چگونه قوی شدن سایه جنگ را از سر کشور بر می‌دارد؟

به گزارش مشرق، برقراری صلح شاید یکی از قدیمی‌ترین دغدغه‌های انسانی است که قدمتی به اندازه حضور بشر بر روی زمین داشته باشد؛ همان‌گونه جنگ هم در طول تاریخ به دغدغه و دل‌مشغولی بخش مهمی از اندیشمندان تبدیل شد. «مائو تسه تونگ» بنیانگذار جمهوری خلق چین در گفتارهای خود پیرامون جنگ به این نکته اشاره می‌کند که پایان دادن به یک جنگ و برقراری صلح بسیار سخت‌تر از آغاز آن است. از این رو باید با تمام قوا از آن جلوگیری کرد. نگاهی به بزرگترین نبردها و جنگ‌های طول تاریخ نشان می‌دهد که ضعف راهبردی همواره عاملی برای آغاز نبردهای بزرگ تاریخی بوده است.

بیشتر بخوانید:

امیر سیاری: اگر آمریکا ما را بزند، باز هم مورد حمله قرار می‌گیرد

امیر حاتمی:قوی شدن را یک تکلیف شرعی می دانیم

این تجربه شهودی در قالب بحث موازنه قدرت یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل بوده است. برای حفظ صلح، موازنه و یا توازن قدرت بین قدرت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای امری غیرقابل‌ چشم‌پوشی است. در ساماندهی نظام امنیت بین‌المللی نیز کشورهایی که از قابلیت‌های ابزاری و ایدئولوژیک بیشتر و موثرتری برخوردارند، دارای جایگاه تعیین‌کننده‌تری خواهند بود. به این ترتیب هر چقدر قابلیت‌های ابزاری و ایدئولوژیک کشوری از توانمندی بالایی برخوردار باشد، موازنه قدرت در سطح بالاتری به نفع آن برقرار می‌شود.

تجربه‌ای که اتحاد جماهیر شوروی اندوخت

در طرف دیگر این معادله نیز کشورهایی که در معرض تهدیدات راهبردی قرار می‌گیرند، بیشتر از سایر کشورها به توازن قدرت و بازدارندگی نیازمندند. یکی از نمونه‌های تاریخی این مسأله، توازن راهبردی بین اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا بوده است. این راهبرد که در نهایت به توازن وحشت با استفاده از تولید انبوه سلاح‌های اتمی انجامید، به حفظ صلح در طول تمام درگیری‌های تنش آلود انجامید. انگیزه اصلی تلاش برای حفظ این توازن حمله دولت آلمان نازی در جریان جنگ جهانی دوم به مرزهای اتحاد جماهیر شوروی و عدم وجود توازن لازم برای بازدارندگی بود. «گئورگی ژوکوف» از قهرمانان اتحاد جماهیر شوروی، بارها بر این نکته تأکید کرد که بر حفظ مرزهای شوروی باید توازن در سلاح‌ها و مناطق راهبردی با طرف مقابل حفظ شود تا فاجعه‌ای همانند جنگ جهانی دوم ایجاد نشود. در نقطه مقابل آمریکا نیز تلاش کرده تا قدرت روسیه را در این حوزه تضعیف کند که جدیدترین نمونه آن کودتای نیروهای غربگرا در اوکراین بود که منجر به تلاش مسکو برای تصرف جزیره کریمه به عنوان پایگاه نیروی دریایی روسیه در دریای سیاه شد.

جبر جغرافیایی و آسیب‌پذیری منطقه خاورمیانه

 واقعیت این است که بنا بر جبر جغرافیایی کشورهای خاورمیانه و خلیج فارس در چنین شرایطی دارند و همیشه نشانه‌ای از بر هم خوردن توازن راهبردی در این حوزه جغرافیایی وجود دارد.

دلایل فراوانی برای این مسئله وجود دارد که شاید مهم‌ترین آن دخالت‌های گسترده خارجی در منطقه باشد. از سوی دیگر وجود بزرگترین منابع انرژی فسیلی در منطقه و همچنین گذر کردن مهم‌ترین راه‌های ارتباطی دنیا در حوزه دریایی و زمینی سبب شده تا تنش‌ها روندی فزاینده پیدا کرده و شرایط دائما به سمت پیچیدگی حرکت کند. در این میان جمهوری اسلامی ایران بیش از سایر کشورهای منطقه در معرض تهدیدات امنیتی و ژئو پلیتیکی قرار دارد. ایران بنا بر ماهیت مرزهای خود و داشتن ویژگی‌هایی همچون گسترده بودن مرزها و قابلیت‌های اقتصادی فراوان با تهدیدات متنوع‌تری نیز روبرو است. علاوه بر این، هرگونه تحول منطقه‌ای و بین‌المللی می‌تواند آثار و پیامدهای جدی بر امنیت ایران داشته باشد، چراکه به دلیل اهمیت منطقه جنوب غرب قدرت‌های خارجی حضوری فزاینده در این منطقه دارند.

در این مورد می‌توان از تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا در ژانویه، فوریه و مارس ۲۰۱۱ نام برد. این تحولات اگرچه به برکناری برخی دیکتاتورهای تاریخی و تقویت موج اسلام‌گرایی مردمی انجامید اما در نهایت ماجرا در لیبی و سوریه نتیجه بسیار متفاوتی پیدا کرد که تبعات گسترده‌ای برای جایگاه راهبردی ایران در منطقه داشت.

قطعنامه های ۱۹۷۰ و ۱۹۷۳ شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه لیبی تهدیدی علیه کشورهای مستقل خاورمیانه بود. برگزاری اجلاس لندن و بهره‌گیری از ارتش نیروهای ائتلاف علیه لیبی صرفا به عنوان حمایت از گروه‌های معترض و شورشی لیبی محسوب نمی‌شد، بلکه تلاش آمریکا و کشورهای آمریکایی برای برهم زدن توازن قدرت در منطقه محسوب می‌شد. علاوه بر این کشورهای غربی نسبت به لیبی دارای کینه سیاستی و هویتی بوده و عملا از سال ۱۹۸۰ آمریکا و کشورهای اروپایی در صدد براندازی قذافی بودند. استفاده از ابزار نظامی برای رعایت حقوق بشر بدعتی بود که می‌توانست تبعات خطرناک‌تری برای قدرت‌های سیاسی مستقل منطقه بود.

همین رویه در مورد سوریه نیز در حال تکرار بود. سوریه به عنوان حلقه واسط ایران با لبنان نقشی حیاتی در حفظ توازن منطقه به نفع ایران و جلوگیری از حمله احتمالی رژیم صهیونیستی به بهانه برنامه‌ای هسته‌ای ایران داشت. همانگونه که باراک اوباما رییس‌جمهور وقت آمریکا در جلسه توجیهی خود با نمایندگان دموکرات سنا به این حقیقت اعتراف کرد که در صورت حمله نظامی به تاسیسات هسته‌ای ایران بلافاصله رژیم صهیونیستی توسط موشک‌های میان‌برد و کوتاه‌برد حزب الله لبنان مورد هدف قرار خواهد گرفت.

چگونه توازن قوا به نفع ایران بازگشت

از همین رو بود که ایران برای برقراری این توازن بلافاصله برای حفظ نظام حاکم بر سوریه وارد عمل شد و تلاش کرد تا ثبات سیاسی در این کشور را بازگرداند. اگرچه جنگ داخلی در سوریه بعد از گذشت ۸ سال همچنان در این سرزمین ادامه دارد، اما با قاطعیت می‌توان گفت که ایران توانسته جریان نبرد را به نفع سوریه و کشورهای مقاومت عوض کند. ورود نیروی هوایی روسیه به این نبرد نیز کمک مضاعفی بوده که توانسته روابط ایران با همسایه شمالی خود را به سطح جدیدی از سطوح راهبردی برساند.

این اقدام ایران توانسته است توازن راهبردی را بار دیگر بر قرار کرده و حتی شرایط را به ضرر کشورهای رقیب ایران را تغییر دهد. حمله گسترده رژیم سعودی به یمن و همچنین تهاجمی‌تر شدن رویکرد آمریکا نسبت به ایران از جمله ترور شهید قاسم سلیمانی نمونه‌هایی از  تلاش آمریکا و غرب بر برقرار کردن توازن به ضرر ایران است.

البته در این میان نباید از تحریم‌های یکجانبه آمریکا علیه ایران نیز غافل شد. تحریم‌هایی که با هدف ایجاد ضعف اقتصادی و عقب کشیدن ایران از دایره فعالیت‌های منطقه ای خود صورت می پذیرد. موج جدید این تلاش ها نیز از ازدیبهشت ماه سال جاری با هدف صفر کردن واردات نفت ایران انجامیده است و که البته به تشدید تنش در منطقه منجر شد.

بر هم خوردن توازن قوا و بازگشت سایه جنگ

با در نظر گرفتن همه موارد می‌توان گفت که در شرایط پرآشوب کنونی که یکی از مهم‌ترین قدرت‌های دنیا از جمله ایالات متحده آمریکا به دنبال زیر پاگذاشتن قواعد بین‌المللی است، مهم‌ترین راهکار برای حفظ صلح حفظ توازن قوا و بازدارندگی است. بدیهی است که حفظ توازن قوا جز بر اساس ارتقای ابزارهای قدرت ملی امکان‌پذیر نخواهد بود. یکی از نمونه‌های موفق این ارتقا موشک‌های بالستیک ایران است که توانسته نوعی توازن نسبی در مقابل توانمندی‌های نسبی نظامی غرب و کشورهای عربی ایجاد کند.

تأکید مقام معظم رهبری بر ضرورت قوی شدن از همین مسئله نشات می‌گیرد. ایشان در جمع افسران نیروی هوایی با اشاره به پیچیده‌تر شدن ابزارها و شیوه‌های دشمنان خاطرنشان کردند: «در مقابل، شیوه‌ها و روش‌های جمهوری اسلامی نیز پیچیده‌تر از گذشته شده است، به‌گونه‌ای که اکنون در بخش‌های گوناگون کشور، روش‌ها و کارهای کاملاً منطقی، پیچیده و پیش رونده‌ای در جریان است که تأمین‌کننده عمق راهبردی کشور است و دشمن را زمین‌گیر کرده است. ما به‌دنبال تهدید هیچ کشور و ملتی نیستیم، بلکه به دنبال حفظ امنیت کشور و جلوگیری از تهدید هستیم.»

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه ضعیف بودن، دشمن را تشویق به اقدام خواهد کرد، افزودند: «برای آنکه جنگ نشود و برای آنکه تهدید تمام شود، باید قوی شد.»

این سخنان رهبر معظم انقلاب در حقیقت ترجمه همین تجربه تاریخی گسترده و چند وجهی است. طبیعی است که قوی شدن پارامترهای مختلفی همچون اقتصاد، گسترش نیروهای نظامی و افزایش مشارکت‌های مردمی در داخل کشور می‌طلبد.

در صورتی که هرگونه خلل و ضعفی در این حوزه‌ها به وجود آید و توازن فعلی قوا به خطر بیفتد نوعی خلاء راهبردی به وجود می‌آید که می‌تواند منجر به بروز جنگ شود.

برچسب ها:

سیاسی