همسر سوم مرد میانسال با همکاری زن جوان همسایه به نام مریم اقدام به قتل مرد 82 ساله کردند.
مرد جوان روز ۲۳ آذر وقتی از آپارتمانش بیرون آمد تا سیگار بکشد، پیکر خونآلود پیرمرد همسایه را دید و اورژانس و پلیس را باخبر کرد.
مرد ۸۲ ساله به بیمارستان منتقل شد، اما در نهایت جان خودش را از دست داد.
پس از آن کارآگاهان جنایی وارد عمل شدند و تحقیقات خود را آغاز کردند.
آنها فهمیدند مرد مسن با همسر سومش زندگی میکرد.
این زن و پسر او تحت بازجویی قرار گرفتند و مدعی شدند پیرمرد خودزنی کرده است، اما گزارشهای پزشکی قانونی و شواهد موجود حکایت از آن داشت که این مرد به قتل رسیده و جنایت به وسیله فردی آشنا انجام شده است.
کارآگاهان همسر سوم مقتول را بازداشت کردند تا به تحقیق از او ادامه دهند.
در حالی که بررسیها ادامه داشت، مدارکی به دست آمد که نشان میداد زن همسایه به نام مریم در این ماجرا دخیل است. به همین دلیل، زن جوان بازداشت شد.
او ابتدا مدعی بود از ماجرای مرگ پیرمرد چیزی نمیداند، اما توضیحات او نتوانست پلیس را قانع کند و بازجوییها ادامه یافت تا اینکه مریم بالاخره شامگاه دوشنبه به انجام قتل اقرار کرد.
مریم در اعترافاتش گفت: من حدود هفت ماه پیش بهعنوان مستأجر به آن ساختمان رفتم.
اوایل پیرمرد با من رفتار خوبی داشت، اما بعد از مدتی اذیتهایش شروع شد.
پسر من به ترکیه مهاجرت کرده و سگش نزد من مانده و قرار بود برایش بفرستم.
پیرمرد به حضور سگ در خانه اعتراض داشت. از طرفی به دلیل پول شارژ خیلی اذیتم میکرد و مرتب به من میگفت: مصرف آب و برق من زیاد است. از رفتاری او به ستوه آمده بودم.
مریم ادامه داد: پیرمرد همسایه یک صندلی قدیمی داشت که جلوی ورودی ساختمان میگذاشت و آنجا مینشست.
او هر بار مرا میدید اعتراض میکرد و میگفت: رفتوآمدهایم به ساختمان زیاد است و نباید این همه بیرون بروم.
واقعا تحمل او برایم غیرممکن بود. حتی یک بار به همسر پیرمرد که حبیبه نام دارد، گفتم بالاخره یک روز شوهرش را تکهتکه میکنم، اما حبیبه به من گفت: فعلا وقت این کار نیست و فرصت مناسب که پیش آمد، خودش برای قتل مرا خبر میکند.
متهم به قتل در ادامه اعترافاتش توضیح داد: مدتی از این ماجرا گذاشت تا اینکه سه روز قبل از قتل، حبیبه به من گفت: وقت آن رسیده است که شوهرش را بکشم.
من که از پیرمرد کینه به دل داشتم، قبول کردم این کار را انجام دهم.
حبیبه گفت: شوهرش برای همه اموالش به دامادش وکالت داده و به همین دلیل، دیگر زندهبودن او فایدهای ندارد.
اینطور بود که نقشه قتل را کشیدیم. روز حادثه حبیبه سراغم آمد و گفت: پیرمرد خواب است و من میتوانم نقشهام را اجرا کنم.
یک تیزبر برداشتم و به خانه رفتم. دیدم پیرمرد تکان میخورد برای همین پشیمان شدم، اما حبیبه گفت: نگران نباشم و او خوابش سنگین است.
این زن سپس به من گفت: نباید بدون دستکش این کار را انجام دهم.
برای همین به خانهام برگشتم و یک دستکش کاموایی پوشیدم.
بعد از اینکه سراغ پیرمرد رفتم با تبر ضربهای به گردنش زدم.
او بیدار شد و از خانه بیرون دوید.
من هم ساختمان را ترک کردم و خبر ندارم بعد از آن چه اتفاقاتی رخ داد.
من چند ساعت در خانه پسر حبیبه بودم و آنجا لباسهایم را عوض کردم.
بعد به خانه خودم برگشتم و به زندگی عادیام ادامه دادم و فکر میکردم کسی متوجه نقشهام نمیشود.
این زن در ادامه گفت: من میخواهم زودتر قصاص شوم.
بنا بر این گزارش، در حال حاضر مریم به اتهام مشارکت و حبیبه به اتهام معاونت در قتل در بازداشت هستند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.