صحبت‌های والدین غزاله از شرط بخشش قاتل فرزندشان

5e39427949c59_2020-02-04_13-37
طرح ابهام‌هایی درباره پرونده‌ جنجالی جنایی و ماجرای قتل غزاله در چند روز گذشته این پرونده را به سمت اتفاقاتی حاشیه‌ای برد.

۶ سال قبل رسیدگی به یکی از پرونده‌های جنجالی جنایی، با ناپدید شدن دختری ۱۹ ساله به نام غزاله کلید خورد و چند روز بعد از حادثه جوانی به نام آرمان که به غزاله علاقه داشت به قتل او و رها کردن جسدش در سطل زباله اعتراف کرد. جسدی که هرگز هیچ اثری از آن یافت نشد.

با طی روال قانونی پرونده، آرمان در دادگاه به قصاص محکوم شد و یک ماه قبل، درست شش سال بعد از قتل غزاله، پای چوبه دار رفت، اما با مهلت یک ماهه اولیای دم بار دیگر فرصت زندگی پیدا کرد.

از سوی دیگر، طرح ابهام‌هایی درباره این پرونده و ماجرای قتل غزاله در چند روز گذشته این پرونده را به سمت اتفاقاتی حاشیه‌ای برد.

ماجرای تمدید مجدد دفترچه بیمه غزاله و مرخصی او از دانشگاه و بسته شدن صفحه فیس‌بوک مقتول که همگی بعد از وقوع قتل اتفاق افتاده بود، ابهاماتی بود که باعث شد حتی دو نفر از قضات پرونده نسبت به رای صادر شده اعلام تردید کنند.

حالا با سر رسیدن فرصت یک ماهه آرمان بار دیگر شمارش معکوس برای اجرای حکم قصاص آغاز شده است.

خانواده غزاله با داغی که به خاطر از دست دادن تنها دخترشان بر دل دارند خواستار اجرای حکم هستند و خانواده آرمان در تلاش برای جلب رضایت هستند.

باید دید که حکم قصاص این بار اجرا می‌شود یا باز هم به تعویق می‌افتد.

شاید هم بخشش، سهم آرمان از این پرونده شود.

در روز‌هایی که آرمان در برزخ مرگ و زندگی قرار دارد پای صحبت‌های پدر و مادر غزاله نشستیم و آن‌ها از دلهره‌هایی گفتند که در این سال ها، شب و روز همراهشان بوده است.

همچنین خانواده غزاله به ابهامات پرونده پاسخ دادند.

لبخند دخترک در قاب خشکیده و لباس‌هایش روی رخت آویز کنار اتاقش، شش سال است به جای او در آغوش مادرش جای می‌گیرند.

در این شش سال اتاقش دست نخورده باقی مانده است.

مادر غزاله کتاب‌ها و وسایل او را روی تختتش پهن می‌کند و کنار آن می‌نشیند و آرام‌آرام اشک می‌ریزد: دلم برای آغوش گرفتن دخترم تنگ شده. من و پدرش گاهی دلمان می‌خواهد برای او خرید کنیم.

حتی چند بار وقتی چیزی مثل کفش یا کتابی دیدیم که فکر می‌کردیم اگر غزاله بود از آن خوشش می‌آمد، آن را برایش خریدیم و در کمدش گذاشتیم.

هق‌هق‌کنان می‌گوید: گاهی در خیابان راه می‌روم و دختران جوان را می‌بینم که هم قد و قواره غزاله هستند.

دستانشان شبیه دستان غزاله است. به آن‌ها زل می‌زنم و قلبم برای یک بار دیگر دیدن دخترم پر می‌کشد، اما این رویایی است که آرمان آن را از من گرفت.

باور این‌که جگرگوشه‌ام دیگر نیست و برنمی‌گردد خیلی سخت است. صدای خنده‌هایش دیگر در خانه نمی‌پیچد.

مادر غزاله ادامه می‌دهد: از شب دلهره آوری که دخترم دیگر به خانه برنگشت، روز‌های خیلی وحشتناکی گذراندیم.

چند روز از گم شدن غزاله گذشت تا این‌که آرمان اعتراف کرد غزاله را کشته. اما ردی از جسد غزاله پیدا نشد تا کمی آرام شویم.

شنیدن آنچه بر سر دخترم آمده بود خیلی سخت بود. همیشه فکر می‌کنم شاید غزاله در لحظه‌ای که آرمان داشته با میله بارفیکس به سرش می‌کوبیده به او التماس کرده باشد.

شاید زمانی که او را در نایلون پیچیده هنوز زنده بوده.

تصور تمام آن لحظات، قلبم را به درد می‌آورد. جسد دخترم پیدا نشد و حالا فرزند ما حتی قبری ندارد که بالای آن گریه کنیم.

شاید در این مدت رازی در قلب او باشد که فاش کند و قلب ما را آرام کند. وارد راهروی سرد و تاریک زندان شدیم

اجرای حکم آرمان
حکم قصاص آرمان اواسط دی ماه در مرحله اجرا قرار گرفت.

موج حمایت سلبریتی‌ها از آرمان و طلب بخشش از خانواده غزاله در فضای مجازی راه افتاد و خانواده غزاله شکور، در لحظه اجرای حکم یک ماه به آرمان وقت دادند.

مادر غزاله در مورد روز اجرای حکم گفت: آن روز قصد داشتیم حکم قصاص را اجرا کنیم.

صبح زود به سمت زندان راه افتادیم. در راه با همسرم صحبت کردم و گفتم نکند آرمان جای جسد غزاله را بداند و نگفته باشد.

هنوز هم به پیدا کردن ردی از دخترم امیدوار بودم.

به همسرم گفتم بیا فقط برای دل خودمان به او یک ماه فرصت بدهیم.

شاید در این مدت رازی در قلب او باشد که فاش کند و قلب ما را آرام کند. وارد راهروی سرد و تاریک زندان شدیم.

متهمان را آوردند و آرمان هم میان آن‌ها بود. بار دیگر با او صحبت کردم و خواستم حرف بزند و محل جسد غزاله را بگوید.

من حرف او را در مورد این‌که جسد غزاله را در سطل زباله رها کرده است، باور نکرده‌ام.

پاسخ به ابهامات پرونده
قبل از اجرای حکم، اخباری در رسانه‌ها منتشر شد که اذهان را به سمتی می‌برد که شاید غزاله زنده باشد.

ادعا شده بود دفترچه بیمه غزاله بعد از وقوع قتل تمدید شده و همچنین چند ماه بعد از حادثه غزاله از دانشگاه مرخصی گرفته است.

مورد دیگر غیرفعال شدن صفحه فیس‌بوک غزاله بعد از تاریخ وقوع حادثه بود.

پدر غزاله در این باره گفت: پذیرفتن مرگ دختری که هیچ اثر و نشانه‌ای از او باقی نمانده بود برای ما سخت بود.

غزاله رشته مرمت ابنیه دانشگاه قزوین قبول شده بود، چون قصد مهاجرت داشت قبل از حادثه ترم اول را مرخصی گرفت.

اما وقتی زمان شروع ترم دوم رسید، من و مادرش که هنوز به پیدا شدن دخترمان امیدوار بودیم؛ از دانشگاه برای او یک ترم دیگر هم مرخصی گرفتیم.

دانشگاه با شرایط خاص ما موافقت کرد. بعد از آن من می‌خواستم دفترچه بیمه خودم و همسرم را تمدید کنم.

شناسنامه غزاله هنوز باطل نشده بود، چون جسد او کشف نشده بود و با حکم قاضی باید شناسنامه باطل می‌شد.

همسرم اصرار کرد دفترچه غزاله را هم تمدید کنیم. باور نبود غزاله و حذف شدن نشانه‌های او در زندگی برای همسرم خیلی سخت بود. صفحه فیس‌بوکش هم خود به خود غیرفعال شد. علتش را نمی‌دانیم.

مداخله سلبریتی‌ها آزارمان می‌دهد
حالا تا تاریخ مجدد اجرای حکم چند روزی زمان باقی مانده است و کسی نمی‌داند عاقبت آرمان بخشیده می‌شود یا نه.
ببخشید. بگذرید... چقدر گفتن این کلمات راحت است و چقدر شنیدن قضاوت دیگران سخت است.

مادر غزاله این را می‌گوید و ادامه می‌دهد: دلم نمی‌خواهد افرادی که در جریان این روز‌های سخت و دردناک من و پدر غزاله نبودند در مورد بخشش حرفی بزنند.

مداخله برخی سلبریتی‌ها قلب ما را واقعا به درد آورد.

تصورش برایم سخت است که قاتل فرزندم آزاد شود و در خیابان راه برود، اما من هیچ نشانی از فرزندم نداشته باشم. دختر من هم می‌توانست حق زندگی و تحصیل و شادی و ازدواج داشته باشد. حقی که آرمان از او گرفت.

مادر غزاله در ادامه می‌گوید: «از چند روز قبل از اجرای حکم تلاش برای جلب رضایت بیشتر شد. قبل از آن هم خیلی‌ها برای طلب بخشش سراغ ما آمده بودند.

این تلاش‌ها تا زمانی که مقابل در زندان بودیم از سوی آشنایان متهم و اقوام او ادامه داشت.

من هم تا قبل از قتل دخترم خیلی راحت در مورد بخشش حرف می‌زدم، اما گذشتن از خون دخترم به این راحتی نیست.

حالا با گذشت حدود یک ماه از زمانی که آرمان پای چوبه دار رفت و از خانواده غزاله مهلت گرفت، شمارش معکوس برای رسیدن روز اجرای حکم بار دیگر آغاز شده است. تاریخ دقیق روز اجرای حکم هنوز به اولیای دم اعلام نشده و مادر غزاله در مورد اتفاقات این یک ماه می‌گوید:«خانواده آرمان در این مدت چند بار سعی کردند با ما صحبت کنند و رضایتمان را جلب کنند.

یک‌بار به مطب یکی از دوستان پدر آرمان رفتیم و یک‌بار هم مادر آرمان به محل کار من آمد. من از همان اول هم گفته بودم اگر به من رحم کند و نشانی از جسد دخترم به من بدهد من هم به او رحم می‌کنم، اما حالا نزدیک یک ماه گذشته و آرمان هیچ حرف تازه‌ای نزده است.

شکور در ادامه گفت: خانواده آرمان چند بار با اقوام و دوستانشان در حالی که شاخه‌های گل در دست داشتند، مقابل خانه ما تجمع کردند، اما من حاضر نشدم با آن‌ها روبه‌رو شوم. فقط یک‌بار همسرم با پدر آرمان روبه‌رو شد و به او گفت که ما برای اجرای حکم مصمم هستیم.

یک ماه به آرمان فرصت دادیم و این آخرین مهلتی بود که من و پدر غزاله به آرمان دادیم و تصمیم داریم این بار حکم را اجرا کنیم.

برچسب ها:

اجتماعی