تأملی در رأی دوم اسفند

به گزارش مشرق، «دکتر عبدالله گنجی» در روزنامه جوان نوشت:

بعد از مشخص شدن نتیجه انتخابات دو گزاره برجسته شد. اول کاهش مشارکت نسبت به دوره قبل، دوم پیروزی حداکثری اصول‌گرایان. مشارکت در انتخابات نسبت به ادوار گذشته پایین آمده است. تا قبل از آن رکورد پایین‌ترین مشارکت ۵۱ درصد و بالاترین آن ۷۱ درصد بوده است. اما انتخابات امسال زیر ۵۰ درصد آمد که باید حاکمیت همه زوایا و ابعاد و چراهای آن را به‌دور از فضاسازی‌ها بررسی و در روند اداره کشور لحاظ نماید. البته مقایسه با رأی پایین کشورهای اروپایی برای یادآوری به گفتمان رقیب جهانی خوب است، اما نظام جمهوری اسلامی به عنوان مردمی‌ترین نظام سیاسی جهان نباید با این مقایسه خود را توجیه نماید. در چرایی کاهش مشارکت هم نمی‌توان تک عاملی یا تک‌زاویه‌ای به موضوع نگریست یا به توجیه جناحی آن بسنده کرد، اما می‌توان با صراحت گفت ردصلاحیت‌ها عامل آن نیست. چرا؟ اولاً روند رد صلاحیت‌ها با ادوار قبل تفاوتی نکرده است پس علت پایین بودن مشارکت این نیست. در تهران اصلاح‌طلبان حاضر، شناسنامه‌دارتر از اصلاح‌طلبان ۱۳۹۴ بودند.

در سال ۱۳۹۴ حدود ۲۴ نفر به کلی گمنام بودند، اما این دوره چنین نبود. حداقل ۱۲ نفر از نمایندگان فعلی مجلس در لیست حضور داشتند. ثانیاً اصلاح‌طلبان در رقابت جدی هم کاندیدای پیروز دارند و هم کاندیدای شکست خورده، مثلاً در جایی مثل تبریز رأی اول را آوردند، اما همان‌جا هم، مشارکت پایین است. رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس فعلی در گرگان به میدان آمد و رقابت جدی وجود داشت، ایشان حدود ۴ هزار رأی کسب کرد، اما آنجا هم مشارکت پایین است. در شهرکرد مانند دو دوره قبل رقابت درون جریانی بود، اما در دوره قبل مشارکت بالاتر از اکنون بود؛ بنابراین چه رقابت درون‌جریانی بود چه برون‌جریانی، اصل مشارکت پایین آمده است و در سراسر کشور کاهش مشارکت از آهنگی موزون برخوردار است و حوزه‌هایی هم که رقابت جدی بود مشارکت کاهش یافته است. پس باید پذیرفت که رد صلاحیت‌ها امری تازه و جدید نبوده است و خاص همه حوزه‌های انتخاباتی کشور هم نبوده است.

قبل از پرداختن به چرایی کاهش، نکته دومی که باید تصمیم‌گیران کشور متوجه باشند اینکه سامانه رأی‌دهی بخشی از ملت الزاماً از تکلیف یا تلفیق حق و تکلیف تبعیت نمی‌کند. همچنان پایه رأی کشور متدینین هستند که نگاه شرعی و مناسکی به رأی دارد، اما سقف کسانی که در دهه ۶۰ این‌گونه رأی می‌دادند کاهش یافته است. رأی ۱۶ میلیونی مردم ایران به مقام معظم رهبری در سال ۱۳۶۰ -به‌عنوان اولین رئیس‌جمهور روحانی- نشان از غلبه تکلیف‌گرایان و متشرعین در رأی بود که به نظر می‌رسد این زایش کم‌رنگ شده است و بخش‌هایی از جامعه مانند طبقه متوسط صرفاً آن را حق می‌پندارند و شرایط زندگی و کشور در تصمیم‌شان مهم است.

از دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری مرحوم هاشمی با مشارکت ۱۵ میلیونی این مهم خود را نشان داد. رأی دادن برای نظام و مقابله با دشمن را لازم می‌دانند، اما کافی نمی‌دانند و تأثیر رأی را در زندگی خود می‌خواهند ببینند و اگر نبینند انگیزه آنان فرو می‌کاهد. نکته سوم هجمه‌های طرف‌های شناسنامه‌دار به ساختارها و سازمان‌ها و برنامه‌های کشور است و اگر از آنان علت اقدام‌شان سؤال شود آن را احقاق حقوق ملت می‌دانند. حمله به صداوسیما با هدف بی‌اعتبارسازی آن، حمله به مجلس، دولت و شورای نگهبان کم نبوده است. آیا سرجمع این زد و خورد در رأی مردم تأثیر نخواهد داشت؟ حمله به شورای نگهبان و صداوسیما در مشارکت مردم بی‌تأثیر نیست؟ و، اما دلایل:

۱- بدون تردید پیدایش کرونا و بمباران رسانه‌های غربی وحشت عجیبی در مردم ایجاد کرد. قم که مرکز رأی متشرعین است با کاهش مشارکت جدی مواجه شد و این قابل تعمیم به همه کشور است. کرونا چنان برجسته شد که آن را معادل مرگ و سرطان معرفی کردند و زمینگیر کردن مردم در منازل کاملاً مشهود بود. حتی استرس کسانی که در صف‌های رأی حضور داشتند، ملموس و قابل درک بود.

۲- وعده‌های صریح و با اعتماد به نفس رئیس‌جمهور در هفت‌سال گذشته شرایطی را ایجاد کرد که کاندیداهایی که درصدد قول و وعده برمی‌آمدند مورد تمسخر قرار می‌گرفتند و گوش‌ها از شنیدن وعده‌ها پر بود. باورناپذیری نسبت به امیدآفرینی ملموس بود. ناکارآمدی موجود چه واقعی باشد، چه توسط رسانه‌های دشمن و حتی داخلی برجسته شده باشد در ذهنیت اجتماع مؤثر واقع شده است. عدم وزیدن نسیم‌های امیدبخش از بخش‌های خدماتی و مولد کشور در این‌باره بی‌تأثیر نبود.

۳- عدم اطلاع‌رسانی تصمیمات بنزینی قبل از اجرای آن و تثبیت هفت‌ساله قیمت آن و رشد تصاعدی نوعی اعتراض میدانی در آبان‌ماه و نوعی اعتراض نهفته در انتخابات را به همراه داشت. بهره‌گیری رسانه‌های متعدد معاند از کشته‌های آبان‌ماه و هواپیمای اوکراینی نیز بی‌تأثیر نبود.

۴- حملات روحانی به شورای نگهبان و به سخره گرفتن انتخابات با ادبیاتی نظیر «انتصابات»، «تشریفات» و جرم شدن «جمهوری» در آینده هم بی‌تأثیر نبود. رشد رأی تا یک هفته بعد از سخنان روحانی در نظرسنجی‌ها متوقف شده بود و رسانه‌های معاند با صدها برابر به آن ضریب دادند.

۵- یک روز قبل از انتخابات ده‌ها اصلاح‌طلب با نامه و پست‌های مجازی «تهدید به تجاوز» به یک خانم در زندان را برجسته کردند و از صبح انتخابات شجریان را تمام شده معرفی کردند. اگرچه این عوامل چندان مؤثر نیست، اما تأثیر حداقلی را نباید نادیده گرفت.

۶- مجلس فعلی نیز در ذهن اجتماع بی‌خاصیت جلوه نمود، چه در امر نظارت و چه در عرصه قانونگذاری گرهگشا نبود و خروجی برجسته‌ای نداشت. شاید نداشتن اکثریت همسو علت عدم خروجی جدی از آن بود، اما در مجموع در بین مردم و نخبگان بر سر ضعف مجلس اشتراک‌نظر وجود داشت. معرفی ۹۰ نماینده با کلیدواژه «فساد» نیز بی‌تأثیر نبود.

۷- به‌رغم اینکه اصلاح‌طلبان در تهران لیست قوی‌تر از ۱۳۹۴ داشتند، اما حامیان آنان کمتر مشارکت کردند. ناامیدی از فراکسیون امید مجلس و به سخره گرفتن «تکرار خاتمی» هم بی‌تأثیر نبود، به صورتی که خاتمی حاضر به تکرار آن خاطره نشد. درصورتی که حامیان جناح مقابل یکپارچه رأی دادند.

۸- چند میلیون ایرانی خارج کشور در انتخابات ریاست‌جمهوری می‌توانند شرکت کنند، اما در انتخابات مجلس خیر و وزارت کشور این تفاوت را لحاظ نکرده است.

حال جریان پیروز در شرایط سختی وارد مجلس می‌شود. تلنبار مطالبات، آسیب دیدن امید، فشار اقتصادی و روانی دشمن و بی‌ایده بودن دولت، مسائلی هستند که چشم‌های ملت برای اصلاح را به مجلس دوخته شده است. آزمون انقلابیون، آزمونی سخت، بزرگ و تاریخی است. برنامه، توکل، تلاش و اولویت‌شناسی کمک‌کننده است.

هدر دادن یک ساعت از وقت مجلس خسران است. حرف‌های تند از تریبون زدن به‌جای عمل مؤثر نیز می‌تواند مجلس جدید را به چالش بکشد.

برچسب ها:

سیاسی