چرا امام علی(ع) در برابر جسارت ظالمان به همسرش سکوت کرد؟

به گزارش مشرق، حجت‌الاسلام محمد فرضی پوریان، کارشناس دین در پاسخ به این سؤال که چرا امام علی (ع) در برابر جسارت ظالمان به خانه و همسرش سکوت اختیار کرد، بیان داشت: با اندک نگاهی به زمان رحلت پیامبر اکرم (ص) و اتفاقاتی که بعد از رحلت ایشان اتفاق افتاد و جو حاکم بر آن زمان، به راحتی علت دست به شمشیر نبردن حضرت (ع) را می‌توان پیدا کرد. البته هیچ شکی در شجاعت و مردانگی امام علی (ع) نیست.

بیشتر بخوانید:

چرا خشم حضرت زهرا(س) سبب خشم خدا می‌شود؟

چه کسانی در خاکسپاری حضرت زهرا (س) شرکت کردند؟

 وجود مشکلات بسیار جامعه مسلمانان در زمان رحلت پیامبر (ص)

وی افزود: امیرالمؤمنین (ع) در هیچ جنگی فرار نکرده، پهلوانان عرب را یکی پس از دیگری از پا در آورده و دلاوران عرب را بر زمین زده بود و هیچ کسی جرأت مقابله و جنگ تن به تن با ایشان را نداشت. او کسی است که دَرِ خیبر را از جا کند و آن را پلی قرار داد تا سپاه عرب از روی آن عبور کند و فاتح خیبر باشند. بنابراین نباید هیچ شائبه‌ای در مورد ترسیدن امام علی (ع) در ذهن‌ها وجود داشته باشد.

حجت‌الاسلام فرضی پوریان با اشاره به وجود مشکلات بسیار جامعه مسلمانان در زمان رحلت پیامبر اکرم (ص) ابراز داشت: در آن زمان اگر امیرالمومنین (ع) دست به شمشیر می‌برد و تفرقه ایجاد می‌کرد، به متلاشی شدن جامعه اسلامی منجر می‌شد. زیرا حکومت اسلامی تشکیل شده در مکه و مدینه بسیار نوپا و به شدت آسیب‌پذیر بود؛ چون هنوز مردم تمام عربستان به دین اسلام آشنا نشده بودند.

وی ادامه داد: هنوز مردم با مراسمات و فرهنگ جاهلیت انس داشتند. تنها چند سال از فتح مکه می‌گذشت و مردم هنوز در فضای بت‌پرستی و سنت‌های غلط آن بودند. پس فضای جامعه به شدت ملتهب و آسیب‌پذیر بود. کوچک‌ترین مسأله و کودتای داخلی، می‌توانست ضربه مهلکی به حکومت وارد کرده و به کلی حکومت را ساقط کند.

نقش منافقان داخلی در التهاب‌بخشی جامعه آن روز

این کارشناس دینی با اشاره به نقش منافقان داخلی در التهاب‌بخشی جامعه آن روز اظهار داشت: منافقان داخلی افرادی بودند که تنها زبانی مسلمان شده بودند و اصلاً اعتقادی به اسلام نداشتند و با این اقرار زبانی، در صفوف مسلمانان رخنه کرده و در تلاش بودند به سرعت اسلام را نابود کنند و به زمان قبل از اسلام برگردند. بنابراین از هرگونه تلاشی برای از بین بردن این حکومت نوبنیاد دریغ نمی‌کردند و پنهانی با سران کفر در ارتباط بودند و برای از بین بردن این حکومت توطئه می‌کردند.

وی افزود: در آن روزگار، کفاری که در اطراف مکه و مدینه پراکنده بودند و از ترس حکومت پنهان شده و جرأت عرض‌اندام نداشتند. آنان نیز دنبال فرصت مناسبی می‌گشتند که باهم متحد شده و اسلام را نابود کنند. همچنین یهودیان و مسیحیان اطراف مدینه و دیگر مناطق نیز به شدت در حال توطئه و نقشه‌کشی بودند که هم از مسلمانان انتقام بگیرند و هم اسلام را نابود و دین خود را احیا کنند.

جرقه‌ای در انباری از مهمات که به سرعت همه‌ جا را نابود می‌کرد

حجت‌الاسلام فرضی پوریان تصریح کرد: دولت روم از یک طرف به مرزهای شرقی عربستان هجوم آورده و دولت ساسانی نیز از طرف دیگر دولت نوپای اسلامی را تهدید می‌کرد. پس هیچ بعید نبود که اگر جنگ داخلی رخ دهد، این دولت‌ها نیز به عربستان حمله کنند و آنجا را برای خود تصاحب کنند.

وی گفت: بنابراین حکومت اسلامی هم در درون خود و هم از بیرون مرزها دچار بحران بود. بحران‌هایی که هر کدام به تنهایی می‌توانست جامعه را به نابودی بکشاند و اسلام نوبنیاد را به کلی ساقط کند. منافقان، کفار، یهودیان و مسیحیان درون عربستان، همه و همه منتظر رحلت پیامبر اکرم (ص) بودند تا باهم بتوانند با این آیین مقابله کرده و آن‌ را نابود کنند.

این کارشناس دینی بیان داشت: با این اوضاع و احوال اگر کسی جنگی را در میان مسلمانان به وجود می‌آورد، مانند جرقه‌ای در انباری از مهمات بود و به سرعت همه‌ جا را نابود می‌کرد. مسلمین را به جان هم می‌انداخت و دشمنان اسلام نیز از این موقعیت سوء‌استفاده کرده و به راحتی حکومت اسلامی و اسلام را از بین می‌بردند. بنابراین در چنین وضعیتی اگر کسی دست به شمشیر می‌برد، تنها به نابودی جامعه و آیین اسلام کمک می‌کرد و جز هوا و هوس و قدرت‌طلبی چیز دیگری در سر نداشت.

راه دومی که امام علی (ع) انتخاب کرد

وی ادامه داد: حال با این وضعیت به خانه حضرت (ع) حمله می‌شود و قصد داشتند ایشان را از منزل بیرون آورده و بیعت بگیرند. پس امام علی (ع) باید تصمیم می‌گرفت که مسلمانان را به جان هم اندازد یا بر این جسارت وارد شده بر اهل بیتش به خاطر خدا و از بین نرفتن اسلام صبر کند تا جامعه اسلامی و حکومت اسلامی پا گرفته و جان دوباره‌ای بگیرد و به ثبات لازم برسد.

حجت‌الاسلام فرضی پوریان خاطرنشان کرد:‌ بدون شک چون حضرت (ع)، معصوم است و از هرگونه هوا و هوسی دور بود، راه دوم را انتخاب و از تفرقه بین مردم جلوگیری ‌کرد.چنان که خود امام (ع) نیز به همین موضوع اشاره کرده و دقیقاً علت سکوت خود را جلوگیری از تفرقه و شکاف بین مردم اعلام می‌کند. ایشان در پاسخ به نامه معاویه ‌فرمود: «... من به خوبی دریافتم که حق من به یغما رفته و من با شکیبایی آن‌ را رها کردم. ای معاویه! هنگامی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، پدرت ابوسفیان پیش من آمد و گفت: پس از رسول خدا (ص) تو شایسته‌ترین فرد برای زعامت مسلمانان هستی و من در برابر مخالفان از تو حمایت می‌کنم. دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم؛ لیکن من از پذیرفتن پیشنهاد وی خودداری کردم.

وی افزود: حضرت (ع) ادامه دادند: ای معاویه! تو می‌دانی که پیوسته پدرت این گفته‌ خود را تکرار می‌کرد و از آنجا که حکومت اسلامی نو پا بود و احتمال چند دستگی در میان مسلمانان می‌رفت، من به سخن او گوش ندادم و در خانه‌ خود نشستم».

امام علی (ع) در نامه به مصریان چه امری را متذکر شد؟

این کارشناس دینی با اشاره به نامه امام علی (ع) به مصریان اظهار داشت: حضرت (ع) در این نامه‌ نوشت: «... چون او (پیامبر اکرم (ص)) به سوی خدا رفت، مسلمانان پس از وی برای تصاحب حکومت به جان هم افتادند. به خدا قسم در دلم نمی‏‌گذشت و به خاطرم نمی‌‏رسید که عرب، خلافت را پس از پیامبر (ص) از خاندان او بردارد یا مرا پس از وی از عهده‏‌دار شدن آن باز دارد و چیزی من‌ را نگران نکرد و به شگفتم نیاورد؛ جز شتافتن مردم بر فلانی، از هر سو و بیعت کردن با او. پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم، رخنه‌‏ای در آن ببینم یا ویرانی که مصیبت آن بر من سخت‌‏تر از [محروم ماندن از خلافت] است و از دست‌دادن حکومت شما. پس در میان آن آشوب و غوغا برخاستم تا جمع باطل را پراکنده و نابود کنم و دین استوار شود و بر جای بماند».

برچسب ها:

فرهنگ و هنر