاصل از مجاهدات سردار سلیمانی و همسنگرانش دیدیم؛ او که در وسط میدان جنگ، از دیپلماسی میدانی در بغداد و دمشق و بیروت و مسکو و اربیل هم دریغ نداشت. داغ حاج قاسم هر روز برای ما تازهتر میشود. اما در عین حال، بنبستهایی که خون پاک او میشکند، حیرت انگیز است.
قیام و قیامتی که شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس با بذل خون پاک خویش به راه انداختند، فتنه پیچیده آمریکا و انگلیس و اسرائیل در ایران و عراق را وارونه ساخت و اسباب ضربت مردمی بیسابقه به دشمن شد. این معجزه واقعی، یک الگو و پشتوانه کامل برای دولت و وزارت خارجه است، اگر که جنود جهل را پس بزنند. «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین». سلیمانی به ما آموخت که میشود مرعوب آمریکا نشد و تمام نقشههای هفت هزار میلیارد دلاریاش را به هزیمت کشاند. «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ». اگر کسی با وجود ستارههای درخشان مقاومت و مجاهدت، راه را گم کرد، حجتش برای گمراهی چیست؟