سرویس فرهنگ و هنر مشرق - ویژهنامه جشنواره فجر ۳۸ - / سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر از ۱۲ بهمن ماه بدون برگزاری آئین افتتاحیه بصورت رسمی کار خود را آغاز کرد و جشن سال جدید سینمای ایران فرا رسید. همانند سالهای گذشته، مشرق در ایام برگزاری جشنواره، نقدهای مختلف و متنوعی از منتقدان و صاحبنظران این حوزه را بر فیلمهای در حال اکران منتشر خواهد. همچنین برای هر روز اکران، گزارشی با عنوان روزنامچه فجر به مخاطبان ارائه خواهد شد که گزارشی از فیلمهای اکران شده (در سانس اصحاب رسانه و منتقدان) خواهد بود.
پدیده سینمای اجتماعی به یکی از معضلات سینمای ایران بدل شده و در برنامههای متعدد تلویزیونی حول این پدیده مباحث مختلفی مطرح میشود، همچنان که که شب گذشته در برنامه هفت بحث مفصلی در میز خبر حول این بحث درگرفت و همچنان نتیجهای حاصل نشد. این نخستین بحث تلویزیونی درباره سینمای اجتماعی نیست و پدیده سینمای اجتماعی همچنان مثل اختراع چرخ، به محل بحثهای فراوان و مناقشههای فراوانی در رسانهها تبدیل شده است.
در میان همه این بحثها هیچگاه مشخص نمیشود که بالاخره نمونه استاندارد سینمای اجتماعی عامه پسند مطلوب چگونه اثری میتواند باشد. اما فیلمهای مطلوب اجتماعی را باید در میان آثار جشنواره فجر کشف کنیم و معرفی یک الگوی مناسب با حمایت نهادهای بالادستی در اکران و نمایش فیلم، میتواند مسیر سینمایی اجتماعی را به سوی اعتلاء هدایت کند.
فیلم «پدران» سالم صلواتی، یکی از آثار شاخص جشنواره نیست، اما اثر اجتماعی بشدت محترمی است و این وصف محترم بودن، ناشی از نگاه مولفان آن است. درباره مولفان در گام اول باید به نویسنده فیلمنامه محمدرضا گوهری اشاره کنیم که آثار درخور اعتنایی را در کارنامهاش ثبت کرده است.
نگاهی به کارنامه گوهری نشان میدهد که او از فیلمنامهنویسان بشدت حرفهای سینماست که عصاره آثارش بشدت ایرانی هستند و کپی نویسی و گرتهبرداری در کارنامه سینماییاش دیده نمیشود. کارنامه گوهری با فراز و فرودهای فراوانی همراه است، اما متوسطترین فیلمنامههای گوهری از استاندارهای نمایشی سینما به ما هو سینما تخطی نمیکند.
ویژگی مهم محمدرضا گوهری نسبت به سایر همتایانش این است که موقعیت خود را به عنوان یک فیلمنامهنویس حرفهای حفظ میکند و سودای کارگردانی ندارد. در واقع او این موقعیت ممتاز را سالیان متوالی برای خود حفظ کرده است. اما مولفه دیگری که او را از سایر همتایانش متفاوت و ممتاز میکند این است که در حوزه سینما او در بررسی هر پدیده اجتماعی اصالت را به سنتگرایی میدهد. شاید به سان یک حبه قند فرد سنتی را به چالش دعوت کند، اما منظور از سنتگرایی در آثار او، اصالت دادن در نتیجه درام به مجموعه رفتارهای فرهنگی است که مفهومی به نام هویت ایرانی را شکل میدهد.
رد وجه سنتگرای گوهری در فیلم قابل اعتنای «یک حبه قند» (سیدرضامیرکریمی) بشدت روشن است، وقتی این وجه از دیدگاههای گوهری آشکار است، میتوان با اطمینان خاطر حتی قبل از تماشای فیلم «پدران» حدس زد چرا آثار اجتماعی این نویسنده در نهایت به ساختارشکنی بیمعنا و التهابآفرین ضد اجتماعی مثل سایر آثار سینمای اجتماعی تبدیل نمیشود.
نخستین امتیاز فیلم پدران این است که نویسنده، کارگردان و تهیهکننده در یک همگرایی تماتیک، به توافقی از پیش تعیین شده دست یافتهاند تا اصالت خانوادهگرایی در متن و بطن درام رها نکنند. همین مشی بصری را در قابهای سالم صلواتی میتوان دید که هیچ میزانسن نامحترمانهای از هر دو پدر در قصه ارائه نمیکند.
حتی قصه بر اساس مشی سینمای ایران جا داشت که تقابل هر دو پدر را چنان پررنگ کند تا این تقابل ساده اجتماعی از مرزهای لمپنیسم عبور کند و در عوض جذابیت ظاهری فیلم بیشتر شود.
پیش زمینهای که از سالم صلواتی به عنوان یک فیلمساز وجود داشت، فیلمساز توانایی است که با فیلم زمستان آخر در جشنوارههای جهانی متعددی درخشیده است و حداقل انتظار میرفت که در نخستین اثر سینماییاش، اوج توانایی خود را در کارگردانی به رخ بکشد و فیلمنامه گوهری را به اثری برای جشنواره گردی خارجی تبدیل کند.
بیشتر بخوانید:
"سگ بند" الگوی مناسبی برای سینمای کمدی و افزایش کلاس جشنواره فجر
اما با تیتراژ آغازین فیلم پدران تمامی پیشبینیها برهم میریزد و درخواهیم که قصد کارگردان ساختن اثری مناسب و داستانی برای تماشاگر ایرانی است.
ترکیب سازندگان بسیار محترمانه است، حتی تهیه کننده «شهرام مسلخی» فیلمسازی با تواناییها و خواستگاه زیستی و اجتماعی است که پتانسیل فراوانی برای موج سواری در سینمای پرتناقض ایران را دارد، اما مسلخی، نویسنده فیلمنامه و کارگردان، خلاف قراردادهای مرسوم عمل میکنند و با شناخت مناسب از این مثلث قابل احترام، خروجی قابل انتظار، اثری است که میتوان آنرا به خانوادههای ایرانی توصیه کرد که به تماشای این بنشینند.
برآیند تلاش پدیدآورندگان این است که روشها و آیین زیستی سنتی در شرایط امروز میتواند به افقهای نسل آینده تبدیل شود. این جهتدهی اجتماعی قابل اعتنا رویه شعارزده و گل درشتی ندارد و در مسیر یک درام هدفمند و آرام رخ میدهد و فیلم با طمانینه در کارگردانی، کارکرد اثربخشی دارد.
پس از روی دادن یک تراژدی بزرگ، احمد و شاهرخ (پدر دو نوجوان فیلم) در مواجهه با حادثهای که برای فرزندانشان رخ داده است، کنکاش خود را آغاز میکنند تا چرایی یک تراژدی اجتماعی را کشف کنند. شاهرخ نیز قصور از پروتکلهای همسرش دستمایهای برای انتقام میبیند. اما تقابل پدران در مسیر بسیار آرامی دراماتیزه میشود، از جنگهای شهری مرسوم در سینمای تهرانیزده عصبی ظاهرا اجتماعی و خبری نیست، حتی تقابلها چهارچوبی عقلانی دارد و روایت فیلم گرمای خودش را از دست نمیدهد.
بسیاری از فیلمسازان اجتماعی در جغرافیای محدود شهر تهران، محدوده بالاتر از میدان ونک، در اغلب مصاحبهها و گفتوگو ادعای نمایش یک آسیب اجتماعی را دارند. این رویه حتی برخلاف پروتکلهای سینمای اجتماعی هالیوود است. کمتر درام اجتماعی روایتگر مبتنی بر داستانی را میتوان در میان تولیدات هالیوودی یافت که راهحل برون رفت از بحران اجتماعی را ارائه ندهد.
فیلم «پدران» نخستین قرارداد سینمایی - اجتماعی که بسیار بر رعایت آن تاکید دارد این است که ضمن معرفی آسیب اجتماعی راهحل برون رفت از بحران نیز ارائه میدهد. فیلم اجتماعی از جنس «پدران» به جای نمایش صرف یک التهاب اجتماعی بدون راهکار، از زیرساختی انسانی برخوردار است که منجر به راه حل میشود. با این تفاسیر به یک تعریف دقیقی از سینمای اجتماعی خواهیم رسید که بنایش بیپروایی، نمایش بحران و اغراق آمیز نشان دادن موقعیتهای اجتماعی نیست. بلکه با فیلمی مواجه هستیم که بسیار لطیف شخصیتهایش را به یک ایثار اجتماعی پرمعنا و سنتگرا هدایت میکند.
نکته قابل اعتنا این است که کارگردان به هیچ عنوان اهل خودنمایی در کارگردانی نیست، چون نمایش اغراق آمیز کارگردانی در آثار اجتماعی، به بخشی از آسیبهای نمایشی در سینما تبدیل شده است. به این موضوع باید توجه کرد، کارگردان با ایثار فراوان از خودنمایی دست میکشد تا کارکردهای نمایشی اثرش از دست نرود. فیلم «پدران» قابلیت خودنما بودن را دارد و فیلم فراتر از اجرایی که روی پرده سینما نشان میدهد، پتانسیل اغراق آمیز بودن را داشت، اما سالم صلواتی از هر بازیگوشی اضافی در متن فیلم صرفنظر میکند.
علیرضا ثانیفر بازیگر بسیار توانای تئاتر و سینما در کنار هدایت هاشمی و گلاره عباسی سه بازی درخور اعتنای فیلم را به نمایش میگذارند. اگر قضاوت منصفانه ما تحت تاثیر جریان اصلی سینمایی آلوده به قیمتهای نجومی برخی از فعالان عرصه بازیگری قرار نگیرد، ثانیفر، هاشمی و عباسی در ترکیب که ظاهرا از منظر گردانندگان جریان اصلی سینما معمولی هستند، بازی بشدت درخور اعتنایی را به مخاطب عرضه میکنند.
هر چند که مشخص است بازهم سیمرغ بهترین بازیگر مرد جشنواره متعلق به محسن تنابنده است. تنابنده اگر هیچ فیلمی هم در جشنواره نداشته باشد، قطعا او را برای نقشهایی که سال قبل ایفا کرده، کاندید میکنند. اگر سیمرغ بهترین تنابنده جشنواره را طراحی کنند، احتمال دارد که بازیگر توانا و کم حاشیهای مثل این دو شانس کاندید شدن را داشته باشند. هر چند که این جشنواره با تزریق استعدادهایی جوان، پایان کار چهره تکراری سینماست.
***علیرضا پورصباغ