ماجرای خانه‌های سازمانی کارخانه شماره پنج ده‌‌ونک

مجله فارس‌پلاس؛ حامد هادیان: یکی از رفقا می‌گفت ببین چطور با بی‌تدبیری یک مشکل محلی را به مسئله ملی تبدیل کردند. دیدم بد نمی‌گوید. انگار گاهی برای حل شدن بعضی مشکلات باید آن‌ها را ملی کرد تا حداقل صدای‌ مردم عادی و بی‌رسانه به کسی برسد. ماجرای تخریب خانه‌های بازنشستگان در ده‌‌ونک یک ماجرای محلی در شمال شهر تهران بود که حالا به یکی از ماجراهای داغ سراسری در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده است. هرچند اصل ماجرا به خاطر بعضی مسائل، کمی به حاشیه رفته است.

 

اصل ماجرای خانه‌های ده ونک چیست؟

‌منطقه ونک یکی از مناطق قدیمی و اصیل شمال تهران است. در دهه‌ی بیست شمسی، آلمان‌ها یک کارخانه ماسک‌سازی در این منطقه برپا کردند. ده از شهر دور بود و برای کارگرهای کارخانه در اطراف همان جا خانه‌های کارگری ساخت. بعد از رفتن آلمان‌ها، وزارت راه مالک آن کارخانه شد و کارگرها کار و سکونت‌شان را ادامه دادند. کسی هم به خانه‌ها کاری نداشت. در دوره‌ای به کارگرها گفتند خانه‌ها به شرط تملیک برای خودتان و مقداری از حقوق‌شان کم شد. کم‌کم ساکنان هم به بازسازی خانه‌ها پرداختند ولی در روند واگذاری، بین سازمان‌های دولتی اختلاف بود و این اختلاف تا ابتدای انقلاب ادامه داشت.

بعد از انقلاب هم این ماجراها و اختلافات حقوقی ادامه پیدا کرد. ولی حتی قبض آب و برق هم برای ساکنان صادر می‌‌شد. هرچند اوایل انقلاب به بعضی‌ها گفتند پولی برای سند بدهند و مالک خانه‌ها شوند که به خاطر هزینه‌ی بالا، فقط تعداد کمی از ساکنین سند گرفتند.

این ماجرا تا سال ۱۳۸۱ ادامه داشت. آن سال‌ها زمین‌ کارخانه به دانشگاه الزهرا واگذار شد. دانشگاه از همان اول مدعی شد که زمین‌های اطراف که شامل این خانه‌ها هم می‌شود هم جزو املاک دانشگاه است و شکایت و شکایت‌کشی شروع شد تا اینکه بالاخره در ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ دانشگاه توانست حکم قطعی تخریب خانه‌ها را بگیرد.

مردم هیچ وقت فکر نمی‌کردند کار به اینجا بکشد. در این بین چندتایی خانه را هم خراب کردند. با حضور گروه‌های دانشجویی و چند سلبریتی اینستاگرامی ماجرای تخریب دچار اختلال شد و در حد همان چند خانه ماند. ولی در حکم و همت دانشگاه برای تخریب خدشه‌ای وارد نشد. حتی فشارهای قانونی به فشارهای رسانه‌ای تبدیل شد.

 

دانشگاه الزهرا چه می‌گوید؟

از ۱۳۸۱ که هیأت وزیران سند زمین‌های راه آهن را به نام دانشگاه الزهرا کرد، دانشگاه می‌گفت زمین‌های اطراف نیز دولتی و متعلق به دانشگاه است. مسئولان دانشگاه مدعی‌اند از سال ۹۴ براساس بخشنامه دولت که قرار شد تمام اموال خود را به صورت دقیق شناسایی و در سیستم‌های وزارت دارایی ثبت کنند، دانشگاه برای رفع تصرف پیگیری کرده است. هرچند به قول مسئولان دانشگاه، کمبود فضای آموزشی هم باعث این اتفاق شده است.

بعد از برگزاری ۲۰۰ جلسه در دادگاه، نهایتاً رأی خلع ید متصرفین برای دانشگاه الزهرا صادر شد و در جلسه تجدیدنظر هم رأی به نفع دانشگاه صادر شد. دانشگاه مدعی است پس از آن، با تمام ساکنان صحبت شد و اعلام شد که هیچ حق و حقوقی ندارند و باید آنجا را تخلیه کنند. ۲۰ روز قبل از حکم دادگاه مبنی بر تخلیه، در تابستان نماینده دادستانی هم به خانه ساکنان رفت و حکم مربوطه را به همه ساکنین ابلاغ کرد. دانشگاه هم اعلام کرد در حمل ‌بار و بسته‌بندی اسباب ساکنان کمک می‌کند. بنا بر اعلام دانشگاه فردی هم پیدا شد که به ساکنان پنجاه میلیون پول بدهد تا جایی برای خودشان اجاره کنند.

دانشگاه معتقد است ساکنان از قبلِ انقلاب به دلیل دولتی بودن ملک، تحت عنوان خانه سازمانی یا کارگری از این زمین‌ها استفاده می‌کردند و حالا این تصور برایشان به‌وجود آمده است که خانه‌ها مال آن‌هاست. به نظر دانشگاه آن‌ها باید جریمه‌ای هم بابت اسکان غیرمجازشان پرداخت کنند. چند نفری از ساکنان با همین پول و تهدیدها خانه‌ها را تخلیه کردند.

 

مردم چه می‌گویند؟

تهران این روزها حال و هوایی پاییزی دارد؛ علی‌الخصوص طرف‌های ده‌ونک. ساعت ده صبح در کوچه شهید شهامتی محله ده ونک بودم؛ یعنی جایی که دو ماهی است اسمش در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخد. کوچه تقریباً خلوت بود ولی تک و توک کسانی توی کوچه بودند که با دقت اطراف را می‌پاییدند. کوچه پر از بنرهای تظلم‌خواهی مردم بود. اگر کسی از ماجرا خبر نداشت، ازشان سر درنمی‌آورد.

با یکی از بچه‌های جنبش عدالتخواه قرار گذاشته بودم تا درباره ماجرا حرف بزنیم. توی خیابان همدیگر را دیدیم. با هم رفتیم حسینیه محل که در انتهای کوچه بود؛ همان جایی که اکثر معترضان جمع می‌شوند. چند جوان در مسجد بودند که دیشب را توی حسینیه و کوچه کشیک داده بودند. مراقب بودند که اگر بولدوزرها آمدند بقیه را خبر کنند. چند باری این کارشان جواب داده بود. می‌گفتند شیفت بچه‌های روز شروع شده و آن‌ها باید بروند به زندگی‌شان برسند. از مردادماه ده باری بولدوزرها سراغ خانه‌ها آمده‌اند و به غیر از بار اول که با زور چندتایی از خانه‌ها را تخریب کردند، تا امروز موفق نبوده‌اند.

منطقه مورد مناقشه دو تکه بود. از قسمت شمالی فقط دو خانه مانده بود که بزرگ‌تر بودند ولی خانه‌های منطقه جنوبی خیلی کوچک بودند. حتی بعضی‌شان بیشتر از ۳۰متر نمی‌شدند و یک خانواده در آن‌ها زندگی می‌کردند. همان خانه‌های کارگری یک جورهایی به یک خانه برای خانواده تبدیل شده بود. دستشویی و حمام‌های بعضی از خانه‌ها هنوز مشترک بود.

توی حسینیه منتظر بودیم تا یکی از اهالی که بیشتر از بقیه اطلاعات و سند داشت بیاید. هر کسی می‌رسید چیزی می‌گفت. حسینیه در این روزها پاتوق اهالی محل شده بود. یکی‌ از پیرمردها به من گفت صبح که دیدمت می‌خواستم بپرسم برای چه عکس می‌گیری؟ برای اهالی مسئله خانه‌ها به مهم‌ترین موضوع زندگی‌ تبدیل شده بود. دانشجوها و آدم‌های دغدغه‌داری هم که می‌آمدند، آنجا سر می‌زدند، دوستان جدید اهالی بودند. اکثر اهالی و ساکنان تقریباً بازنشسته و از کار افتاده‌ بودند. تنها راه نجات خود را هم در رسانه‎‌ها و شبکه‌های اجتماعی می‌دیدند و حتی چند نفری قسطی گوشی هوشمند گرفته بودند تا در جریان دعواها قرار بگیرند. آن روز صبح از یک کاربر اینستاگرام شاکی بودند که دیشب علیه‌شان حرف زده و گفته حق با دانشگاه است. یکی از پیرزن‌ها آن کاربر را نفرین می‌کرد که گفتیم زیاد جدی نگیرید.

هر کسی فیش و قولنامه‌ای هم داشت برایمان می‌آورد؛ از قبض آب گرفته تا قراردادهای داخلی. منتظر بودیم تا نفر اصلی از راه برسد. آن وسط‌ها فیلم کتک خوردن روحانی معروف اینستاگرامی را هم که حامی آن‌ها بود دیدیم. فیلم را از دوربین مداربسته گرفته بودند. واقعیت این است که اگر دانشجوها و بعضی از اینستاگرامی‌ها نبودند احتمالاً خانه‌ها تا الان خراب شده بود. اتفاقاً مسئول کلانتری هم با آن‌ها دعوا کرده بود که اگر شما نبودید تا حالا کار را تمام کرده بودیم.

کمی که گذشت کسی که منتظرش بودیم آمد. در جریان ماجرا بود و یک سری کاغذ و سند برای من کپی کرده بود. توی حرف‌هایش چیز جدیدی نداشت. سندها و حرف‌ها می‌توانست نشان دهد که چرا ساکنین احساس می‌کنند که حق دارند ولی دادگاه حکم دیگری داده. آن‌ها از وضعیت دادگاه‌ها راضی نبودند و درباره‌اش حرف‌هایی داشتند.

بعد از صحبت با معتمد، نماز خواندیم و توی کوچه راه رفتیم و به خرابه‌ها و خانه‌های باقیمانده سر زدیم. از جلوی در دانشگاه الزهرا که رد شدیم، مأموران حراست حواس‌شان حسابی جمع بود. دیروز چندتایی از دانشجویان دختر را که در حمایت از اهل محل به حسینیه آمده بودند، فرستاده بودند حراست.

 

برای خانه‌های ده ونک چه کار می‌توان کرد؟

مسئله خانه‌های ده ونک راه‌حل‌های زیادی ندارد. زمین‌های مورد مناقشه ۱۳ هزار مترمربع است که بخشی از آن تخلیه شده است. امروز زمین در این منطقه بعضا با قیمت سرسام‌آور متری ۳۵ میلیون تومان هم معامله می‌شود. بنابراین زمین‌ها ارزش بالایی دارند. با باز شدن منطقه، برجی هم که کنار دانشگاه است سود می‌کند.

راه‌حل آسان و قانونی برای ده‌‌ونک، تخریب خانه‌ها و بیرون کردن ساکنان هشتاد ساله‌ آن است. آنها باید برای خودشان فکری بکنند و سرنوشت آن‌ها به دولت و دانشگاه الزهرا ربطی ندارد. اما شاید راه‌های دیگری هم برای حل مناقشه وجود داشته باشد.

یکی اینکه نامه‌ای برای رییس قوه قضاییه تنظیم شود و ایشان براساس اختیارات‌شان در ماده 477 آیین دادرسی، اعاده دادرسی کنند و پرونده دوباره از اول بررسی شود. برخی از مردم و حتی حامیان آن‌ها معتقدند که در روند قضایی اتفاقات مشکوکی افتاده است که البته هیچ کدام را نمی‌توان ثابت کرد ولی شاید با طرح مجدد آن‌ها، رأی پرونده جور دیگری صادر شود.

یک راه دیگر این است که دانشگاه الزهرا با ساکنان به توافق برسد یا حداقل جای دیگری برای سکونت آن‌ها پیدا کند و اسکان مناسب خانواده‌ها را تضمین کند و آرامش را به ساکنان بازگرداند.

 

در پایان چه خواهد شد؟

خیلی‌ها می‌گویند نمی‌شود که هر کسی هر جا زندگی کند مالک آنجا شود. حرف درستی است، ولی شواهد و قرائنی وجود دارد که ساکنان این محل حقوقی دارند؛ ازجمله اینکه براساس بعضی سندهای موجود بارها حتی توسط بعضی وزرا عنوان شده که آن‌ها مالک خانه‌ها هستند.

اما بالاتر از این‌ها، حقوق انسانی و کرامت ساکنان این منطقه مطرح است و اینکه دانشگاه می‌تواند با فروش بخش کوچکی از این زمین، برای این مردم سرپناهی درست کند. ضمن اینکه طرف دعوای مردم دولت است، نه شاکی خصوصی. بنابراین می‌توان کمی با آن‌ها مهربان‌تر و با مدارای بیشتر رفتار کرد. این برخورد اتفاقاً به نفع دولت هم هست چون مردم می‌بینند که دولت در عمل هم حامی آن‌هاست.

 

انتهای پیام/

برچسب ها:

اجتماعی