مردی که اعضای یک خانواده را به طرز هولناکی به قتل رسانده است، با درخواست قصاص در ملأ عام از سوی اولیایدم روبهرو شد.
قتلعام اعضای این خانواده خرداد سال جاری اتفاق افتاد.
آن زمان وابستگان این خانواده به پلیس گزارش دادند از زن و شوهر جوان و فرزند آنها خبری نیست.
در ابتدا مادر بیتا، دختر هشتساله به پلیس مراجعه کرد.
او گفت: من و همسرم، دانیال سال 92 از هم جدا شدیم.
ما یک دختر به نام بیتا داشتیم.
دادگاه حضانت بیتا را به پدرش داد.
دو سال بعد از جدایی، هم من و هم شوهرم ازدواج کردیم و بیتا با پدر و نامادریاش، سحر زندگی میکرد.
من هفتهای یکبار بیتا را میدیدم. آخرینبار هم در تعطیلات بود که دخترم به خانه من آمد و بعد از تعطیلات با سحر تماس گرفتم و قرار گذاشتم که بیتا را ببرد.
این زن در ادامه گفت: سحر و دانیال رفتار خوبی با دخترم داشتند، اما متوجه شده بودم پدر بیتا احتمالا اعتیاد دارد و به همین خاطر میخواستم حضانت بچه را بگیرم.
به دادگاه رفتم و درخواست حضانت دادم. پرونده نزد قاضی رفت. قاضی به من گفت فصل امتحانات دخترت است، دو ماه صبر کن امتحاناتش تمام شود، اگر اعتیاد پدرش ثابت شد، حضانت بچه را به تو میدهیم.
حرفش منطقی بود و من نمیخواستم دخترم در درسهایش آسیب ببیند، به همین خاطر هم تصمیم گرفتم تا تابستان صبر کنم.
این زن گفت: چند روز است با دانیال، شوهر سابقم، تماس میگیرم و جواب نمیدهد.
همسر او سحر هم تلفنش را جواب نمیدهد و دخترم بیتا هم به مدرسه نرفته است. من فکر میکنم اتفاقی برای آنها افتاده است.
خانواده سحر و دانیال هم شکایتی را مطرح کردند و خواستار رسیدگی شدند تا اینکه مأموران پی بردند آخرین فردی که با دانیال تماس گرفته، دوستش به نام مهدی بوده است.
وقتی مهدی مورد سؤال قرار گرفت مدعی شد خبری از سرنوشت دوستش ندارد، اما پلیس فهمید مهدی مواد میفروشد و از دو سال قبل ارتباطش با دانیال آغاز شده و آخرینبار هم او دانیال و اعضای خانوادهاش را برای پیکنیک دعوت کرده بود.
در نهایت مهدی لب به اعتراف گشود و گفت: من، دانیال و همسر و فرزندش را به قتل رساندم.
دانیال نسبت به من سوءظن داشت. من آنها را به باغ مادرم دعوت کردم تا دور هم باشیم، اما وقتی با سحر حرف زدم، دانیال ناراحت شد و فکر کرد من به همسرش نظر دارم.
سر این موضوع با هم درگیر شدیم و من ابتدا دانیال را زدم، بعد به سمت سحر رفتم، سحر فریاد زد و از بیتا خواست فرار کند و خودش را نجات دهد، اما بیتا آجر برداشت که من را بزند، به همین خاطر هم سحر و بیتا را به قتل رساندم.
بعد از اعترافات این مرد و کشف اجساد، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 4 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. اولیایدم هر سه مقتول پرونده در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص در ملأ عام برای متهم کردند.
وقتی متهم در جایگاه قرار گرفت، اتهام قتل را قبول کرد، اما مدعی شد بهخاطر مصرف مواد مخدر دست به این قتل زده و زمان جنایت تحتتأثیر مواد مخدر بوده است.
او گفت: من اصلا یادم نمیآید دقیقا چه اتفاقی افتاد، فقط میدانم وقتی رفتم غذا بیاورم و دوباره برگشتم.
دانیال عصبانی بود، من اصلا در حال خودم نبودم، مواد کشیده بودم و آنها را به قتل رساندم.
متهم گفت: ابتدا دانیال را کشتم و بعد سحر را به قتل رساندم، بعد رفتم کمی هروئین کشیدم تا آرام شوم و بعد از آن بود که بیتا را به قتل رساندم.
در این هنگام قاضی به متهم گفت: چرا شیشه نکشیدی؟
متهم گفت: چون با هروئین حالم بهتر میشد، به همین خاطر شیشه نکشیدم.
قاضی گفت: پس آنقدر هوشیاری داشتی که تشخیص بدهی اگر هروئین بکشی حالت بهتر میشود و انتخاب کردی که شیشه نکشی، بنابراین نمیتوانی ادعا کنی که تحتتأثیر مواد بودی و متوجه کارهایت نبودی.
متهم به این سؤال پاسخ نداد.
هیئت قضات بعد از گفتههای متهم و وکیلمدافع او برای تصمیمگیری دراینباره وارد شور شدند.