پسر جوان وقتی دید می تواند از راه زورگیری پول خوبی به دست بیاورد به مسیری پاگذاشت که برگشتی نداشت.
سال 97 بود که زن جوانی با حضور در اداره پلیس از گرفتار شدن در دام یک زورگیر مسافرکش نما خبر داد که با بی رحمی طلاها و پول هایش را به سرقت برده است.
زن جوان که نرگس نام دارد وقتی پیش روی افسر تحقیق ایستاد، گفت: غروب بود که از محل کارم خارج شدم و قصد رفتن به خانه را داشتم، کنار خیابان منتظر تاکسی بودم، دقایقی گذشت تا این که یک خودروی پراید جلوی پایم توقف کرد مرد جوانی پشت فرمان خودرو بود مسیر را پرسید و متوجه شدم او با خودرویش مسافرکشی می کند.
وی افزود: چون برای رفتن به خانه عجله داشتم تصمیم گرفتم با خودروی پراید مرد جوان که چهره آرامی داشت تا نزدیکی خانه بروم، در صندلی عقب خودرو نشستم.
خودرو به آرامی حرکت می کرد و همه چیز عادی به نظر می رسید تا این که ناگهان سرعت خودرو زیاد شد و مرد جوان مسیرش را تغییر داد.
خیلی وحشت کردم از ترس مرگ را جلوی چشمانم دیدم با صدای بلند به راننده اعتراض کردم که ناگهان چاقویی از زیر لباسش بیرون آورد و خواست تا ساکت شوم به التماس افتادم و خواستم رحم کند بعد از دقایقی خودرو در یک خیابان خلوت توقف کرد و راننده چاقو به دست به سمت عقب برگشت و خواست تا طلاها و پول هایم را در اختیارش قرار دهم.
تا خواستم اعتراض کنم، چاقو را روی پایم گذاشت و تهدید کرد که اگر بخواهم مقاومت کنم مرا خواهد کشت، طلاهایم را به او دادم و کیف پولم را خالی کردم و 200 هزار تومان پول را که همراهم بود هم در اختیارش قرار دادم، سپس قفل در را باز کرد و خواست بدون سر و صدا از خودرو پیاده شوم.
وی افزود: تا از خودرو پیاده شدم هنوز در خودرو بسته نشده بود که به سرعت حرکت کرد و پا به فرار گذاشت اما نتوانستم شماره پلاک خودرویش را یادداشت کنم.
ردیابی پلیسی
ماموران در گام نخست به محل سرقت رفتند و در بررسی دوربین های مداربسته یک شرکت، شماره پلاک خودرو به دست آمد و همین سرنخ کافی بود تا ماموران برای دستگیری متهم وارد عمل شوند.
تجسس ها در حالی ادامه داشت که چند زورگیری مشابه هم پیش روی ماموران قرار گرفته بود و ماموران با در اختیار داشتن شماره پلاک خودرو توانستند خانه مرد جوان را در غرب تهران ردیابی و در یک عملیات غافلگیرانه صاحب خودرو را که مرد جوانی به نام پوریا بود دستگیر کنند.
شناسایی دزد خشن
پوریا اصرار بر بی گناهی داشت و طعمه های زورگیر مسافرکش نما نیز وقتی در برابر پوریا قرار گرفتند او را بی گناه معرفی کردند تا این که مشخص شد مرد جوان روزهایی که در محل کار خود بوده است خودرویش را در اختیار برادرزنش قرار می داد تا او مسافرکشی کند.
به این ترتیب با راهنمایی های داماد خانواده، ماموران موفق به شناسایی مخفیگاه سهراب شدند و در یک عملیات غافلگیرانه این جوان را در مخفیگاهش دستگیر کردند.
سهراب نیز اصرار بر بی گناهی داشت اما وقتی در مقابل طعمه هایش قرار گرفت به ناچار لب به سخن گشود.
گفت وگو با زورگیر مسافرکش نما
سهراب که یک سال است در زندان به سر می برد به دادگاه کیفری 2 تهران احضار شد و در راهروی دادگاه در حالی که سرش را پایین انداخته بود ابراز پشیمانی می کرد و زیر لب می گفت طمع باعث شد تا کارم به این جا بکشد.
سابقه داری؟
نه، قبل از این دستگیری بازداشت نشده بودم که به زندان بروم و سابقه دار شوم.
یعنی زرنگ بودی که بازداشت نشدی؟
نه، تاحالا خلاف نکرده بودم.
چه شد زورگیر شدی؟
باور کنید نمی دانم چرا دست به این کار زدم.
شاید چون اعتیاد داری؟
نه، سیگار هم نمی کشم.
پس چرا دزدی می کردی؟
شرکتی که در آن کار می کردم تعدیل نیرو کرد و من بیکار شدم . مدتی دنبال کار بودم اما با حقوقی که قبلا می گرفتم نتوانستم کاری پیدا کنم.
به همین دلیل از دامادمان که مثل برادرم است کمک خواستم که او نیز پیشنهاد داد تا وقتی که کار پیدا کنم با خودرویش مسافرکشی کنم که پس از مدتی دست به زورگیری زدم.
چرا؟
با مسافرکشی پول زیادی به دست نمی آوردم و کلی وام داشتم که باید قسط هایش را پرداخت می کردم و دیگر زمانی برایم نمانده بود تا این که زن جوانی را سوار بر خودرو کردم و در یک لحظه وسوسه شدم و این سرقت را انجام دادم.
چاقو همیشه همراهت است؟
نه، داخل خودروی دامادمان بود.
چقدر پول به دست آوردی؟
اولین بار که از زن جوان طلا و پول سرقت کردم توانستم قسط عقب مانده ام را پرداخت کنم به همین دلیل دیگر این کار برایم عادت شد و هر هفته یک بار دست به سرقت می زدم.
فکر نمی کردی دستگیر شوی؟
نه، چون سرقت زیادی انجام نداده بودم و سابقه دار هم نبودم فکر نمی کردم دستگیر شوم.
قصد داشتی تا کی دزدی کنی؟
بعد از سومین سرقت که توانسته بودم کمی پول برای خودم پس انداز کنم تصمیم گرفتم دیگر دزدی نکنم و با همان مسافرکشی بگذرانم تا کاری پیدا کنم اما سرقت دیگر جزئی از کارم شده بود و در بین مسافران هر وقت سوژه مناسب و شرایط خوبی میدیدم دست به سرقت می زدم.
چرا از زنان سرقت می کردی؟
به این دلیل که مقاومت نمی کردند ومی دانستم همراهشان طلا هست.
از طرفی چون ترسو هستم اگر سمت مردان چاقو می کشیدم و آن هاکمی مقاومت می کردند حتما کم می آوردم.
دستگیر نمی شدی سرقت ها ادامه داشت؟
نمی دانم، هر روز توبه می کردم و پشیمان می شدم اما دوباره وسوسه می شدم.
اگر خدایی نکرده یک نفر با خانواده ات این کار را می کرد چه کار می کردی؟
می دانم اشتباه بزرگی انجام داده ام و نه تنها اموال طعمه هایم را به سرقت بردم بلکه ترس به جانشان انداختم. پشیمانم.
برنامه ای برای آینده داری؟
نه، امیدوارم به زودی آزاد شوم و یک کار درست و سالم پیدا کنم.
اگر کار پیدا نکنی دوباره دزدی می کنی؟
یک بار شرمنده خانواده ام شده ام و آبرویم رفته است و دیگر دست به این کار نمی زنم ،اگر دوباره دزدی کردم اعدامم کنید.
حتما زندان می روی به حکمی که برایت در نظر گرفته شده اعتراض می کنی؟
اصلا اعتراضی ندارم حق من زندان است اصلا روی رفتن نزد خانواده ام را ندارم.
حرف آخر؟
مسیر درست شاید دیر به مقصد برسد اما با آبرو و عزت می رسیم و مسیر میانبر چیزی جز بدبختی و پشیمانی ندارد، من شرمنده خانواده ام هستم و امیدوارم بتوانم یک روز این اشتباه بزرگ زندگی ام را جبران کنم.
بنا بر این گزارش، سهراب بعد از محاکمه در دادگاه به چهار سال زندان و پرداخت رد مال محکوم شد .