به گزارش مشرق، علم اقتصاد، بیرحم است و مشهورترین وجه این بیرحمی، در نظام بازار یا به عبارتی، سازوکار قیمتها نهفته است. جایی که از تقابل عرضه و تقاضا، قیمت تعادلی بازار استخراج میشود. مفهومی که اکثر سیاستگذاران اقتصادی ایران آن را خوب درک نکردهاند که اگر کرده بودند، تصمیم دلار4200 و قبلتر، دلار 1226 و قبلتر... را نمیگرفتند. بگذریم.
بیشتر بخوانید:
آزمون بزرگ شورای ائتلاف
دژپسند: دولت برنامهای برای افزایش قیمتها در پایان سال ندارد
سازوکار بازار، در تحلیل و ارائه راه حل، رحم ندارد بهخصوص اگر در «بازار کار» استفاده شود. جایی که در مقایسه و مواجهه عرضه نیروی کار (توسط کارگران) و تقاضای نیروی کار (توسط کارفرمایان)، نرخ کار یا همان «دستمزد تعادلی بازارکار» تعیین میشود. در بازارکار، سازوکار قیمتها میگوید اگر تقاضا برای نیروی کار کم شود، نرخ دستمزد تعادلی هم پایین میآید. حتما میآید، چه دولت و تشکلهای کارگری بخواهند، چه نخواهند؛ چه خوششان بیاید و چه نیاید.
تقاضای نیروی کار، به دلایل مختلف میتواند پایین بیاید یا بالا برود. مهمترین عامل بالا و پایینشدن تقاضای نیروی کار، خوب یا بد ادارهشدن محیط کسبوکار است. اگر دولت تصمیمهای ضدکارآفرینی بگیرد و اقتصاد را درست هدایت نکند، محیط کسبوکار بد میشود و سرمایهگذاری و نتیجتا تقاضای نیروی کار هم کم میشود و همه اینها، به نرخ دستمزد تعادلی بازارکار، رو به کاهش فشار میآورند. این تلخ و بیرحمانه است اما سازوکار بازار، رحم و مروت سرش نمیشود!
سالهاست نرخ دستمزد در ایران بر اثر همین بیرحمی پایین مانده چون سالهاست تولید و تقاضای نیروی کار در ایران بهخاطر ندانمکاریهای مجلس و دولت، پایین مانده و سفرههای کارگران را کوچک و کوچکتر کرده. تکنوکراتهای گندیده حاکم بر اقتصاد ایران، در پاسخ به چرایی پایینماندن دستمزد کارگران در ایران میگویند واقعیتهای بازار همین است. خب کارگران میخواستند ژن خوب داشته باشند یا اقلا درس میخواندند تا کارگر نمیشدند! اما در جوامع انسانیتر که در سیاستگذاری رحم و شفقت سرشان میشود، سفره کارگران را به خوی خشن و بیرحم نظام بازار نمیسپارند. هم مستقیم یارانه میدهند و هم با بهبود محیط کسبوکار و حذف انحصارها، سعی میکنند سرمایهگذاری و تولید و نتیجتا «تقاضای نیروی کار» بیشتر شود تا «نرخ دستمزد تعادلی بازار» بالاتر برود.
سازوکار بازار در عین بیرحمی بهطور جالبی برای اداره کشور راهگشاست و همهجا کاربرد دارد. در بازار انواع کالاها و خدمات، در بازار ارز، در بازار پول، در بازار سیاست و در حتی بازار انتخابات سازوکار قیمتها میتواند بهطور قدرتمندانهای بازار انتخابات را تحلیل کند:
در کشور ما تعداد صندلیهای مجلس (عرضه) محدود و به نسبت جمعیت کشور خیلی کم است اما تقاضا برای آن فوقالعاده بالاست بهطوریکه از چند ماه مانده به تبلیغات انتخاباتی، برخی نامزدها شمشیرهای خود را صیقل میدهند تا از 23بهمن مانند گلادیاتورها در صحنه انتخابات رقبایشان را تارومار کنند! تفکر حاکم بر دولت و مجلس میگوید در این صحنه دخالت نکنید و بگذارید نامزدهای انتخابات (متقاضیان صندلیهای مجلس) همدیگر را بدرند. واقعیت بازار انتخابات همین است!
اما سیاستگذار عاقل که رحم و عدالت و انسانیت و دین و مذهب سرش میشود، با استفاده از همین سازوکار بازار، طوری سیاستگذاری میکند که تقاضا برای صندلیهای مجلس کم شود.
سازوکار بازار میگوید عواملی که تقاضا برای صندلیهای مجلس را جذاب کرده، کم کنید؛ بهطور طبیعی تقاضا برای آن کم میشود. چه چیزی تقاضا برای نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی را جذاب و زیاد کرده؟ بیایید بشماریم:
حقوق و مزایای زیاد نمایندگی که فکر کنم رسمیاش بالای 40 میلیون در ماه است.
امکان اطلاع و سوءاستفاده از رانتها و حتی بدتر از آن، امکان ساختن رانتها و فرصتها ...
امکان نامهنگاری و لابی برای گرفتن وامهای کلان و برندهشدن خویشان و رفقا در مزایدهها و واگذاریها و...
امکان سفرهای خارجی به هزینه بیتالمال، حضور در سفرههای پنجستاره، چرخیدن با آدم معروفها، لاکچریها و...
ببخشید که این فهرست، سخیف و مشمئزکننده شد ولی سخیف و مشمئزکننده هست! وقتی برخی نمایندگان اول هر دوره مجلس برای عضویت در کمیسیون سیاست خارجی یا بودجه صف میکشند و دست و پا میشکنند، خب همه میفهمند آن پشت خبرهایی هست.
برخلاف تفکر حاکم بر دولت و مجلس، سیاستگذار عاقل دیندار نمیگوید بازار را رها کنید، میگوید بازار را مدیریت کنید. طوری سیاستگذاری و مقرراتگذاری کنید تا تقاضای حضور در مجلس، کم شود. اگر گلادیاتورهای انتخابات برای مزایای چرب و لاکچری نمایندگی میآیند، سفر خارجی نمایندگان را ممنوع یا کاملا شفاف کنید و نمایندگان را مجبور کنید دقیق گزارش دهند کجا با چه هزینهای رفتهاند؟، چه کردهاند؟ و سفرشان چه دستاوردی داشته؟ نمایندگان را از نامهنگاری به بانکها و مدیران شرکتهای بزرگ و پولدار منع کنید. مجبورشان کنید همه نامهها، سفرها، سفرهها، وامها و بهخصوص داراییها و گردش مالی خود و خانوادهشان را شفاف کنند. اگر با این حد از شفافیت مشکل دارند، خب نروند مجلس، بروند جای دیگر خدمت کنند.
اگر گلادیاتورها برای حقوق و مزایایشان میروند مجلس، حقوق نمایندگان را کم کنید، چطور حقوق کارگران را به سازوکار بازار سپردهاید، خب حقوق نمایندگان را هم بسپارید! اتفاقا اگر حقوق نمایندگی کم باشد و معلوم شود حضور در مجلس فقط خدمت شفاف، زیر نظارت مستقیم مردم است، شارلاتانها و رانتجوها و گلادیاتورها از صف انتخابات خارج میشوند و فقط داوطلبان واقعی خدمت میمانند؛ کسانی که برای خدمت حاضر باشند با مزدی در حد کارگران و معلمان کار و زندگی کنند.