سازِ مطرب برای تخریب حیثیت ملی

به گزارش مشرق، اکران فیلم سینمایی «مطرب» تولید 1397 به نویسندگی و کارگردانی مصطفی کیایی و با حضور جمعی از ستارگان سینما ایران و یک خواننده ترک‌تبار از نیمه آبان 1398 در سینماهای کشور شد.تاکنون نقدهای متعدد هنری- سینمایی بر این فیلم منتشر شده و در آینده نیز خواهد شد، لذا این مطلب قصد تحلیل هنری فیلم را نداشته بلکه با نگاه نقش سینما در تثبیت و ارتقاء امنیت و منافع ملی و نقش معکوس و منفی برخی از فیلم‌های ایرانی مانند «مطرب» بر اصل مهم حیثیت و امنیت ملی سخن می‌گوید. البته نباید بحث نقش سینما در امنیت ملی با سفارشی سازی نهادهای حاکمیتی و امنیتی اشتباه گرفته شود که آن موضوع نیز نکات مثبت و منفی و ملاحظات کاربردی خاص خود را دارد که در این بحث نمی‌گنجد.

بیشتر بخوانید:

«مطرب» در ژانر خالتور؛ پرویز پرستویی یک دانگ هم شبیه جواد یساری نشد! +عکس


سینما و تلویزیون، عرصه فرهنگ‌سازی، احیاء، تثبیت و یا تغییر ذائقه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ... یک کشور هستند. همان‌طور که مردم‌دوست دارند نقش اول فیلم و یا هنرمند محبوبشان روی پرده نقره‌ای سینما به آرزوها و خواسته‌های دست نیافته آن‌ها، دست یابد و دقایقی حتی موقتی خود را غرق در خوشبختی و لذت او نمایند، به همان ترتیب و آرام آرام نیز ذائقه و توقع مخاطب از سطح و کیفیت زندگی خویش تغییر می‌کند. همان‌طور که کارشناسان معتقدند بخشی از تجمل‌گرایی و لوکس نشینی مردم به توقع‌سازی کاذب سینما و تلویزیون در عرضه تصاویر و زندگی‌های مرفه در فیلم‌ها و سریال‌ها مرتبط است، از سوی دیگر ساخت فیلم‌هایی که در آن توانمندی‌های یک کشور و یک ملت از بُعد علمی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و ... به درستی و هنرمندانه به تصویر کشیده شود، موجب اعتلای حیثیت و غرور ملی و افزایش خودباوری ملت‌ها می‌گردد، در نقطه مقابل نیز اگر صنعت سینما در یک کشور دست به تولید فیلم‌هایی با محتوای ضد ارزش و باورهای جامعه بزند و آن را با رنگ و لعاب‌هایی مانند دموکراسی، حقوق زنان، طنز و ... بزک نماید، درنهایت منجر به آسیب‌رسانی به ذائقه، افکار، اعتقادات، روح خودباوری، عزت و حیثیت ملی مردم می‌گردد. بدیهی است، تأثیر تولیدات سوء داخلی به مراتب مخرب‌تر از فیلم‌های شناسنامه‌دار جریان صهیونیسم و هالیوود است.


فیلم مطرب با بهره‌گیری از گزاره‌های گیشه پسند رایج در چند سال اخیر مانند: لوکیشن خارج از کشور، شوخی‌های جنسی، آواز و ترانه و هنرپیشه خارجی زن با ویژگی خوانندگی و استفاده از زبان فارسی، توانسته گیشه را در تسخیر خود نگه دارد، حال‌آنکه منتقدان سینما عملکرد فنی- هنری فیلم را در ابعاد فیلم‌نامه، کارگردانی و نقش‌آفرینی بازیگران ضعیف دانسته و ضمن سرگردانی داستان، ابتذال در کلام و ... مجموعا فیلم مطرب را نامناسب ارزیابی می‌نمایند. به عبارت دیگر این ملغمه، ممزوجی از فیلم‌های فارسی، هندی و سریال‌های ترکی است، حتی پوستر این فیلم مشابهت و تقلید بسیار زیاد از فیلم «دولمایت اسم من است» است.
فحوای فیلم و خروجی نهایی آن در ذهن مخاطب ترسیمی نامطلوب از جمهوری اسلامی ایران دارد. به‌دفعات، عدم پیشرفت و موفقیت شخصیت‌های فیلم مانند ابراهیم‌(پرویز پرستوی)، زیبا دختر ابراهیم (الناز شاکردوست)، فؤاد پسر ابراهیم (محسن کیایی) و مارشال (مهران احمدی) به انقلاب اسلامی ربط داده شده است و یکی از تکه کلام‌های رایج ابراهیم در فیلم این است که «اگر فقط یک ماه دیرتر، یعنی به جای بهمن، اسفند انقلاب شده بود»، موفقیت
نصیبش می‌گردید.


نماد ایران و انقلاب اسلامی در این فیلم در دو بُعد بصری و معنوی متجلی و در ذهن بیننده نقش می‌بندد. بُعد بصری آن، سه بخش از فیلم را شامل می‌شود: یک- صدای تیراندازی و انفجار و حضور نیروهای انقلابی در کاباره محل اجرا ابراهیم و روی زمین کشیدن وی و خارج کردنش از محل اختفاء؛ دو- مولودی‌خوانی زیبا (دختر ابراهیم) و اخذ تصمیمات فرهنگی و انتقال اطلاعات کشور توسط همسر معاونین وزرا امور خارجه، فرهنگ و ارشاد اسلامی و اطلاعات؛ سه- کارمند سفارت ایران در ترکیه که ضمن آقازاده بودن، متظاهر به آرمان‌های نظام بوده ولیکن در کنسرت‌های خوانندگان زن ترک به همراه دختران ترک شرکت می‌کند.
بُعد معنوی فیلم در خصوص ایران و انقلاب اسلامی نیز تقریبا در روح تمام صحنه‌های فیلم جاری بوده و حتی در ضمیر ناخودآگاه مخاطب می‌نشیند. القاء تضییع حقوق ابراهیم، مارشال و حتی جلوگیری از خوانندگی زنان در ایران و ... در تمام فیلم به چشم می‌خورد و نقطه اوج آن، ترانه خوانی ابراهیم در کنسرت نازان (عایشه گل‌جوشکن) است که فریاد می‌زند: «این صدای منه...» که با همخوانی مخفی و گریان دخترش زیبا به عنوان نماد زن ایرانی که امکان خوانندگی در ایران را ندارد، همراه است.


به عبارتی در این فیلم شخصیت فعلی ایران با نمادهای فوق ترسیم شده است؛ چهره‌ای خشن، متظاهر و ریاکار، ناقض حقوق افراد برای رسیدن به خواسته‌هایشان و همچنین ضد زن. این واژگان و تعابیر در هتک حیثیت ایران عینا همان وظیفه‌ای را ایفا می‌نماید که در گفتمان‌های تحریمی، قطعنامه‌ها و بیانیه‌هایی علیه ایران به‌دفعات تکرار شده است. در سینماهای انتقادی دنیا مانند هالیوود نیز ذات حیثیت ملی و خاک وطن را به چالش نمی‌کشند، مثلاً در فیلم مرد ایرلندی (Irish man) که اخیراً از روی پرده سینماهای آمریکا برداشته شده است، با اینکه در حال نمایش رسوایی‌های سیاسی تحت تاثیر مافیا است، مردمی را نشان می‌دهد که از مرگ رئیس‌جمهور متاثر شده و گریه می‌کنند یا در صحنه‌ای دیگر جان هافمن بصورت ویژه احترام و توجه تاثیرگذاری به پرچم ایالات متحده آمریکا می‌گذارد، به عبارتی نگاه و فیلم انتقادی نباید منجر به هتک حیثیت ملی، باورها و ارزش‌های اعتقادی آن کشور شود.
بخش‌هایی از فیلم مطرب که شاهد مثال این تحلیل می‌باشد به شرح ذیل است:
یک- عادی‌سازی خوانندگی زنان و عدم واکنش مردان فیلم به خوانندگی همسر، دختر، خواهر و یا عروسشان. حتی برگزاری کنسرت نازان برای ابراهیم و پسرش فؤاد غرورآفرین و کسب افتخار ترسیم شده است؛ (نتیجه: عادی‌سازی خوانندگی زنان، سبک شمردن حدود شرعی و غیرت زدایی)؛
دو-چند نوبت خوانندگی زن ترک در فیلم که بدین جهت با هم‌صدایی و اختلاط صدا همراه بود تا کارگردان بتواند پاسخگوی نقد و ممیزی احتمالی باشد؛ (نتیجه: عادی‌سازی خوانندگی زنان، سبک شمردن حدود شرعی و غیرت‌زدایی)
سه- مارشال بر روی بالکن خانه نازان با فؤاد در خصوص مهاجرت بدون بازگشت صحبت می‌کند و در پاسخ به علت عدم بازگشتش به ایران می‌گوید: من دیگر بعد از این می‌خواهم زندگی کنم. (نتیجه: خفقان‌سازی و نبودن حداقل شرایط زندگی در ایران)
چهار- مهاجرت فؤاد، علاقه‌مندی مارشال جهت مهاجرت بی‌بازگشت و همچنین انگیزه بی‌دلیل مهاجرت زیبا نشانگر بالا بودن حجم نفرت از کشور در این افراد و تمایلشان به مهاجرت بی‌بازگشت هست و در فیلم کوره امیدی نیز برای بازگشت آنان گذاشته نشده است. به عنوان نمونه در فیلم آدم برفی افراد متقاضی مهاجرت درنهایت به این درک رسیدند که زندگی در ایران و پذیرش مشکلات بهتر است از مهاجرت بی‌بازگشت و جلای وطن (نتیجه: عدم امکان زندگی در ایران و تشویق به مهاجرت بی‌بازگشت برای رسیدن به زندگی دلخواه و آزاد)
پنج- حضور کارمند سفارت (پسر سفیر) در کنسرت خواننده زن «نازان» به همراه دختر ترک و لحن صحبت کردن او با زیبا برای کمک مالی بعد از سرقت کیف، هیچ تأثیر محتوایی بر فیلم ندارد و حذف آن به هیچ وجه در سیر داستان لطمه وارد نمی‌کند، مگر آنکه هدف، به نمایش کشیدن فرد متظاهر و خوش‌گذرانی است که با پول و اعتبار جمهوری اسلامی ایران در حال عیاشی است؛ (نتیجه: سیاه‌نمایی چهره جمهوری اسلامی ایران و القاء ریاکاری نظام)
شش- فؤاد برای منصرف کردن رفتن خانواده‌اش به کنسرت می‌گوید: اینجا هم یکی را دارد که کنسرت‌ها را لغو می‌کند و به عبارتی کنایه به لغو کنسرت‌ها در ایران و علی‌الخصوص مشهد مقدس و تداعی شدن نام یک چهره مذهبی در ذهن مخاطبین را به همراه دارد؛ (نتیجه: القاء خفقان و مخالفت با شادی و آزادی و انجام اقدامات سلیقه‌ای در ایران)؛
هفت- بعد از بستری شدن ابراهیم و اعلام ممنوعیت فعالیت پراسترس توسط پزشکان، وی در صحنه‌ای احساسی از همراهی نازان برای اجرای کنسرت ناامید گردیده و سپس به خواب فرو می‌رود و در یک شرایط رویاگونه که در فیلم‌های معنوی به آن رویای صادقه و یا مکاشفه می‌گویند و فرد با حضور یک شخصیت معنوی مانند اولیاءالله و یا ائمه معصومین(ع) مورد لطف و عنایت قرار می‌گیرد، در این صحنه برای ابراهیم خواننده معروف ترک «ابراهیم تاتلیس» متجلی شده و از او می‌خواهد که برای اجرا کنسرت از بستر بیماری بلند شود. (نتیجه: تمسخر، لودگی و لوث نمودن باورهای مذهبی و اعتقادی)
هشت- افشاء اسرار کشور و اخذ تصمیمات توسط همسر معاونین وزرا در محافل زنانه که منجر به اعزام ابراهیم به ترکیه جهت اجرا کنسرت گردید. (نتیجه: القاء اخذ تصمیمات غیر کارشناسی در حوزه فرهنگ، امور خارجه و امنیت در محافل غیرتخصصی با رویه‌های اصطلاحاً خاله‌زنکی)
فیلم انتقادی و ضد میهنی مطرب سراسر نفرت و تهمت‌پراکنی علیه نظام و کشور است، البته بعضاً موضوعات حقیقی و صحیحی را نیز نمایش می‌دهد، ولیکن غالب محصول نفرت‌پراکنی و تحقیر حیثیت ایران، آرمان‌ها، باورها و اعتقادات مذهبی آن است که کارگردان و عوامل تولید در رنگ و لعاب طنز و لودگی آن را مخفی و عرضه نموده‌اند. بدون شک وظیفه دستگاه‌های نظارتی در بدو خلق چنین آثار ضد میهنی بسیار تأثیرگذار است، ولیکن همچنان یک سوال از کارگردان این اثر مطرح است، بیان نقد به چه قیمت؟ به قیمت هتک حیثیت کشور؟!

برچسب ها:

فرهنگ و هنر