مردی که درپی سوءظن به همسرش او را به قتل رسانده و سر از تنش جدا کرده بود، از سوی دادگاه کیفری استان تهران به قصاص محکوم شد.
این مرد در جلسه رسیدگی به پروندهاش که یک هفته قبل برگزار شد، اتهام قتل همسرش را قبول کرد و گفت: من همسرم را دوست داشتم ما دو فرزند داشتیم و زندگیمان خیلی خوب بود.
مدتی بود که همسایهها پشتسر همسرم حرف میزدند.
یک روز یکی از همسایهها به من گفت حواست به زندگیات باشد. هر بار از همسرم چیزی میپرسیدم جواب سر بالا میداد تا اینکه روز حادثه وقتی داشتم به خانه برمیگشتم دیدم یک مرد از در خانه ما بیرون آمد.
وارد خانه شدم همسرم و بچهها در خانه بودند رختخواب هنوز جمع نشده بود و همسرم هم لباس مناسبی به تن نداشت.
وقتی پرسیدم چرا اینطوری هستی جواب درستی نداد، گفت دندانش درد میکند و از من پول خواست تا به دندانپزشکی برود.
رفت و برگشت. من منتظر بودم که با او حرف بزنم، با هم جرو بحث کردیم او گفت مرا دوست ندارد.
گفت دیگر نمیخواهد با من زندگی کند و میخواهد طلاق بگیرد.
گفتم اینطوری نمیشود باید بگویی میخواهی کجا بروی.
متهم ادامه داد: زنم چند باری گفت مرا دوست ندارد و این حرفش انگار خانه را روی سرم خراب کرد.
گفتم چرا میگویی من را دوست نداری بدون من میخواهی چه کنی؟
گفت مگر نمیگویی مردی را دیدی که از خانه بیرون رفته است، میخواهم به همان مرد زنگ بزنم تا بیاید و من را با خودش ببرد.
من دیگر از کارهایش خسته شده بودم به آشپزخانه رفتم و چاقو برداشتم چند ضربه به زنم زدم. در آن لحظات اصلا حالم خوب نبود.
متهم درباره اینکه چرا بعد از قتل سر از تن همسرش جدا کرد، گفت: من اصلا در حال خودم نبودم و حالت عادی نداشتم به خاطر کاری که کردم خیلی ناراحت و پشیمانم.
سپس وکیل متهم نیز دفاعیاتی را مطرح کرد و متهم بار دیگر در جایگاه قرار گرفت تا آخرین دفاع را بیان کند.
بعد از گفتههای متهم، با توجه به اینکه والدین مقتول به عنوان اولیایدم درخواست قصاص کرده و پذیرفته بودند که تفاضل دیه و سهم صغار را هم بپردازند، هیئت قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند.